شبکه نمایش خانگی حامی یا قاتل فرهنگ؟
یکی از فاکتورهای مهم در استفاده از محصولات خوراکی توجه به استاندارد و تأیید سلامت آن توسط مراجع ذیصلاح است، اما در محصولات فرهنگی و خوراک روح چه کسی آن را تأیید و به آن مهر سلامت می زند؟
این روزها خیلیها بخشی از اوقات فراغت خود را صرف تماشای آثار نمایشی میکنند. برخی با تلویزیون سرگرم میشوند و عدهای هم به سراغ شبکههای نمایش خانگی میروند. شبکههایی که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد آثار متنوعی را برای سلیقههای مختلف در آرشیو خود جایداده اند. نکته جالب در این پلتفرمها گرفتن ضربان سلیقه مخاطب توسط صاحبان این شبکههاست. مدیران هر یک از این شبکهها بهخوبی میدانند مخاطبانشان بیشتر به سراغ کدام ژانرها رفتهاند. یا میدانند چهطور شخصیتها، عوامل یا داستانی و با چه حال و هوایی از جذابیت بیشتر و بهتبع مشتری زیادتری برخوردار است. شاید همین باعث شده این شبکهها کمکم روی به تولید آثار تصویری نیز بیاورند. یکی از دلایل گران شدن ناگهانی هزینه اشتراک در این پلتفرمها نیز اقبال ناگهانی به ساخت آثار نمایشی مستقیماً و توسط خود این پلتفرمهاست. اما این مسئله دو نکته حائز اهمیت را مورد توجه قرار میدهد؛ اولی در حوزه فرهنگ و سبک زندگی و دومی در حیطه هنر.
اول؛ فرهنگ
در آثار تصویری همینکه موضوعی پردازش شده و به منصه تصویر برسد گویی بهنوعی رسمیت پیدا کرده است. این رسمیت یافتن باعث تقویت محتوای سالم آن اثر و گاهی هم موجب قبحشکنی و عادیسازی موضوعات منفی و تابو در جامعه میشود. حال اگر موضوعی به سبب نمایشی شدنش رسمیت یافت این قابلیت را دارد تا برای مخاطبش ترسیم الگو کند. چراکه که یک امر رسمی معنای پذیرفته شدن یا همان مقبولیت را با خود به همراه دارد.
اکنون بعضاً با آثاری مواجه هستیم که از جهت فاکتورهای سینمایی به حداقلها راضی شدهاند. این مسئله باعث میشود بهمرور ذائقه مخاطب نهتنها رشدی را تجربه نکند بلکه در مواقعی دچار تنزل و پسرفت نیز بشود.
در دهه دوم قرن بیستم میلادی موجی در سینمای آمریکا با عنوان فِلَپریزم راه افتاد که نگرش جدیدی را در سبک زندگی زنان رقم میزد. نگرشی که با قرائت رایج جامعه آمریکا از زیست زنان فاصله داشت. اما این موضوع آنقدر در فیلمها تکرار شد که کمکم به سمت عادیسازی آن رفت. نتیجهاش آن شد که پس از مدتی جامعه آمریکایی شاهد راه یافتن آن چه که بر پرده نمایش بود در میان زنان شد.
در جامعه ایرانی نیز بارها شاهد تقلید از ادبیات و نوع رفتار یک شخصیت سینمایی یا سریالی توسط مخاطبان آن آثار بودهایم. این یعنی آن که تماشای یک اثر نمایشی تأثیر مستقیمی بر باورها، نگرش و رفتار مخاطبانش میتواند داشته باشد.
حالا سؤال اصلی مطرح میشود:
محصولات شبکه نمایش خانگی که مستقیماً با روح و سبک زندگی مخاطبانشان سر و کار دارند توسط چه گروه و مرجع دارای صلاحیتی بررسی و احراز سلامت میشوند؟ چه کسانی قرار است سلامت تربیتی محصولی را برای یک کودک یا سلامت فرهنگی آن را برای نوجوان و جوان مخاطبش تأیید کنند؟
این افراد باید چه کسانی و دارای چه تخصص و سابقهای باشند؟ آیا برفرض وجودشان امکان اعمالنظر در پخش یا عدم پخش اثر نیز وجود دارد؟
چهطور است که سلامت یک بیسکوئیت یا شامپو که برفرض ناسالم بودن، عوارض موقتی را بر جسم خواهند گذاشت مهم است، اما سلامت تغذیه روح که عوارض دائمی را میتواند بر نسل و در جامعه بگذارد خیلی قابلتوجه نیست؟
بیشتر بخوانید
اول؛ فرهنگ
در آثار تصویری همینکه موضوعی پردازش شده و به منصه تصویر برسد گویی بهنوعی رسمیت پیدا کرده است. این رسمیت یافتن باعث تقویت محتوای سالم آن اثر و گاهی هم موجب قبحشکنی و عادیسازی موضوعات منفی و تابو در جامعه میشود. حال اگر موضوعی به سبب نمایشی شدنش رسمیت یافت این قابلیت را دارد تا برای مخاطبش ترسیم الگو کند. چراکه که یک امر رسمی معنای پذیرفته شدن یا همان مقبولیت را با خود به همراه دارد.
اکنون بعضاً با آثاری مواجه هستیم که از جهت فاکتورهای سینمایی به حداقلها راضی شدهاند. این مسئله باعث میشود بهمرور ذائقه مخاطب نهتنها رشدی را تجربه نکند بلکه در مواقعی دچار تنزل و پسرفت نیز بشود.
در دهه دوم قرن بیستم میلادی موجی در سینمای آمریکا با عنوان فِلَپریزم راه افتاد که نگرش جدیدی را در سبک زندگی زنان رقم میزد. نگرشی که با قرائت رایج جامعه آمریکا از زیست زنان فاصله داشت. اما این موضوع آنقدر در فیلمها تکرار شد که کمکم به سمت عادیسازی آن رفت. نتیجهاش آن شد که پس از مدتی جامعه آمریکایی شاهد راه یافتن آن چه که بر پرده نمایش بود در میان زنان شد.
در جامعه ایرانی نیز بارها شاهد تقلید از ادبیات و نوع رفتار یک شخصیت سینمایی یا سریالی توسط مخاطبان آن آثار بودهایم. این یعنی آن که تماشای یک اثر نمایشی تأثیر مستقیمی بر باورها، نگرش و رفتار مخاطبانش میتواند داشته باشد.
حالا سؤال اصلی مطرح میشود:
محصولات شبکه نمایش خانگی که مستقیماً با روح و سبک زندگی مخاطبانشان سر و کار دارند توسط چه گروه و مرجع دارای صلاحیتی بررسی و احراز سلامت میشوند؟ چه کسانی قرار است سلامت تربیتی محصولی را برای یک کودک یا سلامت فرهنگی آن را برای نوجوان و جوان مخاطبش تأیید کنند؟
این افراد باید چه کسانی و دارای چه تخصص و سابقهای باشند؟ آیا برفرض وجودشان امکان اعمالنظر در پخش یا عدم پخش اثر نیز وجود دارد؟
چهطور است که سلامت یک بیسکوئیت یا شامپو که برفرض ناسالم بودن، عوارض موقتی را بر جسم خواهند گذاشت مهم است، اما سلامت تغذیه روح که عوارض دائمی را میتواند بر نسل و در جامعه بگذارد خیلی قابلتوجه نیست؟
بیشتر بخوانید
- دردسرهایی از جنس «دراکولا»
دوم؛ هنر
شبکه نمایش خانگی به دسترسی کاربران به آثار نمایشی سهولت بخشیده است. این مسئله ارتباط مستقیمی با افزایش میزان تماشای آثار شبکه نمایش خانگی و خصوصاً آثار تازه تولید شده را دارد. افزایش مخاطب نیز برابر است با افزایش درآمد سرمایهگذار آن محصول. این موضوع در موارد بسیاری خیال تهیهکننده را از بازگشت هزینههای تولید و یا حتی به سود رسیدن او راحت میکند. این ماجرا باعث میشود در مواقعی آن حساسیت لازم در برخی ابعاد دیگر ساخت اثر لحاظ نشود. حتی ممکن است گاهی به آوردن چند بازیگر چهره و محبوب جهت دیدهشدن اثر دل خوش کنند و این مسئله را بیمهای برای عدم استفاده از یک داستان قدرتمند و یا اجرای قابلقبول بدانند.
نتیجه آن میشود که اکنون بعضاً با آثاری مواجه هستیم که از جهت فاکتورهای سینمایی به حداقلها راضی شدهاند. این مسئله باعث میشود بهمرور ذائقه مخاطب نهتنها رشدی را تجربه نکند بلکه در مواقعی دچار تنزل و پسرفت نیز بشود و مگر تعالی ذائقه هنری مخاطب به عهده هنرمند نبود؟
این در حالی است که اکنون برخی از فیلمسازانی دست به تولید آثار ضعیف میزنند که در گذشته در تولید آثار پیشرو دستی بر آتش داشته اند!
نتیجهگیری.
مسئله در شبکه نمایش خانگی نظارت است. آن هم توسط کارشناسانی که صلاحیت و تخصصشان محرز بوده و انتخاب خود آنها و یا اعمالنظرشان در مورد آثار بدون درنظرگرفتن عوامل و منافع مادی دیگران صورت بگیرد.
شبکه نمایش خانگی این قابلیت را دارد که مخاطبش بیآنکه از خانهاش بیرون برود، فرهنگ و سبکی از زندگی را در ذهن او ترسیم کند که معدل اخلاق و فرهنگ بیننده بالا رفته و یا بیآنکه متوجه باشد برخی مضامین انسانی در او کمرنگ شده و نمره فرهنگ و انسانیتش با قلمی قرمز و عددی خطرناک بر پروندهاش درج بشود.
دوم؛ هنر
شبکه نمایش خانگی به دسترسی کاربران به آثار نمایشی سهولت بخشیده است. این مسئله ارتباط مستقیمی با افزایش میزان تماشای آثار شبکه نمایش خانگی و خصوصاً آثار تازه تولید شده را دارد. افزایش مخاطب نیز برابر است با افزایش درآمد سرمایهگذار آن محصول. این موضوع در موارد بسیاری خیال تهیهکننده را از بازگشت هزینههای تولید و یا حتی به سود رسیدن او راحت میکند. این ماجرا باعث میشود در مواقعی آن حساسیت لازم در برخی ابعاد دیگر ساخت اثر لحاظ نشود. حتی ممکن است گاهی به آوردن چند بازیگر چهره و محبوب جهت دیدهشدن اثر دل خوش کنند و این مسئله را بیمهای برای عدم استفاده از یک داستان قدرتمند و یا اجرای قابلقبول بدانند.
نتیجه آن میشود که اکنون بعضاً با آثاری مواجه هستیم که از جهت فاکتورهای سینمایی به حداقلها راضی شدهاند. این مسئله باعث میشود بهمرور ذائقه مخاطب نهتنها رشدی را تجربه نکند بلکه در مواقعی دچار تنزل و پسرفت نیز بشود و مگر تعالی ذائقه هنری مخاطب به عهده هنرمند نبود؟
این در حالی است که اکنون برخی از فیلمسازانی دست به تولید آثار ضعیف میزنند که در گذشته در تولید آثار پیشرو دستی بر آتش داشته اند!
نتیجهگیری.
مسئله در شبکه نمایش خانگی نظارت است. آن هم توسط کارشناسانی که صلاحیت و تخصصشان محرز بوده و انتخاب خود آنها و یا اعمالنظرشان در مورد آثار بدون درنظرگرفتن عوامل و منافع مادی دیگران صورت بگیرد.
شبکه نمایش خانگی این قابلیت را دارد که مخاطبش بیآنکه از خانهاش بیرون برود، فرهنگ و سبکی از زندگی را در ذهن او ترسیم کند که معدل اخلاق و فرهنگ بیننده بالا رفته و یا بیآنکه متوجه باشد برخی مضامین انسانی در او کمرنگ شده و نمره فرهنگ و انسانیتش با قلمی قرمز و عددی خطرناک بر پروندهاش درج بشود.
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
برنامه های تولیدی در تلویزیون های اینترنتی مانند هم رفیق هم یک نوع تبلیغ فرهنگ غیر اسلامی دیده می شود.
دست از سر این شبکه نمایش خانگی بردارید چهار تا سریال هست بیکاری تماشا می کنیم صدا و سیما هم که برنامه ای نداره