تأکید آیتالله خامنهای درباره مدارس دولتی
تأکید رهبر معظم انقلاب به مسئولان آموزش و پرورش مبنی بر اینکه باید کیفیت مدارس دولتی به اندازهای باشد که دانشآموزان این مدارس شانس کمتری برای موفقیت نداشته باشند، توصیه مهمی است که میتواند گزارهای برای آغاز نجات عدالت آموزشی باشد.
آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب در ارتباط تصویری امروز (۱۱ شهریور ۹۹) با وزیر، معاونان و مدیران وزارت آموزش و پرورش جمله مهمی درباره عدالت آموزشی بیان کردند که در صورت پیگیری جدی و دقیق آن میتواند آغازی بر نجات وضعیت غیرقابل دفاع عدالت آموزشی در کشور باشد.
ایشان یکی از موارد مربوط به عدالت آموزشی را، موضوع «مدارس دولتی» برشمردند و گفتند: "باید سطح و کیفیت مدارس دولتی از لحاظ آموزشی و تربیتی به گونهای شود که دانشآموزان احساس نکنند با تحصیل در این مدارس امکان قبولی آنها در کنکور کمتر است و خانوادهها نیز تصور کنند فرزندانشان را به یک جای بیپناه میفرستند. "
ایشان یکی از موارد مربوط به عدالت آموزشی را، موضوع «مدارس دولتی» برشمردند و گفتند: "باید سطح و کیفیت مدارس دولتی از لحاظ آموزشی و تربیتی به گونهای شود که دانشآموزان احساس نکنند با تحصیل در این مدارس امکان قبولی آنها در کنکور کمتر است و خانوادهها نیز تصور کنند فرزندانشان را به یک جای بیپناه میفرستند. "
واقعیت آن است که اگرچه قرار گرفتن ضریب جینی در بدترین وضعیت پس از انقلاب، فینفسه نشان دهنده افزایش شدید شکافهای اقتصادی-اجتماعی و وضعیت نامطلوب در عدالت، نسبت به آرمانهای انقلاب اسلامی است، اما در این میان نابرابری آموزشی اهمیت بسیار بیشتری دارد. هم به دلیل آمار و ارقامی که در این حوزه هست و نشان میدهد که موفقیت تحصیلی تا حد قابل توجهی به تمکن مالی خانوادهها گره خورده است، و هم از این باب که نابرابری آموزشی مشابه نابرابریهایی از جنس دیگر مانند نابرابری حقوقی یا سیاسی و ... نیست، بلکه بنیان و پایهای برای تشدید نابرابریهای دیگر هم هست و میتواند همهی زندگی یک فرد را به لحاظ اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و... تحت تاثیر قرار دهد.
پیشتر نیز در برخی گزارشها و تحلیلهای تسنیم به برخی آمار بسیار نگران کننده در این حوزه اشاره شده بود. "بر پایه مطالعهای که سال ۹۶ دفتر مطالعات اجتماعی وزارت رفاه انجام داده، سهم سه دهک بالای درآمدی از ظرفیت ۱۵ رشته منتخب دو دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی تقریبا شش برابر دهکهای کمدرآمد است... ۴۰ درصد دانشآموختگان ساکن در پردرآمدترین دهک اقتصادی درست یک سال بعد از اتمام تحصیلات، شاغل شدهاند و به نسبت سایر دانشجویان درآمد بیشتری هم کسب کردهاند.... دانشجویان سه دهک بالای درآمدی بلافاصله پس از فارغالتحصیلی استخدام (نه بهمعنای اشتغال) میشوند و میزانی از درآمد را (بهطور میانگین از ۲۵۰ هزار تومان تا ۵۵۰ هزار تومان) کسب میکنند، اما در مقابل سهم سه دهک پایین درآمدی تقریبا صفر است. تفاوت در درآمد دانشآموختگان ساکن دهکهای درآمدی در حالت اشتغال هم بسیار زیاد است. جالب است بدانید با اینکه دانشآموختگان دهک دهم پس از اشتغال، بهطور متوسط ماهانه یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان درآمد کسب میکنند، درآمد فارغالتحصیلان دهکهای اول تا سوم، همچنان صفر است. "
این اعداد متأسفانه نشان میدهد که در ایران مسئلهی ثروت و درآمد یک خانوار نه تنها در موضوع آموزش، بلکه در استخدام پس از تحصیلات نیز نقش جدی دارد.
آنچنانکه بازهم در این تحلیلها و گزارشها به آن اشاره شده بود، یکی از ریشههای شکلگیری چنین نابرابری بنیانکنی، رویکرد برخی مسئولان و سیاستمداران در گذشته از جناحهای مختلف سیاسی بوده است که بدون توجه به ظرایف و دقایق عدالت، و صرفاً با تصور اینکه احتمالاً فقط به توسعه برخی مدارس خاص کمک میکنند، باعث شکلگیری فرهنگی برای توسعه مدارس خصوصی و به تبع آن تضعیف مدارس دولتی شدند.
امروز وضعیت به جایی رسیده که افراد بسیاری برای اطمینان از موفقیتهای تحصیلی و تکمیلی فرزندانشان چارهای جز صرف هزینههای بالا برای فرستادن آنها به مدارس غیردولتی نمیبینند و پدران و مادران بسیاری هستند که به درستی درتلاشند با صرفهجویی و حتی تحمیل رنجهای شدید به خود، هزینه تحصیل فرزندانشان در مدارس ابتدایی و راهنمایی پولی را فراهم کنند. هزینههایی که بعضاً با نرخ دورههای شبانه تحصیلات تکمیلی دانشگاههای برتر کشور هم رقابت میکند!
این درحالی است که وظیفه حاکمیت و همه دستگاهها، اعم از قوه مجریه و مقننه و بویژه آموزش و پرورش آن است که فضایی در مدارس دولتی فراهم کند که دانشآموزان این مدارس شانس کمتری برای موفقیت نسبت به دانشآموزان مدارس پولی نداشته باشند.
البته موضوع نابرابری آموزشی مسئله پیچیدهای است و میتوان این سوال را مطرح کرد که به هرحال حتی در شرایطی که مدارس دولتی وضعیت بسیار خوبی در حوزه آموزش و پرورش داشته باشند، باز هم خانواده متمکن میتواند آموزشهای فوقبرنامه بیشتری برای کودکانش تمهید کند و از این طریق همچنان شانس موفقیت او در کنکور و مقاطع بالاتر بیشتر باشد. این پرسش کاملاً درستی است. اگرچه این امکان واقعی، هیچ وظیفهای از دوش حکومت و مسئولان آموزش و پرورش برای ارتقای کافی وضعیت مدارس دولتی برنمیدارد، بلکه وظایف دیگری نیز بر دوش آنها میگذارد. نحوهی گزینش امروزه دانشآموزان در کنکور و برای دانشگاهها نسبت مناسبی با عدالت ندارد و باید برای آن نیز چارهاندیشیهای جدی صورت گیرد.
پیشتر نیز در برخی گزارشها و تحلیلهای تسنیم به برخی آمار بسیار نگران کننده در این حوزه اشاره شده بود. "بر پایه مطالعهای که سال ۹۶ دفتر مطالعات اجتماعی وزارت رفاه انجام داده، سهم سه دهک بالای درآمدی از ظرفیت ۱۵ رشته منتخب دو دانشگاه شهید بهشتی و علامه طباطبایی تقریبا شش برابر دهکهای کمدرآمد است... ۴۰ درصد دانشآموختگان ساکن در پردرآمدترین دهک اقتصادی درست یک سال بعد از اتمام تحصیلات، شاغل شدهاند و به نسبت سایر دانشجویان درآمد بیشتری هم کسب کردهاند.... دانشجویان سه دهک بالای درآمدی بلافاصله پس از فارغالتحصیلی استخدام (نه بهمعنای اشتغال) میشوند و میزانی از درآمد را (بهطور میانگین از ۲۵۰ هزار تومان تا ۵۵۰ هزار تومان) کسب میکنند، اما در مقابل سهم سه دهک پایین درآمدی تقریبا صفر است. تفاوت در درآمد دانشآموختگان ساکن دهکهای درآمدی در حالت اشتغال هم بسیار زیاد است. جالب است بدانید با اینکه دانشآموختگان دهک دهم پس از اشتغال، بهطور متوسط ماهانه یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان درآمد کسب میکنند، درآمد فارغالتحصیلان دهکهای اول تا سوم، همچنان صفر است. "
این اعداد متأسفانه نشان میدهد که در ایران مسئلهی ثروت و درآمد یک خانوار نه تنها در موضوع آموزش، بلکه در استخدام پس از تحصیلات نیز نقش جدی دارد.
آنچنانکه بازهم در این تحلیلها و گزارشها به آن اشاره شده بود، یکی از ریشههای شکلگیری چنین نابرابری بنیانکنی، رویکرد برخی مسئولان و سیاستمداران در گذشته از جناحهای مختلف سیاسی بوده است که بدون توجه به ظرایف و دقایق عدالت، و صرفاً با تصور اینکه احتمالاً فقط به توسعه برخی مدارس خاص کمک میکنند، باعث شکلگیری فرهنگی برای توسعه مدارس خصوصی و به تبع آن تضعیف مدارس دولتی شدند.
امروز وضعیت به جایی رسیده که افراد بسیاری برای اطمینان از موفقیتهای تحصیلی و تکمیلی فرزندانشان چارهای جز صرف هزینههای بالا برای فرستادن آنها به مدارس غیردولتی نمیبینند و پدران و مادران بسیاری هستند که به درستی درتلاشند با صرفهجویی و حتی تحمیل رنجهای شدید به خود، هزینه تحصیل فرزندانشان در مدارس ابتدایی و راهنمایی پولی را فراهم کنند. هزینههایی که بعضاً با نرخ دورههای شبانه تحصیلات تکمیلی دانشگاههای برتر کشور هم رقابت میکند!
این درحالی است که وظیفه حاکمیت و همه دستگاهها، اعم از قوه مجریه و مقننه و بویژه آموزش و پرورش آن است که فضایی در مدارس دولتی فراهم کند که دانشآموزان این مدارس شانس کمتری برای موفقیت نسبت به دانشآموزان مدارس پولی نداشته باشند.
البته موضوع نابرابری آموزشی مسئله پیچیدهای است و میتوان این سوال را مطرح کرد که به هرحال حتی در شرایطی که مدارس دولتی وضعیت بسیار خوبی در حوزه آموزش و پرورش داشته باشند، باز هم خانواده متمکن میتواند آموزشهای فوقبرنامه بیشتری برای کودکانش تمهید کند و از این طریق همچنان شانس موفقیت او در کنکور و مقاطع بالاتر بیشتر باشد. این پرسش کاملاً درستی است. اگرچه این امکان واقعی، هیچ وظیفهای از دوش حکومت و مسئولان آموزش و پرورش برای ارتقای کافی وضعیت مدارس دولتی برنمیدارد، بلکه وظایف دیگری نیز بر دوش آنها میگذارد. نحوهی گزینش امروزه دانشآموزان در کنکور و برای دانشگاهها نسبت مناسبی با عدالت ندارد و باید برای آن نیز چارهاندیشیهای جدی صورت گیرد.
ارسال نظرات