کتابی تکاندهنده از تجربیات مسلمانان در هند
غزاله وهب، از تجربه بزرگ شدن خود به عنوان یک مسلمان در بخش شمالی هند مینویسد.
«متولد مسلمان: برخی از حقایق درباره اسلام در هند» با مقدمهای ۴۲ صفحهای آغاز میشود که در آن نویسنده، غزاله وهب، از تجربه بزرگ شدن خود به عنوان یک مسلمان در بخش شمالی هند مینویسد. او همچنین داستانهای شخصی تاملبرانگیز را با جزییات نظام قبلیه و طبقه در میان مسلمانان هند برای ما بازگو میکند؛ در حالی که بر نگرانیها و چالشهای مسلمانبودن در هند پسا-بابری تأکید میکند.با خواندن این صفحات، هر مسلمان هندی طبقه متوسط دارای حس دژاوو میشود. مقدمه خوب به عنوان پیشغذا عمل میکند و نمای نسبتا خوبی را از مطلب کامل پیش روی میگذارد. همانطور که انتظار میرود، در فصلهای بعدی، این داستانهای شخصی به روایت بزرگتری درباره بزرگترین اقلیت هند ـ تاریخ آنان، ساختارهای اجتماعیشان، ناامنیهای آنان، موقعیتشان در سلسله مراتب دستگاه سیاسی هند - در «هند اصلاحشده نوین» میانجامد. در چنین زمانهای، هنگامی که مسلمانان هند به طور روزانه به حاشیه رانده میشوند، مورد دیوانگاری و تخریب قرار میگیرند، چنین کتابی بسیار مورد نیاز بود.
ورود و اتحاد
در فصل نخست، مسلمانان در هند مستقل، وهب در مورد شرایط اجتماعی سیاسی مسلمانان صحبت میکند و به ما میگوید که تعصبات اجتماعی (علاوه بر فقدان کامل رهبری معتبر و مترقی مسلمانان) عوامل بازدارنده اصلی در پیوستن آنان به چیزی ست که «جریان اصلی» نامیده میشود. او آیینهای در پیش اعتدالگرایان جامعهی اکثریت قرار میدهد که گرچه از سیاستمداران جناح راست حمایت نمیکنند، اما بسیاری از تصورات پیشفرض را در مورد مسلمانان در ذهن دارند که توسط جناح راست تداوم یافته است.
بسیاری از آنها به پروپاگاندای «مماشات با مسلمانان» و «همه مسلمانان بنیادگرا هستند» اعتقاد دارند. وهب در توصیف وضعیت نابسامان جامعه مسلمانان در هند، به درستی از گزارش کمیته ساخار (کمیتهای که توسط راجیندر ساخار رییس سابق دادگاه عالی دهلی به منظور بررسی وضعیت اجتماعی، اقتصادی و آموزشی مسلمانان در هند تاسیس شد) نقل میکند که میگوید: «مسلمانان بار مضاعف برچسب «ضد ملی» و «مماشات» را بر دوش دارند.»
فصل دوم و سوم بر تاریخ اسلام هند تمرکز دارد، و جزییات مهمی را در مورد ساختارهای اجتماعی جوامع مسلمان هند، به ویژه در بافتار فرقهها و مذاهب مختلف دربرمیگیرد. با تولد حضرت محمد آغاز میشود، تمام مسیر اسلام اولیه را روایت میکند، از جمله نبردهای قدرت در امت پس از مرگ پیامبر.
در دوران حکومتهای چهار خلیفه اول، اختلافات در مورد جانشینان حقیقی معنوی پیامبر آنقدر آشکار شد که منجر به ترور سه خلیفه شد و جامعه را به دو فرقه اصلی آن، سنی و شیعه تقسیم کرد. بعداً، این فرقهها به چندین فرقه فرعی تقسیم شدند.نویسنده با نوشتن درباره ظهور اسلام در هند، تاکید میکند که این دین از طریق تجار عرب و متعاقباً صوفیان که معتقد به فلسفه وحدت وجوت، وحدت همه موجودات بودند، آمده است. مهمترین ابزار برای تبلیغ پیام معنوی آنها عشق و برادری بود. مفهوم برابریخواهی اسلامی برای بسیاری از گروههای تحت ستم اجتماعی جامعه هندو جذاب بود و آنها با کمال میل این دین جدید را پذیرفتند. با این حال، برخی از مسلمانانی هم بودند که این دین را تحت فشار یا تحت تأثیر حاکمان زمان خود پذیرفتند - حقایقی که نویسنده از پذیرش آنها کوتاهی نمیکند.
بسیاری از آنها به پروپاگاندای «مماشات با مسلمانان» و «همه مسلمانان بنیادگرا هستند» اعتقاد دارند. وهب در توصیف وضعیت نابسامان جامعه مسلمانان در هند، به درستی از گزارش کمیته ساخار (کمیتهای که توسط راجیندر ساخار رییس سابق دادگاه عالی دهلی به منظور بررسی وضعیت اجتماعی، اقتصادی و آموزشی مسلمانان در هند تاسیس شد) نقل میکند که میگوید: «مسلمانان بار مضاعف برچسب «ضد ملی» و «مماشات» را بر دوش دارند.»
فصل دوم و سوم بر تاریخ اسلام هند تمرکز دارد، و جزییات مهمی را در مورد ساختارهای اجتماعی جوامع مسلمان هند، به ویژه در بافتار فرقهها و مذاهب مختلف دربرمیگیرد. با تولد حضرت محمد آغاز میشود، تمام مسیر اسلام اولیه را روایت میکند، از جمله نبردهای قدرت در امت پس از مرگ پیامبر.
در دوران حکومتهای چهار خلیفه اول، اختلافات در مورد جانشینان حقیقی معنوی پیامبر آنقدر آشکار شد که منجر به ترور سه خلیفه شد و جامعه را به دو فرقه اصلی آن، سنی و شیعه تقسیم کرد. بعداً، این فرقهها به چندین فرقه فرعی تقسیم شدند.نویسنده با نوشتن درباره ظهور اسلام در هند، تاکید میکند که این دین از طریق تجار عرب و متعاقباً صوفیان که معتقد به فلسفه وحدت وجوت، وحدت همه موجودات بودند، آمده است. مهمترین ابزار برای تبلیغ پیام معنوی آنها عشق و برادری بود. مفهوم برابریخواهی اسلامی برای بسیاری از گروههای تحت ستم اجتماعی جامعه هندو جذاب بود و آنها با کمال میل این دین جدید را پذیرفتند. با این حال، برخی از مسلمانانی هم بودند که این دین را تحت فشار یا تحت تأثیر حاکمان زمان خود پذیرفتند - حقایقی که نویسنده از پذیرش آنها کوتاهی نمیکند.
اقشار و جامعه
نویسنده با تاکید بر این واقعیت که مسلمانان هند یک جامعه یکپارچه نیستند، میگوید که آنها نه تنها بر اساس فرقهها و مذاهب، بلکه بر اساس خطوط طبقاتی نیز تقسیم شدهاند. اسلام از جامعهای بیطبقه دفاع میکند که در آن فرض میشود با همه مومنان بهرغم تفاوت در شغل، هویت ملی و مشخصات نژادی، برابر رفتار میشود. اما وهب به ما یادآوری میکند که در عمل، مسلمانان هند، مانند هندوها، از یک نظام طبقاتی پیروی میکنند.
بنابراین، سیدها، شیوخ و پاتانها (پشتونهای هندی) سه نفر برتر در سلسله مراتب طبقاتی هستند و در مجموع «اشراف» نامیده میشوند. برخی دیگر متعلق به طبقات پایین یا «اجلاف» هستند. البته این دستگاه طبقاتی به اندازه هندوها سختگیرانه نیست، اما به طور سنتی، مسلمانان اشرف و اجلاف ازدواج نمیکنند.
فصل درباره اسلام، اصطلاحات بسیار مهم اسلامی «تبلیغ» و «جماعت» برای خوانندگان توضیح داده میشود و در این میان چندین بدفهمی رایج در مورد شریعت و آداب و اعمال اسلام را توضیح میدهد. به عنوان مثال، این که فتوا یک توصیه غیرالزامآور است یا اینکه وقتی در مورد شریعت صحبت میشود، اجتهاد، اجماع و قیاس را نیز شامل میشود؟
در این فصل، ما همچنین با دو سازمان مهم مسلمان، «تبلیغی جماعت» و «جماعت اسلامی» آشنا میشویم. اولی در سال ۱۹۲۰ تأسیس شد، با ماموریت ترویج دعوت به اسلام . در هند این دعوت عمدتا در مورد مسلمانان، بهویژه جوانان مسلمان، که نماز واجب نمیخوانند و فقط گاهبهگاه از مساجد بازدید میکنند، اطلاق میشود.
از سوی دیگر، جماعت اسلامی یک سازمان سیاسی-اجتماعی است که پس از تجزیه دوباره خود را به عنوان یک نهاد اجتماعی-مذهبی تثبیت کرد. وهب مینویسد: «اما حتی در حوزه رهایی اجتماعی-مذهبی مسلمانان، جریان پنهانی از سیاستهای طردکننده وجود دارد، که مولانا مودودی، بنیانگذار جماعت اسلامی، معتقد بود که بخشی جداییناپذیر از اسلام است. به همین دلیل است که جماعت اسلامی اغلب با سازمان ملی میهنپرستی (راشتریه سویم سیوک سَنگْهْ، یک سازمان داوطلبی شبهنظامی، ملیگرای هندو و راستگرای هندی است که بهطور گسترده شاخه عملیاتی حزب بهاراتیا جاناتا، حزب فعلی حاکم هند، شناخته میشود) یکسان در نظر گرفته میشود.»
بنابراین، سیدها، شیوخ و پاتانها (پشتونهای هندی) سه نفر برتر در سلسله مراتب طبقاتی هستند و در مجموع «اشراف» نامیده میشوند. برخی دیگر متعلق به طبقات پایین یا «اجلاف» هستند. البته این دستگاه طبقاتی به اندازه هندوها سختگیرانه نیست، اما به طور سنتی، مسلمانان اشرف و اجلاف ازدواج نمیکنند.
فصل درباره اسلام، اصطلاحات بسیار مهم اسلامی «تبلیغ» و «جماعت» برای خوانندگان توضیح داده میشود و در این میان چندین بدفهمی رایج در مورد شریعت و آداب و اعمال اسلام را توضیح میدهد. به عنوان مثال، این که فتوا یک توصیه غیرالزامآور است یا اینکه وقتی در مورد شریعت صحبت میشود، اجتهاد، اجماع و قیاس را نیز شامل میشود؟
در این فصل، ما همچنین با دو سازمان مهم مسلمان، «تبلیغی جماعت» و «جماعت اسلامی» آشنا میشویم. اولی در سال ۱۹۲۰ تأسیس شد، با ماموریت ترویج دعوت به اسلام . در هند این دعوت عمدتا در مورد مسلمانان، بهویژه جوانان مسلمان، که نماز واجب نمیخوانند و فقط گاهبهگاه از مساجد بازدید میکنند، اطلاق میشود.
از سوی دیگر، جماعت اسلامی یک سازمان سیاسی-اجتماعی است که پس از تجزیه دوباره خود را به عنوان یک نهاد اجتماعی-مذهبی تثبیت کرد. وهب مینویسد: «اما حتی در حوزه رهایی اجتماعی-مذهبی مسلمانان، جریان پنهانی از سیاستهای طردکننده وجود دارد، که مولانا مودودی، بنیانگذار جماعت اسلامی، معتقد بود که بخشی جداییناپذیر از اسلام است. به همین دلیل است که جماعت اسلامی اغلب با سازمان ملی میهنپرستی (راشتریه سویم سیوک سَنگْهْ، یک سازمان داوطلبی شبهنظامی، ملیگرای هندو و راستگرای هندی است که بهطور گسترده شاخه عملیاتی حزب بهاراتیا جاناتا، حزب فعلی حاکم هند، شناخته میشود) یکسان در نظر گرفته میشود.»
تناقضات و رویاروییها
در دو فصل بعدی، نویسنده به عمق تاریخ قبل از استقلال میپردازد و به منابعی اشاره میکند که سیاستهای جمعی در هند از آن نشأت گرفته و تقسیم این کشور به هند و پاکستان پایان میرسد. میراث سیاستهای تفرقهافکنانه در روزهای قبل از استقلال هنوز بر روابط هندوها و مسلمانان تأثیر میگذارد و توپ برخی احزاب و سازمانهای سیاسی را پر میکند. وهب نشان میدهد که نهادهای سیاسی مسلمان و سازمانهای مذهبی- اجتماعی که باید با پروپاگاندا علیه مسلمانان مقابله میکردند، در غیاب رهبری پیشرو به طرز فجیعی شکست خوردند.
نویسنده در فصل زنان میگوید: «جامعه مسلمانان با زنان عادلانه رفتار نکرده است.» در واقع، زنان مسلمان نه تنها از فرصت تحصیل و استقلال مالی محروم شدهاند، بلکه مجبورند دستورات روحانیون محافظهکار یا بزرگان جامعه را در تقریباً در هر جنبهای از زندگی رعایت کنند.
از ترجیحات ظاهری گرفته تا انتخاب شریک زندگی، همه چیز با پارامترهای دقیق ارزشهای اخلاقی و رفتار خوب جامعه هدایت میشود. اما همان مجموعه قوانین سختگیرانه در مورد مردان مسلمان اعمال نمیشود. علاوه بر این، قوانین خانواده مربوط به ارث و طلاق به طور ناعادلانه به نفع مردان است.
عنوان فصل هشتم، «چهره در حال تغییر جامعه مسلمانان»، خود گویا است و به تغییر واکنشها، ساختارها و رفتارها در مواجهه با خصومت پایدار میپردازد. بسیاری از مسلمانان که پیش از این هویت دینی خود را به مخفی و نفی میکردند، اکنون شروع به ابراز و اثبات آن کردهاند. تعداد زیادی از آنها تصمیم گرفتهاند که در بهبود جامعه خود مشارکت مثبتی داشته باشند - به عنوان مثال، برخی از آنها مربیگری رایگان به پسران و دختران مسلمان فقیر ارائه میدهند. تحولات سیاسی نیز باعث نگرانی جامعه و پرسشگری از رهبران آن شده است و امید میرود که خروجی خوبی از این امر به دست آید.
در بخش پایانی، «آنچه مسلمانان میخواهند»، وهب به صراحت اعلام میکند که مانند هر جامعه دیگری، مسلمانان نیز خواهان زندگی و امنیت مناسب هستند. آنها میخواهند با آنان مانند هندیان همتراز خود رفتار شود. با این حال، برای دستیابی به همه این موارد، آنها باید در جهت ارتقا سطح سواد و کنار گذاشتن عناصر نامطلوب و بنیادگرا تلاش کنند و دیگر تحت سلطه سازمانهای اسلامی بنیادگرا قرار نگیرند. وهب به ما میگوید به یاد داشته باشید که «اسلام مشوق روحانیت طبقهسالار نبود؛ زیرا حضرت محمد میدانست که قدرت فساد میآورد.»
وهب در این کتاب به طرز ماهرانهای از خاطرات شخصی و تاریخ برای ساختن روایت استفاده میکند؛ و سپس با کمک مهارتهای گزارشگری، مصاحبه و پژوهش خود، برای اثبات استدلالهای خود، جزئیات تاملبرانگیز و باپشتوانهای را اضافه میکند. در نتیجه، کتاب «متولد یک مسلمان» به همان اندازه که آموزنده، تکاندهنده است.
نویسنده در فصل زنان میگوید: «جامعه مسلمانان با زنان عادلانه رفتار نکرده است.» در واقع، زنان مسلمان نه تنها از فرصت تحصیل و استقلال مالی محروم شدهاند، بلکه مجبورند دستورات روحانیون محافظهکار یا بزرگان جامعه را در تقریباً در هر جنبهای از زندگی رعایت کنند.
از ترجیحات ظاهری گرفته تا انتخاب شریک زندگی، همه چیز با پارامترهای دقیق ارزشهای اخلاقی و رفتار خوب جامعه هدایت میشود. اما همان مجموعه قوانین سختگیرانه در مورد مردان مسلمان اعمال نمیشود. علاوه بر این، قوانین خانواده مربوط به ارث و طلاق به طور ناعادلانه به نفع مردان است.
عنوان فصل هشتم، «چهره در حال تغییر جامعه مسلمانان»، خود گویا است و به تغییر واکنشها، ساختارها و رفتارها در مواجهه با خصومت پایدار میپردازد. بسیاری از مسلمانان که پیش از این هویت دینی خود را به مخفی و نفی میکردند، اکنون شروع به ابراز و اثبات آن کردهاند. تعداد زیادی از آنها تصمیم گرفتهاند که در بهبود جامعه خود مشارکت مثبتی داشته باشند - به عنوان مثال، برخی از آنها مربیگری رایگان به پسران و دختران مسلمان فقیر ارائه میدهند. تحولات سیاسی نیز باعث نگرانی جامعه و پرسشگری از رهبران آن شده است و امید میرود که خروجی خوبی از این امر به دست آید.
در بخش پایانی، «آنچه مسلمانان میخواهند»، وهب به صراحت اعلام میکند که مانند هر جامعه دیگری، مسلمانان نیز خواهان زندگی و امنیت مناسب هستند. آنها میخواهند با آنان مانند هندیان همتراز خود رفتار شود. با این حال، برای دستیابی به همه این موارد، آنها باید در جهت ارتقا سطح سواد و کنار گذاشتن عناصر نامطلوب و بنیادگرا تلاش کنند و دیگر تحت سلطه سازمانهای اسلامی بنیادگرا قرار نگیرند. وهب به ما میگوید به یاد داشته باشید که «اسلام مشوق روحانیت طبقهسالار نبود؛ زیرا حضرت محمد میدانست که قدرت فساد میآورد.»
وهب در این کتاب به طرز ماهرانهای از خاطرات شخصی و تاریخ برای ساختن روایت استفاده میکند؛ و سپس با کمک مهارتهای گزارشگری، مصاحبه و پژوهش خود، برای اثبات استدلالهای خود، جزئیات تاملبرانگیز و باپشتوانهای را اضافه میکند. در نتیجه، کتاب «متولد یک مسلمان» به همان اندازه که آموزنده، تکاندهنده است.
ارسال نظرات