صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۲۰ دی ۱۳۹۹ - ۲۳:۳۵

حاج احمد کاظمی از زبان حاج قاسم سلیمانی + فیلم

۱۹ دی ماه سالروز شهادت حاج احمد کاظمی است؛ معروف به فاتح خرمشهر و رفیق گرمابه و گلستان حاج قاسم سلیمانی.
کد خبر: ۳۳۰۹۹
 
خندید و رفت !

فاتح خرمشهر، دوم مرداد ماه سال ۱۳۳۸، در نجف آباد اصفهان، محله ي « كوچه ملا» و در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. دوران تحصيلي را در مدرسه ي دهقان گذراند و در سال ۱۳۵۸، ديپلم ماشين آلات كشاورزي از هنرستان صنعتي دكتر شريعتي گرفت.

احمد در فضاي مذهبي نجف آباد رشد كرد و با توجه به فعاليت مذهبي، سياسي اش، در همان سال هاي اول حركت انقلاب با نهضت امام خميني (ره) آشنا شد و با اوج گيري آن به صف مبارزين پيوست. سال ۱۳۵۶ و در روز عاشوراي حسيني در تظاهرات بر عليه رژيم سفاك شاهنشاهي شركت كرد و به همراه سه نفر از دوستان خود توسط شهرباني نجف آباد دستگير شد. پانزده روز زير شكنجه طاقت آورد اما چيزي نگفت تا سرانجام آزاد شد. پس از آزادي، به رغم شكنجه هاي زياد در مبارزه عليه حكومت ستم شاهي، مصمم تر شد و به مبارزه ادامه داد. پس از مدتي، دوباره تحت تعقيب ساواك قرار گرفت كه قصد دستگيري او را داشتند، لذا براي مدتي مخفي شد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي به اتفاق شهيد محمد منتظري، شهيد غلامرضا صالحي و شهيد غلامرضا يزداني در دي ماه سال ۱۳۵۸، راهي سوريه شد. او همراه با گروه هاي فلسطيني، آموزش هاي سخت چريكي را در كنار سازمان هاي فعال و مبارز فلسطيني با موفقيت طي كرد. سپس تصميم داشت وارد مبارزه عليه رژيم صهيونيستي شود. اما حوادث كردستان او را مجبور به بازگشت به كشور كرد. درحالي كه وي كوله باري از تجربه ي جنگ هاي چريكي و مبارزه عليه رژيم شاه داشت. حوادث كردستان او را بي قرار كرده بود، لذا بلافاصله باري ياري رساندن به مردم كردستان و مبارزه عليه ضد انقلاب وارد كردستان شد و در كنار سرلشكر رحيم صفوي، شهيد خرازي و ديگر برادران سپاه، موفق به شكست ضد انقلاب و بازگرداندن امنيت به كردستان و انقلاب شدند. درهمين مرحله احمد با حسين خرازي َآشنا شد و بين شان محبتي به وجود آمد كه بعد ها در سرنوشت جنگ تحميلي تاثير فراوان داشت و فداكاري همراه با تدابير ارزشمند آن ها، مورد توجه همه فرماندهان سپاه قرار گرفت.

سال ۱۳۵۹، با توجه به وضعيت كردستان و اصرار برخي از فرماندهان سپاه به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد.

با شروع جنگ تحميلي هنوز از جنگ با ضد انقلاب در كردستان جراحت داشت و با عصا راه مي رفت. اما با اصرار زياد، همراه گروه شهيد غلامرضا محمدي، عازم پايگاه گلف اهواز شد تا در نصاره، نقطه اي نزديك آبادان، به دوستانش كمك كند. تجربيات آموزش چريكي در پادگان حموريه ي سوريه و جنگ در كردستان، تجربه ي گران بهايي بود كه در جبهه ي جديد جنگ در محور فارسيات و دارخوين به كمكش آمد.

توانمندي ها به همراه ايماني كه از كودكي در او شكل گرفته بود، به سرعت مورد توجه قرار گرفت و نيروهاي مردمي به صورت خودكار فرماندهي او را پذيرفتند. احمد اولين دوره ي فرماندهي بر نيروهاي مردمي را در جبهه ي فارسيات تجربه كرد و رفتارش هر روز، علاقه ي رزمندگان را نسبت به او مي افزود. ابتكارات و اقدامات او روز به روز بيش تر مي شد و اخبارش به مركز فرماندهي گلف هم مي رسيد.

كم كم احمد و جبهه ي فارسيات، مورد توجه تمام جبهه هاي جنگ شد و اقدامات چريكي او و گروه كوچك چند ده نفره اش، جبهه ي فياضيه را براي دشمن تبديل به كابوس كرد. فياضيه در كنار جبهه ي دارخوبين به فرماندهي حسين خرازي زبان زد تمامي جبهه ها شد.

آن روزها كسي نمي دانست كه اين جوان خوش اندام نجف آبادي، كه امروز در جبهه ي فياضيه مقابل دشمن قدعلم كرده است، روزي يكي از ستون هاي اساسي جنگ و سپاه پاسداران خواهد شد و براي ادامه ي مبارزه عليه بعثي ها و آزاد كردن خاك ميهن جمهوري اسلامي ايران، لشكري را به نام لشكر هشت نجف پايه گذاري خواهد كرد. كسي كه بعدها، فرماندهان ارتش بعث و لشكرهاي قدرتمند عراق هم تاب ايستادن در مقابل او و لشكرش را نخواهند داشت.

احمد تا پايان مرداد ماه همان سال و قبل از عمليات ثامن الائمه(ع)، نيروهاي مستقر در فياضيه را به سه گردان افزايش داد و با آمادگي كامل در پنجم مهرماه سال ۱۳۶۰، به دشمن حمله ي سختي نمود. او با تدبيري بر خواسته از شجاعت و با دور زدن دشمن، موفق شد حصر آبادان را بشكند و به هدف خود دست يابد.

وي هم چنين توانست پا به دست آوردن غنايم فراوان از دشمن، مقدمات تشكيل تيپ ۸ نجف اشرف را فراهم كند. بعد از اتمام موفقيت آميز عمليات ثامن الائمه(ع) به اجراي عمليات طريق القدس كمك كرد و در سوم آذرماه ۱۳۶۰، با همكاري دوستان همرزم خود و امكانات به دست آمده از دشمن، تيپ قدرتمند ۸ نجف اشرف را تشكيل داد. سپس با استقرار در شهر شوش يكي از مهم ترين محورهاي عملياتي را عهده دار شد.
ساعت دوازده اولين نيمه شب سال ۱۳۶۱، با كمك همرزمانش از ارتفاعات برغازه، حمله ي غافلگير كننده اي به دشمن كردند. با دور زدن منطقه ي نبرد، از طريق عقبه ي عراقي ها، آخرين ضربات خود را هم وارد كردند. اين تدبير احمد و تيپ ۸ نجف، دشمن را در جبهه اي به وسعت سه هزار و پانصد كيلومتر مربع به شكست داد. بعد از آن، نام احمد آوازه ي جبهه ي خودي و دشمن شد.

يك هفته بعد او بدون وقفه و استراحت- درحالي كه اكثر دوستانش زخمي بودند- وارد جبهه دارخویين شد و مقدمات عمليات آزاد سازي خرمشهر را فراهم كرد . خود نيز، يكي از طولاني ترين و سخت ترين محورهاي جنگ را عهده دار شد. لشكر نجف، نيمه هاي شب در حالي كه دشمن در خواب عميق فرو رفته بود به آرامي از رودخانه ي پرخروش كارون عبور كرد . سپس با نفوذ به عمق بيست كيلومتري خط دشمن، خود را به جاده ي استراتژيك اهواز خرمشهر رساند. درحالي كه هنوز واحدهاي دشمن در خطوط مقدم و نزديك رودخانه ي كارون بودند در كنار جاده، جنگ تن به تن درگرفت. فرماندهان دشمن، متحير از اين پيشروي، درحالي كه صدام و جوخه هاي اعدام پشت سرشان به انتظار بودند، بارها به نيروهاي احمد و دوستانش حمله كردند اما تلاش ها ناكام ماند.
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.