خاطره زندهیاد علی سلیمانی از حضور در خانه یک داعشی!
علی سلیمانی سال ۱۳۹۲ به همراه یک گروه تئاتری برای شرکت در پیادهروی اربعین راهی عتبات عالیات شد. آنها در نجف طی اتفاقی عجیب، از خانه یک داعشی سر در آوردند!
علی سلیمانی سال ۱۳۹۲ با یک گروه تئاتری به صورت خودجوش به پیادهروی اربعین رفته بود. آنها طی اتفاقی عجیب، در نجف به خانه یک داعشی رفتند که البته ختم به خیر شد! او این اتفاق را دراماتیک کرد و آن را سال ۹۸ تحت عنوان «خاموشان» در حوزه هنری روی صحنه برد.
سلیمانی درباره این اتفاق گفته بود: آن اتفاق ختم به خیر شد و اتفاقا خیلی هم خوش گذشت. من آن را دراماتیک کردم و ابتدای نمایش با حضور ما در خانه داعشی است و در نهایت آن داعش که توبه کرده است، تسلیم میشود.
سلیمانی درباره این اتفاق گفته بود: آن اتفاق ختم به خیر شد و اتفاقا خیلی هم خوش گذشت. من آن را دراماتیک کردم و ابتدای نمایش با حضور ما در خانه داعشی است و در نهایت آن داعش که توبه کرده است، تسلیم میشود.
این بازیگر و کارگردان تئاتر یادآور شده بود: طرح نمایش را با آقای خیرالله تقیانی ـ که در آن سفر بود ـ پیشنهاد کردیم و دخترم (سبا سلیمانی) آن را بازنویسی کرد و نتیجه این کار تجربهگرا، نمایش «خاموشان» شد. همسرم (سهیلا جوادی) علاوه بر بازی، تهیهکنندگی نمایش را هم بر عهده گرفت.
او درباره دکور نمایش که شباهتی به خانه یک عراقی ندارد، توضیح داده بود: در دکور نمایش، از آینههای بسیاری استفاده کردیم تا تماشاگر خودش را ببینید و با آینه تفکرات خودش روبهرو شود. چون داعش بازتاب بخشی از مراسم و مناسک ما بود، اما بازتاب زمختی از آن بود.
سلیمانی درباره پیام اصلی نمایش «خاموشان» گفته بود: در اتفاق اصلی زنی همراه گروه حضور نداشت، اما دیدیم جای آن در نمایش خالی است؛ بنابراین یک شخصیت زن هم در خاموشان داشتیم. در واقع، مردی به نام «عزیز» که بچهدار نمیشود، به اجبار همسرش به پیادهروی اربعین رفته است. او رئیس یک شعبه بانکی است و چندبار اختلاسی را دیده، اما سکوت کرده است. همه ما خیلی اوقات اشتباهاتی را میبینیم و سکوت میکنیم. این نمایش به ما تذکر میدهد که سکوت و انفعال بد است. چون اگر سکوت نمیکردیم، یک اتفاق نامطلوب کامل نمیشد و به افراد کمتری ظلم میشد.
منبع: فارس
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
بنده خیلی وقته دیگه تلویزیون نگاه نمیکنم ولی بنده خدا رو یادمه خیلی خوب کار میکرد خدا بیامرز