خاطره ای زیبا از زندگی شخصی دکتر الهی قمشه ای
در مطلب زیر خاطره ای از زندگی دکتر الهی قمشه ای را می خوانید.
هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن!
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد ۳۵ زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم، اما اضطراب نهفتهای آزارم میداد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود؛ که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت: آبجی فراموش کردم، ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو میگفت به خاطر دو گناه مجازات میشدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمیدونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم میگم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن کتابهای روانشناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه!
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد ۳۵ زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم، اما اضطراب نهفتهای آزارم میداد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود؛ که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت: آبجی فراموش کردم، ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو میگفت به خاطر دو گناه مجازات میشدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقاصبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمیدونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم میگم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن کتابهای روانشناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه!
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
سلام و احترام. معمولا اهل کامنت گذاشتن و نقد اینجوری نیستم ولی بی مقدمه متن را که خواندم یاد متنی افتادم از پرویز پرستویی بازیگر سینما که همین اواخر نوشته بود با این مضمون که دروغی که دادم و دقیقا همین داستان را ذکر کرده بود... به عبارتی این سوال برام پیش آمد که غیر ممکن است که یک داستان کاملا مشابه مربوط به دو نفر باشد. رک بگم یا نقل قول از زبان دکتر قمشه ای کذب است!!!!!!؟؟ یا نقل قول پرویز پرستویی!!!!؟؟؟... این دو بزرگوار هر کدوم در جای خود بزرگ و عزیزن و نخبه آن و...
میخام بگم حالا من اتفاقی برخوردم و فقط برداشتم این است که احتمالا نقل قول پرستویی درست باشد مثل هزاران بیت شعر زیبایی که در فضای مجازی به اسم مثلا حسین پناهی یا دیگران منعکس میشود که مال اونا نیست یا سخنان بزرگان مثل گاندی یا شریعتی یا چگوارا و...
به عبارتی برداشتم این است که راوی تابناک با بی دقتی کامل یا شایدم جهت جذب مخاطب بیشتر یا هر دلیل دیگری مرتکب این بی دقتی سهوی یا تعمدی شده است.
امیدوارم این یادآوری حقیر تلنگری باشد که با درک واقعی از شعور مخاطبین توسط اهالی محترم رسانه این قصور اصلاح بشود.
با احترام مجدد.
میخام بگم حالا من اتفاقی برخوردم و فقط برداشتم این است که احتمالا نقل قول پرستویی درست باشد مثل هزاران بیت شعر زیبایی که در فضای مجازی به اسم مثلا حسین پناهی یا دیگران منعکس میشود که مال اونا نیست یا سخنان بزرگان مثل گاندی یا شریعتی یا چگوارا و...
به عبارتی برداشتم این است که راوی تابناک با بی دقتی کامل یا شایدم جهت جذب مخاطب بیشتر یا هر دلیل دیگری مرتکب این بی دقتی سهوی یا تعمدی شده است.
امیدوارم این یادآوری حقیر تلنگری باشد که با درک واقعی از شعور مخاطبین توسط اهالی محترم رسانه این قصور اصلاح بشود.
با احترام مجدد.