مجری معروفی که ۱۷ سال سرطان داشت + فیلم
یکی از مجریان تلویزیون، در برنامهای از بیماری خطرناکش و توسل به امام حسین (ع) برای بهبود آن گفت.
سید مرتضی حسینی مجری تلویزیون، در یک برنامه تلویزیونی از بیماری خاص خود گفت که هفده سال همراه او بود و خیلیها از آن بی خبر بودند. حسینی، اما در ادامه درباره معجزهای بزرگ در زندگی اش صحبت کرد که برای همیشه رهایی او از بیماری مهلکش را به همراه داشت.
شما میتوانید در ادامه، فیلم صحبتهای حسینی در این باره را ببینید و بشنوید:
شما میتوانید در ادامه، فیلم صحبتهای حسینی در این باره را ببینید و بشنوید:
سید مرتضی حسینی مجری تلویزیون، متولد ۶ شهریور ۱۳۵۲ در شهر ری است. حسینی فارغالتحصیل حقوق از دانشگاه خوراسگان اصفهان است. اجرای صدها تئاتر، ۴ سال گویندگی رادیو و برنامهها و مسابقاتی چون: نیمنگاه، داخل پرانتز، هفت رنگ، سلام هموطن، سلام ایرانی، ترافیک و محله، وقت مسابقه، شهر به شهر و… بخشی از فعالیتهای ۱۲ ساله او را رقم میزنند.
مصاحبه با سید مرتضی حسینی
در ادامه مصاحبه ای از سید مرتضی حسینی که در سایت ساتین منتشر شده است را می خوانید.
دوران کودکیتون چگونه گذشت؟
سال ۱۳۵۲ در محله شهر ری تهران متولد شدم. ۸ برادر و ۳ خواهر هستیم. دوران کودکیام بیشتر با برادرهایم گذشت. با جورابهایم توپ درست و با آن فوتبال بازی میکردیم. دوران بسیار خوب و شیرینی بود.
خاطرهای از دوران کودکیتون برامون تعریف کنید؟
ما ۸ برادر شیطون بودیم. یادم هست وقتی کوچکتر بودم با برادرهایم فوتبال بازی میکردیم، توپمان به خانه همسایه افتاد. چون من از آنها کوچکتر بودم، برادرهایم طنابی به کمرم بستند که توپ را بیاورم. اما وقتی خواستم توپ را بردارم، آن همسایه به حیاط آمد و برادرهایم ترسیدند و فرار کردند.
من هم با دیدن آن همسایه کلی گریه کردم. همسایه با دیدن اشکهای من، من را به پیش مادرم برد و قضیه را تعریف و کلی با مادرم خندیدند.
رویای کودکی شما چه بود؟
من همیشه در رؤیاهام میدیدم که پرواز میکنم و این رؤیا، تا سن ۱۸ سالگی ادامه داشت و شاید علت آن علاوه بر دوست داشتن پرواز، بلند پروازیهایم است. من از ۸ سالگی به اطرافیانم میگفتم به تلویزیون میروم که این رؤیا تحقق پیدا کرد.
اجرا را از چه زمانی شروع کردین؟
از سال ۱۳۷۲ با برنامههای کوتاه طنز و یک برنامه با نام «نیم نگاه» شروع کردم. اما به طور حرفهای اجرا را در سال ۱۳۷۵ به همراه استاد رسول نجفیان و مرحوم حسین اسکندری و الهام صفویزاده و خانم شفیعی شروع کردم که ما پنج نفر بودیم و من مجری ثابت برنامه بودم و بقیه مجریان متغیر بودند، تهیهکنندههای برنامه فرید نیکخواه و نادر کریمان بودند.
سال ۱۳۵۲ در محله شهر ری تهران متولد شدم. ۸ برادر و ۳ خواهر هستیم. دوران کودکیام بیشتر با برادرهایم گذشت. با جورابهایم توپ درست و با آن فوتبال بازی میکردیم. دوران بسیار خوب و شیرینی بود.
خاطرهای از دوران کودکیتون برامون تعریف کنید؟
ما ۸ برادر شیطون بودیم. یادم هست وقتی کوچکتر بودم با برادرهایم فوتبال بازی میکردیم، توپمان به خانه همسایه افتاد. چون من از آنها کوچکتر بودم، برادرهایم طنابی به کمرم بستند که توپ را بیاورم. اما وقتی خواستم توپ را بردارم، آن همسایه به حیاط آمد و برادرهایم ترسیدند و فرار کردند.
من هم با دیدن آن همسایه کلی گریه کردم. همسایه با دیدن اشکهای من، من را به پیش مادرم برد و قضیه را تعریف و کلی با مادرم خندیدند.
رویای کودکی شما چه بود؟
من همیشه در رؤیاهام میدیدم که پرواز میکنم و این رؤیا، تا سن ۱۸ سالگی ادامه داشت و شاید علت آن علاوه بر دوست داشتن پرواز، بلند پروازیهایم است. من از ۸ سالگی به اطرافیانم میگفتم به تلویزیون میروم که این رؤیا تحقق پیدا کرد.
اجرا را از چه زمانی شروع کردین؟
از سال ۱۳۷۲ با برنامههای کوتاه طنز و یک برنامه با نام «نیم نگاه» شروع کردم. اما به طور حرفهای اجرا را در سال ۱۳۷۵ به همراه استاد رسول نجفیان و مرحوم حسین اسکندری و الهام صفویزاده و خانم شفیعی شروع کردم که ما پنج نفر بودیم و من مجری ثابت برنامه بودم و بقیه مجریان متغیر بودند، تهیهکنندههای برنامه فرید نیکخواه و نادر کریمان بودند.
بهترین خاطره شما از اجرا؟
اولین بار در رادیو یک شعر خواندم که این بود: «سلام؛ توپ یأس رو شوتش کن، دریبل کن همه غمها را» وقتی من این شعر رو با آهنگ بندری خواندم، صدابردار هم فکر کرده بود شعر است و صدایم را ضبط کرد. بعد از اتمام کار در راه برگشت به خانه در تاکسی صدای خودم را از رادیو شنیدم به راننده تاکسی گفتم که این صدای من است، اما باورش نمیشد. وقتی صدایم را از رادیو شنیدم، بسیار ذوق زده شده بودم.
توصیه شما به مجریان جوان؟
توصیه من به مجریان جوان این است که موقعیت و جایگاه خود را به خوبی بشناسند و بدانند آنتنی که در دست دارند یک اتفاق نادر است و قدر این فرصت را بدانند که میتوانند از این طریق با مردم صحبت کنند.
شاخصه و ویژگی مجری موفق؟
ویژگی مجری موفق مردمی بودن است و این که در زمینههای مختلف مطالعه داشته باشد. وقتی مجری اطلاعات بالایی داشته باشد، بهتر مشکلات را متوجه میشود و بهتر میتواند نماینده خوبی از طرف مردم در رسانه ملی باشد.
دوست داشتید مجری چه برنامهای باشید که تا به حال نبودید؟
دوست دارم برنامهای اجرا کنم و در آن میزبان مردمی باشم که دلشکسته، گرفتار و… هستند و آنها را شاد کنم و همچنین مجری برنامه کودک باشم، چون این توانایی را در خود میبینم که بچهها را شاد کنم.
با اینکه خودتان از مجریان تلویزیون هستید، اجرای کدام یک از همکارانتان را میپسندید؟
من اجرای تمامی همکارانم را دوست دارم. سالیان زیادی است که در تلویزیون اجرا میکنم و از هر کدام آنها نکات بسیاری یاد گرفتم.
شما برنامه «باطراوت» را به همراه برادرتان اجرا میکنید. حس و حال شما از اجرای این برنامه؟
حس خوبیه، بعد از مسابقه مسیر طلایی این دومین برنامهای است که به همراه او برنامه اجرا میکنم.
اگر مجری نمیشدید، دوست داشتید چکاره شوید؟
معلم
برخورد مردم با شما چگونه است؟
خیلی خوب، مردم به من و خانوادهام خیلی محبت دارند. همیشه به مردم بدهکارم، سه سال است از شبکههای ماهوارهای پیشنهاد برنامه دارم، ولی به عشق مردم و کشورم این پیشنهادها را رد میکنم.
چند تا بچه دارید؟ آیا دوست دارید حرفه شما را دنبال کنند؟
یک پسر ۱۱ ساله و یک دختر ۶ ماهه دارم. دوست دارم فرزندانم در هر کاری که علاقهمند هستند، فعالیت کنند. من همیشه به لذت فرزندانم فکر میکنم.
اولین بار در رادیو یک شعر خواندم که این بود: «سلام؛ توپ یأس رو شوتش کن، دریبل کن همه غمها را» وقتی من این شعر رو با آهنگ بندری خواندم، صدابردار هم فکر کرده بود شعر است و صدایم را ضبط کرد. بعد از اتمام کار در راه برگشت به خانه در تاکسی صدای خودم را از رادیو شنیدم به راننده تاکسی گفتم که این صدای من است، اما باورش نمیشد. وقتی صدایم را از رادیو شنیدم، بسیار ذوق زده شده بودم.
توصیه شما به مجریان جوان؟
توصیه من به مجریان جوان این است که موقعیت و جایگاه خود را به خوبی بشناسند و بدانند آنتنی که در دست دارند یک اتفاق نادر است و قدر این فرصت را بدانند که میتوانند از این طریق با مردم صحبت کنند.
شاخصه و ویژگی مجری موفق؟
ویژگی مجری موفق مردمی بودن است و این که در زمینههای مختلف مطالعه داشته باشد. وقتی مجری اطلاعات بالایی داشته باشد، بهتر مشکلات را متوجه میشود و بهتر میتواند نماینده خوبی از طرف مردم در رسانه ملی باشد.
دوست داشتید مجری چه برنامهای باشید که تا به حال نبودید؟
دوست دارم برنامهای اجرا کنم و در آن میزبان مردمی باشم که دلشکسته، گرفتار و… هستند و آنها را شاد کنم و همچنین مجری برنامه کودک باشم، چون این توانایی را در خود میبینم که بچهها را شاد کنم.
با اینکه خودتان از مجریان تلویزیون هستید، اجرای کدام یک از همکارانتان را میپسندید؟
من اجرای تمامی همکارانم را دوست دارم. سالیان زیادی است که در تلویزیون اجرا میکنم و از هر کدام آنها نکات بسیاری یاد گرفتم.
شما برنامه «باطراوت» را به همراه برادرتان اجرا میکنید. حس و حال شما از اجرای این برنامه؟
حس خوبیه، بعد از مسابقه مسیر طلایی این دومین برنامهای است که به همراه او برنامه اجرا میکنم.
اگر مجری نمیشدید، دوست داشتید چکاره شوید؟
معلم
برخورد مردم با شما چگونه است؟
خیلی خوب، مردم به من و خانوادهام خیلی محبت دارند. همیشه به مردم بدهکارم، سه سال است از شبکههای ماهوارهای پیشنهاد برنامه دارم، ولی به عشق مردم و کشورم این پیشنهادها را رد میکنم.
چند تا بچه دارید؟ آیا دوست دارید حرفه شما را دنبال کنند؟
یک پسر ۱۱ ساله و یک دختر ۶ ماهه دارم. دوست دارم فرزندانم در هر کاری که علاقهمند هستند، فعالیت کنند. من همیشه به لذت فرزندانم فکر میکنم.
سین: چه چیزی شما را ناراحت میکند؟
قضاوتهای بیجا.ای کاش یاد بگیریم همدیگر را با هر اشکالی که داریم بپذیریم.
چقدر اهل مطالعه هستید؟
کتابهای مثنوی معنوی مولانا، دیوان حافظ، بوستان و گلستان سعدی برای رشد و تفکر آدمی بسیار بینظیر است.
آشپزی بلدید؟
آشپزیم خوب نیست. فقط نیمرو میتوانم درست کنم.
به خوانندگی علاقه دارید؟
خوانندگی تخصص میخواهد که من تخصص این کار را ندارم. من برای شاد کردن مردم در برنامههایم میخوانم.
اهل مسافرت هستید؟ دوست دارید به کجای ایران سفر کنید؟
بله. من به همه جای ایران سفر کردهام.
در شبکههای اجتماعی حضور دارید؟
خیلی کم. چون وقتش را ندارم.
بدترین شایعهای که از خودتون شنیدهاید؟
بدترین شایعهای که از من منتشر شده، این بود که من هم به همراه برادرم محمد از ایران رفتهام.
چقدر اهل موسیقی هستید؟ چه سبکی از موسیقی را گوش میکنید؟
سبک سنتی را بیشتر میپسندم. من هر روز موسیقی گوش میکنم.
کلام پایانی؟
دل در بر من گمشده تهمت به که بندم/ غیر از تو کسی راه در این خانه ندارد
قضاوتهای بیجا.ای کاش یاد بگیریم همدیگر را با هر اشکالی که داریم بپذیریم.
چقدر اهل مطالعه هستید؟
کتابهای مثنوی معنوی مولانا، دیوان حافظ، بوستان و گلستان سعدی برای رشد و تفکر آدمی بسیار بینظیر است.
آشپزی بلدید؟
آشپزیم خوب نیست. فقط نیمرو میتوانم درست کنم.
به خوانندگی علاقه دارید؟
خوانندگی تخصص میخواهد که من تخصص این کار را ندارم. من برای شاد کردن مردم در برنامههایم میخوانم.
اهل مسافرت هستید؟ دوست دارید به کجای ایران سفر کنید؟
بله. من به همه جای ایران سفر کردهام.
در شبکههای اجتماعی حضور دارید؟
خیلی کم. چون وقتش را ندارم.
بدترین شایعهای که از خودتون شنیدهاید؟
بدترین شایعهای که از من منتشر شده، این بود که من هم به همراه برادرم محمد از ایران رفتهام.
چقدر اهل موسیقی هستید؟ چه سبکی از موسیقی را گوش میکنید؟
سبک سنتی را بیشتر میپسندم. من هر روز موسیقی گوش میکنم.
کلام پایانی؟
دل در بر من گمشده تهمت به که بندم/ غیر از تو کسی راه در این خانه ندارد
ارسال نظرات