صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۱۲ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۲:۲۷

بازیگر نقش اول مالکوم ایکس که بود؟

دِنزِل واشینگتن بازیگر نقش اول مالکوم ایکس است. در این مطلب با این بازیگر و مالکوم ایکس واقعی آشنا می‌شوید.
کد خبر: ۴۲۵۸۸

مالکوم ایکس فیلمی در ژانر زندگی‌نامه‌ای به کارگردانی اسپایک لی در مورد فعال مسلمان آفریقایی آمریکایی، مالکوم ایکس است که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد. دنزل واشینگتن در این فیلم در نقش مالکوم ایکس بازی کرده‌است.

بیوگرافی بازیگر نقش اول مالکوم ایکس

دِنزِل واشینگتن زادهٔ ۲۸ دسامبر ۱۹۵۴ در ماونت ورنن، ایالت مریلند کارگردان فیلم و بازیگر اهل ایالات متحده آمریکا است. وی دانش آموخته کارشناسی در ۲ رشته خبرنگاری و ادبیات دراماتیک از دانشگاه فوردهام است. واشینگتن در ۱۸ مهٔ ۱۹۹۱، جایزهٔ دکتریِ افتخاری را از دانشگاه فوردهام (دانشگاهی که در آن تحصیل کرده‌بود)، به‌خاطرِ داشتن موفقیت‌های تأثیرگذار در کشف استعداد‌های چندجانبه، دریافت نمود. وی همچنین دکترای افتخاری صفات انسانی و بشردوستانه‌اش را از دانشگاه مورهاوس در ۲۰ مهٔ ۲۰۰۷ دریافت کرد.
از دههٔ ۱۹۹۰، با حضورش در فیلم‌های مختلف و با به تصویر کشیدن زندگی واقعی بعضی از شخصیت‌ها، همچون استیو بیکو، مالکوم ایکس، رابین کارتر، میلیون بی تالسون، فرانک لوکاس و هرمن بون توجهات بسیاری به‌سوی خود برانگیخت.
تا به حال ۲ جایزهٔ آکادمی (جایزه اسکار) و ۳ جایزهٔ گلدن‌گلوب به دنزل واشینگتن تعلق گرفته‌است. وی بعد از سیدنی پواتیه، دومین شخصیت برجسته و قابل توجه آمریکایی-آفریقایی‌ست که توانسته جایزهٔ بهترین بازیگر آکادمی را به‌خاطر نقشش در فیلم روز تمرین (محصول ۲۰۰۱) به‌دست آورَد.
دنزل واشینگتن در روز تعلیم ۲۰۰۱
برنده اسکار بهترین بازیگری نقش اول مرد
 

فیلم‌شناسی دِنزِل واشینگتن

افتخار ۱۹۸۹
قلب اجاره‌ای ۱۹۹۰
بهترین بلوز ۱۹۹۰
میسیسیپی ماسالا ۱۹۹۱
کمانه ۱۹۹۱
مالکوم ایکس ۱۹۹۲
هیاهوی بسیار برای هیچ ۱۹۹۳
فیلادلفیا ۱۹۹۳
جزر و مد سرخ ۱۹۹۵
چیره‌دستی ۱۹۹۵
شیطان در لباس آبی ۱۹۹۵
شجاعت در زیر آتش ۱۹۹۶
فروافتاده ۱۹۹۸
او بازی را برد ۱۹۹۸
محاصره ۱۹۹۸
تایتنز را به یاد آور ۲۰۰۰
روز تعلیم ۲۰۰۱
جان کیو ۲۰۰۲
آنتوان فیشر ۲۰۰۲
خارج از زمان ۲۰۰۳
مردی در آتش ۲۰۰۴
نفوذی ۲۰۰۶
دژا وو ۲۰۰۶
گانگستر آمریکایی ۲۰۰۷
گرفتن پلهام ۱۲۳، ۲۰۰۹
کتاب ایلی ۲۰۱۰
توقف‌ناپذیر ۲۰۱۰
خانه امن ۲۰۱۲
پرواز ۲۰۱۲،
۲ اسلحه ۲۰۱۳
هفت دلاور ۲۰۱۶
حصار‌ها ۲۰۱۶
ایکوالایزر ۲، ۲۰۱۴
چیز‌های کوچک ۲۰۲۱
تراژدی مکبث ۲۰۲۲

جوایز

اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد بخاطر فیلم روز تعلیم (۲۰۰۱)
اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد بخاطر فیلم افتخار (۱۹۸۹)

درباره مالکوم ایکس واقعی بیشتر بدانید

مالکوم ایکس به‌عنوان رهبر مسلمانان سیاه‌پوست در آمریکا و مسلمان مدافع حقوق بشر محسوب می‌شود که در زندگی به دنبال مبارزه با برده‌داریِ نُوین بود. او می‌خواست تا سیاه‌پوستان درک کنند از ساده‌ترین حقوق انسانی محروم هستند، زیرا نژادپرستان اجازه نمی‌دادند، آینده‌ای روشن و آباد در انتظار آنان باشد.
آن‌ها آنقدر ما را کاکاسیاه، دودی و موشی صدا کرده بودند که دیگر برای خود ماه هم این القاب عادی شده طبیعی و عادی شده بود؛ این‌ها بخشی از گفته‌های مالکوم ایکس رهبر مسلمانان سیاه‌پوست در آمریکا است که نشان می‌دهد که چگونه تخم مبارزه در دل او رویید تا تمام زندگی خود را صرف فعالیت برای احقاق حقوق سیاه پوستان کند.

تولد و خانواده مالکوم ایکس

مالکوم ایکس در ۱۹ می ۱۹۲۵ میلادی در نبراسکا به دنیا آمد. نام اصلی وی مالکوم لیتل است که بعد از پیوستن به گروه امت الاسلام، نام «مالکوم ایکس» را برای خود انتخاب کرد و در جریان سفر حج، نام اسلامی «الحاج مالک الشباز» را برخود گذاشت.

خانواده

مالکوم ایکس هفتمین فرزند خانواده بود. پدرش ارل لتیل کشیش مذهبی و از جمله افرادی بود که برای حقوق مدنی سیاهپوستان فعالیت می‌کرد. بعد از تولد مالکوم در اوماها، خانواده لیتل برای دستیابی به شرایطی بهتر به میلواکی رفتند. این اقامت چندان نپایید و این‌بار عازم لانسینگ، مرکز میشیگان شدند. ارل لیتل آنجا به کار در کلیسا مشغول شد و به ترویج اندیشه‌های مارکوس گاروی رهبر ملی‌گرای سیاهان پرداخت، اما به دلیل فعالیت‌های گسترده در کسب حقوق پایمال شده سیاه پوستان بار‌ها از جانب سازمان‌های سیاسی وابسته به سفیدپوستان به مرگ تهدید شد و پیوسته مورد حمله و کینه گروه‌های نژادپرست از جمله کوکلاکس‌کلان‌ها بود.
مالکوم یکی از این حملات را اینطور توصیف می‌کند: کابوسی که هرگز در ذهنم نمی‌میرد. شبی از شب‌های سال ۱۹۲۹ بود. کوچکترین خواهرم ایوون تازه به دنیا آمده بود. ما همه خواب بودیم. از خاطرم نمی‌رود که ناگهان چیزی مرا به بالا پرتاب کرد. چشم که باز کردم، خودم را دنیایی از آتش و دود دیدم. صدای تپانچه‌ها با فریاد آدم‌ها در هم آمیخته بود. هرج و مرج عجیبی بود، شعله‌های آتش همه جا زبانه می‌کشید. سفید‌ها خانهٔ ما را به آتش کشیده بودند. پدرم، دشنام‌گویان، با تپانچهٔ خود آن‌ها را هدف قرار می‌داد. برای فرار از آن جهنم یکدیگر را به زمین می‌انداختیم و از روی هم می‌گذشتیم. مادرم در حالی که نوزاد خود را در آغوش داشت، با آنکه شعله‌ها همه جا زبانه می‌کشید و جرقه‌های آتش به هر سو پراکنده می‌شد، از میان شعله‌ها گذشت تا قبل از فرود آمدن سقف فرزندش را نجات دهد. فراموش نمی‌کنم، ما تمام آن شب را، عریان و بی‌پناه زیر طاق آسمان، گریان وحشت‌زده سرکردیم. مأموران آتش‌نشانی و پلیس‌های سفید نیز آمدند، اما ایستادند که تماشا کنند خانه تا کف می‌سوزد و تلی از خاکستر می‌شود.
این رخداد باعث شد تا ارل لیتل به همراه خانواده‌اش به حومه شرقی لانسینگ نقل مکان کنند. آن‌ها در این ایام بیش از پیش طعم فقر و تنگدستی را می‌چشیدند و درآمد اصلی خانواده تنها از طریق فعالیت‌های مذهبی پدر بود، اما سرانجام ۲ سال بعد از آتش سوزی خانه آنها، جسد بی جان ارل لتیل در کنار جاده‌ای در حومه شهر پیدا شد.

از مدرسه تا زندان

رهبر سیاهپوستان مبارز آمریکا، دوران کودکی را در فقر و یتیمی پشت سرگذاشت، اما امیدوار بود که بتواند در نظام آموزشی آمریکا رتبه‌ای کسب کند و به شغل مورد علاقه اش یعنی وکالت برسد و یک روز این آرزو را با معلم خود در میان گذاشت با تمسخر او مواجه شد تا جایی که حتی معلم رنگ پوست را نیز به سخره گرفت و گفت هرگز به چنین آرزویی نخواهی رسید.
مالکوم اندکی بعد از مدرسه اخراج شد و تصمیم گرفت آزاد باشد. از بوستون به نیویورک رفت و هرگونه قید و بندی را از پای خود گشود و یک دوره بی بند و باری را در جامعه آن روز آمریکا تجربه کرد تا اینکه در ۲۰ سالگی به دلیل بزهکاری به زندان افتاد.

آشنایی با جمعیت ملت اسلام

ملکوم در زندان با جمعیتی به نام «ملت اسلام» آشنا شد و به عضویت آن درآمد و در ۱۹۵۲ میلادی با عفو مشروط از زندان آزاد شد و مدتی بعد سخنگویی سازمان ملت اسلامی را بر عهده گرفت و به دستور ریاست سازمان، مسجد‌های متعددی را در ایالت‌های «دیترویت»، «میشیگان» و «هارلم نیویورک» ساخت. وی در راه نشر پیام‌های سازمان ملت اسلامی از روزنامه، رادیو و تلویزیون استفاده کرد و موفق شد تا تعداد اعضای این نهاد را از ۵۰۰ تن در ۱۹۵۲ میلادی به ۳۰ هزار تن در ۱۹۶۳ میلادی افزایش دهد. بدین ترتیب هدف والای این مبارز چیزی جزء رویارویی با برده داری نُوین در آمریکا نبود. وی می‌خواست تا سیاه پوستان درک کنند که از ساده‌ترین حقوق انسانی محروم هستند، زیرا نژادپرستان اجازه نمی‌دادند، آینده‌ای روشن و آباد در انتظار آنان باشد.
این مبارز مسلمان به مدت ۱۲ سال، حامی برتری سیاه پوستان و طرفدار جدایی آمریکایی‌های سیاه و سفید بود و تاکید «جنبش حقوق مدنی» بر یکپارچگی را به تمسخر می‌گرفت تا اینکه در ۱۹۶۴ میلادی از جمعیت «ملت اسلام» جدا شد و اندیشه‌های این جمعیت را تا حدود زیادی مورد انتقاد قرار داد. سپس به چند کشور آسیایی و آفریقایی سفر کرد تا به جهانیان ثابت کند، مبارزه با تبعیض نژادی و برده‌داری، تنها به جامعه آمریکا محدود نیست.

سفر حج

مالکوم در یکی از همین سفر‌ها برای انجام فریضه حج راهی عربستان شد و حالا «حاج ملک شبّاز» شده بود. پس از انجام فریضه حج به دبی رفت و در آنجا صحبت‌های زیادی درباره سفرش به عربستان انجام داد و گفت: وقتی فهمیدند که من وارد عربستان شدم بسیار مرا تحویل گرفتند و برای جلسات مختلف مرا دعوت کردند. آن‌ها حاضر بودند هر آنچه که می‌خواستم را در اختیارم قرار دهند تا در کشورشان برای وهابیت تبلیغ کنم، اما نمی‌دانستند که من یک مسلمان شیعه هستم.
او با روحی پاک و صیقل داده به محل سکونت خود در آمریکا بازگشت و درصدد ایجاد تشکیلاتی گسترده برآمد تا به وسیله آن، مسلمانان جهان را با نژاد‌های گوناگون به همدلی و ظلم ستیزی فراخواند.

عقاید و اندیشه

این مبارز سیاهپوست با اقدامات خود در پی بیدار کردن غرور خفته نژاد سیاه پوست ساکن آمریکا از طریق فعالیت‌های مدنی و اجتماعی بود. وی هنگامی که پشت میکروفون قرار می‌گرفت، اعلام می‌کرد که تمام شورش‌های نژادی، تحول و خشونت که سفیدان به وجود آورده‌اند، محکوم است. مالکوم همچنین تاکید می‌کرد که برخی از مسایل مانند خشونت پلیس‌ها در۵۰ سال اخیر تفاوتی نداشته و فعالان را به این مساله تشویق می‌کرد که این دسترسی‌ها را به دست بیاورند که قدرت را همانطور که در بیرون سیستم به دست می‌آورند در درون آن نیز کسب کنند. مالکوم این موضوع را تاکید می‌کند که او مردی نیست که به تنهایی عمل کند. وی خشم را با سخنرانی‌های خود ایجاد نمی‌کرد، بلکه مسیر را نشان می‌داد.

ترور ناموفق

همکاری مالکوم پس از مدتی با جمعیت امت اسلام قطع شد، زیرا با الیجا محمد رهبر آن‌ها به خاطر رفتار‌های خارج از اخلاق وی و اعتراض به این رفتار‌ها اختلاف پیدا کرد. در پی این اختلافات نشریه «سخن محمد» که متعلق به ملت اسلام بود در شماره دهم آوریل ۱۹۶۴ میلادی خود کارتونی منتشر کرد که در آن سر قطع شده مالکوم مثل یک توپ در برخورد چند باره با زمین و بلند شدن به هوا نشان داده می‌شد و جملاتی از دهانش بیرون می‌آمد. انتشار این کارتون تنها پس از گذشت چند روز از سخنان تند الیجا محمد صورت می‌گرفت که به لوئیس فراخان از رهبران ملت اسلام گفته بود: متظاهرانی، چون مالکوم باید سرشان از بدنشان جدا شود.
این سخن الیجا محمد از طریق چهره‌های سرشناس امت اسلام در روز‌های بعد تکرار شد. بسیاری معتقد بودند که تهدید جانی مالکوم ایکس در میان این سخنان مشهود است. برای آن‌هایی که اخبار مسلمانان آمریکا را دنبال می‌کردند، تقریباً هویدا بود که میانه شکراب شده مالکوم و الیجا محمد بستر حادثه‌ای خونین است.
در ماه‌های پس از آن پلیس فدرال آمریکا، اف بی آی، دست کم ۲ بار تهدید جانی مالکوم ایکس را به ثبت رساند. در۱۴ فوریه ۱۹۶۵ میلادی بمبی در منزل محل اقامت مالکوم، بتی همسرش و چهار دخترشان منفجر شد که به هیچ‌یک از آنان آسیبی وارد نیاورد.

سرانجام مالکوم ایکس

سرانجام این مسلمان شجاع و حامی حقوق سیاه پوست‌ها در ۲۱ فوریه ۱۹۶۵میلادی برابر با سوم اسفند هنگام سخنرانی در سالن «آدوبون» در «منهتن» نیویورک به وسیله سه مرد افراطی مسلمان به رگبار بسته و با اصابت ۱۵ گلوله کشته شد. پیکر این مبارز در آرامگاه «فرن کلیف» در نیویورک به خاک سپرده شد.
 
منابع: همشهری آنلاین / ایرنا
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.