عکس جنجال برانگیز، تیرخلاص به رژیم پهلوی زد!
بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی و انتشار عکس آن در روزنامه «کیهان»، چرخش خیرهکنندهای به گردونه انقلاب اسلامی بخشید و موجب تجلی وفاداری ارتش به آرمانهای انقلاب و نبرد علیه متجاوزان ملت شد.
نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، درحالی روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید که چندروز قبل از آن، یعنی ۱۹ بهمن، چاپ عکسی جنجالبرانگیز در روزنامه «کیهان»، به حرکت نهضت انقلاب اسلامی شتاب تازهای بخشید و پیروزی آن را تسریع کرده و تیر خلاصی را به رژیم پهلوی زد.
اهمیت این عکس آنقدر بالا بود که بعد از چاپ و انتشار آن در روزنامه «کیهان»، سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران طی انتشار اطلاعیهای، صحت آن را تکذیب کرد؛ اما پس از آن، کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) نیز طی انتشار اطلاعیهای، اعلام کرد که «دفتر آیتالله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است».
بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی و انتشار عکس آن در روزنامه «کیهان»، چرخش خیرهکنندهای به گردونه انقلاب اسلامی بخشید و موجب تجلی وفاداری ارتش به آرمانهای انقلاب و نبرد علیه متجاوزان ملت شد و ثابت کرد که نیروهای مسلمان، متعهد و انقلابی ارتش، علیرغم اینکه یک سازماندهی ریشهدار آنان را به رژیم وابسته پهلوی، متصل کرده بود، بخشی از مردم هستند و شجاعانه به جبهه وسیع میلیونی انقلاب اسلامی پیوستهاند.
اهمیت این عکس آنقدر بالا بود که بعد از چاپ و انتشار آن در روزنامه «کیهان»، سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران طی انتشار اطلاعیهای، صحت آن را تکذیب کرد؛ اما پس از آن، کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) نیز طی انتشار اطلاعیهای، اعلام کرد که «دفتر آیتالله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است».
بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره) در مدرسه علوی و انتشار عکس آن در روزنامه «کیهان»، چرخش خیرهکنندهای به گردونه انقلاب اسلامی بخشید و موجب تجلی وفاداری ارتش به آرمانهای انقلاب و نبرد علیه متجاوزان ملت شد و ثابت کرد که نیروهای مسلمان، متعهد و انقلابی ارتش، علیرغم اینکه یک سازماندهی ریشهدار آنان را به رژیم وابسته پهلوی، متصل کرده بود، بخشی از مردم هستند و شجاعانه به جبهه وسیع میلیونی انقلاب اسلامی پیوستهاند.
مرحوم «حسین پرتوی» عکاس خبری روزنامه «کیهان» بود که روز ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ در مدرسه علوی، عکس تاریخی «بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی ارتش با امام خمینی (ره)» را ثبت کرده و همچنین تصاویر تأثیرگذار دیگری نظیر «بسته شدن فرودگاه در زمان تصدی بختیار» و «اعدام سران رژیم سابق در دبستان علوی تهران» را در تاریخ ایران از خود به یادگار گذاشته است.
سه عکسی که در روزنامههای خبری سراسر دنیا منتشر شدند
وی در خصوص ماجرای عکس تاریخی بیعت همافران با حضرت امام خمینی (ره) گفته است: «در طول دوران زندگیم و مدت ۳۲ سال عکاسی در روزنامه کیهان، عکسهای متعددی گرفتهام؛ اما در موضوع انقلاب همواره سه فریم از عکسهای من از لحاظ کیفی، از برجستگی خاصی برخوردارند؛ یکی از این سه فریم، عکس بسته بودن فرودگاه «مهرآباد» در اوج لفاظی و حرافیهای «بختیار» مبنی بر اینکه «فرودگاه برای بازگشت امام خمینی باز است» بود، بهطور مخفیانه از بالای یکی از برجهای مشرف به منطقه مهرآباد، عکسی را با لنز «تله» گرفتهام که چند تانک در روی باند مستقر شدهاند و به این ترتیب از بسته بودن فرودگاه خبر میدهد. این عکس به محض چاپ، مشت محکمی به یاوهگوییهای «بختیار» بود، عکس دیگر، اعدام سران رژیم بود و عکس سوم عکس بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) است که هر سه بهطور وسیعی در روزنامههای خبری سراسر دنیا منتشر شدند».
سه عکسی که در روزنامههای خبری سراسر دنیا منتشر شدند
وی در خصوص ماجرای عکس تاریخی بیعت همافران با حضرت امام خمینی (ره) گفته است: «در طول دوران زندگیم و مدت ۳۲ سال عکاسی در روزنامه کیهان، عکسهای متعددی گرفتهام؛ اما در موضوع انقلاب همواره سه فریم از عکسهای من از لحاظ کیفی، از برجستگی خاصی برخوردارند؛ یکی از این سه فریم، عکس بسته بودن فرودگاه «مهرآباد» در اوج لفاظی و حرافیهای «بختیار» مبنی بر اینکه «فرودگاه برای بازگشت امام خمینی باز است» بود، بهطور مخفیانه از بالای یکی از برجهای مشرف به منطقه مهرآباد، عکسی را با لنز «تله» گرفتهام که چند تانک در روی باند مستقر شدهاند و به این ترتیب از بسته بودن فرودگاه خبر میدهد. این عکس به محض چاپ، مشت محکمی به یاوهگوییهای «بختیار» بود، عکس دیگر، اعدام سران رژیم بود و عکس سوم عکس بیعت تاریخی همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) است که هر سه بهطور وسیعی در روزنامههای خبری سراسر دنیا منتشر شدند».
ما قطرهای از ارتش تو هستیم خمینی
در خصوص عکس بیعت همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) باید بگویم که آنروز، روز حمایت از دولت مهندس «مهدی بازرگان» بود که به اتفاق ۱۶ نفر خبرنگار و عکاس، صبح زود از روزنامه «کیهان» خارج شدیم بر طبق دستور شورای سردبیری محلهای، مأموریتمان جهت پوشش خبری تقسیم شد. من طبق معمول روزهای گذشته، منطقه «میدان شهدا»، از خیابان «مجاهدین اسلام» تا خیابان «ایران» را انتخاب کردم که بیشترین رفت و آمدها و ملاقاتهای امام خمینی (ره) در این مناطق صورت میگرفت.
ساعت ۶:۳۰ صبح که از مقابل خیابان ایران در حال عبور بودم، متوجه وضعیت غیرعادی در این خیابان شدم و این کنجکاوی مرا بیشتر کرد تا موضوع را تعقیب کنم، تقریباً ساعت ۷ صبح بود که به طرف مدرسه «علوی» روانه شدم؛ اما از ورودم به درون مدرسه جلوگیری بهعمل آمد. یکی از دوستانم که مهندس مخابرات بود و از چند روز قبل با استقرار امام خمینی (ره) در این مدرسه، جهت خدمات و سرویسدهی به همراهان امام و بر قراری ارتباط با مراکز شهری، در مدرسه علوی فعالیت میکرد، متوسل به وی شدم و از اعتیارش استفاده کردم و به مدرسه «علوی» راه یافتم و از دوست مخابراتیم پرسیدم «احساس میکنم یک شرایط غیرعادی در اینجا حاکم است، موضوع چیست؟» در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت: «میخواهی کار دستمان بدهی»، گفتم «من سالهاست با تو دوست هستم، این چه حرفی است که میزنید؟» در پاسخ به اصرار من گفت: «این حرف از اینجا بیرون نرود؛ قرار است تعدادی از کارکنان نیروی هوایی با امام دیدار کنند».
با شنیدن این خبر گفتم که «این سوژه ارزندهای است»؛ چراکه تا آن روز نظامیان حق دخالت در تظاهرات را نداشتند؛ بنابراین به وی گفتم: «من اینجا میمانم، اگر کسی حرفی زد، میگویم آمدهام شما را ببینم»، ساعتی به انتظار نشستم و به این میاندیشیدم که چگونه میتوانم از دیدار تاریخی نظامیان عکس تهیه کنم، در حالی که اجازه ورود به مدرسه را هم به سختی یافتم.
مسئله دوم، انتشار چنین عکس و خبر در روزنامه بود؛ در همین فکر بودم که خبر رسید تعداد زیادی از نظامیان در حالی که پلاکاردهایی مبنی بر همبستگی کارکنان نیروی هوایی با امام را با خود حمل میکردند، در حال ورود به مدرسه هستند؛ جلو رفتم و دیدم بهروی یکی از پلاکاردها، این جمله زیبا خودنمایی میکرد «ما قطرهای از ارتش تو هستیم خمینی»؛ اسلحه خود را که همان دوربین عکاسی بود، به دست گرفتم و به ترسیم موقعیت و زاویه مناسب پرداختم. شرایط خاصی حاکم بود، شرایطی که هیچیک از کارکنان نمیبایست شناخته شوند و به محض مشاهده دوربین، یکی از نظامیان به جلو آمد و اجازهی گرفتن عکس را به من نداد.
در همین لحظه، یکی از خبرنگاران خارجی هم جلو آمد تا عکسی از کارکنان نیروی هوایی بگیرد؛ اما دوربینش را گرفتند و به وی هم اجازه داده نشد تا عکس بگیرد، دلایل این کار را یکی از همافران به زبان انگلیسی برایش تشریح کرد و خبرنگار خارجی هم پذیرفت و دوربینش را پس گرفت.
در خصوص عکس بیعت همافران نیروی هوایی با امام خمینی (ره) باید بگویم که آنروز، روز حمایت از دولت مهندس «مهدی بازرگان» بود که به اتفاق ۱۶ نفر خبرنگار و عکاس، صبح زود از روزنامه «کیهان» خارج شدیم بر طبق دستور شورای سردبیری محلهای، مأموریتمان جهت پوشش خبری تقسیم شد. من طبق معمول روزهای گذشته، منطقه «میدان شهدا»، از خیابان «مجاهدین اسلام» تا خیابان «ایران» را انتخاب کردم که بیشترین رفت و آمدها و ملاقاتهای امام خمینی (ره) در این مناطق صورت میگرفت.
ساعت ۶:۳۰ صبح که از مقابل خیابان ایران در حال عبور بودم، متوجه وضعیت غیرعادی در این خیابان شدم و این کنجکاوی مرا بیشتر کرد تا موضوع را تعقیب کنم، تقریباً ساعت ۷ صبح بود که به طرف مدرسه «علوی» روانه شدم؛ اما از ورودم به درون مدرسه جلوگیری بهعمل آمد. یکی از دوستانم که مهندس مخابرات بود و از چند روز قبل با استقرار امام خمینی (ره) در این مدرسه، جهت خدمات و سرویسدهی به همراهان امام و بر قراری ارتباط با مراکز شهری، در مدرسه علوی فعالیت میکرد، متوسل به وی شدم و از اعتیارش استفاده کردم و به مدرسه «علوی» راه یافتم و از دوست مخابراتیم پرسیدم «احساس میکنم یک شرایط غیرعادی در اینجا حاکم است، موضوع چیست؟» در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت: «میخواهی کار دستمان بدهی»، گفتم «من سالهاست با تو دوست هستم، این چه حرفی است که میزنید؟» در پاسخ به اصرار من گفت: «این حرف از اینجا بیرون نرود؛ قرار است تعدادی از کارکنان نیروی هوایی با امام دیدار کنند».
با شنیدن این خبر گفتم که «این سوژه ارزندهای است»؛ چراکه تا آن روز نظامیان حق دخالت در تظاهرات را نداشتند؛ بنابراین به وی گفتم: «من اینجا میمانم، اگر کسی حرفی زد، میگویم آمدهام شما را ببینم»، ساعتی به انتظار نشستم و به این میاندیشیدم که چگونه میتوانم از دیدار تاریخی نظامیان عکس تهیه کنم، در حالی که اجازه ورود به مدرسه را هم به سختی یافتم.
مسئله دوم، انتشار چنین عکس و خبر در روزنامه بود؛ در همین فکر بودم که خبر رسید تعداد زیادی از نظامیان در حالی که پلاکاردهایی مبنی بر همبستگی کارکنان نیروی هوایی با امام را با خود حمل میکردند، در حال ورود به مدرسه هستند؛ جلو رفتم و دیدم بهروی یکی از پلاکاردها، این جمله زیبا خودنمایی میکرد «ما قطرهای از ارتش تو هستیم خمینی»؛ اسلحه خود را که همان دوربین عکاسی بود، به دست گرفتم و به ترسیم موقعیت و زاویه مناسب پرداختم. شرایط خاصی حاکم بود، شرایطی که هیچیک از کارکنان نمیبایست شناخته شوند و به محض مشاهده دوربین، یکی از نظامیان به جلو آمد و اجازهی گرفتن عکس را به من نداد.
در همین لحظه، یکی از خبرنگاران خارجی هم جلو آمد تا عکسی از کارکنان نیروی هوایی بگیرد؛ اما دوربینش را گرفتند و به وی هم اجازه داده نشد تا عکس بگیرد، دلایل این کار را یکی از همافران به زبان انگلیسی برایش تشریح کرد و خبرنگار خارجی هم پذیرفت و دوربینش را پس گرفت.
نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم
اینک همگی کارکنان در صفوف منظم در جلو جایگاه به انتظار ملاقات با امام خمینی (ره) ایستاده بودند و حضرت امام لحظاتی بعد تشریففرما شدند و در قاب پنجره در مقابل حضار ایستادند. یکی از نظامیان با صدای بلند فریاد زد: «بهجای خود، گردان» و سپس فرمان «خبردار» داد. با این فرمان، سکوت مطلقی بر مدرسه حاکم شد، سپس ادامه داد: «نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم» پس از ادای این جمله، تعداد زیادی از کارکنان صلوات بلندی فرستادند و پس از آن سرود «خمینیای امام» خوانده شد و فرمانده نظامیان به ادای احترام نظامی پرداخت. پس از آن همگی یکصدا فریاد زدند: «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی» و شور و حال دیگری در مدرسه حکمفرما شد. خیلی از بچهها اشک میریختند و گروهی هم به هیجان آمده بودند. همگی با لباس فرم و بسیار آراسته و با نظم خاصی ایستاده بودند، این نظامیان میدانستند که اگر شناسایی شوند، همگی اعدام خواهند شد؛ لذا این حرکت با تمام مخاطراتی که برایشان در پی داشت، دست به چنین اقدام سترگی زده بودند.
حلقهای کوچک که باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شد
جلو رفتم و با فرمانده نظامیان صحبت کردم و گفتم «اگر حرکت امروز شما در اینجا ثبت نشود، انگار هیچ کاری نکردهاید؛ اجازه بدهید من عکسی از زاویه پشت سر تهیه کنم و قول میدهم که هیچ یک شناسایی نشوند». ابتدا نپذیرفت، اما وقتی اصرار مرا دید، گفت به یک شرط میپذیرم که قبل از گرفتن عکس، منظرهیاب (ویزر) دوربین را من ببینم، خواستهاش بسیار منطقی بود، برای این که اعتمادش را بیشتر جلب کنم، پس از این که فرمان ادای احترام داد و همه به صفوف معین در مقابل امام خمینی (ره) بهصورت خبردار ایستادند، با یک لنز «واید» که کل همافران را در تصویر داشته باشم، با انتخاب دیافراگم، نور، فاصله و سرعت مناسب، در چند زاویه به ثبت این رویداد تاریخی پرداختم؛ اما این تازه اول کار بود. کار من در مدرسه به اتمام رسیده بود، به سرعت از مدرسه خارج شدم و دو نفر از همافران تا سوار شدن من به تاکسی، مرا بدرقه کردند تا گیر عوامل اطلاعاتی نیافتم. به جهت آنکه روزنامه «کیهان» بعدازظهرها منتشر میشد، از این رو همهروزه میبایست تا ساعت ۱۱ صبح، همه مطالب، عکس و ماکت روزنامه بسته میشد و، چون روز پنجشنبه بود و روز جمعه هم روزنامه تعطیل میشد و من علاقمند بودم با توجه به اهمیت موضوع، در صورت صلاحدید سردبیر، تا اینکه صفحات روزنامه بسته نشده است، عکس در همین شماره کار شود، بههمین خاطر با عجله به روزنامه آمدم و شورای سردبیری را از انتخاب سوژهام مطلع کردم. سردبیر روزنامه استقبال کرد و گفت که هرچه سریعتر عکس را برسانم تا متناسب با فضای عکس، جایی مناسب برایش در نظر گرفته شود. برای چاپ عکس فوراً به لابراتوار رفتم، فیلم را در کمال آرامش از محفظه دوربین عکاسی خارج کردم و در فضای تاریکخانه نگاتیو فیلم را به قوطی حلقه ظهور پیچیدم و داروهای مورد نظر ظهور را به درون قوطی ریختم و به ظهور فیلم مورد نظر پرداختم. در آنموقع هیچ فکر نمیکردم این حلقه کوچک، باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شود.
درحالی که از شدت هیجان، برای ظهور فیلم لحظهشماری میکردم، فیلم بهخوبی ظاهر شد. فیلم را از قوطی مخصوص خارج کردم و نگاتیو فیلم را در مقابل لامپ قرمز لابراتوار گرفتم. عکسهای فوقالعادهای بود، به لطف خدا، تمامی مناسبات یک فیلم خوب در آن رعایت شده بود؛ بنابراین پس از خشک شدن فیلم به چاپ آن پرداختم. سه قاب از نگاتیو فیلم را که از یک زاویه با اندکی تغییر از نظر نور و کنتراست گرفته بودم، در دستگاه «اگراندیسمان» قرار دادم تا بر روی صفحه کاغذ حساس عکاسی ثبت شود، پس از انجام این کار، در فضای تاریک عکاسخانه که تنها با یک لامپ ۶۰ قرمز روشن بود، کاغذ حساس عکاسی را خارج کردم و در درون طشتک داروی ظهور و ثبوت قرار دادم و مشغول چاپ آن شدم. مایع ظهور در طشتک را به آهستگی بر روی کاغذ حساس جابهجا میکردم و از طرف سردبیری نیز مدام پیام میآمد که صفحات روزنامه در حال بسته شدن است و اگر عکس نرسد، با همین فرمبندی، روزنامه به چاپ خواهد رسید؛ لذا به هر طریق که بود، اولین قطعه از عکس چاپ کردم و لحظاتی صبر کردم تا خشک شود و در حالی که دل توی دلم نبود، آن را به شورای سردبیری رساندم.
آقای «بلوری» یکی از اعضای شورای سردبیری روزنامه، با دیدن عکس به هیجان آمد و از همه اعضای شورا خواست تا در خصوص چاپ عکس در روزنامه نظر بدهند. همگی با دیدن عکس و چاپ آن در شماره آنروز موافقت کردند؛ هرچند کمتر از یک ساعت، چاپ روزنامه به تأخیر میافتاد، اما اهمیت عکس آنچنان بود که تأخیر پیشآمده را جبران کند؛ لذا بحث در شورا بالا گرفت که در کدام صفحه عکس چاپ شود؛ چراکه مطالب صفحات اول تا چهارم کاملا بسته شده بود و در صورت چاپ عکس در هر صفحهای، باید تعدادی از مطالب آن صفحه برداشته میشد و اگر مطلبی ادامهاش در صفحه دوم و یا صفحه سوم یا چهارم بود نیز مشکلات خاص خودش را داشت و در حقیقت نظم تمامی صفحات روزنامه بههم میخورد؛ سرانجام با توجه به اهمیت عکس به اتفاق اکثریت آرا در شورای سردبیری تصمیم گرفته شد که در صفحه اول با هفت ستون، این عکس چاپ شود. آنزمان روزنامه ۹ ستون داشت، ماکتهای روزنامه با توجه به تغییرات حاصله با همت بچهها بدون کمترین تأخیری در ساعت یازده و نیم صبح بسته شد و از ماکتهای مطالب فیلم و زینک تهیه و به چاپخانه سپرده شد و در تیراژ بسیار بالایی به چاپ رسید.
هراس رژیم پهلوی از حضور چشمگیر همافران در مدرسه علوی
جنجال بر سر عکس، از اینجا آغاز شد که «عباس قرهباغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در خاطرات خود درباره حادثه آنروز نوشته است: «غروب روز ۱۹ بهمن، آقای «بختیار» به من تلفن زد، سوال کرد: «روزنامه کیهان را دیدهاید؟»، گفتم: «نه هنوز». اظهار کرد: «عکس عدهای از کارکنان نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است» و اضافه نمود که «معلوم است که یکی از عکسهای مراسم سابق را مونتاژ کردهاند»، سوال کردم که «چگونه فهمیدید مونتاژ کرده اند؟» جواب داد: «کاملا روشن است. ضمناً از سپهبد «ربیعی» سوال کردم، ایشان هم گفت که ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامهها تکذیب کنند». آقای بختیار اضافه کرد: «تیمسار، شما هم دستور بدهید تکذیب کنند».
رژیم که نمیتوانست حضور چشمگیر همافران را در مدرسه علوی بپذیرد و حتی در مخیلهاش هم خطور نمیکرد، عجولانه دست به انتشار اعلامیهای زد که در چندین بخش خبری از رادیو تلویزیون ملی ایران پخش شد. در بخشی از این اطلاعیه آمده بود: «سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران اعلام کرد «در صفحه یکم روزنامه کیهان مورخ پنجشنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۷ عکس بزرگ و مونتاژشده و غیرواقعی تحت عنوان «امروز هزاران نفر نظامی رژه رفتند» چاپ شده که غیرواقعی بودن آن برای هرکسی که به اصول اولیه مونتاژ آشنایی داشته باشد، به مقاصد شوم تفرقهاندازان و آنهایی که میخواهند در صفوف بههم پیوسته و مستحکم ارتش رخنه نموده و از این راه به آمال و آرزوهای خود برسند، کاملا آشکار است. ستاد بزرگ ارتشتاران با جلب توجه هممیهنان عزیز، اینگونه اعمال ناجوانمردانه دستاندرکاران را به اتهام جعل و نشر اکاذیب بهمنظور تحریک و اهانت به مقام ارتش که مبرا از دخالت در امور سیاسی است، برابر مقررات قانون دادرسی کیفری ارتش تحت تعقیب قرار خواهد داد».
دفتر امام خمینی (ره)، صحت عکس کیهان را تأیید کرد
از آنجا که هنوز رادیو و تلویزیون در حاکمیت شاه و «بختیار» بود، پخش اطلاعیه ستاد بزرگ ارتشتاران، افکار عمومی را با تردید روبهرو ساخت و گروههای بیشماری از طریق تلفن و یا حضور در اقامتگاه امام خمینی (ره) واقعیت را جویا شدند؛ شهید مفتح یکی از یاران صدیق امام (ره)، موضوع را با ایشان در میان گذاشت و ساعاتی بعد، اعلامیه کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) انتشار یافت که «دفتر آیتالله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است». سخنگوی کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) اعلام کرد: «بهدنبال انتشار اعلامیه ستاد بزرگ ارتشتاران دیروز و دیشب درباره جعلی بودن عکس کیهان مربوط به رژه نظامیان از برابر امام خمینی، گروههای بیشماری از طریق حضوری و تلفنی، واقعیت را جویا شدند؛ بنابراین سخنگوی کمیته تبلیغات امام با انتشار اعلامیهای درباره عکس جنجالبرانگیز کیهان اعلام میکند؛ روز پنجشبه ۱۹ بهمنماه ساعت ۸:۳۰ صبح، در حضور هزاران نفر تماشاچی در خیابانهای محل سکونت امام و نیز در منزل، نظامیان به رژه پرداختند و آنچه کیهان نوشته و عکسی که در صفحه اول آن چاپ شده [است]، کاملا صحیح و مورد تأیید ما میباشد».
شتابی تازه در حرکت انقلاب اسلامی
عکاس خبری روزنامه «کیهان»، در ادامه خاطرات خود گفته است: «هر چند دفتر امام مستقر در مدرسه علوی، در پاسخ به سوالات مردم، صحت عکس روزنامه «کیهان» را تایید کرد، خود روزنامه هم بهجهت رسوایی هرچه بیشتر رژیم، در روز شنبه عین «نگاتیو» فیلم را بهصورت کاکهای پنج فریمی که در حاشیههای لبه فیلم. شماره قابهای تصویر به وضوح دیده میشد، چاپ کرد. با چاپ این عکس، به دستور تیمسار «قرهباغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، گروهی از عوامل گارد به روزنامه «کیهان» یورش برده و از مسئول روزنامه خواستند تا تهیهکننده عکس را معرفی و تحویل مقامات امنیتی دهد؛ بنابراین تلاش برای شناسایی من آغاز شد.
سردبیر روزنامه از من خواست تا مدت کوتاهی در اطراف دفتر روزنامه آفتابی نشوم؛ چراکه تحت تعقیب بودم؛ بنابراین به منزل یکی از اقوام خود رفتم، چون تنها جایی که هیچ آدرسی از من نداشتند، آنجا بود. از آنجا بهصورت تلفنی با دفتر روزنامه در ارتباط بودم و همانطور که میدانید، رژیم در عین رسوایی و کینه و نفرتی که از کارکنان نیروی هوایی به دل داشت، با استقرار عوامل گارد در پادگان مرکز آموزشهای هوایی، جهت سرکوب آنها، آخرین تیرهای خود را با حمله به هنرجویان و هنرآموزان نیروی هوایی واقع در مرکز آموزشها هوایی از ترکش رها کرد که سه روز بعد یعنی در روز ۲۲ بهمن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
این عکس به گفته تحلیلگران داخلی و خارجی، به حرکت انقلاب اسلامی شتاب تازهای بخشید و پیروزی انقلاب اسلامی را تسریع کرد و اینروز به جهت اهمیت آن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی «روز نیروی هوایی» نامیده شد.
اینک همگی کارکنان در صفوف منظم در جلو جایگاه به انتظار ملاقات با امام خمینی (ره) ایستاده بودند و حضرت امام لحظاتی بعد تشریففرما شدند و در قاب پنجره در مقابل حضار ایستادند. یکی از نظامیان با صدای بلند فریاد زد: «بهجای خود، گردان» و سپس فرمان «خبردار» داد. با این فرمان، سکوت مطلقی بر مدرسه حاکم شد، سپس ادامه داد: «نظامیان ملی، از طاغوت گذشتیم، به مردم پیوستیم» پس از ادای این جمله، تعداد زیادی از کارکنان صلوات بلندی فرستادند و پس از آن سرود «خمینیای امام» خوانده شد و فرمانده نظامیان به ادای احترام نظامی پرداخت. پس از آن همگی یکصدا فریاد زدند: «ما همه سرباز توییم خمینی، گوش به فرمان توییم خمینی» و شور و حال دیگری در مدرسه حکمفرما شد. خیلی از بچهها اشک میریختند و گروهی هم به هیجان آمده بودند. همگی با لباس فرم و بسیار آراسته و با نظم خاصی ایستاده بودند، این نظامیان میدانستند که اگر شناسایی شوند، همگی اعدام خواهند شد؛ لذا این حرکت با تمام مخاطراتی که برایشان در پی داشت، دست به چنین اقدام سترگی زده بودند.
حلقهای کوچک که باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شد
جلو رفتم و با فرمانده نظامیان صحبت کردم و گفتم «اگر حرکت امروز شما در اینجا ثبت نشود، انگار هیچ کاری نکردهاید؛ اجازه بدهید من عکسی از زاویه پشت سر تهیه کنم و قول میدهم که هیچ یک شناسایی نشوند». ابتدا نپذیرفت، اما وقتی اصرار مرا دید، گفت به یک شرط میپذیرم که قبل از گرفتن عکس، منظرهیاب (ویزر) دوربین را من ببینم، خواستهاش بسیار منطقی بود، برای این که اعتمادش را بیشتر جلب کنم، پس از این که فرمان ادای احترام داد و همه به صفوف معین در مقابل امام خمینی (ره) بهصورت خبردار ایستادند، با یک لنز «واید» که کل همافران را در تصویر داشته باشم، با انتخاب دیافراگم، نور، فاصله و سرعت مناسب، در چند زاویه به ثبت این رویداد تاریخی پرداختم؛ اما این تازه اول کار بود. کار من در مدرسه به اتمام رسیده بود، به سرعت از مدرسه خارج شدم و دو نفر از همافران تا سوار شدن من به تاکسی، مرا بدرقه کردند تا گیر عوامل اطلاعاتی نیافتم. به جهت آنکه روزنامه «کیهان» بعدازظهرها منتشر میشد، از این رو همهروزه میبایست تا ساعت ۱۱ صبح، همه مطالب، عکس و ماکت روزنامه بسته میشد و، چون روز پنجشنبه بود و روز جمعه هم روزنامه تعطیل میشد و من علاقمند بودم با توجه به اهمیت موضوع، در صورت صلاحدید سردبیر، تا اینکه صفحات روزنامه بسته نشده است، عکس در همین شماره کار شود، بههمین خاطر با عجله به روزنامه آمدم و شورای سردبیری را از انتخاب سوژهام مطلع کردم. سردبیر روزنامه استقبال کرد و گفت که هرچه سریعتر عکس را برسانم تا متناسب با فضای عکس، جایی مناسب برایش در نظر گرفته شود. برای چاپ عکس فوراً به لابراتوار رفتم، فیلم را در کمال آرامش از محفظه دوربین عکاسی خارج کردم و در فضای تاریکخانه نگاتیو فیلم را به قوطی حلقه ظهور پیچیدم و داروهای مورد نظر ظهور را به درون قوطی ریختم و به ظهور فیلم مورد نظر پرداختم. در آنموقع هیچ فکر نمیکردم این حلقه کوچک، باعث یک جنجال بزرگ سیاسی شود.
درحالی که از شدت هیجان، برای ظهور فیلم لحظهشماری میکردم، فیلم بهخوبی ظاهر شد. فیلم را از قوطی مخصوص خارج کردم و نگاتیو فیلم را در مقابل لامپ قرمز لابراتوار گرفتم. عکسهای فوقالعادهای بود، به لطف خدا، تمامی مناسبات یک فیلم خوب در آن رعایت شده بود؛ بنابراین پس از خشک شدن فیلم به چاپ آن پرداختم. سه قاب از نگاتیو فیلم را که از یک زاویه با اندکی تغییر از نظر نور و کنتراست گرفته بودم، در دستگاه «اگراندیسمان» قرار دادم تا بر روی صفحه کاغذ حساس عکاسی ثبت شود، پس از انجام این کار، در فضای تاریک عکاسخانه که تنها با یک لامپ ۶۰ قرمز روشن بود، کاغذ حساس عکاسی را خارج کردم و در درون طشتک داروی ظهور و ثبوت قرار دادم و مشغول چاپ آن شدم. مایع ظهور در طشتک را به آهستگی بر روی کاغذ حساس جابهجا میکردم و از طرف سردبیری نیز مدام پیام میآمد که صفحات روزنامه در حال بسته شدن است و اگر عکس نرسد، با همین فرمبندی، روزنامه به چاپ خواهد رسید؛ لذا به هر طریق که بود، اولین قطعه از عکس چاپ کردم و لحظاتی صبر کردم تا خشک شود و در حالی که دل توی دلم نبود، آن را به شورای سردبیری رساندم.
آقای «بلوری» یکی از اعضای شورای سردبیری روزنامه، با دیدن عکس به هیجان آمد و از همه اعضای شورا خواست تا در خصوص چاپ عکس در روزنامه نظر بدهند. همگی با دیدن عکس و چاپ آن در شماره آنروز موافقت کردند؛ هرچند کمتر از یک ساعت، چاپ روزنامه به تأخیر میافتاد، اما اهمیت عکس آنچنان بود که تأخیر پیشآمده را جبران کند؛ لذا بحث در شورا بالا گرفت که در کدام صفحه عکس چاپ شود؛ چراکه مطالب صفحات اول تا چهارم کاملا بسته شده بود و در صورت چاپ عکس در هر صفحهای، باید تعدادی از مطالب آن صفحه برداشته میشد و اگر مطلبی ادامهاش در صفحه دوم و یا صفحه سوم یا چهارم بود نیز مشکلات خاص خودش را داشت و در حقیقت نظم تمامی صفحات روزنامه بههم میخورد؛ سرانجام با توجه به اهمیت عکس به اتفاق اکثریت آرا در شورای سردبیری تصمیم گرفته شد که در صفحه اول با هفت ستون، این عکس چاپ شود. آنزمان روزنامه ۹ ستون داشت، ماکتهای روزنامه با توجه به تغییرات حاصله با همت بچهها بدون کمترین تأخیری در ساعت یازده و نیم صبح بسته شد و از ماکتهای مطالب فیلم و زینک تهیه و به چاپخانه سپرده شد و در تیراژ بسیار بالایی به چاپ رسید.
هراس رژیم پهلوی از حضور چشمگیر همافران در مدرسه علوی
جنجال بر سر عکس، از اینجا آغاز شد که «عباس قرهباغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران در خاطرات خود درباره حادثه آنروز نوشته است: «غروب روز ۱۹ بهمن، آقای «بختیار» به من تلفن زد، سوال کرد: «روزنامه کیهان را دیدهاید؟»، گفتم: «نه هنوز». اظهار کرد: «عکس عدهای از کارکنان نیروی هوایی را در اقامتگاه آقای خمینی چاپ کرده است» و اضافه نمود که «معلوم است که یکی از عکسهای مراسم سابق را مونتاژ کردهاند»، سوال کردم که «چگونه فهمیدید مونتاژ کرده اند؟» جواب داد: «کاملا روشن است. ضمناً از سپهبد «ربیعی» سوال کردم، ایشان هم گفت که ما بررسی کردیم، این عکس مونتاژ شده است و دستور دادیم که در روزنامهها تکذیب کنند». آقای بختیار اضافه کرد: «تیمسار، شما هم دستور بدهید تکذیب کنند».
رژیم که نمیتوانست حضور چشمگیر همافران را در مدرسه علوی بپذیرد و حتی در مخیلهاش هم خطور نمیکرد، عجولانه دست به انتشار اعلامیهای زد که در چندین بخش خبری از رادیو تلویزیون ملی ایران پخش شد. در بخشی از این اطلاعیه آمده بود: «سخنگوی ستاد بزرگ ارتشتاران اعلام کرد «در صفحه یکم روزنامه کیهان مورخ پنجشنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۷ عکس بزرگ و مونتاژشده و غیرواقعی تحت عنوان «امروز هزاران نفر نظامی رژه رفتند» چاپ شده که غیرواقعی بودن آن برای هرکسی که به اصول اولیه مونتاژ آشنایی داشته باشد، به مقاصد شوم تفرقهاندازان و آنهایی که میخواهند در صفوف بههم پیوسته و مستحکم ارتش رخنه نموده و از این راه به آمال و آرزوهای خود برسند، کاملا آشکار است. ستاد بزرگ ارتشتاران با جلب توجه هممیهنان عزیز، اینگونه اعمال ناجوانمردانه دستاندرکاران را به اتهام جعل و نشر اکاذیب بهمنظور تحریک و اهانت به مقام ارتش که مبرا از دخالت در امور سیاسی است، برابر مقررات قانون دادرسی کیفری ارتش تحت تعقیب قرار خواهد داد».
دفتر امام خمینی (ره)، صحت عکس کیهان را تأیید کرد
از آنجا که هنوز رادیو و تلویزیون در حاکمیت شاه و «بختیار» بود، پخش اطلاعیه ستاد بزرگ ارتشتاران، افکار عمومی را با تردید روبهرو ساخت و گروههای بیشماری از طریق تلفن و یا حضور در اقامتگاه امام خمینی (ره) واقعیت را جویا شدند؛ شهید مفتح یکی از یاران صدیق امام (ره)، موضوع را با ایشان در میان گذاشت و ساعاتی بعد، اعلامیه کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) انتشار یافت که «دفتر آیتالله خمینی، صحت عکس کیهان را تأیید کرده است». سخنگوی کمیته تبلیغات دفتر امام خمینی (ره) اعلام کرد: «بهدنبال انتشار اعلامیه ستاد بزرگ ارتشتاران دیروز و دیشب درباره جعلی بودن عکس کیهان مربوط به رژه نظامیان از برابر امام خمینی، گروههای بیشماری از طریق حضوری و تلفنی، واقعیت را جویا شدند؛ بنابراین سخنگوی کمیته تبلیغات امام با انتشار اعلامیهای درباره عکس جنجالبرانگیز کیهان اعلام میکند؛ روز پنجشبه ۱۹ بهمنماه ساعت ۸:۳۰ صبح، در حضور هزاران نفر تماشاچی در خیابانهای محل سکونت امام و نیز در منزل، نظامیان به رژه پرداختند و آنچه کیهان نوشته و عکسی که در صفحه اول آن چاپ شده [است]، کاملا صحیح و مورد تأیید ما میباشد».
شتابی تازه در حرکت انقلاب اسلامی
عکاس خبری روزنامه «کیهان»، در ادامه خاطرات خود گفته است: «هر چند دفتر امام مستقر در مدرسه علوی، در پاسخ به سوالات مردم، صحت عکس روزنامه «کیهان» را تایید کرد، خود روزنامه هم بهجهت رسوایی هرچه بیشتر رژیم، در روز شنبه عین «نگاتیو» فیلم را بهصورت کاکهای پنج فریمی که در حاشیههای لبه فیلم. شماره قابهای تصویر به وضوح دیده میشد، چاپ کرد. با چاپ این عکس، به دستور تیمسار «قرهباغی» رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، گروهی از عوامل گارد به روزنامه «کیهان» یورش برده و از مسئول روزنامه خواستند تا تهیهکننده عکس را معرفی و تحویل مقامات امنیتی دهد؛ بنابراین تلاش برای شناسایی من آغاز شد.
سردبیر روزنامه از من خواست تا مدت کوتاهی در اطراف دفتر روزنامه آفتابی نشوم؛ چراکه تحت تعقیب بودم؛ بنابراین به منزل یکی از اقوام خود رفتم، چون تنها جایی که هیچ آدرسی از من نداشتند، آنجا بود. از آنجا بهصورت تلفنی با دفتر روزنامه در ارتباط بودم و همانطور که میدانید، رژیم در عین رسوایی و کینه و نفرتی که از کارکنان نیروی هوایی به دل داشت، با استقرار عوامل گارد در پادگان مرکز آموزشهای هوایی، جهت سرکوب آنها، آخرین تیرهای خود را با حمله به هنرجویان و هنرآموزان نیروی هوایی واقع در مرکز آموزشها هوایی از ترکش رها کرد که سه روز بعد یعنی در روز ۲۲ بهمن، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
این عکس به گفته تحلیلگران داخلی و خارجی، به حرکت انقلاب اسلامی شتاب تازهای بخشید و پیروزی انقلاب اسلامی را تسریع کرد و اینروز به جهت اهمیت آن، پس از پیروزی انقلاب اسلامی «روز نیروی هوایی» نامیده شد.
ارسال نظرات