صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۲۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۴۴

دزدیدن تانک از نیروهای خودی!

خانواده شهدای آبادان، تازه در سال ۶۴ اجازه پیدا کردند به گلزار شهدای شهر رفت و آمد کنند و سر مزار بچه‌هایشان بروند، ولی ناگهان در عصر پنجشنبه‌ای، این محوطه به شدت زیر آتش قرار گرفت و تعدادی از خانواده‌ها زخمی شدند.
کد خبر: ۳۴۷۹۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
حبیب احمدزاده، رزمنده سال‌های دفاع مقدس و نویسنده آثاری، چون «شطرنج با ماشین قیامت» و «داستان‌های شهر جنگی» می‌نویسد: ۳۰ سال پیش ما مجبور شدیم یک تانک بدزدیم. چرا؟ ماجرا از آنجا آغاز شد که تازه بعد از چند سال از شروع جنگ، خانواده شهدای آبادان در سال ۶۴ اجازه پیدا کردند تا به گلزار شهدای شهر رفت و آمد پیدا کرده و سر مزار بچه‌هایشان بروند، ولی ناگهان در عصر پنجشنبه‌ای، این محوطه به شدت زیر آتش قرار گرفته و تعدادی از این خانواده‌ها زخمی شدند. حتی قبر چند شهید مورد اصابت قرار گرفته و قسمتی از پیکر آنان به بیرون پرتاب شد.
ما به عنوان مدافعان در برابر توپخانه‌های دشمن به بررسی پرداخته و با دکل عظیمی از دشمن در آن سوی رودخانه روبرو شدیم. منطقه استحفاظی متعلق به ارتش بود. از آن‌ها درخواست عمل کردیم که فرمودند دستورالعملی ندارند. به سپاه آبادان مراجعه کردیم که چند مسول پرسنلی غیرآگاه بر آن فرمان می‌راندند و نتیجه‌ای نگرفتیم.
از تیپ ۷۲ محرم که در حال انحلال و واگذاری تانک‌هایش به یگانی دیگر بود، تانکی دزدیده و سروقت دکل دشمن رفتیم، ولی به دلیل نداشتن سکوی شلیک، کاری نمی‌توانستیم بکنیم. به جهاد فارس، مستقر در آبادان مراجعت کردیم. مسول جهاد، جوانی بود به نام سیدمحمد صادق دشتی. بی‌درنگ پذیرفت تا زیر دید و تیر حتمی، دشمن سکوی شلیکی برایمان بسازد. زیر آتش شدید ساخت، ولی کوتاه بود. با درخواست ما دوباره با لودر به سروقت سکو رفت و این بار بسیار بلندتر و مناسبتر ساخت؛ ولی دیده‌بان دکل دشمن هم که جانش را در خطر می‌دید، بیکار ننشست و با گلوله توپخانه او رادر پای تپه به شهادت رساند.
فردا در کنار سکو، خون شهید را دیدیم. من از بالای دودکش خودی دیده‌بانی کرده و حسین جلی‌زاده از بالای سکو شلیک و دکل در فاصله بعید چهار کیلومتری با گلوله سوم همراه با دیده‌بانش مورد هدف قرار گرفته و سرنگون شد.
سردار سرلشکر احمد سوداگر، بعد از عملیات والفجر هشت مرا خواست و گفت: انهدام آن دکل به طور ناخواسته باعث شد که دشمن نتواند تردد نیرو‌های ایران را در جاده خسروآباد بین آبادان و اروندکنار تحت نظر داشته و پی به نیت ما برای عملیات ما در آن منطقه ببرد. ولی این کار ناشدنی فقط به سبب تهور بی‌نظیر شهید سیدصادق دشتی در زدن آن سکو زیر دید دشمن بود و لاغیر.
مدت‌ها پیش فرصتی دست داد تا پس از ۳۰ سال خانواده شهید را در فیروزآباد فارس پیدا کرده و بر سر مزارش ماجرای واقعی شهادت سیدصادق را برای اولین بار برایشان تعریف کنم و از طرف همه مردم آبادان و تمام آن خانواده‌های شهدا که از فردای آن روز انهدام دکل دشمن راحت‌تر سر مزار فرزندانشان رفتند، تندیس طلایی شهید دریاقلی سورانی را خاضعانه به این پدر و مادر تقدیم کنیم.
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
|
|
۲۳:۵۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۲۴
اونهایی که رفتند رو خدا بیامرزه و اونهایی که هستند رو توفق بده، ان شاء الله