مدافع حرمی که ظاهرش با بقیه فرق داشت
رزمندهها میگفتند: علی برای این معرکه نیست، چه کسی او را به اینجا آورده؟ تند تند اصلاح میکند و ادکلن میزند!
لحظه آخر وقت رفتن سرش را نزدیک پدر برد و در گوشش رازی را که قرار بود آن روز در مشهد بگوید، را گفت. برای پدر سوال شده بود، علی در آن شلوغی حرم امام رضا (ع) چه حرف مهمی داشت که به سختی خود را به ضریح چسباند تا حرف دلش را بزند، از پسر که پرسید او قول داد به وقتش به پدر بگوید. حالا که ساکش را دست گرفته گفت: آن روز از امام رضا خواستم به دل شما بیافتد و رضایت دهید به سوریه بروم.
خانواده حسینی تنها دو پسر داشت که علی آخرین فرزند بود و مادرش علقه زیادی به او داشت. دو سال بود که پای ماندن نداشت و میگفت الان اگر جوانهایی مثل من برای دفاع از حرم نرویم دیگر بودنمان چه فایدهای دارد. بنشینیم تا دشمن به بانه و مریوان برسد؟
هدف علی یک شبه به دلش نیافتاده بود. او ۱۰ سال در بسیج دوره دیده بود تا تکتیرانداز خوبی شود. حالا وقتش رسیده بود ثمره تلاشش را ببیند.
خانواده حسینی تنها دو پسر داشت که علی آخرین فرزند بود و مادرش علقه زیادی به او داشت. دو سال بود که پای ماندن نداشت و میگفت الان اگر جوانهایی مثل من برای دفاع از حرم نرویم دیگر بودنمان چه فایدهای دارد. بنشینیم تا دشمن به بانه و مریوان برسد؟
هدف علی یک شبه به دلش نیافتاده بود. او ۱۰ سال در بسیج دوره دیده بود تا تکتیرانداز خوبی شود. حالا وقتش رسیده بود ثمره تلاشش را ببیند.
علی چند سالی میشد در رشته مهندسی برق قدرت فارغ التحصیل شده بود و در شرکت نفت مشغول به کار شده بود. او به لحاظ مالی وضعیت خیلی خوبی داشت. به خودش هم خیلی خوب میرسید. حتی در میدان نبرد اول صورتش را مرتب میکرد و بعد ادکلن میزد. برادر علی میگوید: دوستان صمیمیاش میگفتند که از برخی میشنیدیم میگویند علی برای این معرکه نیست، چه کسی او را به اینجا آورده؟ تند تند اصلاح میکند و ادکلن میزند!
برای اولین بار که عازم سوریه میشود و وضعیت مردم مظلوم آنجا را میبیند مبلغی از حساب بانکی خود را بر میدارد و برای خانوادههای سوری ارزاق تهیه میکند، بدون اینکه کسی متوجه شود به خانهها میرساند.
برای اولین بار که عازم سوریه میشود و وضعیت مردم مظلوم آنجا را میبیند مبلغی از حساب بانکی خود را بر میدارد و برای خانوادههای سوری ارزاق تهیه میکند، بدون اینکه کسی متوجه شود به خانهها میرساند.
بعد از چند روز عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا آغاز میشود و علی که تکتیرانداز ماهری بوده موفق میشود ۴۰ تروریست را به درک واصل کند. همین موضوع باعث میشود تا دشمن همه توانش را برای شهید کردن او بگذارد. برادرش میگوید: روز آخر که میخواست برای عملیات برود گفت که ما داریم به عروسی میرویم و معلوم نیست کی بتوانم تماس بگیرم و نگران نباشید. فردای آن روز حدود ساعت ۳-۴ صبح عملیات شروع شد که حدود ساعت ۱۰ و نیم شهید میشود. به خاطر شرایط عملیات علی خیلی جلو میرود و پس از شهادتش بچهها امکان آوردن پیکر علی به عقب را نداشتند. پیکرش در معرکه ماند تا شب آن را به عقب برمیگردانند. علی ۱۳ بهمن سال ۹۴ شهید شد و پیکرش را شانزدهم آوردند و در گلزار شهدای اهواز به خاک سپرده شد.
علی مراد حسینی کاهکش جملهای را روی یک تابلو در سوریه مینویسد که نشان از فهم او نسبت به زندگی و هدفش است: اینکه تیر یا ترکش به تو و من اصابت کند و بمیریم که شهادت نیست. دشمن هم با تیر و ترکش میمیرد. شهادت آن زمان شهادت است و زیباست که به تکلیف عمل کرده باشیم و مزد و اجر آن را خداوند تعیین کند و آن موقع است که شهادت، شهادت است و عند ربهم یرزقون است...
منبع: فارس
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
نثار روح این شهید عزیز فاتحه و صلوات
سلام
باعث شرمندگی و دال بر بد سلیقگیه که در بین متنی که در خصوص نحوه زندگی و شهادت این شهید بزرگوار نوشته شده، تصویر یک خانم خارجی غرق در دلار رو جهت تبلغ گذاشتید! واقعا چه تفکری چینش این صفحات رو مدیریت میکنه، لااقل کنترل کنید!
در ضمن هیچکسی با مسیر درست و از راه حلال اونقدر پولدار نمیشه که اینجوری تو پول غلط بزنه!
باعث شرمندگی و دال بر بد سلیقگیه که در بین متنی که در خصوص نحوه زندگی و شهادت این شهید بزرگوار نوشته شده، تصویر یک خانم خارجی غرق در دلار رو جهت تبلغ گذاشتید! واقعا چه تفکری چینش این صفحات رو مدیریت میکنه، لااقل کنترل کنید!
در ضمن هیچکسی با مسیر درست و از راه حلال اونقدر پولدار نمیشه که اینجوری تو پول غلط بزنه!
سلامدوستان شما همه ایرانی هستید دوران جنگ تحمیلی قبل از همه جای ایران خوزستان مورد هجوم قرار گرفت میدانید که اکثریت عرب هستند روزهای اول جنگ خودشان از شهرها دفاع کردند تا بچهای ارتش سپاه و نیروهای مردمی به کمکشان رفتند پس درود به غیرت مردمان غرب زبان کشورم
این یکی دیگه ظاهرش هم نشون میده مدافع حرم اسد بوده