خاطره ای از تواضع امام خمینی (ره) در مقابل مردم
تصویر دیده نشده از امام خمینی (ره) در شبکه های اجتماعی منتشر شد.
حضرت علی علیه السلام در زمینه هم دردی رهبران دینی با مردم میفرماید:
اِنَّ اللّه َ فَرَضَ عَلی اَئِمَّةِ الْحَقِّ اَنْ یُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعْفَةِ النّاسِ کَیْلا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقیرِ فَقْرُهُ.
خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده است که (زندگی) خویش را با ناتوانان جامعه برابر نهند تا تهی دستی، به مستمند فشار نیاورد.
امام خمینی رحمه الله با الگو گرفتن از این سخن حکیمانه علوی، همواره هم سطح مردم زندگی میکرد و مسکن، خوراک، پوشاک و هزینه زندگی شخصی او همیشه در حد زندگی متوسط جامعه بود.
یکی از همراهان امام در نجف اشرف میگوید:
یک شب، فقیری برای عرض حاجت به قسمت عمومی بیت امام آمد. برخی از آقایان برخورد خوبی با او نکردند. امام که از دور مواظب بود، سخت اعتراض کرد و فرمود: بگذارید بیاید، محتاج است، نیازمند است و حاجتش او را واداشته که اینجا بیاید. یا باید حاجتش را برآورده کنیم و یا با یک بیان او را راضی نماییم؛ نرنجانید مردم را.
زمانی که امام در نجف بود، حاضر نمیشد که حتی یک ساعت در روز به کوفه برود و از هوای خنک و ییلاقی آنجا استفاده کند، بلکه در همان هوای گرم و در خانهای که حتی وسائل معمولی خنک کننده نداشت، تابستان را میگذراند و این همه، به خاطر هم دردی با مردم ایران بود که در آن روزگاران، بسیاری از آنها زندگی مطلوبی نداشتند.
حضرت امام در مقام هم دردی با مردم چنین میفرمود:
اینک، من به همه عزیزانی که خانه و کاشانه و جگرگوشگان خود را در این حوادث و میدان کارزار از دست داده اند، عرض میکنم که یقینا شما احساس هم دردی این خدمت گزار و پدر پیر خود را درک میکنید که من ویرانی خانههای شما را، ویرانی خانه خود و شهادت و جراحت عزیزان و فرزندان شما را مانند شهادت و جراحت فرزندان خود میدانم و با شما هستم و شما را به صبر و مقاومت سفارش میکنم.
دکتر سید محمدباقر حجتی نقل میکند:
یک بار در میان جمعی از افراد به دست بوسی حضرت امام رفتم. سرمای آزاردهنده، دست و صورت ایشان را تقریبا از حالت قرمزی، به کبود متمایل ساخته بود و من که در بین راه تا جماران، از شدت سرما میلرزیدم، با دیدن این وضع، از امام حرارت گرفتم و دست ایشان را بوسیدم.
پس از اندکی، همچون دیگران، محضرشان را ترک نمودم و دوباره آثار سرما در من پدید آمد و پناه گاهی برای گرم شدن جست وجو میکردم، ولی در این اندیشه بودم که چرا باید امام با آن سن و سال، سوز و سرما را تحمل کند و دست و چهره مبارک شان دگرگون شود. سرانجام، به این نتیجه رسیدم که میخواستند در تحمل سرما با مردم هم درد باشند و رنج آنان را با مشقت خویش بیامیزند.
اِنَّ اللّه َ فَرَضَ عَلی اَئِمَّةِ الْحَقِّ اَنْ یُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعْفَةِ النّاسِ کَیْلا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقیرِ فَقْرُهُ.
خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده است که (زندگی) خویش را با ناتوانان جامعه برابر نهند تا تهی دستی، به مستمند فشار نیاورد.
امام خمینی رحمه الله با الگو گرفتن از این سخن حکیمانه علوی، همواره هم سطح مردم زندگی میکرد و مسکن، خوراک، پوشاک و هزینه زندگی شخصی او همیشه در حد زندگی متوسط جامعه بود.
یکی از همراهان امام در نجف اشرف میگوید:
یک شب، فقیری برای عرض حاجت به قسمت عمومی بیت امام آمد. برخی از آقایان برخورد خوبی با او نکردند. امام که از دور مواظب بود، سخت اعتراض کرد و فرمود: بگذارید بیاید، محتاج است، نیازمند است و حاجتش او را واداشته که اینجا بیاید. یا باید حاجتش را برآورده کنیم و یا با یک بیان او را راضی نماییم؛ نرنجانید مردم را.
زمانی که امام در نجف بود، حاضر نمیشد که حتی یک ساعت در روز به کوفه برود و از هوای خنک و ییلاقی آنجا استفاده کند، بلکه در همان هوای گرم و در خانهای که حتی وسائل معمولی خنک کننده نداشت، تابستان را میگذراند و این همه، به خاطر هم دردی با مردم ایران بود که در آن روزگاران، بسیاری از آنها زندگی مطلوبی نداشتند.
حضرت امام در مقام هم دردی با مردم چنین میفرمود:
اینک، من به همه عزیزانی که خانه و کاشانه و جگرگوشگان خود را در این حوادث و میدان کارزار از دست داده اند، عرض میکنم که یقینا شما احساس هم دردی این خدمت گزار و پدر پیر خود را درک میکنید که من ویرانی خانههای شما را، ویرانی خانه خود و شهادت و جراحت عزیزان و فرزندان شما را مانند شهادت و جراحت فرزندان خود میدانم و با شما هستم و شما را به صبر و مقاومت سفارش میکنم.
دکتر سید محمدباقر حجتی نقل میکند:
یک بار در میان جمعی از افراد به دست بوسی حضرت امام رفتم. سرمای آزاردهنده، دست و صورت ایشان را تقریبا از حالت قرمزی، به کبود متمایل ساخته بود و من که در بین راه تا جماران، از شدت سرما میلرزیدم، با دیدن این وضع، از امام حرارت گرفتم و دست ایشان را بوسیدم.
پس از اندکی، همچون دیگران، محضرشان را ترک نمودم و دوباره آثار سرما در من پدید آمد و پناه گاهی برای گرم شدن جست وجو میکردم، ولی در این اندیشه بودم که چرا باید امام با آن سن و سال، سوز و سرما را تحمل کند و دست و چهره مبارک شان دگرگون شود. سرانجام، به این نتیجه رسیدم که میخواستند در تحمل سرما با مردم هم درد باشند و رنج آنان را با مشقت خویش بیامیزند.
احترام و رسیدگی به مردم
امام خمینی، مردم را محترم و ارزشمند میدانست و همواره به آنان عشق میورزید. «یک بار عدهای از گروههای مختلف مردم به مناسبتی، به دیدار امام در قم آمده بودند و حدود دو ساعت ابراز احساسات میکردند و در تمام این مدت، دستان امام به نشانه پاسخ به ابراز احساسات مردم بالا بود. در همان ایام، عدهای گفتند: آقا اگر خواستید به پشت بام بروید، اجازه دهید ما نخست برویم اوضاع را بررسی کنیم، سپس شما تشریف ببرید. لکن امام اعتنایی نکردند و تا سر و صدای مردم را از کوچه میشنیدند، همان لحظه عمامه بر سر نهاده، نعلین را به پا میکردند و از پلهها بالا میرفتند و به دیدار مردم میشتافتند».
در سال ۱۳۵۸ در یکی از دیدارها امام خمینی، آیت الله سید محمدباقر خوانساری و آیت الله طاهری خرم آبادی در تفقد از یکی از جانبازان انقلاب به خانه ایشان رفتند. امام در زمان دیدار ایشان در کنار ویلچر جانباز نشستند و با او صحبت نمودند.
در سال ۱۳۵۸ در یکی از دیدارها امام خمینی، آیت الله سید محمدباقر خوانساری و آیت الله طاهری خرم آبادی در تفقد از یکی از جانبازان انقلاب به خانه ایشان رفتند. امام در زمان دیدار ایشان در کنار ویلچر جانباز نشستند و با او صحبت نمودند.
ارسال نظرات