صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۲۱ مهر ۱۳۹۹ - ۰۰:۵۶

شهیدی که با فروش منزلش تعمیرگاه تانک راه اندازی کرد

شهید کاظم جعفرزاده سردار جبهه جنگ و ایثار کسی که با فروش منزل مسکونی خود در تبریز، پول حاصل از آن را صرف راه‌اندازی تعمیرگاه مجهز تعمیر و بازسازی تانک‌ها و دیگر ادوات جنگی کرد.
کد خبر: ۲۸۹۰۱
تعداد نظرات: ۳ نظر
حاج کاظم جعفرزاده، فرزند تبریز و یکی از دلاوران گمنام دوران دفاع مقدس است، مردی که با وجود تعلق نظامی‌اش به ارتش جمهوری اسلامی ایران، خدمات شایانی در بدنه سپاه داشته و از بنیانگذاران زرهی سپاه به شمار می‌رود.
 


با شروع جنگ تحمیلی هم حاج کاظم راهی مناطق جنوبی می‌شود و همکاری وی با فرماندهان وقت ارتش و سپاه نیز از همین دوران آغاز می‌گردد، به فاصله‌ای کوتاه وارد کارگروه‌های نظامی آن دوران که زیر نظر مقام معظم رهبری هدایت می‌گردید می‌شود.

حاج کاظم سلام

حاج کاظم من هم دختری هستم از دختران این سرزمین که می‌خواهم از تو بنویسم. از راه و رسم مردانگی و شهادتت که شهادت هنر مردان خداست.

می‌خواهم بگویم آن موقع که لباس مقدس سربازی وطن را پوشیدی من هنوز به دنیا نیامده بودم، آن زمان که دشمن بعثی چشم طمع به این خاک پاک کرد، تو و همرزمانت لباس رزم به تن کردید تا حافظ جان و مال مردم این سرزمین باشید من دختربچه‌ای بودم که تنها فکرم بازی با عروسک‌هایم بود.

شما دلاورمردان با دست خالی، ولی دلی سرشار از عشق و ایمان به وطن در صحنه نبرد می‌جنگیدید تا اجازه ندهید دشمن بعثی به داخل شهر‌ها پیشروی کند.

سردار رشید اسلام، من دیگر آن دختربچه دیروز نیستم. می‌خواهم بیشتر بشناسمت.

سردار گمنام دفاع مقدس که نشان در بی‌نشانی گرفتی برای شناختنت با فرزندت (جمال جعفرزاده) همکلام شدم تا خاطرات با تو بودن را ورق زده و برایم سخن بگوید.

نامت را جبهه‌های جنوب فراموش نمی‌کنند، آبادان، خرمشهر، اهواز، دهلران، طلائیه، جفیر و سراسر مناطق عملیاتی جنوب گواهی هستند بر رشادت‌ها و فداکاری‌هایت.

راه‌اندازی تعمیرگاه مجهز تعمیر تانک با فروش منزل مسکونی

در عملیات بیت‌المقدس به عنوان رئیس رکن لشکر ۳۰ زرهی سپاه و فرمانده پشتیبانی واحد‌های پیاده سپاه شجاعت‌های فراوانی از خود نشان دادی، نشان به آن نشان که دستت نیز در این عملیات مجروح شد.

در عملیات فتح‌المبین نیز فتح‌الفتوح کردی و به عنوان مأموری از ارتش، فرماندهی و معاونت همزمان گردان کربلای سپاه را بر عهده داشتی موفق شدی با پیش‌روی به طول ۵۷ کیلومتر از شوش تا چنانچه و پس از وارد آوردن ضربات سنگین بر پیکر ارتش عراق، ۲۵ دستگاه نفربر و ۱۰۵ دستگاه تانک عراقی را به غنیمت گرفته و به نیروی زمینی سپاه تحویل دهی.

حاج کاظم، برای شناخت بهتر تو باید تاریخ هشت سال دفاع مقدس را ورق بزنم و نامت را در عملیات طریق‌القدس بازخوانی کنم آنجا که می‌گویند در عملیات طریق‌القدس اوج شجاعت‌های حاج‌کاظم جعفرزاده را می‌توان به چشم دید و به گوش جان شنید.

زمانی که در صف نخست مجبور به نبرد رو در رو با دشمن شدی و تعداد زیادی از بعثیان را از پای در آوردی و تعدادی تانک و نفربر را به غنیمت گرفتی شادی و امید را به رزمندگان اسلام هدیه آوردی.

فرزندت، برگ دیگری از زندگیت را ورق زد از روز‌هایی گفت که بر علیه رژیم پهلوی قیام کرده بودی و زیر شکنجه‌های سخت و طاقت‌فرسای ساواک چگونه سخت می‌گذراندی و چه روز‌های استرس‌زا و فراز و نشیبی داشتی وقتی در کنار آیت‌الله شهید مدنی و سایر مبارزین بر علیه حکومت طاغوت شورش کرده و هیات سینه‌زنی ایجاد کردی تا در دل این هیات و با کمک‌ها و همراهی مردم مبارزه طاغوتی خود را ادامه دهید.

بعد از اینکه خون‌های پاک جوانان انقلابی به ثمر نشست و انقلاب پیروز شد در تهران در کنار مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیس شورای عالی دفاع بودند، حضور داشتی و به شکل‌گیری و مستحکم‌تر شدن پایه‌های انقلاب کمک می‌کردی.

پدری با روحیه قوی و ایدئولوژی‌ساز

چهره‌ای که فرزندت از تو به یاد دارد، پدری با روحیه قوی و ایدئولوژی‌ساز است.

حاج کاظم، چه خون‌دل‌ها خوردی وقتی با کارشکنی‌های بنی‌صدر روبه رو شدی زمانی که به جای مهمات جنگی کنسرو لوبیا به جبهه می‌فرستاد و با این کارهایش به کشور خیانت می‌کرد. با این حال از مبارزه دست نکشیدی و در مقابل خیانت‌های بنی‌صدر، همرزمان خود را از تبریز، مشهد و همدان و حتی اعضای فامیل را فراخوان دادی و گردان المهدی (عج) را ایجاد کردی و و در نهایت تبدیل آن به گردان ۱۹۵۴ قدس که در ابتدا متشکل از نیرو‌های تربیت معلم تبریز و آذربایجان، مردم عادی و بسیجیان بود یادگار زیبایی از خود بر جای گذاشتی.

حاج کاظم، برای تو و همرزمانت دفاع از خاک وطن از همه چیز مهم‌تر بود و این را می‌شود از جوابی که به تماس تلفنی همسرت دادی فهمید، آنجا که همسرت گفت" فرزندمان به شدت مریض است به خانه برگرد" و تو گفتی " اگر من برگردم چند نفر از بچه‌های اینجا به خاک می‌افتند".

فرزندت از زحمت‌های همسرت (خانم فرامرزی) نیز برایم این‌گونه گفت که مادرم در مبارزات پدرم علیه رژیم پهلوی دوشادوش پدرم مبارزه می‌کرد و بعد از پیروزی انقلاب همپای پدرم هشت سال دفاع مقدس حضور داشت، لباس‌های رزمندگان را می‌شست، پدرم جنگ می‌کرد و مادرم در پشتیبانی از جبهه‌ها فعال بود.

حکایت تانک‌های غنیمتی و پناهنده‌های عراقی نیز حکایت جالبی است که من و هم‌سن و سالان من وقتی می‌خوانیم، می‌بینیم چگونه از جان و مال خود برای پشتیبانی جبهه‌ها از هیچ چیزی دریغ نکردی.

سردار رشید اسلام، فداکاری‌هایت برای این مرز و بوم تمام شدنی نبود و این را می‌شود از لابه لای اسناد و مدارکی که برایمان مانده است به خوبی دریافت.

وقتی تانک‌های عراقی را با رشادت تمام به غنیمت گرفتی مصمم شدی برای پشتیبانی از جبهه‌ها تعمیرگاه تانک راه‌اندازی کنی، ولی اعتباری که برای احداث تعمیرگاه تانک تخصیص یافته بود کفاف هزینه‌های آن را نداد مجبور شدی منزل خود را نیز برای تکمیل و تجهیز تعمیرگاه تانک فروختی و برای آن پروژه خرج کردی؛ و ما چگونه می‌توانیم این همه از خودگذشتگی را تفسیر کنیم. چگونه می‌شود، آوازه رشادت‌ها و فداکاری‌هایت را آن‌گونه که هستی توصیف کرد، هر قدر هم که بنویسم باز هم زبانم قاصر است که بتوانم حق مطلب را ادا کنم.

پناهنده‌های عراقی را نیز به اسم اسرا می‌نوشتی تا صدام این جنایتکار جنگی خانواده‌های آن‌ها را به قتل نرساند و آن‌ها خودشان را اسیر کرده بودند تا علیه کشورمان جنگ نکنند و چه خوب پدری برای فرزندان آن‌ها بودی تا غم نداشتن پدر و مادر را احساس نکنند.

حاج کاظم، هشت سال در جبهه‌های نبرد جنگیدی و بعد از آن نیز آرام و قرار نداشتی، ما را منت‌دار خود کردی وقتی فرزندت تعریف کرد و گفت که در زمان بازنشستگی از طرف ارتش مبلغی پاداش به پدرم دادند، ولی پدرم قبول نکرد و گفت" من سرباز وطن هستم و برای دفاع از وطن رفته‌ام".

دلمان برای صداقت‌ها تنگ شده است

حاج کاظم این روز‌ها دلمان برای صداقت‌ها تنگ شده است، این روز‌ها برخی‌ها رنگ و لعاب عوض کرده‌اند. برخی از آن‌ها معتقدند دیگر تاریخ مصرف شهدا تمام شده است.

برخی حرمت لاله‌های شهید را می‌شکنند، حتی تعدادی از آن‌ها به همسر و فرزندان شهدا بی‌مهری می‌کنند، وعده و وعیدهایشان گوش فلک را کر می‌کند، ولی به خانواده‌های شهدا، جانبازان و ایثارگران که می‌رسند به جای آنکه یار و غمخوارشان باشند، نمک به زخم خانواده‌های شهدا می‌پاشند.

حاج کاظم، این را از من نشنیده بگیر، فرزندت دلتنگت شده است، دلتنگ روز‌هایی که بودی و برایشان پدری می‌کردی. روز‌هایی که خاطرات نبرد مقدس را برایشان تعریف می‌کردی، از همرزمان شهیدت قصه می‌گفتی و به خاک افتادن آلاله‌های سرخ را به تصویر می‌کشیدی.

این دلتنگی را می‌شود در صدای لرزان و چشمان به اشک نشسته پسرت به راحتی فهمید که چقدر دلتنگ بودنت شده است.

حاج کاظم، سلام همه ما را به همرزمان شهیدت برسان.
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
ترکاشوند
|
|
۱۴:۴۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
از شوش تا چنانه درست است نه تا چنانچه
چرا نحوه شهادت و تاریخ شهادت ایشان ذکر نشده است؟
اللهم توفیق شهادت فی سبیلک
ناشناس
|
|
۱۰:۳۱ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
اينا رو واسه مردم مي گيد يا واسه مسئولين تابناك جان از يك فداكاري واست ميخوام بگم
من متولد 1354 هستم و جنگ رو با پوست و استخونم حس كردم دوران كودكي هميشه يه قلك توي مدسه بهمون مي دادن عمدتاً قلك پلاستيكي به شكل تانك بود من و خواهرم هميشه واسه پر كردن اين قلك ها رقابت ميكرديم و با اينكه وضع مالي خوبي به دليل بيماري مادرم نداشتيم و در ان زمان مادرم با بيماري سرطان مي جنگيد ولي بابام هميشه پول تو جيبي مارو ميداد و ما تمام پول توجيبي رو توي اون تانكها ميريختيم و تحويل مدرسه مي داديم مي خوام بگم ما هم در زمان خودش همه دارايي مونو واسه جنگ داديم تابناك اينارو واسه مسئولين بگيد كه دو دو تا چهارتا بلدن . به مسئوليني كه يك شبه تصميم ميگرن مردم 50سال فقير تر بشن
ناشناس
|
|
۰۹:۵۴ - ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
بسیار زیبا