صفحه نخست

دیگه چه خبر

فرهنگ و هنر

خانواده و جامعه

چند رسانه ای

صفحات داخلی

۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۶

صلح حسنی؛ مقدمه قیام حسینی

امام حسن (ع) کریم اهل بیت، الگوی شجاعت و بردباری بودند که تمام زندگی خود را وقف رضای خدا و تبلیغ دین کردند.
کد خبر: ۱۹۱۹۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
حجت الاسلام علیرضا صادقی واعظ کارشناس مذهبی، در گفت و گو با خبرنگار حوزه قرآن و عترت  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان،گفت: ما وقتی میهمان داریم و برای او سفره غذا پهن می‌کنیم، بهترین‌ها را برای میهمانمان تهیه می‌کنیم و بهترین قسمت غذا را میان سفره قرار می‌دهیم. خداوند هم میان سفره ماه میهمانی خودش، ماهی که رسول خدا (ص) ماه برکت، رحمت و مغفرت معرفی کرده است، ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) را قرار داده است. یکی از ویژگی‌های مهم عمر مبارک امام حسن (ع) تقارن دوران کودکی آن حضرت با رسالت حضرت رسول (ص) است؛ لذا در احادیث متعدد از شدت علاقه رسول خدا (ص) نسبت به امام حسن مجتبی (ع) سخن گفته شده. در نقل‌های تاریخی وارد شده است که مردم مدینه بار‌ها دیده اند که رسول خدا (ص)، امام حسن (ع) را در آغوش گرفته؛ او را می‌بوسد و سر به آسمان بلند می‌کند و می‌فرماید «خدایا من حسنم را دوست دارم و تو نیز او را دوست داشته باش و هر کسی که او را در عالم دوست دارد مورد محبت و دوستی خودت قرار بده». این یعنی یکی از راه‌های محبوب شدن در درگاه الهی حب امام حسن (ع) است. پیامبر خدا امام حسن (ع) را بعد از مادر گرامیشان که کوثر و عطیه الهی بودند، به هدیه الهی تعبیر کردند. علاقه ایشان به امام حسن (ع) به اندازه‌ای بود که معاندین و دشمنان اهل بیت (ع) که سعی در انکار فضائل ایشان داشتند و منکر این محبت بودند، گاهی نمی‌توانستند این محبت را کتمان کنند. ابوحریره می‌گوید من هر وقت چشمم به حسن (ع) می‌افتاد، یاد آن روز می‌افتادم که وارد مسجد مدینه شد و با ذوق و شوق به سمت رسول خدا که در حال سخنرانی برای مردم بود شروع به دویدن کرد، ناگهان زمین خورد و در عالم بچگی شروع کرد به گریه کردن، تا صدای گریه امام مجتبی بلند شد، دیدم رسول خدا (ص) قادر به سخن گفتن نیستند و با عجله از منبر پایین آمدند او را در آغوش گرفتند و آرام کردند؛ در این هنگام مردم با تعجب به این موضوع نگاه می‌کردند که رسول خدا (ص) فرمودند: «من طاقت گریه حسنم را ندارم»؛ لذا این انس و شدت علاقه سبب بروز عظمت و فضیلت امام مجتبی (ع) در همان دوران کودکی ایشان بود.

وی درباره عظمت شخصیت معنوی امام حسن (ع) اظهار کرد: حذیفه یمانی می‌گوید در محضر رسول خدا (ص) در مسجد مدینه بودیم که یک مشرک از مکه وارد مسجد شد و با فریاد صدا زد کدام یک از شما پیامبر هستید. رسول خدا فرمودند: با پیامبر چه کار دارید؟ عرض کرد من آشنا با کتب آسمانی تورات و انجیل هستم و آمده ام چند سوال بپرسم. اگر سوال هایم را جواب دهد به حقانیت شما پی برده و ایمان می آورم وگرنه خودم همین جا او را به قتل می‌رسانم. رسول خدا (ص) به امام حسن سه یا چهار ساله اشاره کرده و فرمودند برو هر چه می‌خواهی از حسن (ع) بپرس. آن مرد نگاه کرد و گفت من نیامده ام بازی کنم؛ بلکه سوال دارم و اگر جواب بگیرم ایمان می‌آورم. حضرت فرمودند هرچه می‌خواهی از او بپرس. مرد سائل خدمت امام حسن (ع) رسید و سوال‌های خود را کامل و جامع پاسخ گرفت. هنگامی که از جا برخاست امام حسن (ع) به او فرمودند: بنشین می‌خواهی بگویم که از مکه خارج شدی کجا راه را گم کردی؟ چه هنگام ذخیره آب و غذایت تمام شد؟ و به مدینه آمدی مسجد را بلد نبودی از چه کسی آدرس را پرسیدی؟ گویی که تمام مسیر را امام حسن (ع) با او همراه بودند. این شخص متحیر بود. آمد خدمت پیامبر و گفت: یا رسول خدا من ایمان می‌آورم، اما نه به خاطر اینکه پاسخ سوالاتم را گرفتم بلکه به خاطر عظمت و فضائل امام حسن (ع) ایمان می‌آورم؛ شما بزرگ و کوچک‌تان هیچ فرقی ندارید. او شهادتین گفت و مسلمان شد.

میراث رسول خدا (ع) برای حسنین
این کارشناس مذهبی افزود: امام مجتبی (ع) علاوه بر شباهت ظاهری به پیامبر خدا، از لحاظ خلق‌وخو هم کاملا شبیه پیامبر (ص) بوده اند؛ حضرت حسن میراث‌دار سیره و منش پیامبر خداست. ما در روایت داریم از زهرا (س) که در یکی از روز‌ها دست فرزندان خود را گرفتند و خدمت حضرت رسول (ص) عرض کردند به فرزندان من میراثی بدهید. رسول خدا امام‌ مجتبی (ع) را به روی زانوی راست و اباعبدالله (ع) را بر زانوی چپ خود نشانده بودند و به حضرت زهرا (س) فرمودند: من بردباری‌ام را از آن حسن و شجاعتم را به حسین (ع) عطا می‌کنم. البته این به این معنا نیست که شجاعت سیدالشهدا را امام‌مجتبی (ع) ندارد و بالعکس. تمام اهل بیت (ع) در صفات مشترک هستند؛ منتها به اقتضای دوران امامت و شرایط حاکم بر جامعه این صفات بروز و تجلی پیدا می‌کند. اینک ما صحبت از امام مجتبی (ع) می‌کنیم که یکی از سرداران سپاه امیرالمومنین است، فاتح جنگ جمل و از سرداران جنگ جمل است، اولین کسی که بعد از امیرالمومنین در مقابل معاویه ایستاد، امام مجتبی (ع) بودند. سید الشهدا نیز بردباری امام حسن مجتبی را دارد کما اینکه بعد از شهادت امام مجتبی، ده سال پایبند صلح برادر خویش بودند و بعد از ۱۰ سال صبر و بردباری نهضت عاشورا شکل گرفت.

حجت الاسلام صادقی واعظ گفت: این حلم و بردباری امام مجتبی (ع) دو بخش دارد؛ یک بخش در برابر دشمنان است کسانی که با امام دشمنی می‌کنند و امام با حلم بردباری با آن‌ها برخورد می‌کند و آن قدر آن حلم ایشان وسیع بوده است که افرادی چون مروان بن حکم به حلم و بردباری امام حسن (ع) اعتراف می‌کنند. نکته دیگر در حلم و بردباری حضرت؛ صبر ایشان در برابر دوستان و مدعیان پیروی ایشان بود. کسانی که مدعی دشمنی آشکاری نیستند، ولی در کنار حضرت ثابت قدم و راستین نیستند. به عنوان دوست و یار امام هستند اما خنجر از پشت می‌زنند.

وی افزود: درباره صلح امام حسن (ع) با معاویه کتاب‌های مختلفی نوشته شده است و باید به این نکته توجه داشت که ما در تصمیم‌گیری‌هایمان منافع شخصی خود را در نظر می‌گیریم، اما انبیا و اولیا خواست خدا و مصلحت جامعه برایشان مهم است. حتی اگر خودشان متضرر شوند، اما به آنچه که خواست خدا و مصلحت جامعه است، عمل می‌کنند. مثلا اگر امیرالمومنین (ع) به منفعت شخصی اش عمل می‌کرد باید بعد از حضرت رسول (ص) ذوالفقار به دست می‌گرفت، اما به خواست خداوند و صلاح عمومی مسلمین تن می‌دهد و صبر می‌کند. در صلح امام مجتبی با معاویه هم این اتفاق واقع شد. افرادی روز با امام مجتبی (ع) بودند و شب سر از لشکر معاویه در می‌آوردند، نفاق بیداد می‌کرد و تعداد یاران حضرت محدود بود. به گونه ای که اگر حضرت در مقابل معاویه جنگ را ادامه می‌داد، معاویه قطعاً پیروز بود و تمام آن فتنه‌هایی که در ذهن داشت و سال‌ها بعد از زبان یزید خارج و عملی شد، در زمان معاویه صورت می‌گرفت. امام مجتبی (ع) به خواست خدا و مصلحت جامعه صلح می‌کند و مفادی را در صلح نامه می‌آورند تا بتواند معاویه را مهار کند و زمینه را برای قیام ابا عبدالله (ع) آماده کند؛ در نتیجه قاطع می‌توانیم بگوییم اگر صلح امام مجتبی (ع) نبود، هرگز کربلا و نهضت عاشورایی هم نبود. در صلح امام حسن مجتبی (ع) وظیفه افراد به عنوان شیعه اطاعت بی قید و شرط از امام است. به گونه‌ای که رسول خدا (ص) فرمودند: «حسن (ع) و حسین (ع) امام هستند، چه قیام کنند و چه صبر کنند» بدین معناست که وظیفه من این است از امام خود اطاعت کنم؛ اما این میان وقتی امام مجتبی قیام می‌کند، عده‌ای که ادعای یاری امام را می‌کنند در مقابل حضرت می‌ایستند تا اینکه کار به جایی می‌رسد که سجاده از زیر پای حضرت می‌کشند، خنجر زهرآلود در پای حضرت می‌زنند و به او «یا مذل المومنین» می‌گویند! امام در برابر این‌گونه افراد حلم و بردباری می‌کرد.

حجت الاسلام واعظ در مورد بارزترین ویژگی اخلاقی امام حسن مجتبی (ع) گفت: یکی از نکاتی که در مورد امام مجتبی (ع) حائز اهمیت است و ما حضرت را در میان تمام صفاتی که مشهور است بیشتر به آن می‌شناسیم، کریم بودن ایشان است. کرامت نقطه مقابل لئامت (پست و فرومایه) است. کرامت به مجموعه صفات پسندیده‌ای گفته می‌شود که در وجود کسی جمع شود. کرامت از صفات الهی است. در جامعه کبیره می‌خوانیم «و عادَتُکُم الاِحسان و سَجِیَتُکُم الکَرَم»؛ در روایتی رسول گرامی اسلام (ص) می‌فرمایند: خداوند خودش کریم است و هر کسی که این صفت در وجودش باشد، دومین راه رسیدن به محبوبیت نزد خداوند را دارد.

انسان کریم چه ویژگی‌هایی دارد؟
انسان کریم بی منت به دیگران کمک می‌کند
حجت الاسلام صادقی واعظ در بیان ویژگی انسان کریم از نگاه امیرالمومنین به سه نکته مهم اشاره کرد و گفت: انسان کریم به فرموده امیرالمومنین (ع)، اهل خدمت، خوبی کردن و دستگیری از دیگران است. منتها تفاوتش با بقیه خیرین این است که کار خیر را وظیفه خود می‌داند. انسان وقتی کاری را وظیفه خود بداند منّت نمی‌گذارد، بیان نمی‌کند و دچار غرور نمی‌شود. در نتیجه یک کار تماماً خالصانه انجام می‌شود. در روایات آمده است که امام مجتبی (ع) در یکی از کوچه‌های مدینه راه می‌رفتند که به عده‌ای فقیر برخورد می‌کنند که روی خاک نشسته اند و نان خشک در آب می‌زنند و می‌خورند. یکی از آن‌ها حضرت را دعوت کرد که با آن‎‌ها همنشین شود، امام دعوت آن‌ها را لبیک گفتند و سپس آن‌ها را به منزل خود دعوت کردند، آن فقرا سه روز مهمان حضرت بودند و حضرت به آن‌ها غذا، لباس و پول داد و با لبی خندان از خانه امام مجتبی خارج شدند.
انسان کریم بدی را با بدی جواب نمی‌دهد
دومین ویژگی انسان کریم این است که هیچگاه انتقامجو نیست؛ بدی و زشتی دیگران را با خوبی جواب می‌دهد، یعنی مقابل بدی دیگران با خوبی می‌ایستد. امام مجتبی (ع) این گونه بودند. هنگامی که مرد شامی بر اثر تبلیغات معاویه از شام به مدینه آمد، در یکی از کوچه‌ها با امام حسن (ع) که با تعدادی از بنی هاشم بودند برخورد کرد؛ در احوالات حضرت آمده است که ایشان به هیبت رسول خدا بودند، وقتی شامی امام را دید عرض کرد این آقا چه کسی است، گفتند حسن بن علی بن ابی طالب (ع) و او شروع کرد هر چه جسارت بلد بود به امام گفت. امام حسن (ع) سرشان را به زیر انداخته و فقط گوش می‌کردند. در حالی که در موضع قدرت اگر اشاره می‌کرد کار او تمام بود. وقتی حرف های آن مرد تمام شد امام سرشان را بالا آوردند و لبخندی زدند و به او سلام کردند و با او احوال پرسی کرده و او را به منزل خود دعوت کردند؛ در این هنگام اشک در چشمان مرد شامی حلقه زد و گفت وقتی به مدینه آمدم پیش من منفورتر از شما و پدر شما وجود نداشت، اما وقتی این کرامت و بزرگواری را دیدم خدا می‌داند که محبوب‌تر از شما و امیرالمومنین پدرتان در دل من وجود ندارد.

انسان کریم سعی در جبران مهربانی‌های دیگران دارد
سومین و آخرین ویژگی انسان کریم این است که همیشه شاکر است و خوبی‌ها و خدمات دیگران را اندک نمی‌بیند. انسان کریم چشمش را به کوه بدی می بندد و ذره ای محبت از نظرش پنهان نمی‌ماند. شخصی می‌گفت با امام مجتبی (ع) وارد خانه ایشان شدیم کنیزی آمد سلام کرد و شاخه گلی را به امام هدیه داد. حضرت از او تشکر کرد و او را در راه خدا آزاد کرد. چند قدمی که رفت حضرت آن کنیز را صدا زدند و مبلغی پول به او دادند و فرمودند: تا زنده هستی از مال دنیا بی نیازی. با تعجب عرض کردم آقا جان یک شاخه گل دادم تعریف، تمجید، آزاد کردن و این همه پول دادن نیازی نبود. حضرت در جواب فرمودند: «مگر قرآن نمی‌خوانی، خداوند فرموده اگر کسی لطفی به شما کرد لطف و خدمت او را چندین برابر پاسخ دهید. تمام هستی او یک شاخه گل بود که به من داد و من برای جبران چندین برابر جبران کردم. هم به او پول دادم و هم او را آزاد کردم». کاری که ما متاسفانه در بدی‌ها انجام می‌دهیم اگر کسی یک ناسزا به ما می‌گوید، ما دو برابر جوابش را می‌دهیم یا اگر یک بار زد ما دوبار می‌زنیم. اما خدا در قرآن کریم می‌فرماید در خوبی‌ها این چنین باشید. اگر کسی به شما خوبی کرد می‌توانید چندین برابر آن‌ها خوبی کنید. 
انتهای پیام/
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
|
|
۱۵:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۲/۲۰
متاسفانه اسلام خشن که طرد کننده است محصول تفکر هندی است وگرنه اسلام برای جذب آمده است امام حسین (ع) تا آخرین لحظه شهادت دست از نصیحت و دعوت کوفیان بی وفا بر نداشت حتی پیشنهاد داد به یمن و یا ایران مهاجرت کند ولی دشمن جز به ذلت تسلیم و یا جنگ راضی نمی شد خوب یک امام آیا می تواند ذلت بپذیرد در حالی که بین کل مردم جهان تن به ذلت دادن قبیح است چرا صلح امام حسن (ع) را جوری جلوه می دهید که انگار صلح در اسلام مذم است ؟! در حالی که دین اسلام دین مداراست و ذلت نزد کافر و مسلمان بداست و این اختصاص به قم و قبیله ای ندارد.