تحریف امام و راههای مقابله با آن
در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی، یکی از مباحثی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، موضوع “تحریف امام” است. اولین سوالی که در این باب مطرح است به ماهیت تحریف امام خمینی (ره) بازمیگردد. تحریف امام به چه معناست؟
تا به حال واژه تحریف را عمدتاً درباره تحریف متون شنیده ایم و با آن آشنا هستیم، همچنین تحریف کتب آسمانی خصوصاً تحریف قرآن کریم یکی از مسائلی است که کم و بیش هر یک از ما شنیده ایم.
در قرآن کریم نیز خداوند متعال از واژه تحریف استفاده کرده، آنجا که نسبت به یکی از خصوصیات علمای یهود میفرماید: منَ الَّذِینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ…» (سوره نساء / آیه ۴۶) بنابراین آنچه تاکنون درباره تحریف گفته و شنیده ایم، عمدتاً به تحریف متون و معنا باز میگردد. پس هنگامی که سخن از تحریف امام میکنیم، منظور چیست؟
شاید برای اولین بار واژه تحریف امام از سوی مقام معظم رهبری به کار برده شد و از این طریق وارد ادبیات انقلاب اسلامی شد. با دقت در بیانات معظم له در مییابیم که منظور از تحریف امام، تحریف خط فکری و شخصیت امام است. سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که مگر شخصیتها را هم میتوان تحریف کرد؟ تحریف شخصیتها به چه معناست؟ در جواب باید گفت که تحریف شخصیتها به تحریف ارکان فکری آنهاست، به تحریف منظومه فکری آنهاست، به قلب مفاهیم از معنای اصلی شأن در معانی فرعی و حاشیهای است. هنگامی که ارکان فکری و اندیشهای شخصیتی بزرگ همچون امام خمینی (ره)، یا مجهول بماند یا غلط معنا شود قطعاً تحریف صورت گرفته است.
از همین رو یکی از مهمترین کارکرد تحریف، از الگو انداختن شخصیت هاست، هنگامی که اندیشه شخصیتی چون امام، درست معنا نشود و یا حتی برعکس معنا شود، جوان امروز و نسلهای بعدی دیگر نمیتواند امام را الگوی تام و تمام خود قرار دهد. عظمت برخی شخصیتها باعث میشود تا فرصت تخریب از دشمن گرفته شود لذا دشمنان آگاهانه به تحریف آن شخصیت روی میآورند که البته تاثیرش از تخریب نیز بیشتر است!
به همین جهت، امام را نباید صرفاً یک شخصیت محترم تاریخی دانست، بعضی دقیقاً دنبال القای همین هستند، تفسیر آنها از امام همان شخصیت محترمی است که روزی در تاریخ درخشید، فعال، مفید و پر کار بود، برای ملت خود خدمتی کرد و امروز از دنیا رفته و در جمع ما نیست و ما همه ساله وظیفه داریم تا از ایشان تجلیل کنیم و برایش مراسم بگیریم و گُل نثار قبرش کنیم! عدهای درصدد هستند تا امام را این چنین بشناسند و به جامعه خصوصاً نسل جوان بشناسانند. به این نکته باید دقت کرد که ذهن جوان، آماج تحریف است.
تحریف یکی از ابزارهای دشمنان اسلام در طول تاریخ بوده است و بهترین مخاطب برای این کار، جوانان هستند چراکه چارچوب فکری جوان در دوران جوانی هنوز درحال شکل گیری است و تحریف مانند ویروسی است که به جان ذهن و قلب و اراده جوان میافتد و همچون موریانهای از درون آن را میخورد و پایههای اعتقادی را سست میکند.
در صورتی که امام، صرفاً یک شخصیت تاریخی و اثر گذار نبود بلکه جدای از تأثیرگذاری ایشان بر تاریخ، حضرت امام بنیانگذار مکتبی فکری بودند که یکی از اثرات این مکتب را باید در تأثیر گذاری بر تاریخ دانست، این مکتب فکری دارای ابعاد گستردهای است که شناخت هرچه بیشتر این ابعاد، مانع از تحریف امام میشود.
راه جلوگیری از تحریف امام
با توجه به مطالب گذشته، چنین میتوان نتیجه گرفت که مرور و تکرار اندیشه امام مهمترین راه جلوگیری از تحریف امام میباشد. با این توضیح که اگر ابعاد مختلف یک اندیشه باز نشود و مورد مداقه قرار نگیرد و سپس تکرار و مرور نشود و مدام به جامعه گفته نشود، بیم تحریف جدی آن اندیشه میرود. به عنوان مثال یکی از دستورات حضرات معصومین جهت جلوگیری از تحریف قرآن کریم، تلاوت مدام قرآن بوده است، تکرار و تلاوت مدام قرآن باعث میشود تا حقایق قرآن از ذهنها دور نشود و محو نگردد و از این طریق در قلب و جان جای گیرد.
همچنین به عنوان مثال از بین حوادث مهم تاریخ، میتوان حادثه عاشورا را مثال زد، توصیه امامان معصوم بر تکرار حوادث واقعه عاشورا بوده و همین تکرار در طول تاریخ، باعث زنده نگه داشتن عاشورا و معارف بلند آن شده و از تحریف آن جلوگیری شده است. شناخت مبانی فکری امام و تکرار و تبلیغ آن، تنها راه جلوگیری از تحریف خط امام توسط منافقین و غرض ورزان است. همچنین نگاه منظومهای به اندیشه امام، نه نگاه تک ساحتی مانع از تحریف میشود.
شناخت شاکله اصلی فکر و اندیشه امام و استخراج نقشه راه انقلاب اسلامی از فکر امام موجب بهره برداری حداکثری از این مکتب فکری میشود و راه تحریف را سد میکند. باید با شناخت این اصول مانع از تحریف آن شویم. در غیر این صورت برداشت از امام، یک برداشت سلیقهای میشود. برداشت سلیقهای از امام ممنوع است. اگر هر کسی به میل خود هرچه بخواهد از امام برداشت کند باب تحریف باز میشود.
مفسر امام نه بیت امام است و نه شاگردان و مبارزین انقلاب، مفسر امام، ولی فقیه زمان است و مستند او، بیانات امام است نه خواب و رؤیا و خاطره! تنها راهی که مانع از تحریف میشود، بازخوانی اصول امام است. اصول و مبانی فکری امام را در کتابهای ایشان و بیانات ایشان در ۱۵ سال تبعید و دهه اول انقلاب باید جستجو کرد.
اصول امام آن دسته از مطالبی است که جز بینات است، قابل انکار نیست، در طول سالهای متمادی، چه قبل از تشکیل حکومت اسلامی، چه در دوران تشکیل حکومت اسلامی، چه در دوران جنگ تحمیلی هشتساله، چه قبل از آن و چه بعد از آن، این اصول را امام در بیانات خود مدام تکرار کرده است.
عدم برخورد گزینشی با اصول یکی از موارد مهمی است که در خلال رجوع با بیانات امام باید در نظر داشت.
شاخصههای اصلی مکتب فکری امام:
۱- جهان بینی الاهی و توحیدی
شالوده و زیربنای نظام فکری حضرت امام در تمامی مراحل زندگی، توحید بوده است. توحید گمشده حضرت امام در تمام دوران تحصیل و پس از آن بوده است از این رو با مطالعه آثار حضرت امام شاهد جاری بودن روح توحید در تمام مراحل سلوکی ایشان هستیم.
۲- جهاد
با اینکه حضرت امام در اوج قله فلسفه، فقاهت و عرفان ایستاده اما آنچه منظومه فکری ایشان را جهت داده میتوان در آیه شریفه: جٰهِدوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِه خلاصه کرد. قطعاً در طول تاریخ و در زمان حیات امام نیز بودند کسانی که به لحاظ علمی جز وزنههای علمی حوزه محسوب میشدند اما تفاوت کلیدی امام با آنان را باید در جایی دیگر جستجو کرد. امام ذوب در جهاد فی سبیل الله بود. جهاد نه تنها به زندگی علمی امام، بلکه به تمام شئونات فردی و اجتماعی امام جهت داده بود به گونهای که شخصیت اصلی امام را میتوان در تحقق آیات جهاد در قرآن دانست.
۳- به روز بودن
منظومه فکری امام، مبتنی بر اجتهاد شیعی و در قالب مقتضیات زمان و مکان رشد یافته بود. تسلط امام بر تاریخ و شناخت امام از دشمن، باعث شده بود، مسائل و مشکلات بروز مورد ابتلای جوامع بشری خصوصاً جامعه ایران از دید نافذ ایشان دور نماند. از علائم این به روز بودن ضدیت با استکبار و استعمار بود که در منظومه و مکتب فکری امام حرف اول را میزد، این همان چیزی بود که ملت ایران با همه وجود حس میکرد و امام حرف دل آنان را زد از این رو با استقبال روبرو شد.
۴-پو یایی
خصوصیت دیگر مکتب فکری امام، پویایی آن است. زنده، پویا، پرتحرک، فعال و عملیاتی بودن از ویژگیهای مهم اندیشه و عمل امام خمینی است. امام خود میرفت و میگفت شما به دنبال من بیایید. ایشان منتظر کسی نمینشست تا بلکه کاری کنند بلکه خود در صف اول و خط مقدم بود و معبر گشایی میکرد؛ و چون امام فعال و پر تحرک بود ملت ایران را و بلکه تمام ملتهای آزاده را نیز به یک ملت پرانگیزه و پر تحرک تبدیل کرد، و الا تا پیش از آن ما ملتی بودیم زیر دست، نا امید و بدون انگیزه و هدف، این امام بود که جانی تازه به ملت داد.
فکر و اندیشه امام صرفاً شعار نبود، فکری نبود که کارایی نداشته باشد و یا از کار افتاده باشد و فقط حرفهای قشنگ و زیبا باشد و هیچ ثمره عملی نداشته باشد، فکر امام در میدان عمل قابل تحقق بود و اولین عامل این مکتب فکری، خودشان بودند. امام نه عملگراو عمل زده بود ونه فیلسوف و فقیه و عارفی که تنها گوشه حجره بنشیند و درسی بدهد. امام وسط میدان مبارزه بود و با همه وجود مبارزه میکرد.
۵- قرار دادن اسلام ناب محمدی در مقابل اسلام آمریکایی
یکی دیگر از ابعاد مکتب فکری روحالله، احیای اسلام ناب محمدی در مقابل اسلام آمریکایی (اعم از اسلام متحجرین، اسلام سکولارها، اسلام آخوندهای درباری، اسلام القاعده و داعش، اسلام اموی و سفیانی، اسلام آل سعود، اسلام اعتدال گرایان و منافقین) بود. از نظر امام، اسلام سکولار غرب گرا و اسلام متحجرین خشکه مقدس، هر دو، دو لبه یک قیچی هستند.
اسلام ناب از نظر امام بزرگوار، آن اسلام متّکی به کتاب و سنّت است که با فکر روشن، با آشنایی با زمان و مکان، با شیوه و مِتُد علمیِ جاافتاده و تکمیلشدهی در حوزههای علمیّه، استنباط میشود و به دست میآید. اینگونه نیست که روش استنباط مورد توجّه نباشد و هرکسی بتواند قرآن را باز کند و اصول حرکت اجتماعی را استنباط کند؛ این کار یک مِتُد و روش دارد؛ این روش علمی و کارشده است. اسلام ناب از نظر امام این است. البتّه هرکسی هم که این مِتُد را بلد باشد، قادر نیست؛ باید فکر روشن داشته باشد، باید آشنا با زمان و مکان باشد، باید نیازهای بالفعل جوامع بشری و جوامع اسلامی را بشناسد، باید دشمن را بشناسد، نحوهی دشمنیهای او را بداند، آنوقت میتواند اسلام ناب را مشخّص کند و بشناسد و بشناساند.
۶- یکی دیگر از اصول امام اتّکال به کمک الهی و اعتماد به صدق وعدهی الهی است، و در نقطهی مقابل، بیاعتمادی به قدرتهایمستکبر و زورگوی جهانی است. اعتقاد به وعدهی الهی بر اساس آیه «اِن تَنصُروا اللهَ یَنصُرکُم» یکی از ارکان تفکّر امام است. نقطهی مقابل، عدم توجه به وعدههای دشمنان، مستکبران و قدرتهایجهانی است. این امر هم در عمل امام، هم در رفتار امام، هم در بیانات امام بهطور کامل مشهود است. این اتّکال به قدرت پروردگار و اعتماد به او، موجب میشد که امام در مواضع انقلابی خود صریح باشد. امام با صراحت صحبت میکرد؛ آنچه را مورد اعتقادش بود صریح بیان میکرد، چون اتّکاء به خدا داشت، نه اینکه نمیدانست قدرتها بدشان میآید و عصبانی میشوند، میدانست امّا به قدرت الهی، به کمک الهی، به نصرت الهی باور داشت. در برابر حوادث، دچار رودربایستی نشد و حرفش را صریح زد.
۷- یکی دیگر از اصول؛ اعتقاد به ارادهی مردم و نیروی مردم، و مخالفت با تمرکزهای دولتی است؛ امام از ابتدا معتقد بودند که کار را باید به مردم سپرد، تمرکز قدرت در بین عدهای مسئولان و در جایی خاص را، آفت زا میدانستند. واگذاری اقتصاد به مردم و تاکید بر نقش نظارتی دولت از جمله بیانات صریح ایشان است.
۸- اصل بعدی طرفداری از محرومان و مستضعفان و برقراری عدالت اجتماعی است. از همین روی امام بارها و بارها با اشرافی گری و روحیه کاخ نشینی و اسراف و بریز و بپاش و استفاده نادرست از بیت المال مخالفت کرده اند و مسئولان را به جد از چنین کارهایی بر حذر داشته اند.
۹- صراحت در سخن در برابر جبههی مخالف قلدران بینالمللی و مستکبران از جمله دیگر اصول مکتب فکری امام است. امام راحل نسبت زورگویان عالم هیچ ملاحظهای نمیکرد. امام در مقابلهی با قلدران و مستکبران و قدرتهای زورگوی عالم، در جبههی مظلومان بود؛ و صریح و بدون ملاحظه و بیتقیّه این را بیان میکرد. ایشان طرفدار جدّیِّ مظلومان جهان بود و با مستکبرین سرِ آشتی نداشت. واژهی «شیطان بزرگ» برای آمریکا، یک ابداع بزرگ از سوی امام بود. امتداد معرفتی و عملی این تعبیر شیطان بزرگ بسیار زیاد است. وقتی کسی را و یک دستگاه حاکمه ای را شیطان دانستید، معلوم است که باید رفتار شما در مقابل او چگونه باشد، باید احساسات شما نسبت به او چگونه باشد؛ امام تا روز آخر، نسبت به آمریکا همین احساس را داشت؛ عنوان شیطان بزرگ را، هم به کار میبرد، هم از بن دندان اعتقاد به این معنا داشت. در مقابل از اوّل انقلاب کسانی بودند که توجّه نمیکردند که آمریکا عقبهی تغذیهکننده رژیم طاغوتی است که بهوسیلهی ملّت ایران برافتاد. ملّت ایران رژیم طاغوت را ساقط کردند، امّا کسانی بودند آن روز که با حضور آمریکاییها، با فعّالیّت آنها در داخل کشور موافق بودند! اختلاف عمدهی دولت موقّت با امام بزرگوار سر این قضیّه بود. پس از رحلت امام نیز جریانی تا هم اکنون سعی در برقراری ارتباط با آمریکا بوده و هست و به انحاء مختلف آمریکا را بزک کرده اما ملت ایران تاکنون این جریان را رسوا کرده و انشاءالله رسوا خواهد کرد.
۱۰- دفاع و طرفداری از مظلومین عالم و مخالفت با ظالم. امام از روز اول نهضت از مردم مظلوم فلسطین دفاع کردند و خود را حامی آنان دانستند. همچنین از سایر ملتهای مظلوم منطقه در افغانستان، لبنان، سوریه، عراق و … حمایت کردند. اعلام آخرین جمعه ماه مبارک به عنوان روز جهانی قدس، ابتکاری از سوی امام بود که تا امروز دشمن را رسوا و موجب حمایت از مظلومین شده است.
۱۱- تاکید بر استقلال کشور و ردّ سلطهپذیری از جمله دیگر اصول اندیشه امام است. استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملّت. امام با تمام وجود از روز اول به دنبال استقلال کشور بودند و با هر حرکتی که مخل استقلال بود به جد مخالفت کردند. متأسفانه امروز میبینیم که برخی نویسندگان و گویندگان در زبان یا در شعار دنبال آزادیهای فردی هستند و در روزنامهها و مجلات متعدد این را مینویسند امّا همزمان علیه استقلال کشور حرف میزنند و قلم فرسایی میکنند، این یک تناقض است. چطور ممکن است آزادی فردیِ اشخاص محترم باشد امّا آزادی یک ملّت، آزادی در مقیاس یک کشور، در مقابل تحریمهای مخالفان و بیگانگان، محترم نباشد.
۱۲- اصل وحدت ملی از جمله اصول مهم دیگر است. وحدت ملّی و توجّه به توطئههای تفرقهافکن چه تفرقهی بر اساس مذهب (شیعه و سنّی)؛ چه تفرقهی بر اساس قومیتها، (فارس و عرب و ترک و کرد و لر و بلوچ و …). تفرقهافکنی یکی از سیاستهای قطعی دشمن بوده و هست و امام بزرگوار از اوّل بر روی وحدت ملّی و اتحاد آحاد ملّت، تکیهی کمنظیری داشتند و با هر کسی که بر طبل تفرقه نواخته با قاطعیت برخورد کردند.
نویسنده: محسن مؤمنی، منبع: سایت فکرتکامل نوشتن لزوما خوب نیست.
می تونستید خلاصه و لپ کلام رو بنویسید تا امثال من که جوون هم هستیم حوصله ی خوندن رو داشته باشیم.
در ضمن این رو هم در نظر بگیرید امام خمینی قبل از هر چیز یک انسان بود. و انسان می تواند خطا کند.
تمام