حسینیه تابناک جوان
روایتی خواندنی از حال و هوای رزمندگان در ماه محرم+ فیلم
عزاداری سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا زمان و مکان نمیشناسد. مهم نیست که در هیئتهای محل باشی یا در میدان نبرد؛ تنها کافیست که بیتاب زیارت حرم امام حسین (ع) باشی و یاد صحرای کربلا بیفتی. عاشورا و قیام ابا عبدالله الحسین (ع) بیشک تاثیر شگرفی بر ایمان و اراده رزمندگان در نبرد با دشمن بعثی داشت. رزمندگان در تمامی لحظات حضور خود در مناطق عملیاتی، با تأسی از سالار شهیدان به مقابله با دشمن تا بن دندان مسلح رفتند.
«محمد نیک نفس» از رزمندگان لشکر عاشورا تصاویری از عزاداری نیروهای این لشکر پیش از آغاز عملیات بیت المقدس ۲ را در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داد و ماجرای حنابندان و عزاداری رزمندگان در آن روز را اینگونه روایت کرد:
تصاویر زیر به واپسین روزهای حضورمان در رحمانلو مربوط میشود. رزمندگان آماده اعزام به منطقه عملیاتی بیت المقدس ۲ میشدند. رزمندگان در محوطه گردان حبیب مراسم عزاداری را پیشبینی کرده بودند. دلها بیقرار بود و به تلنگری بغضها میشکست. روزهای سخت عملیات در پیش بود. معلوم نبود کدام یک از این رزمندگان دوباره به چادرها برمیگشتند. در فاصله زمانی یک ساعت، چادرهایی را آماده کردیم تا رزمندگان دستهایشان را حنا بگذارند و دور آتشی بنشینند. نیروها دست و پایشان را حنا گذاشتند و با مزاح لبخند را به یکدیگر هدیه میکردند.
یکی از کمک رانندههای اتوبوسها، با تعجب این رفتار رزمندگان را نظاره میکرد. وی به من نزدیک شد و گفت: «در محل ما، شب عروسی حنا میگذارند. این نیروها مگر کجا میخواهند بروند که اینطور با شور و شعف حنا میگذارند و به وجود میآیند؟» یکی از دوستانم به نام رستم حسینزاده که کنارم ایستاده بود، پاسخ داد:
«محمد نیک نفس» از رزمندگان لشکر عاشورا تصاویری از عزاداری نیروهای این لشکر پیش از آغاز عملیات بیت المقدس ۲ را در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داد و ماجرای حنابندان و عزاداری رزمندگان در آن روز را اینگونه روایت کرد:
تصاویر زیر به واپسین روزهای حضورمان در رحمانلو مربوط میشود. رزمندگان آماده اعزام به منطقه عملیاتی بیت المقدس ۲ میشدند. رزمندگان در محوطه گردان حبیب مراسم عزاداری را پیشبینی کرده بودند. دلها بیقرار بود و به تلنگری بغضها میشکست. روزهای سخت عملیات در پیش بود. معلوم نبود کدام یک از این رزمندگان دوباره به چادرها برمیگشتند. در فاصله زمانی یک ساعت، چادرهایی را آماده کردیم تا رزمندگان دستهایشان را حنا بگذارند و دور آتشی بنشینند. نیروها دست و پایشان را حنا گذاشتند و با مزاح لبخند را به یکدیگر هدیه میکردند.
یکی از کمک رانندههای اتوبوسها، با تعجب این رفتار رزمندگان را نظاره میکرد. وی به من نزدیک شد و گفت: «در محل ما، شب عروسی حنا میگذارند. این نیروها مگر کجا میخواهند بروند که اینطور با شور و شعف حنا میگذارند و به وجود میآیند؟» یکی از دوستانم به نام رستم حسینزاده که کنارم ایستاده بود، پاسخ داد:
«این نیروها شب آینده به حجلهگاه شهادت میروند.»
آن کمک راننده وقتی متوجه ماجرا شد، اشک در چشمانش جمع شد و بدون هیچ سخنی، ما را ترک کرد.مراسم عزاداری آغاز شد. «اکبر جداری» شروع به مداحی کرد. به خاطر دارم اینگونه نوحه میخواند:
«حسین جان، من از کودکی عاشقت بودهام/ قبولم نما گر چه آلودهام»
در تصویر فوق کنار اکبر جداری، شهید رسول چیلانی ایستاده است. کلاهی بر سر و پشت به تصویر که میانداری مراسم را میکند. رسول دو ماه بعد در ۲۶ اسفند ماه ۶۶ به شهادت رسید. اکبر شب عملیات بیت المقدس ۲، ساعت سه نیمه شب، در بلندیهای قامیش روی برفهای سفید با ترکشی که در گلوی مبارکش جا خوش کرد، به بلندای کهکشانها پر کشید.
در تصویر فوق کنار اکبر جداری، شهید رسول چیلانی ایستاده است. کلاهی بر سر و پشت به تصویر که میانداری مراسم را میکند. رسول دو ماه بعد در ۲۶ اسفند ماه ۶۶ به شهادت رسید. اکبر شب عملیات بیت المقدس ۲، ساعت سه نیمه شب، در بلندیهای قامیش روی برفهای سفید با ترکشی که در گلوی مبارکش جا خوش کرد، به بلندای کهکشانها پر کشید.
منبع : مشرق
ارسال نظرات