صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۸:۳۱
بازیگر شیدهِ «احضار»:

مادران تلویزیون، مادر واقعی نیستند

مریم سرمدی، بازیگر سریال «احضار» با کارگردانی علیرضا افخمی، معتقد است که در چند سال گذشته، هیچ کارکتر مادر متفاوتی در سریال‌های تلویزیون وجود نداشته است و شیده متفاوت‌ترین نقش مادر در سریال‌های تلویزیونی است.
کد خبر: ۳۹۰۱۱
مادر، کسی که بنیان خانواده روی او و زحماتش بنا شده و نهاد خانواده با وجود او زندگی خوبی دارد. کسی که چه در زندگی واقعی و چه در داستان‌ها و سریال‌ها بود و نبودش بسیار موثر است، البته در برخی از سریال‌ها می‌بینیم که مادر خانواده هیچ عملکرد موثری ندارد، نه حال اعضای خانواده‌اش را می‌فهمد و نه می‌تواند کمکی به آن‌ها کند و در عوض پدر خانواده همه کاره است، اما در واقعیت این‌گونه نیست، مادرانی هستند مانند شیده در سریال «احضار» که به تنهایی همه کار‌های زندگی را انجام می‌دهند با استقلال کامل، فرزندانشان را به یک جایگاهی می‌رسانند.
بازیگر نقش شیده کسی نیست جز مریم سرمدی که در سریال «احضار» نقش مادر خانواده‌ای را ایفا می‌کند که با کارکردن در اسنپ زندگی را می‌چرخاند. هرچند که خودش از نقش‌های تکراری تلویزیون گلایه داشت، اما شیده را نقشی کاملا متفاوت می‌دانست. به همین بهانه با مریم سرمدی گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.
سریال «احضار» به عنوان پر مخاطب‌ترین سریال ماه رمضان بر اساس نظرسنجی صداوسیما شناخته شده، شما در این مدت، چه بازخورد‌هایی از این سریال گرفتید؟
بازخورد‌هایی که در فضای مجازی می‌توان گرفت، واقعی نیست، به این دلیل که یا دوستان آدم هستند و خیلی تعریف و تمجید می‌کنند و یا آدم‌هایی هستند که از آن‌طرف بوم می‌افتند و بد و بیراه می‌گویند به همین دلیل نمی‌توان متوجه اصل نظر آن‌ها شد، من هنوز بازخورد جدی‌ای نگرفتم.

خودتان که این سریال را می‌بینید از ماحصل کار راضی هستید؟ داستان و سریال آنطور که انتظار داشتید پیش رفت؟
عوامل برای ساخت سریال زمان کمی داشتند.

شما سریال‌های «یاور» و «بچه مهندس» را هم دیده‌اید؟
چون خودم سر فیلمبرداری بودم، نرسیدم که سریال‌ها را دنبال کنم.

سریال‌ها را ندیده‌اید، اما طبیعتا از دوستان و همکاران خود نتیجه را شنیده‌اید و می‌دانید که بازخورد‌ها چگونه بوده است، فکر می‌کنید این سه سریال توانسته‌اند نیاز و خواسته مخاطبان تلویزیون را برطرف کنند؟
دغدغه اصلی مخاطبان این بود که چرا اکثر سریال‌های امسال تلخ بودند و پرسششان این بود که در دورانی که همه مردم گرفتار هستند و غم و غصه دارند، چرا هیچ کار طنزی از تلویزیون پخش نمی‌شود و بیشتر نارضایتی‌ها برای این موضوع بود.
وقتی بودجه‌ای برای نویسندگان وجود ندارد و یا حتی اگر بودجه‌ای هم هست آن‌ها به دلایل مختلف مثل ممیزی‌ها اجازه کار در تلویزیون را ندارند، نتیجه می‌شود کاهش مخاطب در تلویزیون

در واقع شما می‌فرمایید که اعتراض‌ها به محتوای غصه نبوده است، بیشتر به ژانر غصه بوده؟
چرا به محتوای داستان‌ها هم اعتراض‌هایی وارد شد. مثل سریال «احضار» که عده‌ای گفتند چرا این سریال موضوع احضار روح و این خرافات را رواج می‌دهد؟ اما متاسفانه عده‌ای صبر نداشتند تا متوجه شوند که اصلا این سریال قصد ندارد که موضوع احضار روح را رواج دهد.

چندین و چند سال است که در تلویزیون حضور دارید و در سریال‌های متعددی هم ایفای نقش کردید، به نظر شما سطح کیفی کار‌ها در یک دهه اخیر کاهش پیدا نکرده؟ قصه‌های گذشته جذاب‌تر نبودند؟
از نظر من به مدیریت و موضوعات مالی باز می‌گردد وقتی هزاران نفر از نویسندگان ما، که نویسنده‌های خیلی خوبی هم هستند، دیگر نمی‌توانند در سازمان فعالیت داشته باشند، چه اتفاقی می‌افتد؟ نتیجه می‌شود سریال‌هایی که خیلی نمی‌تواند مخاطب را به خودش جذب کند.
یا وقتی بودجه‌ای برای نویسندگان وجود ندارد و یا حتی اگر بودجه‌ای هم هست آن‌ها به دلایل مختلف مثل ممیزی‌ها اجازه کار در تلویزیون را ندارند، این اتفاق در تلویزیون رخ می‌دهد و انتظاری هم جز آن نمی‌توان داشت.
 
 
در یک دهه اخیر به جز «او یک فرشته بود» و «پنج کیلومتر تا بهشت»، هیچ سریال ماورایی‌ای نداشتیم و بعد از زمان هم دوباره خود آقای افخمی یک سریالی را در این ژانر ساختند، از لحاظ داستان و فیلمنامه ما پیشرفت خاصی در قصه دیدیم؟ بحث‌های تازه‌تری را مطرح می‌کرد؟
من فکر می‌کنم بحث «احضار» ورود به فضا‌های ماورایی نبود، بلکه قصد داشت به خرافات بپردازد، اتفاقی که اخیرا هم خیلی به آن دامن زده شده است و قرار بود در سریال به این موضوع پرداخته شود که پشت پرده این اتفاقات هیچ چیز نیست جز دروغ! بیشتر رویکرد اینگونه بود و قرار نبود وارد فضا‌های ماورایی بشوند، اما درباره «او یک فرشته بود» باید بگویم، فکر نمی‌کنم «احضار» به اندازه آن سریال دیده شود و واقعا معتقدم سریالی به پای «او یک فرشته بود» نمی‌رسد، چون آقای افخمی در جایگاه خودش، سریال فوق العاده‌ای ساخته بود.

موضوع «احضار» پرداختن به خرافات است، تا کنون با فرد فالگیر مواجه شده‌اید؟
نه اصلا، ولی یک دوستی دارم که خیلی به این مسائل علاقه دارد و نکته جالب‌تر اینکه فقط برای تفریح این کار را انجام می‌دهد و هیچ وقت هم این موضوع را درک نکردم، این است که دانستن آنچه که آدم اصلا نباید بداند، چه کمکی به زندگی آدم می‌کند؟
چه چیزی به رواج این خرافات دامن می‌زند؟
به نظر من دلیل اصلی این ماجرا، ترس بشر از آینده و نداشتن اعتماد به نفس لازم برای انجام کار‌ها است، به همین دلیل نیاز دارد تا یک نفر روی کارش مهر تایید بزند و بخشی از آن هم به نداشتن آگاهی مرتبط می‌شود.دلیل اصلی افزایش خرافات، ترس بشر از آینده و نداشتن اعتماد به نفس لازم برای انجام کار‌ها است

باتوجه به شنیده‌ها و دیده‌ها، بیشتر کدام قشر، چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ فکری سمت این موضوعات می‌روند؟
من نمی‌توانم بگویم قشر پایین یا قشر بالا، درصورتی که بار‌ها و بار‌ها دیده‌ام که افرادی از قشر بالا و مرفه جامعه هم به این سمت می‌روند، نمی‌خواهم آدم‌ها را از لحاظ مالی طبقه بندی کنم، به نظر من آدم‌های فقیر ذهنی و ناآگاه سمت این موضوعات می‌روند.

شخصیت شیده، نسبت به دیگر نقش‌هایتان بسیار متفاوت‌تر است، خود این کارکتر باعث شد تا نقش را بپذیرید؟
یکی از دلایلش کارکتر شیده بود، یکی دیگر از دلایلش هم علاقه به همکاری با آقای افخمی بود. زمانی که درباره نقش به من توضیخح دادند، بسیار برای من کشش داشت و آنقدر متفاوت است که می‌توانم بگویم تا کنون نقشی را مانند شیده در تلویزیون نداشتیم.

شیده یک راننده تاکسی است. برای این‌که با فضای تاکسیرانی خانم‌ها آشنا شوید، خودتان این کار را تجربه کردید؟
نه، علتش هم این است که بازیگر زمانی که یک نقشی را ایفا می‌کند، حتما و الزاما نباید برود آن را امتحان کند، به این دلیل که بازیگر یک حافظه تصویری دارد که بیشتر از دیگر افراد موارد را در ذهنش ثبت می‌کند و اگر چندبار سوار اسنپ شده باشد، آن را می‌تواند ایفا کند. چون بازیگران به طور اتوماتیک نقش را در ذهنشان سیو می‌کنند.

آن شیطنت و بازیگوشی که شیده دارد، در وجود مریم سرمدی هم هست؟
این شیطنت در من خیلی بیشتر از شیده است و برای این نقش هم لازم نبود، چون هرچند که درگذشته این زن از یک خانواده مرفه بوده، اما حالا یک زن رنج کشیده است و بیش از ده سال است که همسرش را از دست داده و با یک مرد از طبقه پایین هم ازدواج کرده است و طبیعتا خیلی اذیت شده است، به همین دلیل قرار نبود انرژی و شیطنت زیادی داشته باشد و به همین نسبت شیطنت‌هایش در یک جا‌هایی بروز پیدا می‌کند.

هرقدر که سن ما بالاتر می‌رود و با سختی‌های بیشتری دست و پنجه نرم می‌کنیم، شیطنت و انرژی جوانی‌مان کمتر می‌شود. اما فردی مانند شیده که سختی زیادی کشیده و دغدغه زیادی هم دارد، چگونه کوچکترین چیز‌ها مانند دیدن فوتبال تا این اندازه برای او اهمیت داشته باشد؟
شیده کسی است که مرد زندگی که همان ستایشگر زندگی‌اش است را از دست داده و به همین دلیل در زندگی‌اش به یک نیرو و انرژی مردانه نیاز دارد و این انرژی مردانه از جانب پسرش تامین می‌شود. به همین دلیل سعی می‌کند خیلی غیر مستقیم با او همراه باشد و اتفاقا به قدری عاشق او است که فکر می‌کند اگر او را لوس کند، او دیگر مرد زندگی نخواهد بود.
 

فکر نمی‌کنم «احضار» به اندازه «او یک فرشته بود» دیده شود، چون آقای افخمی در جایگاه خودش، سریال فوق‌العاده‌ای ساخته بود
اگر دقت کرده باشید، زمانی که شیده مشکل دارد حرف زدن با پسرش حال او را خوب می‌کند، چون او به این ستایشگری مردانه احتیاج دارد و زمانی که دختری به نام زهره وارد زندگی او می‌شود و از او تعریف می‌کند، این موضوع خیلی طبیعی است زمانی که ازنظر روانشناسی شما یک نفر را مدح می‌کنید، کودک او بروز پیدا می‌کند و شیده به این دلیل زهره را دوست دارد که دائم توسط او مدح می‌شود و، چون او را دوست دارد، خیلی از شیطنت‌ها را با او تجربه می‌کند.
خودتان هم به این موضوع اشاره کردید که شیده دوست ندارد پسرش را لوس بار بیاورد، اما می‌بینیم که این پسر نه زندگی را می‌چرخاند و نه مسئولیت متفاوتی روی دوشش است.
نه، توقع شیده از فرزندش زیاد است و نمی‌خواهد از او تعریف کند و زمانی که پای مهرداد می‌شکند، تازه متوجه می‌شویم که آن پسر خیلی خوب کار می‌کرده و حواسش به خانواده‌اش بوده است.

شیده با آدمی ازدواج کرده است که از لحاظ مالی خیلی ضعیف بوده و همین موضوع باعث شده تا سطح مالی زهره برای او اهمیتی نداشته باشد، اما ما یک موضوعی را می‌دانیم که با وجود این حجم از اختلاف طبقاتی، ازدواج این دو فرد با یکدیگر اشتباه است. این داستان ترویج عدم توجه به اختلاف طبقاتی نیست؟
از نظر من مریم سرمدی، نه این موضوع درست نیست، چون معتقدم دو نفر که هم کُف یکدیگرند باید باهم ازدواج کنند، اما این مسائل هیچ اهمیتی برای شیده ندارد، شیده کسی است نه به مسائل روانشناسی اهمیت می‌دهد، نه چیزی برای او مهم است، کما اینکه خودش هم بایک آدم چاه کن ازدواج کرده است؛ بنابراین پیش خودش می‌گوید این مسائل مهم نیست و کافیست دختر و پسر یکدیگر را دوست داشته باشند.

یک موضوعی وجود دارد که هم در سریال «نون. خ» و هم «احضار» شاهد آن بودیم، موضوع ماسک زدن، ما یک پروتکل در یک چهارچوب تعیین شده داریم، ماسک یا باید روی صورت باشد یا نباید وجود داشته باشد، اینکه زیرچانه باشد یا هرچیز دیگری اشتباه است و نه تنها فرهنگسازی نمی‌کند بلکه بدآموزی هم دارد، چرا این اتفاق رخ داده است؟
مطمئن نیستم، اما فکر می‌کنم شاید این موضوع جزو موارد بود که از طرف سیاست‌گذاری سازمان مطرح شده بود و شاید فیلمنامه غیر مستقیم در این دام افتاد. ولی من به عنوان یک مخاطب، معتقدم به نظرم اصلا نباید چنین ماجرایی وجود داشته باشد، برای اینکه اگر قرار بود، با رعایت پروتکل کامل سریال را با ماسک نشان می‌دادیم، سریال کاملا مشکل داشت و به نظر من، به دو دلیل اصلا نباید نشان داده می‌شد که در دوران کرونا هستیم، دلیل اول اینکه سریال‌های ما تاریخ انقضا ندارند و سال‌های سال قرار است از تلویزیون پخش شود، نکته دوم اینکه اگر در طول فیلمبرداری سریال، من یا دیگر بازیگران ماسک داشتیم، دیگر چیزی از ما مشخص نبود و مخاطب متوجه هیچ چیز نمی‌شد.

چرا شما در سال‌های اخیر، نقشی به جز مادر در تلویزیون ایفا نکردید؟
مگر نقش متفاوت در تلویزیون وجود دارد؟ همه نقش‌هایی که من به من پیشنهاد می‌شود، یکنواخت و تکراری است و اگر نقش‌ها را انتخاب نکنی، باید در خانه بنشینی. مگر تلویزیون اجازه می‌دهد که مادر‌های متفاوتی خلق شود؟ به همین دلیل است که من خودم هم می‌گویم در سال‌های اخیر آنچنان نقش مادر متفاوتی را ایفا نکردم، در سریال «پدر پسری» کمی این تفاوت وجود داشت.

همه نقش‌هایی که من به من پیشنهاد می‌شود، یکنواخت و تکراری است. مگر تلویزیون اجازه می‌دهد که مادر‌های متفاوتی خلق شوند؟
ما یک موضوعی در سریال‌های تلویزیون داریم، که مادر خانواده متوجه حال پدر خانواده وفرزندانش نمی‌شود، از همه مظلوم‌تر است، دائم در آشپزخانه آشپزی می‌کند و کاری با هیچ کسی ندارد، مگر در واقعیت مادر‌ها اینگونه هستند؟
من پنج سال در رادیو سلامت، برنامه زنده‌ای به نام «خونه زندگی» داشتم، که یک زن و شوهری را نشان می‌داد که یک فرزندی داشتند و کارکتر من، یک زن مولف و محقق بود که به همه چیز آگاه بود، بعد از یک مدت به ما گفتند که این خانم یعنی کارکتر من، از شوهرش بالاتر می‌رود و دیگر خیلی نشان ندهید که کار می‌کند، بیشتر به این بپردازید که به خانواده بیشتر از کار و تحصیلاتش اهمیت می‌دهد و ما مجبور شدیم که این خانم را یک پژوهشگر خانگی کنیم که بخاطر علاقه‌مندی خودش گاهی کار می‌کند، من این مثال را زدم، شما تا انتهای آن را بخوانید.
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.