نقش مادران در ترویج مکتب حاجقاسم چیست؟
مادران باید سعی کنند که مکتب سردار سلیمانی را به عنوان الگوی عینی برای خود و فرزندانشان نهادینه کنند. گام اصلی و مهم در این راستا آشنایی با مولفههای فردی این بزرگوار است.
در همه جوامع بشری، ارزشهایی وجود دارد که بنیان اصلی فرهنگ آن جامعه را شکل میدهند. اهمیت و جایگاه این ارزشها به گونهای است که هر ملتی، هویت و حیات اجتماعی و سیاسی خود را در معتقد بودن بدانها و احترام و انتقال کامل آن به نسلهای آینده میداند. فرهنگ ایثار و شهادت یکی از ارزشهایی است که هم زمان با تاریخ ایران شکل گرفته و همیشه از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و از دیرباز، الهام دهنده مؤمنان و مسلمانان در مسیر تعالی آموزه های انسانی و الهی بوده است. در آستانه اولین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی؛ مرد میدان مقاومت، باز هم به یاد نشر فرهنگ دفاع و حماسه آفرینی ایثارگران و گسترش آن بین اعضای جامعه به ویژه جوانان میافتیم. بانوان نیمی از اقشار جامعه هستند که نقش تأیین کنندهای در این زمینه و در ترویج فرهنگ مقاومت در نسل بعد را بازی میکنند.
درباره راهکارهای نهادینه کردن فرهنگ مقاومت در بچهها و از همه مهمتر نقشی که بانوان جامعه در این رابطه دارند، با خدیجه حسین زاده پژوهشگر علوم قرآنی و استاد دانشگاه به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانیم:
*خانم حسین زاده در ابتدا بفرمایید چگونه و چرا باید در مسیر ترویج فرهنگ مقاومت در نسل بعد قدم برداریم؟
در راستای نهادینه سازی فرهنگ مقاومت؛ مادران باید سعی کنند که مکتب سردار سلیمانی را به عنوان الگوی عینی برای خود و فرزندانشان نهادینه کنند. گام اصلی و مهم در این راستا آشنایی با مولفههای فردی این بزرگوار است؛ چرا که این مؤلفهها وقتی فراگرد هم میآیند جامعیت یک شخصیت را به تصویر میکشند و او را به عنوان یک مکتب و یک چراغ راه و یک مدرسه درسآموز معرفی میکنند؛ بنابراین ایجاد مولفههای فردی حاج قاسم و همرزمانش راهکار نهادینه سازی فرهنگ مقاومت به دست مادران است.
*منظور چه مولفههایی از شخصیت سردار است؟
از جمله مولفههای شخصیتی حاج قاسم که مادران باید به آن توجه ویژه داشته باشند: نخست ایجاد و تقویت روحیه سلحشوری و شجاعت در فرزندان است.
یکی از ویژگیهای سردار شجاعت ایشان بود؛ ایشان در جنگها علاوه بر هدایت مقاطع مختلف عملیاتی از طریق استقرار در قرارگاهها، در نهایت شجاعت و بیباکی در خطوط مقدم حضور مییافت. او عاری از هرگونه ترسی در مواجهه با دشمن در معرکهها و میادین نبرد بود. او این جملات امیرمؤمنان حضرت علی (ع) را با همه وجود دنبال میکرد که فرمود:
«تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَى نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ اگر کوهها متزلزل شود تو تکان مخور، دندان هایت را به هم به فشار و جمجمه خویش را به خدا عاریت ده، قدم هایت را بر زمین میخ کوب کن، و نگاهت به آخر لشگر دشمن باشد، چشمت را فرو گیر (و مرعوب نفرات و تجهیزات دشمن مشو) و بدان که نصرت و پیروزی از سوی خداوند سبحان است» خطبه ۱۱:از سخنان آن حضرت است به وقتى که در نبرد جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد حنفیه داد
که نتیجه آن کسب روحیه شهادت طلبی و عشق به شهادت خواهد شد. پیامبر خدا (ص) فرمود:قسم به آنکه جانم به دست اوست (اگر نبود اینکه جمعی از مومنین خوش ندارند) دوست داشتم که در راه خدا نه یکبار و دوبار، که چندین بار زنده گشته و بار دیگر کشته شوم. (صحیح بخاری، ج ۴، ص ۲۱، باب تمنی الشهاده)
شهید سلیمانی نیز عاشق شهادت بود؛ او در داغ فراق یاران همرزمش می سوخت و در نجواهای شبانهاش پیوسته از حضرت حق طلب شهادت میکرد. او از مغز استخوان و بندندان و با ذره ذره وجودش خواهان شهادت بود، او با شهدا سخن میگفت و از آنان ملتمسانه میخواست که او را به سوی خویش برکشند و به بزم معنوی خود فراخوانند. بزرگترین آرزوی او که هیچگاه در آن سستی و کاستی پدید نیامد، همانا شهادت بود و سرانجام به این آرزو که به دست شقیترین انسان روزگار به شهادت برسد، رسید.
*متأسفانه خیلی از این مواردی که میفرمایید درباره شخصیت سردار شناخته شده نیستند فکر میکنم ایشان اصلا اهل خودنمایی و تظاهر نبودند...
همینطور است، مولفه دیگری که میخواهم اشاره کنم اتفاقا همین ایجاد و تقویت اخلاص در فرزندان است. یکی دیگر از ویژگیهای سردار سلیمانی اخلاص ایشان بود. او به شدت از ریا و خودنمایی پرهیز میکرد. بود و نمود او یکی بود، آنگونه مینمود که بود. ظاهر بیآلایش و مؤمنانه او خبر از باطن صاف و پالودهاش میداد، ایشان را میتوان مصداق آیه شریفه «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» دانست. هیچ گاه به دنبال مطرح کردن خود نبود و آنچنان به غنای درون رسیده بود که مستغنی از ذرهای جلوهگری بیرونی شده بود. زلال، چون آب بود و شفاف، چون آئینه.
باید توجه داشت که نگاه او به دنیا و فانی بودن آن، رفتار او را به گونهای شکل داده بود که گویی از اهل دنیا نبود. او پیوسته احساس میکرد که در این دنیا مسافری است که دیر یا زود بایستی به جهان آخرت شتافت. او دنیا را به عنوان یک مجاز ناپایدار و آخرت را به عنوان حقیقتی ماندگار یافته بود. او عمیقاً به این آیه باور داشت که: «وللآخره خیر لکمن الدنیا» او آخرت گرا بود و بدین لحاظ عبد صالح خدا و بنده مبارک او شد.
*تقویت ارادت و تمسک به اهلبیت علیهم السلام در فرزندان
سردار دلها شخصیتی داشتند که با عمق جان خود شیفته اهل بیت عصمت و طهارت بودند. اعتقاد و ارادت و عشق به خاندان رسالت در اعماق وجودش رسوخ کردند. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هرگاه به زیارت مضجع شریف یکی از معصومین علیهم السلام تشرف مییافتند. سکر و نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی او را جلا میبخشید و به پرواز در میآورد و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته او را فرا میگرفت. مجلس عزای حسینی (ع) را برپا میکرد و خدمت در روضه سیدالشهدا (ع) را برای خود افتخاری بس بزرگ میدانست.
*در زمینه ولایتمداری ایشان چه ویژگیهایی داشتند که میتوان به جوانان آموزش داد؟
خب دیگر مولفه تقویت روحیه ولایتمداری در فرزندان است. او به غایت ولایت مدار بود و به رهبر و مقتدای خویش عشق میورزید. نگاه او به عنوان یک افسر رشید لشکر اسلام به ولیامر مسلمین و فرماندهی معظم کل قوا تنها از حیث رعایت سلسله مراتب نظامی نبود بلکه نگاهی بس فراتر داشت و از جنبه اعتقادی بدین امر مینگریست. سخن او، نوشته او، نگاه او، تصمیمات، فعالیتها و اعمال او همه و همه تعقیب کننده خط ولایت بود. بیجهت نیست که عبارت مالک اشتر ولایت در وصف او به کار برده میشود.
خداوند متعال نیز بر این مطلب تاکید دارد و میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر [= اوصیای پیامبر]را! و آیة ۴۴.
در عصر غیبت که ما دسترسی به امام معصوم (ع) نداریم، دستور علمای دینی مرجع و مقتدای مایند و حرف شان حرف دین است و فتوای آنان حلال و حرام و تکالیف شرعی را برای روشن میکند و، چون به عنوان «حجت شرعی» تعیین شده اند، بر ما لازم است که در امور دینی از نظر آنان پیروی کنیم.
امام زمان (عج) فرموده است: «أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ؛ در حوادثی که پیش میآید، به راوایان حدیث ما رجوع کنید، همانا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم».
*تقویت تعبد و معنویت در خود و فرزندان
سردار شهید علاوه بر انجام واجبات عبادی به مستحبات نیز توجه ویژهای داشت. از هر فرصتی برای تلاوت آیات قرآن و دعا و مناجات بهره میجست. مقید به تهجد و نماز شب بود. گریهها و راز و نیازهای او در دل شب به روشنی تصویری از یک عارف واصل به دست میدهد عرفان و حماسه هرچند دو رفتار متفاوت است، اما وقتی عرفان، وصول به حقیقت از طریق شریعت و حماسه از جنس جهاد فی سبیل الله باشد جانمایه آنها یکی می شود.
به یاد بیاوریم دوران دفاع مقدس را که رزمندگان عزیز ما در اوج داشتن روحیه جنگندگی و سلحشوری و رزم و ستیز با دشمنان، سنگرهای خویش را به نیایشگاههایی بس نورانی و معنوی تبدیل کرده بودند که در آن عاشقانه به ذکر و دعا و مناجات و راز و نیاز با حضرت حق جل و علی میپرداختند، گویی آنان عرفایی بودند که در طریق سیر و سلوک معنوی، منزل به منزل ره پیمودهاند. قاسم از جنس همان بچهها بود. «وَمِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّک»
*با توجه به مولفههای قابل آموزش درباره شخصیت سردار شهید سلیمانی، آیا میتوان روحیه سختکوشی را هم به فرزندانمان در این باره آموزش دهیم؟
بله، سردار مردی نستوه و خستگیناپذیر بود، از هیچ مشکلی نهراسید و هیچگاه دچار رخوت و سستی و رکود نشد، به غایت ساعی و تلاشگر بود و به آسایش خویش نمیاندیشید. علیرغم اینکه در چند عملیات مجروح شد، اما همچنان بر بازگشت به جبهه پای میفشرد و در کوتاهترین زمان ممکن به خطوط مقدم عملیاتی باز میگشت. برای کسی که عمر پر برکت خویش را در جنگ و جهاد گذرانده باشد شاید توجیه در پیش گرفتن یک زندگی آرام و بی دغدغه کاملاً پذیرفتنی باشد. اما روح بیقرار او از راحتی و آسایش گریزان بود و او میخواست تا پایان عمر و تا آخرین نفس سختکوشانه و مجاهدانه به پیش رود.
الإمامُ علیٌّ (ع): علیکم بالجدّ والاجتهاد والتأهّب والاستعداد. (نهج البلاغه: خطبه ۱۳۰) امام علی (ع): بر شما باد به تلاش و سخت کوشی و مهیا شدن و آماده گشتن.
درباره راهکارهای نهادینه کردن فرهنگ مقاومت در بچهها و از همه مهمتر نقشی که بانوان جامعه در این رابطه دارند، با خدیجه حسین زاده پژوهشگر علوم قرآنی و استاد دانشگاه به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانیم:
*خانم حسین زاده در ابتدا بفرمایید چگونه و چرا باید در مسیر ترویج فرهنگ مقاومت در نسل بعد قدم برداریم؟
در راستای نهادینه سازی فرهنگ مقاومت؛ مادران باید سعی کنند که مکتب سردار سلیمانی را به عنوان الگوی عینی برای خود و فرزندانشان نهادینه کنند. گام اصلی و مهم در این راستا آشنایی با مولفههای فردی این بزرگوار است؛ چرا که این مؤلفهها وقتی فراگرد هم میآیند جامعیت یک شخصیت را به تصویر میکشند و او را به عنوان یک مکتب و یک چراغ راه و یک مدرسه درسآموز معرفی میکنند؛ بنابراین ایجاد مولفههای فردی حاج قاسم و همرزمانش راهکار نهادینه سازی فرهنگ مقاومت به دست مادران است.
*منظور چه مولفههایی از شخصیت سردار است؟
از جمله مولفههای شخصیتی حاج قاسم که مادران باید به آن توجه ویژه داشته باشند: نخست ایجاد و تقویت روحیه سلحشوری و شجاعت در فرزندان است.
یکی از ویژگیهای سردار شجاعت ایشان بود؛ ایشان در جنگها علاوه بر هدایت مقاطع مختلف عملیاتی از طریق استقرار در قرارگاهها، در نهایت شجاعت و بیباکی در خطوط مقدم حضور مییافت. او عاری از هرگونه ترسی در مواجهه با دشمن در معرکهها و میادین نبرد بود. او این جملات امیرمؤمنان حضرت علی (ع) را با همه وجود دنبال میکرد که فرمود:
«تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ عَضَّ عَلَى نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ؛ اگر کوهها متزلزل شود تو تکان مخور، دندان هایت را به هم به فشار و جمجمه خویش را به خدا عاریت ده، قدم هایت را بر زمین میخ کوب کن، و نگاهت به آخر لشگر دشمن باشد، چشمت را فرو گیر (و مرعوب نفرات و تجهیزات دشمن مشو) و بدان که نصرت و پیروزی از سوی خداوند سبحان است» خطبه ۱۱:از سخنان آن حضرت است به وقتى که در نبرد جمل پرچم را به دست فرزندش محمّد حنفیه داد
که نتیجه آن کسب روحیه شهادت طلبی و عشق به شهادت خواهد شد. پیامبر خدا (ص) فرمود:قسم به آنکه جانم به دست اوست (اگر نبود اینکه جمعی از مومنین خوش ندارند) دوست داشتم که در راه خدا نه یکبار و دوبار، که چندین بار زنده گشته و بار دیگر کشته شوم. (صحیح بخاری، ج ۴، ص ۲۱، باب تمنی الشهاده)
شهید سلیمانی نیز عاشق شهادت بود؛ او در داغ فراق یاران همرزمش می سوخت و در نجواهای شبانهاش پیوسته از حضرت حق طلب شهادت میکرد. او از مغز استخوان و بندندان و با ذره ذره وجودش خواهان شهادت بود، او با شهدا سخن میگفت و از آنان ملتمسانه میخواست که او را به سوی خویش برکشند و به بزم معنوی خود فراخوانند. بزرگترین آرزوی او که هیچگاه در آن سستی و کاستی پدید نیامد، همانا شهادت بود و سرانجام به این آرزو که به دست شقیترین انسان روزگار به شهادت برسد، رسید.
*متأسفانه خیلی از این مواردی که میفرمایید درباره شخصیت سردار شناخته شده نیستند فکر میکنم ایشان اصلا اهل خودنمایی و تظاهر نبودند...
همینطور است، مولفه دیگری که میخواهم اشاره کنم اتفاقا همین ایجاد و تقویت اخلاص در فرزندان است. یکی دیگر از ویژگیهای سردار سلیمانی اخلاص ایشان بود. او به شدت از ریا و خودنمایی پرهیز میکرد. بود و نمود او یکی بود، آنگونه مینمود که بود. ظاهر بیآلایش و مؤمنانه او خبر از باطن صاف و پالودهاش میداد، ایشان را میتوان مصداق آیه شریفه «سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» دانست. هیچ گاه به دنبال مطرح کردن خود نبود و آنچنان به غنای درون رسیده بود که مستغنی از ذرهای جلوهگری بیرونی شده بود. زلال، چون آب بود و شفاف، چون آئینه.
باید توجه داشت که نگاه او به دنیا و فانی بودن آن، رفتار او را به گونهای شکل داده بود که گویی از اهل دنیا نبود. او پیوسته احساس میکرد که در این دنیا مسافری است که دیر یا زود بایستی به جهان آخرت شتافت. او دنیا را به عنوان یک مجاز ناپایدار و آخرت را به عنوان حقیقتی ماندگار یافته بود. او عمیقاً به این آیه باور داشت که: «وللآخره خیر لکمن الدنیا» او آخرت گرا بود و بدین لحاظ عبد صالح خدا و بنده مبارک او شد.
*تقویت ارادت و تمسک به اهلبیت علیهم السلام در فرزندان
سردار دلها شخصیتی داشتند که با عمق جان خود شیفته اهل بیت عصمت و طهارت بودند. اعتقاد و ارادت و عشق به خاندان رسالت در اعماق وجودش رسوخ کردند. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هرگاه به زیارت مضجع شریف یکی از معصومین علیهم السلام تشرف مییافتند. سکر و نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی او را جلا میبخشید و به پرواز در میآورد و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته او را فرا میگرفت. مجلس عزای حسینی (ع) را برپا میکرد و خدمت در روضه سیدالشهدا (ع) را برای خود افتخاری بس بزرگ میدانست.
*در زمینه ولایتمداری ایشان چه ویژگیهایی داشتند که میتوان به جوانان آموزش داد؟
خب دیگر مولفه تقویت روحیه ولایتمداری در فرزندان است. او به غایت ولایت مدار بود و به رهبر و مقتدای خویش عشق میورزید. نگاه او به عنوان یک افسر رشید لشکر اسلام به ولیامر مسلمین و فرماندهی معظم کل قوا تنها از حیث رعایت سلسله مراتب نظامی نبود بلکه نگاهی بس فراتر داشت و از جنبه اعتقادی بدین امر مینگریست. سخن او، نوشته او، نگاه او، تصمیمات، فعالیتها و اعمال او همه و همه تعقیب کننده خط ولایت بود. بیجهت نیست که عبارت مالک اشتر ولایت در وصف او به کار برده میشود.
خداوند متعال نیز بر این مطلب تاکید دارد و میفرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر [= اوصیای پیامبر]را! و آیة ۴۴.
در عصر غیبت که ما دسترسی به امام معصوم (ع) نداریم، دستور علمای دینی مرجع و مقتدای مایند و حرف شان حرف دین است و فتوای آنان حلال و حرام و تکالیف شرعی را برای روشن میکند و، چون به عنوان «حجت شرعی» تعیین شده اند، بر ما لازم است که در امور دینی از نظر آنان پیروی کنیم.
امام زمان (عج) فرموده است: «أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ؛ در حوادثی که پیش میآید، به راوایان حدیث ما رجوع کنید، همانا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم».
*تقویت تعبد و معنویت در خود و فرزندان
سردار شهید علاوه بر انجام واجبات عبادی به مستحبات نیز توجه ویژهای داشت. از هر فرصتی برای تلاوت آیات قرآن و دعا و مناجات بهره میجست. مقید به تهجد و نماز شب بود. گریهها و راز و نیازهای او در دل شب به روشنی تصویری از یک عارف واصل به دست میدهد عرفان و حماسه هرچند دو رفتار متفاوت است، اما وقتی عرفان، وصول به حقیقت از طریق شریعت و حماسه از جنس جهاد فی سبیل الله باشد جانمایه آنها یکی می شود.
به یاد بیاوریم دوران دفاع مقدس را که رزمندگان عزیز ما در اوج داشتن روحیه جنگندگی و سلحشوری و رزم و ستیز با دشمنان، سنگرهای خویش را به نیایشگاههایی بس نورانی و معنوی تبدیل کرده بودند که در آن عاشقانه به ذکر و دعا و مناجات و راز و نیاز با حضرت حق جل و علی میپرداختند، گویی آنان عرفایی بودند که در طریق سیر و سلوک معنوی، منزل به منزل ره پیمودهاند. قاسم از جنس همان بچهها بود. «وَمِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّک»
*با توجه به مولفههای قابل آموزش درباره شخصیت سردار شهید سلیمانی، آیا میتوان روحیه سختکوشی را هم به فرزندانمان در این باره آموزش دهیم؟
بله، سردار مردی نستوه و خستگیناپذیر بود، از هیچ مشکلی نهراسید و هیچگاه دچار رخوت و سستی و رکود نشد، به غایت ساعی و تلاشگر بود و به آسایش خویش نمیاندیشید. علیرغم اینکه در چند عملیات مجروح شد، اما همچنان بر بازگشت به جبهه پای میفشرد و در کوتاهترین زمان ممکن به خطوط مقدم عملیاتی باز میگشت. برای کسی که عمر پر برکت خویش را در جنگ و جهاد گذرانده باشد شاید توجیه در پیش گرفتن یک زندگی آرام و بی دغدغه کاملاً پذیرفتنی باشد. اما روح بیقرار او از راحتی و آسایش گریزان بود و او میخواست تا پایان عمر و تا آخرین نفس سختکوشانه و مجاهدانه به پیش رود.
الإمامُ علیٌّ (ع): علیکم بالجدّ والاجتهاد والتأهّب والاستعداد. (نهج البلاغه: خطبه ۱۳۰) امام علی (ع): بر شما باد به تلاش و سخت کوشی و مهیا شدن و آماده گشتن.
*آموزش نظم و انضباط و دقت در امور به فرزندان
سردار سلیمانی دقیق و منضبط بود، در جلسات به موقع حضور مییافت، گاه برای شرکت در جلسهای مهم از دمشق به تهران میآمد و پس از شرکت در آن مستقیماً به فرودگاه میرفت و عازم دمشق میشد، دقیق بود و وظیفهشناس. «اوصیکما و جمیع اهلی و ولدی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم» شما را (ای حسن و حسین) و همه خانواده و فرزندانم و هر کس را که نوشته من به او میرسد، به تقوای الهی و نظم در کارهایتان سفارش میکنم. (نهج البلاغه، فیض، نامه ۴۷، ص ۹۷۷)
*آموزش ساده زیستی به فرزندان
ویژگی دیگر سردار ساده زیستی ایشان بود. زندگی سادهای داشت با حداقل امکانات. میتوانست از راه مشروع بسی بیشتر داشته باشد. اما نمیخواست، از تجملات به دور بود و از تشریفات بیزار. به راحتی در مجالس مختلف حضور مییافت رسم خاکساری پیشه کرده بود در وجود با صفا و نورانیاش هیچ نشانهای از تکبر و تبختر و خود بزرگبینی یافت نمیشد.ای فرزند آدم! اگر از دنیا به قدری که تو را کفایت کند میخواهی، بدان که کمترین بهره دنیا تو را کفایت میکند و اگر از دنیا بیش از اندازه کفایت بخواهی، بدان که همه دنیا برایت کافی نخواهد بود. (میزان الحکمه؛ ص ۵۰۵۹، ح ۱۷۱۷۷).
*آموزش خوشخویی:
مصداق بارز یک انسان خوشخو و خوشرو بود و لبخند ملیح و دلنشینش، جذابیت چهرهاش را دو چندان میکرد. با مغناطیس اخلاق نیکوی خویش، دلهای انسانهای بیشماری را به سوی خود جلب نموده بود. دوست داشتنی بود و به همان میزان که در برابر دشمن با صلابت بود و لرزه بر اندام او میافکند در مقابل آحاد مردم متواضع و فروتن بود او مصداق بارز آیه ۲۹سوره فتح قرآن بود که میفرماید: «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماءبینهم»
مادران باید با مطالعه زندگی نامه سردار سلیمانی و همرزمان و شهداء و در ضمن ارتقای بینش و رشد اخلاقی خودشان آنها را در عمل به کار گرفته و در قالب داستان جهت الگوسازی مکتب حاج قاسم استفاده کنند. تا ان شاء الله هر چه بیشتر در تحقق جمله «کارسازتر بودن شهید سلیمانی از سردار سلیمانی» کوشاتر باشیم؛ چرا که موج جهانی مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی برخاسته و روز به روز توفندهتر میشود این سنت الهی است که خداوند متعال به آن وعده داده است: «یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ الله بِأَفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ»: میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا گر چه کافران را ناخوش افتد نور خود را کامل خواهد کرد.
سردار سلیمانی دقیق و منضبط بود، در جلسات به موقع حضور مییافت، گاه برای شرکت در جلسهای مهم از دمشق به تهران میآمد و پس از شرکت در آن مستقیماً به فرودگاه میرفت و عازم دمشق میشد، دقیق بود و وظیفهشناس. «اوصیکما و جمیع اهلی و ولدی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم» شما را (ای حسن و حسین) و همه خانواده و فرزندانم و هر کس را که نوشته من به او میرسد، به تقوای الهی و نظم در کارهایتان سفارش میکنم. (نهج البلاغه، فیض، نامه ۴۷، ص ۹۷۷)
*آموزش ساده زیستی به فرزندان
ویژگی دیگر سردار ساده زیستی ایشان بود. زندگی سادهای داشت با حداقل امکانات. میتوانست از راه مشروع بسی بیشتر داشته باشد. اما نمیخواست، از تجملات به دور بود و از تشریفات بیزار. به راحتی در مجالس مختلف حضور مییافت رسم خاکساری پیشه کرده بود در وجود با صفا و نورانیاش هیچ نشانهای از تکبر و تبختر و خود بزرگبینی یافت نمیشد.ای فرزند آدم! اگر از دنیا به قدری که تو را کفایت کند میخواهی، بدان که کمترین بهره دنیا تو را کفایت میکند و اگر از دنیا بیش از اندازه کفایت بخواهی، بدان که همه دنیا برایت کافی نخواهد بود. (میزان الحکمه؛ ص ۵۰۵۹، ح ۱۷۱۷۷).
*آموزش خوشخویی:
مصداق بارز یک انسان خوشخو و خوشرو بود و لبخند ملیح و دلنشینش، جذابیت چهرهاش را دو چندان میکرد. با مغناطیس اخلاق نیکوی خویش، دلهای انسانهای بیشماری را به سوی خود جلب نموده بود. دوست داشتنی بود و به همان میزان که در برابر دشمن با صلابت بود و لرزه بر اندام او میافکند در مقابل آحاد مردم متواضع و فروتن بود او مصداق بارز آیه ۲۹سوره فتح قرآن بود که میفرماید: «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماءبینهم»
مادران باید با مطالعه زندگی نامه سردار سلیمانی و همرزمان و شهداء و در ضمن ارتقای بینش و رشد اخلاقی خودشان آنها را در عمل به کار گرفته و در قالب داستان جهت الگوسازی مکتب حاج قاسم استفاده کنند. تا ان شاء الله هر چه بیشتر در تحقق جمله «کارسازتر بودن شهید سلیمانی از سردار سلیمانی» کوشاتر باشیم؛ چرا که موج جهانی مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی برخاسته و روز به روز توفندهتر میشود این سنت الهی است که خداوند متعال به آن وعده داده است: «یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ الله بِأَفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ»: میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا گر چه کافران را ناخوش افتد نور خود را کامل خواهد کرد.
ارسال نظرات