ابتذال و زیبایی شناسی در عکاسی مُد
در دورانی زندگی می کنیم که ابتذال و زیباییشناسی فقر و فلاکت از معنا تهی شده است و رنجِ تهیدستان شهری و روستایی سوژه عکاسان شده و به دست «برندینگ متعفن» افتاده است.
در دورانی زندگی میکنیم که ابتذال و زیباییشناسی فقر و فلاکت از معنا تهی شده است و رنجِ تهیدستان شهری و روستایی سوژه عکاسان شده و به دست «برندینگ متعفن» افتاده است.
در ابتدا نگاهی داشته باشیم به عکاسی صحنهآراییشده. این رویکرد با هدف آفرینش و ساخت تصویر، به استفاده از زمینههای مختلف هنری، چون نقاشی، مجسمهسازی، طراحی دکور و اجرا میپردازد و در آن هنرمند تصویرساز، قابلیتهای رسانهی خود را برای بیان دغدغههای فرهنگی، هویت، موضوعات جنسیتی و اجتماع انسانیِ خاص میآزماید. سابقهی این نوع علاقه به صحنهآرایی را میتوان به اواخر قرن نوزدهم میلادی و آثار عکاسان هنریِ برجستهی این قرن نظیر اُسکار گوستاو ریلندر و هنری پیچ رابینسون انگلیسی مربوط دانست.
در ابتدا نگاهی داشته باشیم به عکاسی صحنهآراییشده. این رویکرد با هدف آفرینش و ساخت تصویر، به استفاده از زمینههای مختلف هنری، چون نقاشی، مجسمهسازی، طراحی دکور و اجرا میپردازد و در آن هنرمند تصویرساز، قابلیتهای رسانهی خود را برای بیان دغدغههای فرهنگی، هویت، موضوعات جنسیتی و اجتماع انسانیِ خاص میآزماید. سابقهی این نوع علاقه به صحنهآرایی را میتوان به اواخر قرن نوزدهم میلادی و آثار عکاسان هنریِ برجستهی این قرن نظیر اُسکار گوستاو ریلندر و هنری پیچ رابینسون انگلیسی مربوط دانست.
حتی از خاطرمان هم عبور نمیکرد که روزی کودکان کار حاضر در خیابان، رنج زنان صیاد و محروم از مجوز ماهیگیری در جزیره هنگام و قشم نیروی کار روستایی و یا صورت سوخته و سراسر رنج یک زن هم بدل به مدلی جهت ارائه محصولاتشان شود.
کودکان کاری که حق حیات و حق تحصیلشان به یغما رفته است، حالا قوطیهای اسپند در دست و روزمرگی زجرآورشان هم بدل به مدلینگ زیورآلات و لباس شده است.
زنان صیاد جزیره هنگام و قشم زنانی که تنها نانآور خود و فرزندان و بعضا همسران بیمار خود هستند و هربار برای دریافت مجوز صیادی با اعلام محرومیت روبرو شدند.
وقتی به مجموع این رنج و ستم چند گوشواره اضافه میگردد تا با ماهی در دستش یک بومی زیبا و نچرال را به مخاطبان پیجها عرضه کند، اینجا نقطه ایست که دیگر نفسی برای نگاه کردن به صورت سوخته زن باقی نمیماند. به نام متفاوت بودن این بار سراغ زنی رفتند که صورت سوخته وی ما را با ردیفی از آمار خودسوزیها و خشونتهای خانگی و اسیدپاشی میاندازد.
میبایست پرسید که چه کسی قادر به خرید زیور آلات و مجموع لباسهای تولیدی آنهاست؟ بدلیجات چندصد هزار تومانی از چه طبقه و برای چه طبقهای تولید شدهاند که حالا عکاسی مدلینگ و برندینگ آن وقیحانه به سوی کودکان کار زنان و مردان رفته است؟
مدیر و عکاس یکی از این مجموعههای برندینگ گفته است: «واکنشهای انساندوستانه برخی از دنبالکنندگان به قدری دور از فضای هنری و دیدگاه توسعه پایدار بود و علی الخصوص بیاحترامیهایی که شد، بنده را وادار به پاک کردن این پست نمود، که بار دگر با توضیح مفصل این عکس دیده شود.» عکسی که پاک شده همان عکسی است که یک کارگر شهرداری درون گودال مشغول جان کندن است و مدل فشن بالای سر او ایستاده است.
این مدیر ناراحت است که چرا مخاطبان «فعالیتهای محیط زیستی و انسانمدارانه و استوریهای او «در مورد توسعهی پایدار و مد پایدار» را نادیده گرفتهاند و بعد توضیحات مفصلی در مورد «کارگران شریف شهرداری» و «انسان بیتوجهِ مصرفگرا» نوشته که البته همگی توجیه است و ربطی به عکس «فشن» ندارد.
از آن بدتر در عکسهای بعدی، لابد برای جبران، مدل را با همان لباسها و آرایش توی گودال فرستاده و «کارگر شریف شهرداری» را با لباس کار و بیلی به دست بالای سر او ایستانده است.
اما مد پایدار که در توضیح و توجیه این مجموعه عکسها آمده است قضیهای جداگانه دارد که بر حفظ محیط زیست و سلامت جانوران تاکید دارد و هیچگونه ارتباطی با عکسها ندارد.
در واقع هدف اصلی مد پایدار حفاظت از محیط زیست در برابر آلایندههای شیمیایی است و اگر بخواهیم به آلایندهترین صنعتهای جهان اشاره کنیم، قطعا صنعت تولید پوشاک در ردیف دوم قرار خواهد گرفت. این صنعت پولساز و جذاب، بعد از صنعت نفت آلایندهترین صنعت موجود در جهان میباشد. به طوری که سالانه بیش از هزار تن لباس کهنه دور ریخته میشود و با روشهایی همچون دفن و سوزاندن از بین میروند.
رذالت تاجران فلاکت همین است، توریستهای فقر و ناچاری که از خانههای بالاشهریشان به محلههای فقیرنشین و محیطهای کار سفر تفریحی - تجاری میکنند، عکسهایی به یادگار با «بیچارهها» میگیرند، پولی به جیب میزنند و به خانههای امن خودشان بازمیگردند؛ و بعد البته به وقت مقتضی دغدغههای مهمشان در مورد «محیطزیست»، «انسانمداری»، «توسعهی پایدار» و «مد پایدار» را به رخ دیگران میکشند. آنها در خانههای بزرگشان برای «کارگران شریف» دل میسوزانند، اما با آنها کسب و کار خودشان را هم رونق میدهند، از بدنهای رنجکشیده به عنوان تزئینات تجارت استفاده میکنند و برای «بدبخت بیچارهها» دل میسوزانند.
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱۷
در انتظار بررسی: ۰
شاید هم اون دختر واقعا رفته کمکی کنه؟ یا شاید انگشترش اونجا افتاده رفته پیداش کنه
واقعا اینا نه نون میشه برای گرسنه ها نه غنای فرهنگی فقط ابتذال مسخره بازی
چرا دولت از افزایش حقوق این کارگران چیزی نمی گید فقط افزایش حقوق معلمان صورت میگیرد
کارگر شرکت گاز میباشد که اشتباه نوشته شده کارگر شهرداری
واقعامسخره وخنده دار
یه مشت آشغالن بعدم از کی میخواستی الگو بگیرن؟ توی کشورای خارجی اگه توی این نوع کارا از سلبریتیاشون الگو بگیری نسبتا ساده زیست میشی ولی اینجا اگه از سلبریتیا الگو بگیری میشه یه زندگی حیوونی
سلام چرا این کاره بیکار وایساده واین دختره را چال نمی کنه .؟
ناشناس
۱۲:۰۳ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۷
شما چرا بی خود اینجا نظر میدی؟ خب برو عضو داعش یا النصره بشو....
همه چیزو منفی جلوه میدید، حالا یه نفر خواسته درکنار هنرش نگاه مخاطب رو بکشونه سمت سختی ها و ناملایمات ، خواسته بفهمونه سختی وراحتی کنار هم معنا پیدا میکنه
ابتذال بشریت؛
کاملا موافقم با مطالب مطرح شده
هنر واقعا داره به قهقرا میره
هیچ معنی درخشان و عمیقی دیگه ازش نمیشه استنباط کرد
تو هر زمینه ای که نظر میندازیم
یه عده تابو شکن، قصد نوآوری که نه بلکه انگانر نیت به ابتذال کشیدنش رو دارند
هیچ معنی درخشان و عمیقی دیگه ازش نمیشه استنباط کرد
تو هر زمینه ای که نظر میندازیم
یه عده تابو شکن، قصد نوآوری که نه بلکه انگانر نیت به ابتذال کشیدنش رو دارند
ولله لباساشون مفتشم گرونه:(
ناشناس
۱۲:۰۲ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۷
این حرف بی ارزش شما چه نیازی به قسم خوردن داشت؟ نشون میده که شخصیت خودت هم مفت گرونه
حرکت زشتی بوده
انتشار هرزگی و بدبختی فلاکت در تمام قشر جامعه تنها هدف این افراد .