آدمکُشی جایزه نوبل صلح گرفت!
۹ مارس سال ۱۹۹۲ میلادی «مناخیم بگین» بالاخره مُرد، ولی پیش از مردن آنقدر زنده مانده بود تا بالاخره شارلاتانتر از خودش را هم ببیند! چون خودش اسطورهای بود در همه حوزههای شعبدهگری سیاسی و نظامی صهیونیسم.
دهه ۴۰ میلادی پیشاز آنکه رژیم صهیونیستی اعلام موجودیت کند، اینها در فلسطین بودند؛ «مناخیم بگین» و رفقا. رفته بودند زمین را از صاحبانش خالی کنند. آنروزها یک نهضت تفنگ به دست صهیونیسم راه افتاده بود و میخواست در فلسطین دولت برپا کند و زمین، لازم داشت و این زمینها صاحب داشت و ساکن داشت و مردم داشت و بالاخره باید کسانی میرفتند که هرجوری شده زمینها را خالی کنند.
مناخیم یکی از همان کسان بود و البته از ناکسترینهایشان؛ اصلا فرماندهشان بود. مناخیم همهکار میکرد و گروه مسلح هم داشت که اسمش «ایرگون» بود و میرفتند روستاها را خالی از سکنه میکردند؛ فقط یک نمونهاش کشتار روستای «دیر یاسین» در سال ۱۹۴۸ میلادی است. بمب هم میگذاشتند همهجا؛ یک نمونهاش بمبگذاری در «هتل کینگ دیوید» در سال ۱۹۴۶. حزب هم داشت و خودش حزب تأسیس هم میکرد؛ یک نمونهاش تأسیس حزب «لیکود» در سال ۱۹۷۳. مناخیم ائتلاف هم میکرد و زد و بند زیاد داشت و همینطوری بود که از آدمکشی رسیده بود به جایی که برای خودش شخصیتی شده بود؛ یک نمونهاش اینکه نخستوزیر رژیم صهیونیستی شد در سال ۱۹۷۷.
مناخیم یکی از همان کسان بود و البته از ناکسترینهایشان؛ اصلا فرماندهشان بود. مناخیم همهکار میکرد و گروه مسلح هم داشت که اسمش «ایرگون» بود و میرفتند روستاها را خالی از سکنه میکردند؛ فقط یک نمونهاش کشتار روستای «دیر یاسین» در سال ۱۹۴۸ میلادی است. بمب هم میگذاشتند همهجا؛ یک نمونهاش بمبگذاری در «هتل کینگ دیوید» در سال ۱۹۴۶. حزب هم داشت و خودش حزب تأسیس هم میکرد؛ یک نمونهاش تأسیس حزب «لیکود» در سال ۱۹۷۳. مناخیم ائتلاف هم میکرد و زد و بند زیاد داشت و همینطوری بود که از آدمکشی رسیده بود به جایی که برای خودش شخصیتی شده بود؛ یک نمونهاش اینکه نخستوزیر رژیم صهیونیستی شد در سال ۱۹۷۷.
عکسی از واقعه کشتار دیر یاسین که با فرماندهی «مناخیم بگین» انجام شد
دیشب خواب دیدم!
مناخیم بگین کارهای دیگری هم میکرد؛ خواب هم میدید! «دیشب داوود پیغمبر را دیدم و به من گفت در ساختن عظمت اسراییل تردید مکن. نام من آرام نمیگیرد؛ مگر آنگاه که دلهای شما آرام گیرد.» این خواب را ادعا میکرد دیده تا بتواند رفقایش را راضی کند که بروند هتلی را منفجر کنند؛ هتلی که نام داوود پیامبر (ع) بر آن بود. احتیاج به توضیح ندارد که از کارهایش اصلا ناراحت نبود؛ در این حد که به کشتار دیر یاسین افتخار میکرد و درباره آن گفت: «این عملیات نتایج بزرگ و غیرقابلپیشبینیای داشت، زیرا عربها پس از حوادث دیر یاسین به شدت وحشت زده شده و پا به فرار گذاشتند و از ۸۰۰ هزار عرب که در اسراییل کنونی [منظور فلسطین اشغالی در سال ۱۹۴۸ میلادی است]زندگی میکردند، تنها ۱۶۵ هزار نفر باقی ماند».
کشتار روستاییان فلسطینی همانموقع هم با اعتراضهایی مواجه شد. تصویری از نامه «آلبرت انیشتین» در اعتراض به تروریسم صهیونیستی
اول کشتار، بعد صلح!
کشتار دیر یاسین فقط یکی از عملیاتهای تروریستی و جنونآمیز صهیونیستها بود؛ گروههای مسلح دیگری هم بودند. علاوه بر ایرگون و فهرستی بلندبالا از جنایات برای پاکسازی مناطق فلسطینی، گناهانی در کارنامه دارند که شستنی و پاکشدنی و رفتنی و فراموشکردنی نیست. صهیونیستها در دهه ۴۰ میلادی تا زمان تشکیل رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ با حمایت سیاسی، نظامی و اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و برخی کشورهای غربی مجموعهای از اقدامات تروریستی را در سرزمینهای فلسطینی انجام دادند که کشتار اهالی روستاهای بلدالشیخ، العباسیه، الخصاص، سعسع، الحسینیه، قالونیا، ناصرالدین، طنطوره، عینالزیتون، الدوایمه و الحوله نیز بخشی از آنهاست. پس از تشکیل رژیم صهیونیستی هم که دیگر دستشان باز شد و هر کاری خواستند، راحتتر انجام دادند. البته همیشه زیر فشار افکار عمومی بودند که چرا صاحبان زمینها را کشتهاند و مردم را راندهاند و آواره کردهاند. با همه همسایههای فلسطین هم جنگ داشتند بر سر همین مسائل.
کشتار دیر یاسین فقط یکی از عملیاتهای تروریستی و جنونآمیز صهیونیستها بود؛ گروههای مسلح دیگری هم بودند. علاوه بر ایرگون و فهرستی بلندبالا از جنایات برای پاکسازی مناطق فلسطینی، گناهانی در کارنامه دارند که شستنی و پاکشدنی و رفتنی و فراموشکردنی نیست. صهیونیستها در دهه ۴۰ میلادی تا زمان تشکیل رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ با حمایت سیاسی، نظامی و اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و برخی کشورهای غربی مجموعهای از اقدامات تروریستی را در سرزمینهای فلسطینی انجام دادند که کشتار اهالی روستاهای بلدالشیخ، العباسیه، الخصاص، سعسع، الحسینیه، قالونیا، ناصرالدین، طنطوره، عینالزیتون، الدوایمه و الحوله نیز بخشی از آنهاست. پس از تشکیل رژیم صهیونیستی هم که دیگر دستشان باز شد و هر کاری خواستند، راحتتر انجام دادند. البته همیشه زیر فشار افکار عمومی بودند که چرا صاحبان زمینها را کشتهاند و مردم را راندهاند و آواره کردهاند. با همه همسایههای فلسطین هم جنگ داشتند بر سر همین مسائل.
«صلح کمپ دیوید» دستاورد بزرگ «مناخیم بگین» برای رژیم صهیونیستی بود
اینجا بود که مناخیم یک کار مهم دیگر کرد و رفت در کار «انور سادات» مصری که بیا دیگر جنگ نکنیم و دعوا نکنیم و صلح کنیم. این صلح برای اشغالگران از نظر سیاسی و برای نمایشهای بینالمللی یا همان شعبدههای صهیونیسم از نان شب هم واجبتر شده بود آن روزها. خلاصه این شد که مناخیم و سادات رفتند در آمریکا و پیمان بستند و صلح کردند و مناخیم به آنچه صهیونیستها میخواستند، رسید؛ سد شکست و یکی از دشمنان رژیم اسراییل، آن را به رسمیت شناخت.
جایزه برای مناخیم
حالا آن شارلاتانها که مناخیم بگین پیش از مرگ دید، چه کسانی بودند؟ مناخیم حتما همیشه به خودش خیلی افتخار میکرده و بهنظرش همهجور کاری از او بر میآمده و رقیب نداشته در شارلاتانبازی. در حالت منطقی هم باید بهدلیل جنایات جنگی و اقدامات تروریستی و جنایت علیه بشریت و نسلکشی در دادگاههای بینالمللی محاکمه و مجازات میشد؛ ولی شارلاتانتر از مناخیم کسانی بودند که به مناخیم جایزه صلح نوبل دادند! بله، به خاطر «پیمان صلح کمپ دیوید» با سادات در سال ۱۹۷۸ میلادی. خلاصه اینکه مناخیم خودش شعبده زیاد داشت در آستین، ولی این یکی دیگر «سِحر سامری» بود!
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
بگین به زعم خودش دشمنانش رو میکشت ولی بدتر از بگین نه جایزه دهندگان به او بلکه کسانی هستند که مردم خودشون رو قتل عام میکنند