جهان پساکرونایی؛ قفسی آهنین یا جهانی انسانیتر
پدیده کرونا این سوال را در ذهن ایجاد میکند، چرا برای ایجاد تحول و ساخت جهانی انسانیتر و بازاندیشی در تفکر و عمل نیازمند فاجعه هستیم؟
شاید به جرأت بتوان گفت، شیوع ویروس کرونا پس از جنگ جهانی دوم، فراگیرترین پدیده جهان بشری است.
پدیدهای که تمامی کره زمین را از شرق و غرب تا شمال و جنوب، از سیاه و سفید تا زرد و قرمز، از توسعه یافته تا قبایل بدوی، از فقیر و غنی تا سیاستمدار و گدا فراگرفت. ابعاد این بیماری چنان گسترده است و بر زندگی ما سایه افکنده که بسیاری از متفکران این واقعه را وجه ممیزی در تاریخ دانسته و جهان را به جهان پیشاکرونایی و پساکرونایی تقسیم میکنند.
پس از دههها، صدای سوت ایست قطار دنیای نوین به گوش میرسد و سلطه فرهنگ مصرفگرای سرمایهداری و نئولیبرالیسم را سه ماه تحت تاثیر قرنطینه جهانی وقفهای طولانی را در فرآیند تولید و گردش جهانی و یا بهتر بگوییم در فرهنگ مصرف به نفسنفس انداخته است.
پول به عنوان اصلیترین نماد سرمایهداری، معنای خود را از دست داده است. در جهان کرونایی جواهر و زیورآلات، لوازم آرایشی، مبلمان خانه، خودروهای لوکس، لباسهای پر زرق و برقو تمامی نمادهای تجملگرایی؛ هیچ یک محلی از اعراب ندارند.
پول دیگر درمان یا معضل نیست، چراکه پول در چنین شرایطی توانایی درمان بیمار بستری شده و یا آزادی ارتباطات و رفع قرنطینه و یا ساخت واکسن را ندارد.
از این لحاظ کرونا قادر شده ارزشهای مبتنی بر پول را کنار نهد. چنین شرایطی فرصت مغتنمی است برای بازاندیشی ما نسبت به زندگی و جهان اطرافمان. باید باری دیگر درباره نیازهای اساسی و واقعیمان بیندیشیم. چه چیزی برای زندگی انسانی، اجتماع محلی، جامعه و سلامتی سودمند است؟ دیگر همچون ارزشهای سرمایهداری نباید تنها به دنبال سود مادی بیشتر و پول بود. همانطور که نوآم چامسکی گفته، سرمایهداری برای تولید کرم پودر بیشتر از تولید واکسن کرونا ارزش قائل است.
نتیجه چنین نظام و ساختاری فلج شدن بشر در مقابله و مواجهه با یک ویروس است و مرگ روزانه هزاران تن و مبتلا شدن روزانه دهها هزار تن و تلاش آرماگدونی هزاران پرستار و پزشک و بیکاری هزاران شاغل و ترس و وحشت تمامی افراد کره زمین و قطع سادهترین و مبتدیترین ارتباطات انسان که در تاریخ بشر سابقه نداشته است.
به قول زیستشناس اسپانیایی، اگر حقوق دانشمندان و متفکران ۱۰ درصد حقوق فوتبالیستها و سلبریتیها و اینفلوئنسرها بود؛ حال با شرایط بسیار مناسبتر درمان و پیشرفتهای علمی در ساحه کشف واکسن و مقابله با بیماریهای واگیردار و اپیدمی مواجه بودیم.
کرونا با تمام آثار منفی و خسارات جبرانناپذیرش، بدون شک تلنگری است عظیم و فرصتی برای بازنگری در ساخت زندگی و جامعه. در سایه کرونا، جنگ از اولویت بسیاری از کشورها خارج شده است.
کرونا بزنگاهی است تا بلکه در جهان پساکرونایی بودجه سلامت جای بودجه نظامی را پر کند. کرونا بار دیگر به ما بهای بیبدیل علم را یادآوری کرد. اینکه دانشمند و عالم باید در جایگاه بالای این نظام اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جای گیرد و دلالان، سیاستمداران، نوکیسهگان و سلبریتیها جایگاه امروزین خود را واگذار کنند.
این ویروس میکروسکوپی خط بطلانی بر توهم دانایی و آگاهی ما از جهان پیرامون کشید. به قول «هابرماس» کرونا نادانی ما را به رخمان کشید. محیطزیست پس از دههها رنگ آرامش را دید، آسمان آبیتر شد، مراتع و دشتها سبزتر و گلگونتر شدند، حیوانات بیشتر طعم طبیعت را چشیدند و آلودگی رخ بربست.
این نعمات البته موقتی هستند و این بستگی دارد به چگونگی بازنگری انسان در دوران پس از کرونا. اینکه تصمیم بگیرد ترمز این ماشین افسارگسیخته را که تنها به فکر تولید بیشتر برای مصرف بیشتر و پر کردن جیب طبقات بالاست، بکشد و یا مطابق معمول دچار بیحافظگی شود و پس از فروکش این بحران به مسیر قبلی خود ادامه دهد.
با این حال، نظام سرمایهداری همچنان بر اریکه قدرت است. همانطور که اشاره شد، پول دیگر وجه ممیزه نیست، ولی نباید فراموش کرد که کرونا از بسیاری جهات مانند دیگر پدیدههای حاضر در دنیای سرمایهداری، ماهیتی طبقاتی دارد. طبقات بالا و مرفه در تمامی جوامع در دوران قرنطینه از ظرفیت بینیازی به کار و اشتغال برخوردارند و میتوانند بدون دغدغه و نگرانی این دوران را سپری کنند.
اما فقرا و طبقات زیرین به مایحتاج روزانهشان محتاجند و در زمان قرنطینه بیشترین آسیب را میبینند و ناچارند برای تامین غذای روزانهشان قرنطینه را شکسته و وارد اجتماع شوند و در چنین شرایطی است که نظام حاکم به آنها برچسب انحراف اجتماعی و بزهکاری و شکستن قوانین و داغ ننگ میزند.
این طبقه که بخش بزرگی از جامعه جهانی تمامی ملتها را تشکیل میدهد، اجارهنشین است و طبیعتا مقروض؛ کارگر است و در بحران بیکاری کرونایی در صف مقدم ایستاده؛ به دلیل سبک زندگی، نحوه مصرف موادغذایی، فرهنگ طبقه و توانایی مالی، فیزیک بدنی آنها از سیستم ایمنی پایینتری برخوردار و مستعد ابتلا به ویروس کروناست.
چنین قشری مسلما توانایی تهیه روزانه ماسک و دستکش و مواد ضدعفونیکننده که مطابق منطق اقتصاد سرمایهداری در چنین اوضاعی قیمتش سر به فلک میکشد- را ندارد و نخواهد داشت و در این بین نظامهای سیاسی مقرر میکنند ورود به حمل و نقلهای عمومی و اماکن بدون ماسک و دستکش ممنوع است، این یعنی حذف اجتماعی مضاعف اعضای این طبقه- با باز شدن فضای قرنطینه، این عضو یک طبقه متوسط به بالا نیست که نیاز به مترو، اتوبوس یا تاکسی داشته باشد بلکه همین فقیران هستند که باید بدون امکانات، در ترس و دلهره و در شلوغی مترو بلولند و بیماری را در بین اعضای طبقه خود گسترش دهند.
آمارها در انگلستان، از ابتلا و مرگ گسترده اقلیتهای پاکستانی و بنگلادشی و ... دارد. این مسئله مطمئنا در دیگر کشورها نیز معنادار است. طبقهبندی و تمایزات در دنیای مدرن هیچگاه معنا و جایگاه خود را از دست نمیدهند و پدیدهکرونا نیز از این قاعده مستثنی نیست.
اما در ایران نیز پیامدهای کرونا به دلیل ماهیت جهانیاش خود را نشان داده است. با این حال تعداد کم پرستاران و جامعه پزشکی، تحریمها، عدم اعتماد مردم به آمارهای ارائه شده، عدم توانایی دولت در حمایت مالی جامعه بخصوص اقشار آسیبپذیر مشکلات را دوچندان کرده است.
ایران برای رهایی از این بحران نیازمند روی آوردن به تولید واقعی و عدم اتکاء به فروش نفت است، کنار گذاشتن بروکراسی زائد، توجه به علم روز، نیاز به رفع فیلترها جهت اطلاعرسانی و آگاهیبخشی گسترده، توسعهدولت الکترونیک، تطبیق ساخت مشاغل با فضای نوین ایجاد شده، تغییر زیرساخت در نظام آموزشی، مدیریت درست و واقعی و داشتن برنامه و طرح در مواجهه با بحران میتواند از جمله اقداماتی باشند که ایران پساکرونایی را به وضعیت بهتری دچار کند.
وجود برخی فسادهای اداری و تبعیضهای حاکم در نوع قراردادها و رانت موجب شکافهای طبقاتی در جامعه شده است، از اینرو تحول نظام اداری و ساختار بودجهریزی و وضعیت استخدامی کشور میتواند این دمل چرکین را مرهم باشد.
مدیریت اجتماعی پایدار خانواده، ایجاد اشتغال واقعی و باثبات، لزوم آموزش و مهارتهای اجتماعی در سطح گسترده، ایجاد رضایتمندی و نشاط اجتماعی و در نهایت افزایش مشارکت اجتماعی و کاهش واقعی تصدی گری دولتی میتوانند ایرانی بهتر را برای ما تصور کنند.
پدیده کرونا این سوال را در ذهن ایجاد میکند که چرا برای ایجاد تحول و ساخت جهانی انسانیتر و بازاندیشی در تفکر و عمل نیازمند فاجعه هستیم؟ چرا در شرایط عادی فکری به حال این جهان پرتنش و پرتبعیض نمیکنیم؟ بسیاری از دولتهای جهان در ابتدا، شیوع بیماری را انکار، سپس در جستجوی مقصر و در نهایت پس از پذیرش به دنبال ارائه آمار دروغ بودند.
گستردگی این بیماری بهای سنگین همین دروغهای دولتهاست تا عملکرد خود را در میان مردم بهتر نشان داده و هنگام انتخابات به دردسر نیفتند. اما همانطور که «فوکویاما» هم معترف است، جامعهشناسی رفتار ملل بزرگ و کوچک، فقیر و غنی نشان میدهد، بحران کرونا تمام مرزها را درنوردید و هر نوع حکومتی با هر دین و آیینی را فراگرفت و باری دیگر شکست نظام لیبرال دموکراسی را نوید داد.
نظام سرمایهداری به دلیل هزینههای بخش سلامت که هم کاربر و هم سرمایهبر است، بهای زیادی نداد و تقاص این اشتباه و وجود تفکر خردگرایی ابزاری دنیای مدرن، پاندمی ویروس کرونا در گستره کره زمین است.
جهان کرونایی آغاز تغییر ماهیت مشاغل را کلید زده است. بسیاری از مشاغل سنتی و حضوری در جهان خدمات خود را به حداقل رسانده و متقابلا مشاغل اینترنتی و آنلاین و خدمات غیرحضوری و دورکاری بخش بزرگی از مشاغل را به خود اختصاص خواهد داد.
با این حال نتایج جهان کرونایی از سویی توقف مسیر جهانیشدن و بازگشت روحیات ملیگرایی و ترویج تولید در گستره اقتصاد ملی و مستقل است. از سویی میتوان شاهد بازگشت دولتهای ملیگرا و دستراستی و نظامهای تکنو-توتالیتر باشیم (همچون چین و رژیم اشغالگر قدس) و گوشیهای هوشمند در سایه وجود افرادی، چون «بیل گیتس» هر چه بیشتر در سبک زندگی ما متداول شود.
این گوشیها و تکنولوژیها توانایی تشخیص موقعیت مکانی و درجه حرارت و کوچکترین عمل و کنشهای ما را خواهند داشت و همچون گفته «میشل فوکو» شاهد یک سیستم نظارتی وحشتناک، سراسر بین و مویرگی خواهیم شد که قادر است تمامی ابعاد احساسی ما را درنوردد و دستکاری کند یا اینکه میتوان مسیر دیگری را پیمود، به نیازهای اساسی انسان اندیشید. منفعت جمعی را بر فردی رجحان داد و پس از غلبه بر کرونا بهوسیله واکسن، ماسک محافظ و تجهیزات مراقبتی ویژه، در درازمدت به دنبال تامین غذا، عاطفه و لذت بود و فرهنگی مبتنی بر مهربانی، همدلی، همبستگی و صرفهجویی را بنا نهاد. جهانی که برخلاف جهان قبلی آمال دستچپیهاست تا دنیایی برابرتر و انسانیتر را شاهد باشیم.
نگارنده: ساسان نیک رفتار خیابانی
پدیدهای که تمامی کره زمین را از شرق و غرب تا شمال و جنوب، از سیاه و سفید تا زرد و قرمز، از توسعه یافته تا قبایل بدوی، از فقیر و غنی تا سیاستمدار و گدا فراگرفت. ابعاد این بیماری چنان گسترده است و بر زندگی ما سایه افکنده که بسیاری از متفکران این واقعه را وجه ممیزی در تاریخ دانسته و جهان را به جهان پیشاکرونایی و پساکرونایی تقسیم میکنند.
پس از دههها، صدای سوت ایست قطار دنیای نوین به گوش میرسد و سلطه فرهنگ مصرفگرای سرمایهداری و نئولیبرالیسم را سه ماه تحت تاثیر قرنطینه جهانی وقفهای طولانی را در فرآیند تولید و گردش جهانی و یا بهتر بگوییم در فرهنگ مصرف به نفسنفس انداخته است.
پول به عنوان اصلیترین نماد سرمایهداری، معنای خود را از دست داده است. در جهان کرونایی جواهر و زیورآلات، لوازم آرایشی، مبلمان خانه، خودروهای لوکس، لباسهای پر زرق و برقو تمامی نمادهای تجملگرایی؛ هیچ یک محلی از اعراب ندارند.
پول دیگر درمان یا معضل نیست، چراکه پول در چنین شرایطی توانایی درمان بیمار بستری شده و یا آزادی ارتباطات و رفع قرنطینه و یا ساخت واکسن را ندارد.
از این لحاظ کرونا قادر شده ارزشهای مبتنی بر پول را کنار نهد. چنین شرایطی فرصت مغتنمی است برای بازاندیشی ما نسبت به زندگی و جهان اطرافمان. باید باری دیگر درباره نیازهای اساسی و واقعیمان بیندیشیم. چه چیزی برای زندگی انسانی، اجتماع محلی، جامعه و سلامتی سودمند است؟ دیگر همچون ارزشهای سرمایهداری نباید تنها به دنبال سود مادی بیشتر و پول بود. همانطور که نوآم چامسکی گفته، سرمایهداری برای تولید کرم پودر بیشتر از تولید واکسن کرونا ارزش قائل است.
نتیجه چنین نظام و ساختاری فلج شدن بشر در مقابله و مواجهه با یک ویروس است و مرگ روزانه هزاران تن و مبتلا شدن روزانه دهها هزار تن و تلاش آرماگدونی هزاران پرستار و پزشک و بیکاری هزاران شاغل و ترس و وحشت تمامی افراد کره زمین و قطع سادهترین و مبتدیترین ارتباطات انسان که در تاریخ بشر سابقه نداشته است.
به قول زیستشناس اسپانیایی، اگر حقوق دانشمندان و متفکران ۱۰ درصد حقوق فوتبالیستها و سلبریتیها و اینفلوئنسرها بود؛ حال با شرایط بسیار مناسبتر درمان و پیشرفتهای علمی در ساحه کشف واکسن و مقابله با بیماریهای واگیردار و اپیدمی مواجه بودیم.
کرونا با تمام آثار منفی و خسارات جبرانناپذیرش، بدون شک تلنگری است عظیم و فرصتی برای بازنگری در ساخت زندگی و جامعه. در سایه کرونا، جنگ از اولویت بسیاری از کشورها خارج شده است.
کرونا بزنگاهی است تا بلکه در جهان پساکرونایی بودجه سلامت جای بودجه نظامی را پر کند. کرونا بار دیگر به ما بهای بیبدیل علم را یادآوری کرد. اینکه دانشمند و عالم باید در جایگاه بالای این نظام اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جای گیرد و دلالان، سیاستمداران، نوکیسهگان و سلبریتیها جایگاه امروزین خود را واگذار کنند.
این ویروس میکروسکوپی خط بطلانی بر توهم دانایی و آگاهی ما از جهان پیرامون کشید. به قول «هابرماس» کرونا نادانی ما را به رخمان کشید. محیطزیست پس از دههها رنگ آرامش را دید، آسمان آبیتر شد، مراتع و دشتها سبزتر و گلگونتر شدند، حیوانات بیشتر طعم طبیعت را چشیدند و آلودگی رخ بربست.
این نعمات البته موقتی هستند و این بستگی دارد به چگونگی بازنگری انسان در دوران پس از کرونا. اینکه تصمیم بگیرد ترمز این ماشین افسارگسیخته را که تنها به فکر تولید بیشتر برای مصرف بیشتر و پر کردن جیب طبقات بالاست، بکشد و یا مطابق معمول دچار بیحافظگی شود و پس از فروکش این بحران به مسیر قبلی خود ادامه دهد.
با این حال، نظام سرمایهداری همچنان بر اریکه قدرت است. همانطور که اشاره شد، پول دیگر وجه ممیزه نیست، ولی نباید فراموش کرد که کرونا از بسیاری جهات مانند دیگر پدیدههای حاضر در دنیای سرمایهداری، ماهیتی طبقاتی دارد. طبقات بالا و مرفه در تمامی جوامع در دوران قرنطینه از ظرفیت بینیازی به کار و اشتغال برخوردارند و میتوانند بدون دغدغه و نگرانی این دوران را سپری کنند.
اما فقرا و طبقات زیرین به مایحتاج روزانهشان محتاجند و در زمان قرنطینه بیشترین آسیب را میبینند و ناچارند برای تامین غذای روزانهشان قرنطینه را شکسته و وارد اجتماع شوند و در چنین شرایطی است که نظام حاکم به آنها برچسب انحراف اجتماعی و بزهکاری و شکستن قوانین و داغ ننگ میزند.
این طبقه که بخش بزرگی از جامعه جهانی تمامی ملتها را تشکیل میدهد، اجارهنشین است و طبیعتا مقروض؛ کارگر است و در بحران بیکاری کرونایی در صف مقدم ایستاده؛ به دلیل سبک زندگی، نحوه مصرف موادغذایی، فرهنگ طبقه و توانایی مالی، فیزیک بدنی آنها از سیستم ایمنی پایینتری برخوردار و مستعد ابتلا به ویروس کروناست.
چنین قشری مسلما توانایی تهیه روزانه ماسک و دستکش و مواد ضدعفونیکننده که مطابق منطق اقتصاد سرمایهداری در چنین اوضاعی قیمتش سر به فلک میکشد- را ندارد و نخواهد داشت و در این بین نظامهای سیاسی مقرر میکنند ورود به حمل و نقلهای عمومی و اماکن بدون ماسک و دستکش ممنوع است، این یعنی حذف اجتماعی مضاعف اعضای این طبقه- با باز شدن فضای قرنطینه، این عضو یک طبقه متوسط به بالا نیست که نیاز به مترو، اتوبوس یا تاکسی داشته باشد بلکه همین فقیران هستند که باید بدون امکانات، در ترس و دلهره و در شلوغی مترو بلولند و بیماری را در بین اعضای طبقه خود گسترش دهند.
آمارها در انگلستان، از ابتلا و مرگ گسترده اقلیتهای پاکستانی و بنگلادشی و ... دارد. این مسئله مطمئنا در دیگر کشورها نیز معنادار است. طبقهبندی و تمایزات در دنیای مدرن هیچگاه معنا و جایگاه خود را از دست نمیدهند و پدیدهکرونا نیز از این قاعده مستثنی نیست.
اما در ایران نیز پیامدهای کرونا به دلیل ماهیت جهانیاش خود را نشان داده است. با این حال تعداد کم پرستاران و جامعه پزشکی، تحریمها، عدم اعتماد مردم به آمارهای ارائه شده، عدم توانایی دولت در حمایت مالی جامعه بخصوص اقشار آسیبپذیر مشکلات را دوچندان کرده است.
ایران برای رهایی از این بحران نیازمند روی آوردن به تولید واقعی و عدم اتکاء به فروش نفت است، کنار گذاشتن بروکراسی زائد، توجه به علم روز، نیاز به رفع فیلترها جهت اطلاعرسانی و آگاهیبخشی گسترده، توسعهدولت الکترونیک، تطبیق ساخت مشاغل با فضای نوین ایجاد شده، تغییر زیرساخت در نظام آموزشی، مدیریت درست و واقعی و داشتن برنامه و طرح در مواجهه با بحران میتواند از جمله اقداماتی باشند که ایران پساکرونایی را به وضعیت بهتری دچار کند.
وجود برخی فسادهای اداری و تبعیضهای حاکم در نوع قراردادها و رانت موجب شکافهای طبقاتی در جامعه شده است، از اینرو تحول نظام اداری و ساختار بودجهریزی و وضعیت استخدامی کشور میتواند این دمل چرکین را مرهم باشد.
مدیریت اجتماعی پایدار خانواده، ایجاد اشتغال واقعی و باثبات، لزوم آموزش و مهارتهای اجتماعی در سطح گسترده، ایجاد رضایتمندی و نشاط اجتماعی و در نهایت افزایش مشارکت اجتماعی و کاهش واقعی تصدی گری دولتی میتوانند ایرانی بهتر را برای ما تصور کنند.
پدیده کرونا این سوال را در ذهن ایجاد میکند که چرا برای ایجاد تحول و ساخت جهانی انسانیتر و بازاندیشی در تفکر و عمل نیازمند فاجعه هستیم؟ چرا در شرایط عادی فکری به حال این جهان پرتنش و پرتبعیض نمیکنیم؟ بسیاری از دولتهای جهان در ابتدا، شیوع بیماری را انکار، سپس در جستجوی مقصر و در نهایت پس از پذیرش به دنبال ارائه آمار دروغ بودند.
گستردگی این بیماری بهای سنگین همین دروغهای دولتهاست تا عملکرد خود را در میان مردم بهتر نشان داده و هنگام انتخابات به دردسر نیفتند. اما همانطور که «فوکویاما» هم معترف است، جامعهشناسی رفتار ملل بزرگ و کوچک، فقیر و غنی نشان میدهد، بحران کرونا تمام مرزها را درنوردید و هر نوع حکومتی با هر دین و آیینی را فراگرفت و باری دیگر شکست نظام لیبرال دموکراسی را نوید داد.
نظام سرمایهداری به دلیل هزینههای بخش سلامت که هم کاربر و هم سرمایهبر است، بهای زیادی نداد و تقاص این اشتباه و وجود تفکر خردگرایی ابزاری دنیای مدرن، پاندمی ویروس کرونا در گستره کره زمین است.
جهان کرونایی آغاز تغییر ماهیت مشاغل را کلید زده است. بسیاری از مشاغل سنتی و حضوری در جهان خدمات خود را به حداقل رسانده و متقابلا مشاغل اینترنتی و آنلاین و خدمات غیرحضوری و دورکاری بخش بزرگی از مشاغل را به خود اختصاص خواهد داد.
با این حال نتایج جهان کرونایی از سویی توقف مسیر جهانیشدن و بازگشت روحیات ملیگرایی و ترویج تولید در گستره اقتصاد ملی و مستقل است. از سویی میتوان شاهد بازگشت دولتهای ملیگرا و دستراستی و نظامهای تکنو-توتالیتر باشیم (همچون چین و رژیم اشغالگر قدس) و گوشیهای هوشمند در سایه وجود افرادی، چون «بیل گیتس» هر چه بیشتر در سبک زندگی ما متداول شود.
این گوشیها و تکنولوژیها توانایی تشخیص موقعیت مکانی و درجه حرارت و کوچکترین عمل و کنشهای ما را خواهند داشت و همچون گفته «میشل فوکو» شاهد یک سیستم نظارتی وحشتناک، سراسر بین و مویرگی خواهیم شد که قادر است تمامی ابعاد احساسی ما را درنوردد و دستکاری کند یا اینکه میتوان مسیر دیگری را پیمود، به نیازهای اساسی انسان اندیشید. منفعت جمعی را بر فردی رجحان داد و پس از غلبه بر کرونا بهوسیله واکسن، ماسک محافظ و تجهیزات مراقبتی ویژه، در درازمدت به دنبال تامین غذا، عاطفه و لذت بود و فرهنگی مبتنی بر مهربانی، همدلی، همبستگی و صرفهجویی را بنا نهاد. جهانی که برخلاف جهان قبلی آمال دستچپیهاست تا دنیایی برابرتر و انسانیتر را شاهد باشیم.
نگارنده: ساسان نیک رفتار خیابانی
ارسال نظرات