حمایت سلبریتیها از نامزدهای انتخابات ممنوع شود
درخواست مردمی برای محدودیت حمایت سلبریتیها از نامزدهای انتخاباتی پیگیری شود؛ این محدودیت راهکارهایی دارد که الزاما محدودیت قانونی نیست.
«حمایت سلبریتیها از نامزدهای انتخابات ممنوع شود» عنوان پویشی است که با امضای ۹۳۲ کاربر در سامانه فارس من ثبت شده و امضاکنندگان خواهان پیگیری موضوع محدود شدن فعالیت سلبریتیها از نامزدهای انتخاباتی شده اند.
در توضیح این پویش نوشته شده است: «برای برگزاری یک انتخابات عاقلانه و مدبرانه و انتخاب شخصی بر اساس تحلیلها، لزوم ممنوعیت و برخورد جدی حتی در حد اشاره به یک کاندیدای ریاست جمهوری توسط سلبریتیها وجود دارد، باید برخورد قاطع شود چنانچه که بازدارنده باشد و هیچ سلبریتی جرأت تخلف نداشته باشد و اذهان مردم را با بازیگری و موسیقی فریب ندهند».
* آیا محدودیت قانونی سلبریتیها در انتخابات ممکن است؟
پیگیری این مطالبه از دو جهت قابل تشریح است اول وجه قانونی چنین محدودیتی است که قاعدتا نه تنها به صورت عرفی با اصول آزادیهای فردی و اجتماعی در تضاد است بلکه قوانین فعلی تبلیغات انتخاباتی هم بر آن صحه نمیگذارد. همچنین در اصلاح قانون انتخابات که در مجلس دنبال میشود نیز این محدودیت در نظر گرفته نشده است، اما وجه دوم آسیبهایی است که ورود سلبریتیها در سالهای گذشته به انتخابات برای کشور و مردم به همراه داشته است؛ سلبریتیهایی که تمام قد برای هدایت جامعه به یکسو وارد میدان شدند، اما پای انتخاب خود هم نایستادند.
در قوانین کنونی جمهوری اسلامی ایران منابعی که بتوان از آنها چارچوبی حقوقی برای تبلیغات انتخاباتی ترسیم کرد، مواد ۶۲ تا ۷۷ فصل ششم قانون انتخابات ریاست جمهوری است. دستورالعمل تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری که به نوعی قانون انتخابات را تشریح میکند و بخشهایی از آیین نامه اجرایی قانون انتخابات ریاست جمهوری است، چهار قاعده را برای تبلیغات در نظر میگیرد که عبارتند از: ایجاد فضای مناسب برای نامزدها و احزاب آنها در جهت معرفی خود و برنامه هایشان، برابری نسبی در برخورداری از امکانات تبلیغی و ایجاد فرصتهای برابر به وسیله دولت، پرهیز از تضییع حقوق شهروندان اعم از نامزدها و یا رای دهندگان عادی در اثر فعالیتهای تبلیغاتی و جلوگیری از اسراف و تبذیر و ممانعت از ایجاد زمینه وابستگی نامزدها و احزاب به باندهای ذی نفوذ مالی یا قدرتهای خارجی؛ بنابراین قانون درباره حمایت اشخاص و گروهها از نامزدهای انتخاباتی، محدودیت و ممنوعیتی ندارد و در فقدان احزاب قوی و محبوب و نظام حزبی مسئولیتی هم بر عهده حامی یک کاندیدای خاص بعد از انتخابات وجود ندارد؛ یعنی قانونا مسئولیت این انتخاب و تبلیغ برای انتخاب بر عهده کسی نیست.
* چرا سلبریتیها تا ۱۴۰۰ با روحانی نماندند؟
حالا که قانون، محدودیتی برای فعالیتهای انتخاباتی سلبریتیها تعیین نکرده؛ باید به سراغ عرف، اخلاق، فرهنگ و نخبگان رفت؛ واقعا راه چاره چیست؟ سلبریتیهایی که برای مثال انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ با هشتگ «تا ۱۴۰۰ با روحانی» را داغ کرده بودند چرا خودشان تا ۱۴۰۰ با روحانی نماندند و در میانه راه تواب شدند؟
برای آنکه به راهکاری برای حل این معضل برسیم مختصری بر مفهوم سلبریتی، فرهنگ و کارکردهای آن خواهیم داشت: سلبریتی در تعریف آکادمیک آن فرد مشهوری با برخورداری از چند ویژگی خاص از جمله برخورداری از یک وجهه عمومی، دستاوردهای عمومی، مورد توجه رسانهها بودن، تلاش برای کسب شهرت آن هم شهرتی که واجد ارزش تجاری است تعبیر میشود و اساسا واژهای است که با فرهنگ غرب گره خورده و شکل مدرن شده شهرت است.
در توضیح این پویش نوشته شده است: «برای برگزاری یک انتخابات عاقلانه و مدبرانه و انتخاب شخصی بر اساس تحلیلها، لزوم ممنوعیت و برخورد جدی حتی در حد اشاره به یک کاندیدای ریاست جمهوری توسط سلبریتیها وجود دارد، باید برخورد قاطع شود چنانچه که بازدارنده باشد و هیچ سلبریتی جرأت تخلف نداشته باشد و اذهان مردم را با بازیگری و موسیقی فریب ندهند».
* آیا محدودیت قانونی سلبریتیها در انتخابات ممکن است؟
پیگیری این مطالبه از دو جهت قابل تشریح است اول وجه قانونی چنین محدودیتی است که قاعدتا نه تنها به صورت عرفی با اصول آزادیهای فردی و اجتماعی در تضاد است بلکه قوانین فعلی تبلیغات انتخاباتی هم بر آن صحه نمیگذارد. همچنین در اصلاح قانون انتخابات که در مجلس دنبال میشود نیز این محدودیت در نظر گرفته نشده است، اما وجه دوم آسیبهایی است که ورود سلبریتیها در سالهای گذشته به انتخابات برای کشور و مردم به همراه داشته است؛ سلبریتیهایی که تمام قد برای هدایت جامعه به یکسو وارد میدان شدند، اما پای انتخاب خود هم نایستادند.
در قوانین کنونی جمهوری اسلامی ایران منابعی که بتوان از آنها چارچوبی حقوقی برای تبلیغات انتخاباتی ترسیم کرد، مواد ۶۲ تا ۷۷ فصل ششم قانون انتخابات ریاست جمهوری است. دستورالعمل تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری که به نوعی قانون انتخابات را تشریح میکند و بخشهایی از آیین نامه اجرایی قانون انتخابات ریاست جمهوری است، چهار قاعده را برای تبلیغات در نظر میگیرد که عبارتند از: ایجاد فضای مناسب برای نامزدها و احزاب آنها در جهت معرفی خود و برنامه هایشان، برابری نسبی در برخورداری از امکانات تبلیغی و ایجاد فرصتهای برابر به وسیله دولت، پرهیز از تضییع حقوق شهروندان اعم از نامزدها و یا رای دهندگان عادی در اثر فعالیتهای تبلیغاتی و جلوگیری از اسراف و تبذیر و ممانعت از ایجاد زمینه وابستگی نامزدها و احزاب به باندهای ذی نفوذ مالی یا قدرتهای خارجی؛ بنابراین قانون درباره حمایت اشخاص و گروهها از نامزدهای انتخاباتی، محدودیت و ممنوعیتی ندارد و در فقدان احزاب قوی و محبوب و نظام حزبی مسئولیتی هم بر عهده حامی یک کاندیدای خاص بعد از انتخابات وجود ندارد؛ یعنی قانونا مسئولیت این انتخاب و تبلیغ برای انتخاب بر عهده کسی نیست.
* چرا سلبریتیها تا ۱۴۰۰ با روحانی نماندند؟
حالا که قانون، محدودیتی برای فعالیتهای انتخاباتی سلبریتیها تعیین نکرده؛ باید به سراغ عرف، اخلاق، فرهنگ و نخبگان رفت؛ واقعا راه چاره چیست؟ سلبریتیهایی که برای مثال انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ با هشتگ «تا ۱۴۰۰ با روحانی» را داغ کرده بودند چرا خودشان تا ۱۴۰۰ با روحانی نماندند و در میانه راه تواب شدند؟
برای آنکه به راهکاری برای حل این معضل برسیم مختصری بر مفهوم سلبریتی، فرهنگ و کارکردهای آن خواهیم داشت: سلبریتی در تعریف آکادمیک آن فرد مشهوری با برخورداری از چند ویژگی خاص از جمله برخورداری از یک وجهه عمومی، دستاوردهای عمومی، مورد توجه رسانهها بودن، تلاش برای کسب شهرت آن هم شهرتی که واجد ارزش تجاری است تعبیر میشود و اساسا واژهای است که با فرهنگ غرب گره خورده و شکل مدرن شده شهرت است.
*سلبریتیهایی که برای انتخابات عریان شدند
فرهنگ سلبریتی همگونی زیادی با ارزشها و هنجارهای فرهنگ غربی از جمله فردمحوری، لذت گرایی، دین گریزی، نفع گرایی، خودخواهی و حتی اقتصاد بازار آزاد و مصرف گرایی دارد. زیاد هم نمیخواهیم راه دوری برویم در همین انتخابات اخیر آمریکا نمود این هماهنگی در فرهنگ سلبریتی و فرهنگ غربی را در رفتار سلبریتیهای آمریکا دیدیم جایی که تعداد قابل توجهی از چهرههای مشهور هالیوود برای ترغیب مردم آمریکا برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، جلوی دوربین خود را برهنه کردند و به اغواگری جنسی پرداختند. آنها در ابتدای پست خود نوشتند: ما پیامی بسیار مهم برای شما رای دهندگان داریم، ما میخواهیم برای شما برهنه شویم!
هالیوود ریپورتر در گزارشی درباره تلاشهای سیاسی سلبریتیهای هالیوودی در انتخابات آمریکا نوشت: سلبریتیها از «تله عطش» (thirst trap) پستهای اینستاگرام گرفته تا تبلیغات سیاسی حاوی برهنگی و افراط و تفریط، همه را برای تشویق به رای دادن در این انتخابات اغوا میکنند.
البته عریان شدن گرچه بسیار مذموم است، اما به هر حال در فرهنگ غرب به ویژه در سالهای اخیر بسیار مشهود بوده و تعارضی با آن ندارد با این همه در مواردی که انحرافات و کژروی رفتاری از سوی سلبریتیها دیده میشود از جمله در موارد سوءاستفاده جنسی از کودکان و مواردی از این دست با واسطه گری فعالان مدنی و سازمانهای مردم نهاد این رفتارها بعضا تعدیل میشود. حالا فرض کنید در جامعه ما رفتاری از سلبریتیها جامعه را به سمت مخاطره آمیزی هدایت کند؛ در اینجا چه کسی جلوی آنها خواهد ایستاد؟
* بازیگری سلبریتیها به جای احزاب سیاسی
در دو دهه اخیر ما بیشتر نام سلبریتیها را شنیدیم، عنوانی که نه به دلیل ویژگیهای غیر متعارف و عجیب و خاص به این افراد اطلاق شده بلکه پیوندهای متعارف و غیرمتعارف آنها با رسانهها و شبکههای اجتماعی آنها را در این جایگاه قرار داده است؛ آدمهایی که فقط در سایه تبلیغات رسانههای به شهرت رسیدند و در تمام شئون اجتماعی و سیاسی هم ورود پیدا کردند.
در این میان در انتخابات دو دهه اخیر بیش از آنکه احزاب سیاسی جریان سازی کنند، جریان اصلاح طلب روی جذب آرا از سوی سلبریتیها حساب کرد. البته برخی ویژگیهای خاص جامعه ما، از جمله فقدان احزاب سیاسی ریشه دار و محبوب در جامعه، فاصله گرفتن نخبگان از توده مردم و عدم فعالیت چهرههای علمی در رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی موجب شد تا به جای فراهم شدن نقد عملکرد روی موضع و حرفهای سطحی سلبریتیها برای جذب رای حساب شود.
سلبریتیها به ویژه سینماگران در دو دهه گذشته، بازوی تبلیغاتی طیف اصلاح طلب در انتخابات بوده اند؛ حافظه تاریخی مان هر چقدر هم کوتاه باشد، سال ۹۶ را فراموش نمیکنیم؛ زمانی که فهرست بلند بالایی از سینماگران تمام قد از کاندیداتوری حسن روحانی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری حمایت کردند و یکپارچه شعار تا ۱۴۰۰ با روحانی را با سربند و شال و لباس و حتی آرایش بنفش رنگ به نمایش گذاشتند.
* کامنتها کار دست سلبریتیها داد.
اما ماجرا از آنجا داغتر شد که در شرایط جدید رسانهها و تعاملی شدن ارتباطات در شبکههای اجتماعی حالا سلبریتیها باید پاسخگوی انتخاب خود باشند و در قبال مشکلات عدیده معیشتی، بیکاری، تورم و ... مخاطبان همین سلبریتیها از آنها میپرسیدند پس آن وعدهها چه شد؟ حالا نه تنها سلبریتیها برای جامعه هزینه ایجاد کرده بودند چرا که آنها را به سمت انتخابی هدایت کرده بودند که دیگر رضایتی از آن نداشتند بلکه این شرایط برای خود آنها هم هزینهبر شد و باید تکلیف خود را روشن میکردند و نمیتوانستند بی سر و صدا تا ۱۴۰۰ با انتخاب خود باقی بمانند.
حالا سلبریتیها که در ایام انتخابات کارکرد حزبی داشتند، در حالی باید پاسخگوی فعالیت سیاسی خود باشند که سواد سیاسی ندارند؛ آنها در قامت کنشگر سیاسی وارد میدان شده بودند، اما هم خود و هم مردم را به دردسر انداختند.
هنوز یک سال از پویش عریض و طویل حمایت هنرمندان از روحانی نگذشته بود که یکی یکی هنرمندان از انتخاب خود ابراز پشیمانی کردند؛ از حمید فرخنژاد گرفته تا رضا رشیدپور، سیروان خسروی، مهدی فخیمزاده، نوید محمدزاده، مهدی پاکدل و علی کریمی و ... حتی از جانب اصلاح طلبان هم رانده شدند و حتی تاثیرگذاری آنان بر انتخابات انکار شد.
در این مورد محمدعلی ابطحی رئیس دفتر رئیس دولت اصلاحات در گفت و گویی خاطرنشان کرد: «.. این گروه [سلبریتیها]در دوران انتخابات تلاشهایی کرده اند و حرف هایشان نیز در حد خودشان مؤثر بوده است؛ اما این طور نیست که سلبریتیها قادر باشند جهت جامعه را تعیین کنند ... با توجه به اینکه سلبریتیها در انتخابات از هر دو جریان سیاسی حمایت کردند، معتقد هستم که حضورها هرچند میتواند تأثیرهای کمرنگی داشته باشد، به معنای آن نیست که قادر به جابجایی رأی هستند».
* سلبریتی تحلیلگر سیاسی نیست بلکه واسطه تغییر سبک زندگی است
اینکه از سلبریتیها نمیتوان توقع داشت که در قامت تحلیلگر سیاسی وارد میدان شوند را نه تنها چهرههای سیاسی که در بزنگاه از آنها بهره برداری سیاسی میکنند، اذعان دارند که اساتید دانشگاه و پژوهشگران هم بر آن اذعان دارند.
در این مورد سیدحسین شهرستانی مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در نشستی با عنوان «سلبریتیها در ایران: مسئولیت اجتماعی یا تخریب سیاست» گفت: «با این موضوع که سلبریتیها مسئولیت اجتماعی دارند، مخالفم؛ چرا که سلبریتیها یکی از مولودها، محصولات و فرآوردههای متأخر سرمایه داری مصرفی هستند». به اعتقاد او سلبریتی پیامبر یا بشیر سرمایه داری مصرفی است و البته کارش را هم به درستی انجام میدهند، کاری که معمولا از آن آگاهی ندارند.
وی میگوید: از سلبریتی نمیتوان توقع داشت که ما را به سمت آگاه کردن، آزاد کردن و شکوفایی فرهنگ بیشتر ببرد. در واقع سلبریتی واسطه مصرف سبک زندگی است که با خودش میآورد و برای عقلانیتر شدن و تولیدی شدن جامعه و پیشرفت ما کمکی نمیکند.
* تخصصت این نیست و ورود نکن!
بنابراین شناخت ماهیت سلبریتی خود نخستین گام برای پیگیری محدودیتی است که کاربران فارس من از ما میخواهند؛ اینکه یک جریان سیاسی برای پیشبرد اهداف خود به هر ابزاری متوسل شود حتی اگر اخلاقی نباشد در این مورد غیر قانونی نیست، اما اگر جامعه آگاه شود، کارکرد و جایگاه سلبریتی را متوجه شود دیگر حوزه بازیگری او به طور طبیعی از سوی مردم و مخاطبان روشن خواهد شد. آنها با هر ورودی باید این بازخورد را از مخاطب فعال بگیرند که تخصصت این نیست و ورود نکن!
این موضوع حتی از سوی برخی از هنرمندان هم مورد اذعان است و نمونه آنها اظهارات جنجالی چندی پیش مصطفی زمانی است که در فیلم زیر مشاهده میکنید. او میگوید: بازیگران سواد سیاسی ندارند، نباید رای خود را بر مردم تحمیل میکردند.
حالا این موضوع فقط در انتخابات مصداق پیدا نمیکند بلکه در سایر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی، پویشهای مختلف که رنگ و بوی ضدیت با نظام و همراهی با رسانههای بیگانه دارد نیز مصادیق روشنی دارد که البته کم هزینه هم نبوده اند مانند ماجرای قتل طلبه همدانی که بعد از آن رخ داد که یک حساب توئیتری جعلی با تصویر یک روحانی مازندرانی زنان را به نکاح با نیروهای الحشدالشعبی که برای کمک به سیلزدگان در خوزستان بودند، تشویق کرد و در ادامه هم یکی از سلبریتیها این اکانت جعلی را باز نشر داد و در محکومیت آن توییتی منتشر کرد و به نوعی این شایعه پاگرفته در فضای مجازی را بیش از پیش قوت بخشید.
حالا این محدودیت همانطور که اشاره شد راهکارهایی دارد که الزاما محدودیت قانونی نیست بلکه پذیرش و فهم درست ماهیت سلبریتی، جایگاه او در مناسبات سیاسی و اجتماعی، مطالبه گری جامعه برای تخصص گرایی است تا هزینهها و تبعات ورود غیر تخصصی دامنگیر جامعه و خود سلبریتی نشود.
ارسال نظرات