صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۱۲ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۹

زندگی واقعی، فدای فضای مجازی!

از آسیب‌هایی که متأسفانه به جان بعضی از افراد و مردم این مرز و بوم افتاده، فضای مجازی است. شب‌نشینی‌های سالم متأسفانه بعضاً جای خود را به فضای مجازی داده است. این یعنی اعتیاد و عادت بسیار بد به فضای مجازی و دنیای جدیدی که چندی است پنجره‌اش به روی بشر باز شده است.
کد خبر: ۳۵۶۸۳
روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: دنیای پر زرق و برق فضای مجازی به رغم منافعی که دارد، اگر مراقب نباشیم، آسیب‌هایی نیز به وجود می‌آورد. اما چرا فضای مجازی مثل چاقوی دو لبه‌ای است که باید مراقب آن بود؟ در این نوشتار سعی کرده‌ایم به این بحث بپردازیم.

فضایی برای خلق اسارت یا کشف هویت؟

درست است که باید از دنیا و شناخت اتفاقات پیرامون آن غافل نشویم، اما آیا باید فریب بخوریم؟ گاهی اوقات به بهانه عقب نیفتادن از یکدیگر، در فهمیدن اطلاعات ساعت‌ها در فضای مجازی به جست‌وجو می‌پردازیم، اما غافل از این هستیم که به نوعی تحت تربیت این فضا قرار گرفته‌ایم. عمر انسان می‌تواند صرف خلق فرصت‌هایی شود و همه را در مسیر شکوفایی قرار دهد نه اینکه جلوی شکوفایی فکر و اندیشه گرفته شود.
وقتی فکرمان را در اختیار دیگران در فضای مجازی قرار می‌دهیم، در واقع خود را اسیر کرده‌ایم، اما اگر به اندازه ضرورت و برای ارتقای فکر و اندیشه خود در این فضا وارد شدیم، ما صاحب خلق فرصت‌ها برای دیگران خواهیم بود. جوانی که در حال نوشتن یک پروژه تحقیقاتی و در نهایت اجرایی است، در فضای مجازی فقط در مورد این پروژه و تقویت آن به جست‌وجو و کنکاش می‌پردازد تا بتواند در خلق اثر از خود در جامعه عده‌ای را به شکوفایی برساند. چنین فردی دیگر فرصت تلف‌کردن وقت در فضا‌های دیگر را ندارد. در نتیجه احساس هویت می‌کند.

فضای مجازی و دوری از فرهنگ‌های سنتی

مراقب باشیم با بیش از حد پرداختن به مجازستان، فرهنگ ملی و زندگی ایرانی - اسلامی‌مان را تحت تأثیر قرار ندهیم؛ چراکه از آسیب‌های بزرگ فضای مجازی دورکردن مردم از فرهنگ‌های سنتی و دیرینه خودشان است و در مقابل آن قرار دادن خانواده‌ها در فضای زندگی مدرن و حتی غیرایرانی و سنت‌های غیرایرانی - اسلامی و نهایتاً از دست‌دادن هویت ایرانی است. پس باید بیشتر احتیاط کرده و مراقب باشیم. ما فرهنگی اصیل و پایدار داریم و زمانی اقوام مختلف تحت تأثیر این فرهنگ غنی بودند.

فضای مجازی و نشانه‌های بی‌هویتی

اخلاق و رفتار‌های ارزشی و انسانی با عادت به الگوبرداری از رفتار‌های ناهنجار، از آفت‌های دیگر فضای مجازی است؛ فضایی که اجازه نمی‌دهد انسان برای خودش تصمیم بگیرد و به قول معروف خودش باشد. باید دید دیگران چطور هستند تا ما هم آنطور باشیم. یعنی گاهی آنقدر این رفتار‌ها در وجود افراد اثر می‌گذارد، لباسی که به تن انسانی در کشور غربی آن هم با آداب و رسوم و سنت‌هایی که مختص خودشان است، باید در قد و قامت جوان ما خودنمایی کند. گاهی عمل‌های جراحی عجیب بر اعضای بدن انسان‌ها در آن طرف مرزها، نشان از بی‌هویتی است و این نماد و نشانه‌ها بر اعضای بدن جوانان ما نیز باعث نگرانی است.

فضای مجازی و سلاخی هویت اخلاقی

نکته دیگر این است با بیش از حد پرداختن و وقت صرف‌کردن در دیوار مجازستان، بی‌تردید فرصت شناخت خود را از دست خواهیم داد. انسان جایگاهی عظیم در بین مخلوقات دارد، اما غرق‌شدن در فضا‌های مخرب شبکه‌های مختلف مجازی مجال دیدن این جایگاه را از انسان می‌گیرد. آیا ما همان احسن الخالقین نیستیم؟ پس چرا گاهی از حیوان پست‌تر شده و دست به کار‌هایی می‌زنیم که حیوانات نیز آن را انجام نمی‌دهند؟ کار‌هایی همچون سلاخی‌کردن اخلاق و هویت اخلاقی جلوی چشم یکدیگر، مثلاً رفتار‌های خشن و جنسی نمونه‌ای از این تبلیغات گسترده و برخلاف اخلاق و هویت انسان‌هاست که به وفور در فضای مجازی مشاهده می‌شود.

زندگی حقیقی با آدم‌های واقعی

بی‌نظمی در خواب و برنامه‌های روزانه از جمله آفات عادت‌های بیجا به اینترنت و فضای مجازی است. متأسفانه زنان خانه‌داری که زمانی بهترین مدیریت‌ها را در زندگی برای خود به ثبت رسانده بودند، امروزه به خاطر عادت به این فضا‌ها رکورد‌های وقت تلف‌کردن، بی‌برنامگی و بی‌نظمی و ضعف تربیت فرزند و حتی شوهرداری را در عصر جدید رسانه‌ها از خود بر جای گذاشته و به ثبت رسانده‌اند. از همین رو خوب است در داستانی که در پی می‌آید، تأملی شود: زندگی بسیار راحتی داشتم. هرچند امکانات یک زندگی اولیه آرامم کرده بود و تنها با تک‌فرزندم و همسر مهربانم روز‌های بسیار خوشی را پشت‌سر می‌گذاشتم، اما آرام‌آرام این زندگی شیرین و بی‌دردسر، روزبه‌روز به کامم تلخ‌تر می‌شد. شاید برایتان این سؤال پیش بیاید که امکانات مادی و مشکلات اقتصادی یا تنهایی من در منزل مرا دلتنگ کرده بود و به همین خاطر من نسبت به زندگی دلسرد شدم، اما اینطور نیست. این ناآرامی زمانی اتفاق افتاد که ارتباط من با یکی از زنان فامیل و عادت او به فضای مجازی و اینترنت و دنیای به ظاهر جذاب مجازی، فضایی دیگر جلوی من باز کرد. او می‌گفت در دنیای اینترنت و در گفتگو با دوستان، آرامشی خاص و سرگرمی خوبی را در زندگی تجربه کرده است. من هم غافل از اینکه همسری زحمتکش با رویی باز و اخلاقی خوب همیشه به زندگی‌ام آرامش می‌داد و تنهایی من را با این محبت‌ها جبران کرده بود، وسوسه شدم و فکر کردم در خلوت‌ها و تنهایی‌های خودم بتوانم تفریحی کرده باشم. کم‌کم وارد این فضا شدم. روزهایم و لحظاتی که باید در کنار شوهرم باشم با مشغول‌شدن به فضای مجازی تبدیل شده بود. در چهره معصوم و زحمتکش و نگاه‌های معنادارش می‌دیدم که دارد التماس می‌کند نیاز به محبت تو دارم و تو نباید وقتت را در حالی که در کنار من هستی، به این کار‌ها بگذرانی، اما من که به شدت وابسته به چت و رد و بدل شدن پیام‌ها شده بودم و هر روز دوست جدیدی برای خود پیدا می‌کردم، متوجه این نبودم که تنها فرزندم و شوهرم که سرمایه‌های زندگی‌ام بودند، از من فاصله گرفته‌اند. کار همین‌طور جلو می‌رفت. به طوری که حتی گاهی اوقات شب‌ها را نیز به این کار اختصاص می‌دادم. عذاب وجدان داشتم، اما جذابیت چت و ارتباط با دوستان مجازی در اینترنت به من اجازه نمی‌داد از این کار دست بردارم. به خاطر بی‌نظم‌شدن خوابم برنامه‌های دیگرم نیز بی‌نظم شد. کم‌کم اختلافاتم با همسرم شروع شد. او که دیگر نمی‌توانست این وضعیت را تحمل کند، مهربانی، صبر، حوصله و آرامشش را از دست داد و گاهی با من به مشاجره می‌پرداخت و من هم در مقابل او می‌ایستادم. در همین حال نیز با شخصی به نام حمید مدت‌ها در فضای مجازی دوست بودم و ذهنم را سخت به خود مشغول کرده بود. با حرف‌های به ظاهر مهربانانه خود دل من را از محبت به شوهر و زندگی‌ام تهی کرده بود، اما کاش فریب آن حرف‌های به ظاهر جذاب را نخورده بودم. او کم‌کم به من پیشنهاد ازدواج داد و من نیز برای فرار از این رفتار‌های بد شوهرم که خودم باعث آن شده بودم، بالاخره تقاضای طلاق داد و به امید زندگی با حمید از شوهرم جدا شدم و او را با زندگی آرام و خاطره‌انگیزم ترک کردم و پا به زندگی جدیدی گذاشتم، اما الان در حسرت آن همه اشتباه می‌سوزم. حمید به من وعده ازدواج داد و مدتی هم با هم زندگی کردیم، اما حمید تنها نبود. او نیز دوستانی داشت و مثل اینکه قرار نبود او شریک زندگی من باشد. افراد دیگری نیز شریک زندگی او بودند. اختلافاتم با حمید زیاد و زیادتر شد و الان به تنهایی در غم از دست‌دادن همه سرمایه‌هایم برای آینده خود دست‌وپا می‌زنم! کاش معتاد این فضا نشده بودم. کاش می‌دانستم که نباید زندگی خود را فدای محبت‌های دروغین افرادی کنم که خود نیز معلوم نیست در زندگی چه می‌کنند.
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.