معروفترین ارواح ترسناک جهان + تصاویر
پرداختن به موضوع ارواح و اشباح در فرهنگ و افسانه های معروف ملل، پیشینه ای طولانی دارد.
به گزارش تابناک جوان، موضوع ارواح و اجنه در فرهنگ برخی از مردم جهان برجسته تر است. از افسانه های قدیمی گرفته تا فیلم و سریالهای ژانر وحشت که درغرب تولید میشود میتوان به این موضوع پی برد. اشباح حتی برخی از آداب و رسوم روزمره انسانها را در بخش هایی از این جهان تحت تأثیر قرار داده است.
محققین، ترس را یک عامل دفاعی در برابر ناشناختهها میدانند. به طور کلی، انسانها اعمال خود را با ترس محدود کرده اند. ژانر وحشت در آثار سینمایی نیز با باور بر همین محدودیتهای انسان، شروع به داستانسرایی از ناشناختهها و تجربه نشدههای انسانها کرده است. این ژانر، داستانهای مرموز با اتمسفر سنگین را برای هیجان مردم خلق میکند.
احتمالا وحشت در انسان اولیه نیز ناخودآگاه بوده است. آنها درمورد چیزهایی که نمیشناختند داستانها و افسانههای ترسناک برای منطقی نشان دادن ترس خود، تعریف میکردند.
احتمالا وحشت در انسان اولیه نیز ناخودآگاه بوده است. آنها درمورد چیزهایی که نمیشناختند داستانها و افسانههای ترسناک برای منطقی نشان دادن ترس خود، تعریف میکردند.
در این مطلب با برخی از معروفترین افسانه ها و داستان های مربوط به اشباح که در فرهنگ و ادبیات گروهی از انسان ها رخنه کرده آشنا میشوید.
هلندی سرگردان یا هلندی پرنده
هلندی سرگردان یا هلندی پرنده (به انگلیسی: Flying Dutchman) افسانهای است غربی مربوط به یک کشتی ارواح که دچار طلسمی شیطانی است که باعث میشود که این کشتی برای همیشه در دریاها سرگردان باشد و هیچگاه لنگر نیندازد. در این داستان عبارت «هلندی سرگردان» هم نام کشتی است و هم نام ناخدای آن. در فیلم دزدان دریایی کارائیب قصه صندوقچه مرد مرده به این کشتی اشاره میشوند.
هلندی پرنده، معروفترین شبح غیر انسانی جهان که یک کشتی تجاری قرن هفدهم است که گفته میشود مردم مسافر در دریاهای آزاد را آزار میدهد. گفته میشود که این کشتی که اغلب به صورت تصویری مبهم یا نور عجیبی نمایان میشود، نشان دهنده بدشانسی و نابودی است.
کشتی و خدمه آن هنگامی که کاپیتان هلندی آن با وجود درخواستهای خدمه و مسافران برای فرار از طوفان و پناه بردن به بندرگاهی امن خودداری کرد، دچارلعنت ابدی شدند. مشاهده کشتی ارواح هر از چند گاهی در اقیانوس گزارش شده، از جمله در سال ۱۹۲۳ در سواحل آفریقای جنوبی.
پیشینه
پیشینه این افسانه به داستانهای عامیانه دریانوردان در قرن هفدهم میلادی بازمیگردد. قدیمیترین نسخه نوشتاری این داستان مربوط به اواخر قرن هجدهم است.
برخی منابع ناخدا برنارد فوکه، از ناخداهای هلندی سده هفده را الگوی این داستان خرافی دریانوردان دانستهاند. برنارد فوکه به خاطر سرعت زیاد در سفرهای دریاییاش از هلند به جاوه معروف شدهبود و دریانوردان شایعه کردهبودند که او «با شیطان همدست شدهاست.»
نخستین شکل چاپشده این داستان در مه ۱۸۲۱ در مجله بلکوود ادینبرو منتشر شد که در آن محل داستان در دماغه امید نیک قرار داشت. در این داستان ناخدای هلندی سرگردان سفارشهایی مربوط به افرادی که مدتها است مردهاند را به کشتیهای دیگر پیشنهاد میکند و هر کشتی که ملوانانش این سفارشها را بپذیرند به بدبختی دچار خواهد شد.
جادوگر بل
افسانهی ترسناک جادوگر بل که با نام تسخیر جادوگر بل نیز شناخته میشود، داستانی است که از ادبیات فولکلور جنوب آمریکا نشأت گرفته است.
گفته میشود وقایعی در مزرعه جان بل در تنسی بین سالهای ۱۸۱۷ و ۱۸۲۱ اتفاق افتاده که یکی از داستانهای کلاسیک ارواح آمریکایی است. بل به یک موجود عجیب و غریب در مزرعه خود شلیک کرد، اما این موجود قبل از آسیب دیدن ناپدید شد. چندین هفته بعد، خانواده بل تحت شکنجه شبحی قرار گرفتند که صداهای وحشتناکی از خود در میآورد که به حدی این صدای وحشتناک زیاد بود که خانه را تکان میداد و بتسی، دختر بل را مورد حمله فیزیکی قرار داد. این حملات برای چندین سال ادامه داشت.
اگرچه برخی از نویسندگان داستان جادوگر بل را به عنوان یک روایت واقعی بازگو میکنند، اما شواهد کمی وجود دارد که این چیزی غیر از یک داستان شبح مانند برای جذب مخاطب باشد.
گفته میشود وقایعی در مزرعه جان بل در تنسی بین سالهای ۱۸۱۷ و ۱۸۲۱ اتفاق افتاده که یکی از داستانهای کلاسیک ارواح آمریکایی است. بل به یک موجود عجیب و غریب در مزرعه خود شلیک کرد، اما این موجود قبل از آسیب دیدن ناپدید شد. چندین هفته بعد، خانواده بل تحت شکنجه شبحی قرار گرفتند که صداهای وحشتناکی از خود در میآورد که به حدی این صدای وحشتناک زیاد بود که خانه را تکان میداد و بتسی، دختر بل را مورد حمله فیزیکی قرار داد. این حملات برای چندین سال ادامه داشت.
اگرچه برخی از نویسندگان داستان جادوگر بل را به عنوان یک روایت واقعی بازگو میکنند، اما شواهد کمی وجود دارد که این چیزی غیر از یک داستان شبح مانند برای جذب مخاطب باشد.
مری خونین
این داستان هم یک افسانه غربی به حساب می آید. که هرکس جلوی آینه سه بار این عبارت را تکرار کند این شبح ظاهر می شود!
"مری خونین ... مری خونین ... مری خونین ... " با این سخنان، بسیاری از دانش آموزان مدرسه اولین تجربه خود را با یک شبح تجربه کردند. طبق گفتههای عامیانه، مری خونین شبح یک زن است. اگر میخواهید او را ببینید، به دستشویی بروید (معمولاً در مدرسه)، چراغها را خاموش کنید، جلوی آینه بایستید و نام او را سه بار تکرار کنید.
در حالی که تعداد بیشماری از کودکان (و مطمئناً برخی از بزرگسالان) سعی کردهاند مری خونین را با استفاده از روشهای مختلف احضار کنند، با وجود موفقیت برخی از آنها، تعداد محدودی مری خونین را ملاقات میکنند. اکثر آنها یا به انعکاس ترسناک خود در آینه تاریک خیره میشوند یا پس از گفتن "مری خونین" با لبخندهای شیطانی و با فریاد از دستشویی فرار میکنند.
شبح دروری لین
در منطقهای در لندن تئاترهای زیادی وجود دارد که بیش از ۳۰۰ سال نمایشنامه در آن تئاترها تولید میشد و برخی از بزرگترین بازیگران جهان در آنجا حضور داشتند. با این حال یک تئاتر منحصر به فرد وجود دارد که بیشتر به خاطر شبح خود شناخته میشود تا تولیدات محصولات فرهنگی.
در واقع گفته میشود که بیش از یک شبح سالنهای دروری لین را مورد حمله قرار میدهد، از جمله ارواح چندین بازیگر قدیمی و فوت شده که مشهورترین آن "مردی خاکستری" است که با ظاهر نجیب زادهای که شمشیر حمل میکند دیده میشود. هر نمایشنامهای که در قدیم با ارزش بوده و مشهور است توسط ارواح دروری لین دوباره اجرا میشود و این ارواح سنت اجرای تئاتر خود را همچنان ادامه میدهند.
شبح جادهای
این اتفاق برای یک زن و شوهر که در حال رانندگی در جادهای فرعی بودند اتفاق افتاده است. به نظر میرسد که آنها یک شب در یک جاده روستایی تنها رانندگی میکردند، هوا بسیار سرد بود و برف میبارید و وقتی به سر پیچ رسیدند، ناگهان یک دختر جوان پابرهنه را دیدند که لباس و شال سبز پوشیده بود. آنها برای کمک به او توقف کردند و او در صندلی عقب نشست بدون این که حتی یک کلمه صحبت کند؛ و هنگامی که از او پرسیدند کجا زندگی میکند، او به یک مزرعه در دور دست اشاره کرد. چند دقیقه بعد، وقتی آنها به مزرعه رسیدند، آن دختر ناگهان ناپدید شد!
این زوج متحیر و وحشت زده، از ماشین پیاده شدند، اطراف را نگاه کردند، اما اثری از آن دختر نبود، در خانه مزرعه را زدند. یک زن مسن با موی سفید جواب داد و زن و شوهر توضیح دادند و آن دختر را توصیف کردند و گفتند که مسافر مرموز آنها گفته که اینجا خانه اوست. زن با تعجب پاسخ داد: "این غیرممکن است، دخترم بیست سال پیش، همین شب، در همین نزدیکی درگذشت. آنها با تعجب و وحشت دیدند که درست داخل در، روی یک گیره چوبی قدیمی، مادر این دختر شال سبز دخترش را آویزان کرده است! "
گزارش از گروه ترجمه تابناک جوان
ارسال نظرات