«نخلهای بی سر»؛ روایت درخشان از خرمشهر
به گزارش روز سهشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، تجربه شهودی همواره یکی از مهمترین شکل تجربیات برای خلق آثار هنری به شمار میرود و وقتی صحبت از حوزه ادبیات داستانی، خاصه ادبیات دفاع مقدس به میان میآید، مساله تجربه شهودی به یکی از مهمترین مولفهها در جان بخشیدن عنصر جذابیت و همچنین واقعیت موجود در آن اثر داستانی بدل میشود که مهمترین ثمره آن همراهی و همذاتپنداری مخاطب با آن داستان یا رمان به شمار میرود.
عنصری به نام تجربی شهودی
قاسمعلی فراست از آن دست نویسندگانی است که او را به واقع می توان از نویسندگان ادبیات انقلاب نام برد؛ چرا که او نخستین سالهای فعالیت خود در حوزه ادبیات داستانی را بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی و با مجموعه داستانی «زیارت» آغاز کرد. وقوع جنگ هشت ساله و حماسهآفرینی رزمندگان در جبهههای نبرد حق علیه باطل، قاسمعلی فراست را مانند بسیاری از هممسلکانش در حوزه ادبیات داستانی به حیطه جنگ، دفاع مقدس و خلق آثار در این گونه ادبی رهنمون کرد.
فراست به آن گروه از داستاننویسان تعاق دارد که همواره بر شکل تجربه شهودی و حضوری برای خلق آثارش شهره است. به همین جهت شاهدیم که فراست برای خلق رمان «نخلهای بی سر» که به روزهای محاصره و نبرد برای آزادسازی خرمشهر و جنگ در جنوب کشورمان میپردازد، در همان سالهای بحبوحه جنگ تحمیلی یعنی سالهای 1360 و 1361 به خرمشهر رفت و به نگارش و چاپ رمان «نخلهای بی سر» در سال 1361 پرداخت که این کتاب توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید.
روایت ایثار خانواده در «نخلهای بی سر»
در رمان «نخلهای بی سر» بسیاری از تجربیات حضوری و شهودی فراست را میتوانیم در خلق این رمان به وضوح دریابیم. هرچند قاسمعلی فراست قلم زدن در حوزه ادبیات دفاع مقدس را منحصر به خلق رمان «نخلهای بی سر» نکرد و کتابها و رمانهایی چون «نیاز»، «عشق مانعی ندارد» و «گلاب خانم» را نیز در همین حال و هوا خلق کرده است؛ اما وقتی درباره حوزه ادبیات دفاع مقدس و نخستین آثار جربان ساز آن صحبت میشود، نام قاسمعلی فراست با رمان «نخل های بی سر» میدرخشد.
این رمان در کنار بهره بردن از ادبیاتی تهییجی، از اولین رمانهای مرتبط با خرمشهر و سرآغاز نوشتن برای جنگ محسوب میشود که برای پیشبرد داستان خود از روایت خطی بهره برده است.
«ناصر»، شخصیت اصلی داستان است که در کنار «حسین» به عنوان برادرش و خواهرش «شهناز»، مقابله با دشمن اشغالگر را رسالت خود میدانند. خانواده «ناصر» در تب و تاب ماندن یا رفتن سرگردانند؛ پدر و مادر او گمان نمیکنند جنگ به این راحتی خانه و کاشانه آنها را هدف قرار دهد. «ناصر»، «حسین» و «شهناز»، پدر و مادر را ترغیب به رفتن میکنند و خود میمانند تا از شهر دفاع کنند. در فاصله کوتاهی «شهناز» شهید میشود. او اولین فرد خانواده است که بر سر آرمان خود جان میدهد. شهادت او، برادرانش را در دفاع از شهر و ارزشهایی که به آنها معتقدند، راسختر میکند. خانواده ناصر به تهران مهاجرت میکنند؛ او خود نیز چندبار به تهران میآید، ولی برای جبهه دلتنگی کرده و بالاخره به سوی جنگ باز میگردد. با هجوم بعثیها به شهر، «حسین» نیز شهید میشود و به خواهرش میپیوندد و سرانجم «ناصر» هم که خود از بیماری رنج میبرد در روزهای نبرد برای آزادسازی خرمشهر به شهادت میرسد.
چربش روایت داستان به برخی آسیبهای تکنیکی
آنگونه که پیشتر ذکرش رفت خلق نخستینها در حوزه ادبیات داستانی به ماندگاری این آثار کمک شایانی میکند. هرچند نباید فراموش کرد که رمز و راز ماندگاری در صحت و قدرت اثر داستانی نهفته است؛ چرا که بسیاری از آثاری که در حوزه ادبیات داستانی به عنوان نخستین اثر نویسنده به چاپ رسیدهاند و یا جزء تجربههای نخستین در گونههای مختلف ادبیات به شمار میروند با چنان آسیبهایی مواجهاند که هیچگاه نه در خاطره مخاطبان و نه در تاریخ ادبیات نام و یادی از آنها باقی نمیماند.
رمان «نخلهای بی سر» روایتی داستانی و همچنین محلی برای بروز و ظهور خاطرهنگاری از نویسنده این اثر است. همواره در بحث نقد این رمان با این دو دیدگاه مواجه هستیم؛ گروهی رمان «نخلهای بی سر» در حوزه ادبیات داستانی در شاخه رمان تقسیمبندی میکنند و گروهی به دلیل چربش بیش از حد خاطرهنگاریها و روایتهای شهودی فراست از روزهای نبرد و درگیری در جبهه خرمشهر، آن را بیشتر به حوزه خاطرهنگاری و ادبیات شفاهی متعلق میدانند.
اما با همه اینها نمیتوان از این نکته به سادگی گذشت که خلق رمان «نخلهای بی سر» در سال 1361 نه تنها جزء نخستین تجربیات نویسنده در حوزه ادبیات دفاع مقدس به شمار میرود که به دلیل همزمانی انتشار آن با روزهای نبرد در جبهههای جنگ، این اثر را به عنوان یکی از ماندگارترین، پیشروترین و جریانسازترین آثار ادبیات داستانی در خلق ادبیات دفاع مقدس تبدیل کرده است.
مخاطب با مطالعه رمان «نخلهای بی سر» پی میبرد که روایت این اثر، روایتی برگرفته شده از تخیل و نه عینیت بخشیدن به بخشی از حوادث و اتفاقات واقعی رخ داده در روزهای برقراری جنگ در جبهه جنوب به ویژه خرمشهر است؛ اما نمیتوان از کنار جزییات تشریحکننده قاسم علی فراست در نشر تخیل ذهنیاش و بازتاب آن با تصاویر عینی و ملموس که در همان سالها در نبرد او به چشم دیده است به سادگی گذشت.
هوشمندی و در کنار آن وقتشناسی نویسنده در خلق این رمان در حقیقت میتواند این اثر و این نویسنده را به عنوان یکی از پیشگامان حوزه ادبیات دفاع مقدس در تاریخ ادبیات معاصر قرار دهد.
موضوع حائز اهمیت دیگر در خلق رمان «نخلهای بی سر» توجه فراگیر و دید جامع فراست در خلق این رمان است. به گونهای که او در کنار موضوع محوری این اثر یعنی جنگ تحمیلی و روزهای برقراری نبرد و مقاومت در جبهه خرمشهر، از مواردی دیگر چون مساله نفت، موضوع فلسطین و همچنین خیانت بنی صدر در روزهای نخستین جنگ در قالب دیالوگها و ترسیم گفتوگوهای شخصیتهای این داستان نیز به سادگی نمیگذرد و سعی میکند با نگاهی جهان شمول، تمامی اتفاقات و حوادث را در روزها و ماههای نخستین جنگ پیشاروی مخاطب ترسیم کند.
فراست در کنار روایت این اثر با تمام جزییاتش اما دست به داوری نمیزند و قضاوت نهایی را به خوانندگان خود واگذار میکند. به همین سبب است که میتوان از کنار برخی از آسیبهای رمان «نخلهای بی سر» مانند شیوه روایت مطول و یا گاه توضیحهایی که حضورشان چندان به مفید به نظر نمیرسد و یا خلق شخصیتها و کاراکترهایی که در پیشبرد داستان نقش چندانی ندارند، به راحتی گذشت و بر این نکته پا فشرد که قاسم علی فراست با خلق و نگارش رمان «نخلهای بی سر»، مُهر درخشانی بر برگهای تقویم ادبی دفاع مقدس ما زده است.
ویژگیهای نثر قاسم علی فراست
حضور قاسمعلی فراست در طی چهار دهه اخیر در تاریخ ادبیات داستانی ما میسر نمیشد مگر به لطف ویژگیهای نثر و روایت داستانی او که مورد قبول مخاطبان قرار گرفته و تا به امروز نیز آثارش در شکلهای مختلف از مجموعه داستان گرفته تا رمان، میان علاقهمندان به یار مهربان جای خود را باز کرده است. در برشمردن مهمترین ویژگیهای نثر فراست میتوان به این مسائل اشاره کرد:
1) هرچند اغلب کارهای فراست از یک روایت خطی در شکل قصهگویی تبعیت میکند؛ اما خلق داستانهای متنوع و همچنین پرداخت شاخه ای مجموعه رویدادها و اتفاقات داستانها و رمانهای فراست چنان سرگرمکننده و جذاب است که می تواند به یکی از نکات مهم در نثر و روایت قاسمعلی فراست به آن اشاره کرد.
البته تکرار چنین ویژگیهایی توسط نویسندگانی که او را به عنوان یکی از طلایهداران حوزه ادبیات دفاع مقدس به شمار میرود نیز مهر تاییدی بر این ویژگی ادبیات فراست است.
2) «واقعنمایی» یا «رئالیسم» در آثار فراست وجوه برجسته و زیبایی دارد. به طوری که او در خلق داستانها و رمانهایش با محتوای ادبیات دفاع مقدس بدون هیچگونه پرهیزی در برخی از صحنهها، تلخترین، ناگوارترین و حتی خشنترین رویدادهای حوادث دوران دفاع مقدس از نبرد و درگیری تا شهادت و مجروح شدن رزمندگان و یا مردم بی دفاع حاضر در جنگ را به تصویر میکشد.
آنچنانکه پیشتر نیز ذکرش رفت فراست در خلق آثار ادبیات داستانی به هیچ وجه در راستای انتقال عین و نعل به نعل روایتهای منطبق بر تاریخ ندارد و تخیل در داستانهایش مرزی بسیار گسترده دارد؛ اما همان حضور و تاکید بر نگاه شهودی و تجربی فراست در خلق آثارش است که به ریز بینی، زیرکی و همچنین جذابیت بخشیدن به قصه و رمان هاییش منتج میشود.
3) مساله زبان در خلق آثار داستانی و رمانهای فراست نکته حائز اهمیت دیگری است. روایت داستانهای قاسم علی فراست برگرفته شده از دو «زبان شفاهی» و «زبان ادبی» - زبان معیار- است و درست به همین سبب است که برخی از منتقدان در خُرده گیری به آثار فراست، معلق بودن زبان اثر را در گونه ادبیات شفاهی و ادبیات کتابی به عنوان یکی از چشم اسفندیار های آثار فراست نام میبرند.
اما با این وجود نمی توان از این مساله گذشت که مخاطبان در مواجهه با آثار فراست با هر دوی این زبانها ارتباط کامل برقرار کردند و در حقیقت سفر فراست میان زبان شفاهی و زبان ادبی به یکی از امضاهای او در خلق آثار داستانی و رمان هایش بدل شده است.
فراهنگ**ا.خ**