خاطره حجت الاسلام جواد اژه ای
ماجرای ازدواج دختر آیت الله بهشتی با حجت الاسلام جواد اژه ای
حجت الاسلام جواد اژه ای ماجرای ازدواجشان را با دختر آیت الله بهشتی اینطور تعریف کرد.
حجت الاسلام جواد اژه ای در مورد ازدواجشان با دختر شهید بهشتی گفتند:
ازدواج ما ۲ بعد رابطه دارد؛ یکی رابطه خانوادگی قبلی است یعنی مادر من و آقای بهشتی دخترخاله و پسرخاله بودند و مادر پدر من عمه آقای بهشتی بودند، (خنده) یعنی آقای بهشتی که به خانه ما میآمدند محرم بودند و من هم که به خانه آقای بهشتی میرفتم خاله جانم بودند، ولی اینها ربطی به ازدواج نداشت و ما کار تشکیلاتی داشتیم و من زمانی که افسر وظیفه بودم چهارشنبهها از اول جلسه تا ساعت ۱۱ اینجا بودم و در همه بحثهای بسیار زیبا و جالب شرکت میکردم، چون بحثهایی که آقای بهشتی میکردند آدم را به روز میکرد و ما هم تقریبا همه نوع سؤالی چه از آقای مطهری و چه از آقای بهشتی داشتیم، مثلا من کتاب عصیان فروغ فرخزاد را میآوردم م میگفتم جواب شعرهای فروغ فرخزاد را بدهید و شیوه آقای بهشتی این بود که به نظر شما چه رسیده است و چه چیزی جواب میدهید؟ و اگر جمعی هم بود از همه میپرسیدند و بعد اگر کسی در جمع جواب درست میداد میگفتند که این را قبول دارم و در نهایت خودشان جواب میدادند؛ بنابراین رابطه ما یک رابطه تشکیلاتی بود و اصلا مساله رفتن من به هامبورگ هم هیچ ربطی به ازدواج نداشت. من یک بار به ایشان گفتم که احساس بطالت میکنم، میروم شهررضا درس میدهم، ولی امکان فعالیت فرهنگی را گرفته اند و... گفتم که قانع نیستم. ایشان چند پیشنهاد داشتند که بعد از طرح در خانواده در نهایت تصمیم گرفتم که به هامبورگ بروم. قبل از رفتنم مادرم گفت که اجازه نمیدهم مجرد بروی! و بعد مساله خواستگاری مطرح شد. یعنی ازدواج ما تشکیلاتی نبود آقای بهشتی این مسائل را تفکیک میکردند.
بخاطر دارم زمانی که میخواستم به هامبورگ بروم آقای بهشتی اصرار کردند که زمینی بروم تا با مشکلات سفر زمینی آشنا شوم، اما حاج خانم اصرار کردند که نمیشود دامادمان را زمینی بفرستیم، بنابراین برای برگشت بدون اینکه اعلام کنم زمینی آمدم، مکافاتهایی را هم کشیدم و زمانی که به شهر رشت رسیدم اعلام کردم که من ایران هستم، چون احساس کردم که آقای بهشتی میل داشتند که من تجربه سفر زمینی داشته باشم. تعاملات اجتماعی ما بر اساس اصول و قاعده بود و خدا شاهد است که زندگی ما زیر آن مقیاس عادی بود.
بخاطر دارم زمانی که میخواستم به هامبورگ بروم آقای بهشتی اصرار کردند که زمینی بروم تا با مشکلات سفر زمینی آشنا شوم، اما حاج خانم اصرار کردند که نمیشود دامادمان را زمینی بفرستیم، بنابراین برای برگشت بدون اینکه اعلام کنم زمینی آمدم، مکافاتهایی را هم کشیدم و زمانی که به شهر رشت رسیدم اعلام کردم که من ایران هستم، چون احساس کردم که آقای بهشتی میل داشتند که من تجربه سفر زمینی داشته باشم. تعاملات اجتماعی ما بر اساس اصول و قاعده بود و خدا شاهد است که زندگی ما زیر آن مقیاس عادی بود.
توصیههای آیت الله قبل از سفر به غرب
او در بخش دیگری از خاطراتش گفت: خاطرم هست سال ۵۳ که قرار بود به آلمان بروم –قبل از رفتن به اتریش- آقای بهشتی جلسهای یک ساعت و نیم درباره زندگی در غرب با من داشتند. آن زمان اوج کتاب غرب زدگی آل احمد بود. آقای بهشتی به من گفتند زمانی که به آنجا میروید سازمان مدیریت غربی یک شیوههایی دارد که موفق است، شما سعی کنید آن شیوهها را یاد بگیرید و با ارزشهای دینی به کار گیرید. من ۶ الی ۷ هزار صفحه از تفسیرهای آقای بهشتی را برای چاپ آماده کرده ام و در این تفسیرها انواع مسائل اجتماعی مطرح میشود، ایشان آنچنان مسائل را تحلیل و بررسی میکند که آدم احساس میکند ذوب در قرآن و اسلام است.
شهید بهشتی روشنفکر بود؟
یعنی من هیچ گاه اثرات حضور یک جریان روشنفکری در ذهن آقای بهشتی را نمیبینم، ولی نگاه تیزبین و موشکاف آقای بهشتی مشهود است. آن ضوابطی که خودشان هم قبل از انقلاب داشتند، مثل نظم، حرف بیجا نزدن و قول بیجا ندادن و ... در رفتار ایشان هویدا است.
دین آقای بهشتی اسلام محمدی بود و ایشان اسلام و مسلم را جا انداخت و مدارس و آموزش و پرورش هامبورگ را از موضع قدرت قانع کرد که بخش اسلام شناسی را به مرکز اسلامی هامبورگ بیاورند. یکبار ایشان را که مشغول نماز خواندن در فرودگاه فرانکفورت بودند را به عنوان جادوگر گرفته بودند، آقای بهشتی آن جلسه را برای پلیس آلمان تبدیل به دادگاه میکند و میگوید شما چگونه در کشوری که اینهمه مسلمان دارد مناسک آنها را نمیدانید و منی که مشغول نماز خواندن هستم را به عنوان جادوگر دستگیر میکنید؛ بنابراین آقای بهشتی تمام نکات مثبت جامعهای که در آن زندگی میکرد را با رنگ و بوی باور ارزش اصیل اسلامی میدید. ایشان در هر مباحث اجتماعی که وارد میشدند بر اساس مُر اسلام بود، در مساله ازدواج، مساله حقوق زنان و مسائل اجتماعی و.. با یک نگاه صحیح اسلامی به قضیه نگاه میکنند بدون اینکه اصلا نکات مثبت یک جامعه را نفی کنند. کار کردن، دقت و وسواس یک آلمانی را نفی نمیکنند و به دیگران هم تجربیات خود را میگفتند که در هر شرایطی باید مثبتهای فرد را ببینید؛ بنابراین آقای بهشتی نمیتوانستند در غرب باشند و نظم و مدیریتی که در ارتباط با نوع مدیریت کشور داشته است را ندیده بگیرد. پس نگاه ایشان تغییر نکرد و مثل کسی بود که تجربههایی را بیاموزد و با ابزارهای اصلی خود که اسلام و قرآن است آن تجربهها را به کار گیرد. من با ظرافت تمام کلمه باور ارزشی را در شهید بهشتی دیده ام.
دین آقای بهشتی اسلام محمدی بود و ایشان اسلام و مسلم را جا انداخت و مدارس و آموزش و پرورش هامبورگ را از موضع قدرت قانع کرد که بخش اسلام شناسی را به مرکز اسلامی هامبورگ بیاورند. یکبار ایشان را که مشغول نماز خواندن در فرودگاه فرانکفورت بودند را به عنوان جادوگر گرفته بودند، آقای بهشتی آن جلسه را برای پلیس آلمان تبدیل به دادگاه میکند و میگوید شما چگونه در کشوری که اینهمه مسلمان دارد مناسک آنها را نمیدانید و منی که مشغول نماز خواندن هستم را به عنوان جادوگر دستگیر میکنید؛ بنابراین آقای بهشتی تمام نکات مثبت جامعهای که در آن زندگی میکرد را با رنگ و بوی باور ارزش اصیل اسلامی میدید. ایشان در هر مباحث اجتماعی که وارد میشدند بر اساس مُر اسلام بود، در مساله ازدواج، مساله حقوق زنان و مسائل اجتماعی و.. با یک نگاه صحیح اسلامی به قضیه نگاه میکنند بدون اینکه اصلا نکات مثبت یک جامعه را نفی کنند. کار کردن، دقت و وسواس یک آلمانی را نفی نمیکنند و به دیگران هم تجربیات خود را میگفتند که در هر شرایطی باید مثبتهای فرد را ببینید؛ بنابراین آقای بهشتی نمیتوانستند در غرب باشند و نظم و مدیریتی که در ارتباط با نوع مدیریت کشور داشته است را ندیده بگیرد. پس نگاه ایشان تغییر نکرد و مثل کسی بود که تجربههایی را بیاموزد و با ابزارهای اصلی خود که اسلام و قرآن است آن تجربهها را به کار گیرد. من با ظرافت تمام کلمه باور ارزشی را در شهید بهشتی دیده ام.
منبع : خبرآنلاین
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
حاج خودمون هستیم ها خودت هم راضی بودی به جای کوره دهاتهای دور افتاده برای تبلیغ به هامبورگ بری!؟