تکبر رسانهای بلای جان رسانه
تابناک جوان به نقل از فارس : یکی از مفاهیمی که امروزه بیش از همیشه نیاز داریم تا در فضای رسانهای کشورمان بدان توجه کنیم، مفهوم بسیار مهم اما دیرآشنای «تکبر رسانهای» است. این مفهوم که در برخی از مطالعات رسانهای بینالمللی هم به آن پرداخته شده، واژهای چندبعدی و نیازمند تعریف روشن است. برای نزدیکتر شدن به معنای تکبر رسانهای، باید گفت که پیش از تلفیق کلمه نسبتا معلوم «تکبر» با واژه «رسانه» میتوان از ترکیبهای آشناتری مانند تکبر علمی، تکبر ثروت، تکبر قدرت، تکبر نژادی و امثال آن یاد کرد.
رسانهها هم از جهات مختلفی میتوانند در کنار واژه تکبر مفهوم نو اما بسیار ملموسی را برای ما بسازند. اگر چه این نوواژه را میتوان در دو سطح فردی و سازمانی نگاه کرد، ولی در یک نگاه کلی ریشه بروز و ظهور آن یکی است و البته مانند همه پدیدهها میتوان منافع و مضراتی برای آن متصور شد.
برخی از دلایل و وجوه بروز تکبر رسانهای
۱. دسترسی خاص به اطلاعات: افراد و سازمانهای رسانهای در جایگاه سازمانی و اجتماعی هستند که هم از نظر سرعت و هم کیفیت، دسترسیهای ویژهای به اطلاعات دارند، به همین علت پس از مدتی دچار نوعی قدرت ثانویه میشوند که گرچه اصیل نیست ولی کارآمدی اجتماعی آن مورد تایید همگان است.
۲. تجلی: بیتردید یکی از ملموس ترین آرایههای متصل به تمامی گونههای رسانهای تجلی گری است. این معنای بسیار مهم گرچه در وجه فردی آن بسیار ملموستر است در وجه سازمانی و مدیریتی هم مشاهده میشود.
۳. عدم دسترسی همگانی: یکی از عوامل ظهور تکبر در افراد و نهادهای رسانهای آن است که هم به لحاظ فیزیکی و هم به لحاظ ماهیتی همه افراد جامعه امکان دسترسی بدان را ندارند. این عدم دسترسی میتواند به سبب اتصال غیر قابل انکار رسانهها به اهرمهای قدرت باشد و یا خود ماهیت رسانه چنین فضایی را ایجاد کند.
۴. خاص بودن و جذابیت: رسانهها فارغ از گونه یا الگوی مصرفی که دارند از امکانات متفاوتی برای عرضه مفاهیم بهره میگیرند. این تفاوت در آرایههای ارتباطی نوعی جذابیت برای رسانه میسازد که فارغ از چالشهای مربوط به برجستهسازی و باورپذیری که اولی از جنس رفتار پیامفرست و دومی از جنس رفتار پیامگیر است، نمیتوان توجه متمرکز به رسانهها را منکر شد.
بحث در خصوص ماهیت علمی «تکبر رسانهای» بسیار پردامنه و پر چالش است اما بیشتر مطالعات نشان میدهد که گرچه مخاطبان رسانهها در ظاهر ذوق و توجه خاصی به تلالوی رسانه نشان میدهند، ولی این تکبر به مرور پیوند رسانه ـ مخاطب را دچار شکنندگی و گسست میکند. این گسست از یک سو رسانه را با ناکامیهای ناشی از توجه و اعتماد روبرو میسازد و از سوی دیگر تضاد ناشی از منع خودنمایی را در او میپرورد.
راههای مختلفی برای خروج از بحران اعتماد مخاطبان به رسانهها برشمردهاند؛ بحرانی که نخست با مشتریگریزی رسانه آغاز میشود و سپس به بلایی با نام بیاعتباری میرسد.
یکی از آن راهها که قصد داریم در این نوشتار به آن بپردازیم بدون هرگونه حاشیهپردازی و حشو، یک کلمه است: «تعادل».
تعادل برای ما در این مجال کوتاه، فارغ از مفاهیم فلسفی و شناختی زیبایی که دارد، به یک معنای رسانهای اشاره دارد و آن تعادل جدی میان رسانه به عنوان یک ابزار سرگرمی و رسانه به مثابه یک ابزار آموزشی است.
بر این اساس هرگاه رسانهای بتواند میان دو مظروف سرگرمی و آموزش، هم در جزء برنامههای خود و هم در کلان و تمامیت برنامهها به چنین تعادلی دست یابد پایداری بهتری در میان مخاطبان خواهد داشت. بیتردید فهم چنین اندیشهای در میان رسانه دارها از چندین سال پیش باعث شده است تا کلماتی همچون «اینفوتیمنت» و «اجوتیمنت» بازار و رونق بیابند. گرچه نگارنده معتقد است این مفاهیم از دیرباز به اشکال مختلف در زندگی بشر بودهاند.
اگر رسانه ملی یا همان صدا و سیما را به عنوان یکی از سرمایههای اعتباری و سرزمینی بپنداریم، این بنگاه عظیم موظف است چنین تعادلی را برای صاحبان خود که همان ملت ایران هستند بیافریند و در غیر این صورت خسران اعتباری آن گناهی نابخشودنی و غیرقابل جبران است.
چندی است که تلاشهای جدیدی در رسانه سرزمین ما برای نوسازی این جلوگاه تعادلی صورت گرفته است به گونهای که سعی در تغییر الگوی بازی رسانه برای یک رصدگر بیطرف به روشنی به چشم میخورد. فارغ از آنکه این تمرین و ممارست و آزمایش و خطاهای مخاطب پروری چه وقت به حد کمال و تعالی چشم اندازهای معرفتی آرزومندان میرسد، اما به عنوان یک محقق در عرصه تحلیل رفتار باید عرض کنم این پوست اندازیها ـ که البته هر از گاه باید صورت بگیرد ـ به طور جدی میتواند الگویی برای سایر بخشهای رسانهای باشد و توجه به رسانه ملی را که البته مقدمه ارتقاء اعتباری است طراوتی دوباره ببخشد.
ترکیب متعادل سرگرمی و آموزش یکی از الگوهای درست استحکام پیوند میان مخاطب و رسانه است. هم در جزییات درون یک برنامه هم در کل و مجموع خروجی آنتن رسانه ملی.
برنامه عصر جدید در شبکه سه سیما یکی از برنامههایی است که تلاش میکند توسط مخاطبان دیده شود. بیتردید اگر همه حدسهای نگارنده دوردستی چون بنده الزاما درست نباشد، اما نمیتوان تلاش وسیع دست اندرکاران آن را برای بهتر و بیشتر دیده شدن، ندید و اذعان نکرد که در آن از ابزاری مناسب به نام تعادل میان سرگرمی و آموزش بهره جسته است.
یک برنامه تلویزیونی نیز همچون هر لباس یا غذایی طرفداران و مخالفانی دارد. برخی آن را با لذت میخورند و برخی با بیمیلی. برخی برای آن سینه چاک میدهند و برخی با دشنه قصد جان آشپز بیچاره را میکنند.
گرچه این برنامه به هیچ وجه بدون ایراد و انتقاد نمیتواند باشد، اما به نظر میرسد تلاش میکند تا نوع موثرتری از پیوند با مخاطبان را بیازماید. هم در جزییات هم در کلیات.
موضوع مدیریت استعداد یکی از اساسی ترین موضوعات یک کشور پیشرو است. چنین برنامههایی میتواند مقدمهای باشد برای فصلهای بعدی کتاب نانوشته شایسته سالاری در سرزمین اعلا مقام ایران.
مگر نه آن است که در این زمانه بسیاری از دلسوزان و عدالتگراها فریاد قطع ید ناشایستها در مناصب مدیریتی را سردادهاند؟ چنین برنامههایی اگر در ریل خوبی هدایت شوند و بر همان ریل نیز بمانند، میتوانند سازی کوچک در ارکستر عظیم و آرمانی شایستهسالاری در کشور جانمان باشند. آغاز مقدمهای برای کتابی بزرگ.
ترکیب برنامه ترکیب جالبی است. مردم در صحنه، داوران بسیار متنوع، تلاش برای دیدن حاشیهها و پشت صحنهها هر چند کوتاه، صحنهگردانان یا همان استعدادهای دعوت شده به برنامه، کارگردان محتوایی برنامه که ما اورا با نام مجری میشناسیم و در نهایت مخاطبان در منزل.
در میان داوران داشتن افرادی شایسته و خوشنام، زن و مرد، دانشگاهی و مهارتی، لطیف و جدی، هنری و ورزشی، نظری و عملی و به طور کلی آدمهایی با سلایق و ادبیات متفاوت اما رفیق با همدیگر از ویژگیهای این برنامه است که گرچه جای پختگی دارد، اما قابل تحسین است. برنامهای که به شما فرصت میدهد تا قضاوت را تمرین کنید، مباحثه سالم را بیاموزید، در موافقت همگان رای مخالف بدهید، یک نفر را برگزینید، ولی همه را دوست بدارید، عواطف انسانی، سبک زندگی و شوق سرزمینی و توحیدی را بپرورید، مهارت را در کنار دانش و دانش را در کنار فلسفه زیست بیارایید و .... اینها همه فرصت است. کامل و اعلا نیست، اما آغاز یک تمرین دوست داشتنی است.
نمیدانم چرا وقتی چنین تلاشهایی در رسانه شکل میگیرد کسانی هستند که از هر ابزاری برای تلخ کردن کام زحمتکشان، تردیدآفرینی در میان مخاطبان و به فرض موفقیت خفه کردن نوآوری استفاده میکنند. به فرض اگر کسی موفق شود به هر بهانهای و با هر استدلالی تلاشهای صادقانه برای تحول در رسانه در راستای ارزشها و آرمانهای عزیزمان را منکوب کند، لبخند پیروزی که میزند از جنس همان «تکبر رسانهای» است.
به فرض که همدستی محفلی و فضای مجازی برخی برای بمباران یک برنامه یا یک شخص موفق شود. آیا معنای آن جز این است که احدی حق ندارد کسی غیر از مرا نگاه کند؟
عصبیتهای ناشی از تکبر رسانهای ریشه در هیجانهای کام نایافته دارد. چیزی که مردم کوچه و خیابان با کلمه نازیبا اما مهم «حسادت» با آن آشنا هستند. بلای جان آدم ابوالبشر از آغاز تا همیشه عالم. آنجاست که زبان تمسخر و نیش و کنایه باز میشود. غیبت و دروغ و تهمت همچون عسل به کام انسان خوش میآید. همدستیهای نازیبا شکل میگیرد و چیزی را به چیز دیگری ربط میدهند و سخنها و رفتارها را با جا و بیجا با هم دوخت و دوز میکنند. پس از آن دشمن شاد و در نهایت ضررهای سرزمینی روزافزون میشود.
قصه تلخ «همیشه فقط مرا ببینید» چه وقت در کشمکشهای رسانهای ما تمام میشود؟ آن وقت است که اخلاق و معرفت به کنش رسانهای ما پیوند میخورد. عقده همیشه دیده شدن و تجلی نفسانی تسکین مییابد و همه روی به سوی اهداف بزرگ مشترک میگشایند. مقام انسان به تمنای دیده شدن با تلاطم توفانهای هیجانی تنزل نمییابد و پیوندهای مردمی غیرنمایشی پرورده میشود و نیاز به کج کلاههای عجیب و غریب و لباسها و رفتارهای ناهمشکل با مردم در جشنوارهها و مراسم به حداقل میرسد.
در مورد برنامههایی همچون عصر جدید که چندی است در رسانه مردم ایران رخ نمودهاند، دهها و شاید بیشتر انتقاد و ایراد هست. کاش مجال بود و بنده چندین انتقاد کاربردی را از همین متن به بحث میگذاشتم. اما مگر انتقاد در مورد بقیه برنامهها نیست؟ چرا تمرین نکنیم که ذهنمان به انصاف بگرود، دلمان از شوق اخلاقی لبریز شود و زبانمان به خداقوتی کوتاه باز شود؟ منافع ملی و رضایت الهی کجای بازیهای رفتاری ماست؟
هر رسانهای ما را متکبر میکند. اجرا، نویسندگی، خوانندگی و هر علم و هنری میتواند در عین شهرت، تفرعن را در انسان بیدار کند و نشانه آن رفتار و زبان تمسخر، نکوهش و دیگران کوچکبینی و تمنای کودکانه «فقط مرا ببینید» است.
خدا کند این حرفها که گفتم به گوش و دل مدیران و کارگزاران و دست اندرکاران رسانهای بنشیند و قدر داشتههای خوبمان را بدانند.
همه ما رسانهایها باید بدانیم که مردم ایران گرچه نجیب و کمسخناند، ولی حکیماند و دانا، خداوند ناظر است و زمان ازلی و ابدی است.
درود بر عدالت رسانهای!
دکتر سید محسن بنیهاشمی ـ استاد دانشگاه