یک اینستاگرام پر از مدرس و محقق و پژوهشگر!
بعضیها یک جوری دروغ میگویند و چند تایی هم قسم در میان حرفهایشان رد و بدل میکنند که آدم دلش میسوزد باور نکند!
آنقدر قشنگ در چشمانت زل میزند و از یمین و یسار، زمین و آسمان، دروغ میگوید تا سقف خانه بریزد. کسی هم نیست که بگوید: داداش اگه حرفی نزنی هیچ اتفاقی نمیافته. آخه کی گفته برای اینکه مهمونی رو گرم کنی این همه دروغ سر هم کنی. بعضیها یک جوری دروغ میگویند و چند تایی هم قسم در میان حرفهایشان رد و بدل میکنند که آدم دلش میسوزد باور نکند، احساس گناه و عذاب وجدان دارد که مبادا عباس آقای بقال سر کوچه از وزیر امور خارجه ونزوئلا کمتر بداند.
۱- شایعه پشت شایعه اصلاً برای اینکه خودش را مطرح کند و بگوید من در مسابقه کی زودتر از همه فهمید، اول بشود: تمام حرفها را، متنها را، عکسها را، خبرها را، با همه ابزار ناقصش برای همه دنیا send too all یا فوروارد میکند. جوری فضا را مریض میکند که همه شهر مسموم این حرفها بشوند. پا روی حق نگذاریم بعضیوقتها هم جواب میدهد. مثلاً در جامعه حرف میافتد دولت قرار است بابت گرانی بسته حمایتی بدهد آنقدر این شایعه قشنگ جا میافتد که خود دوستان خوششان میآید و این دروغ را به دروغی دیگر بدل کرده و واریزهایی هرچند دست و پا شکسته و ناقص میکنند تا...
۱- شایعه پشت شایعه اصلاً برای اینکه خودش را مطرح کند و بگوید من در مسابقه کی زودتر از همه فهمید، اول بشود: تمام حرفها را، متنها را، عکسها را، خبرها را، با همه ابزار ناقصش برای همه دنیا send too all یا فوروارد میکند. جوری فضا را مریض میکند که همه شهر مسموم این حرفها بشوند. پا روی حق نگذاریم بعضیوقتها هم جواب میدهد. مثلاً در جامعه حرف میافتد دولت قرار است بابت گرانی بسته حمایتی بدهد آنقدر این شایعه قشنگ جا میافتد که خود دوستان خوششان میآید و این دروغ را به دروغی دیگر بدل کرده و واریزهایی هرچند دست و پا شکسته و ناقص میکنند تا...
۲- یک عده هستند تمام آرزوهایشان را، کمبودهایشان را و هرچه ندارند را به دروغ برای خود فراهم میکنند. میپرسند کارت چیست: مدیر امور اداری شرکتی هستم. چقدر پول درمیاری؟:ای یه نون و بوقلمونی درمیاد. خاطره تعریف میکند از سفرهایش به آن سوی مرزها. بهانه میکند ایرانیها زیاد هستند و نیازی به زبان خارجه نیست. ماشینش ایرانی است، اما وقتی میپرسند خودرویی که داری چیست؟ میگوید رویزرویز داشتم دادم برای خونه الان پراید دارم.ای بابا! چه فرقی میکنه ماشین ماشینه دیگه. اینها در حال و هوایی دیگر به سر میبرند اصلاً خودشان نیستند که نیستند و در نقشی دیگر زندگی میکنند. بیخبر از آنکه ناگاه خواهند مرد البته در نقش خودشان و آنجاست که...
۳- گویا در جامعه کنونی دروغ اصلاً اشکال ندارد. مدرسهاش تمام نشده همه جا گفته است دانشجو هستم. ترم اول دانشگاه علمی کاربردی است و آرمان وی نهایتاً کارشناسی کتابداری است، میگوید تدریس میکنم. کافی است سری به دهکده جهانی البته قسمت جامعه خودمان بزنیم، مثلاً اینستاگرام خود را باز کنیم. اولاً که بگذارید راستش را نگویم موارد غیراخلاقی و زیر ۳۵ سال ندارد! فضا کلاً بسته است! چیزی برای دیدن و شنیدن و تحریک شدن نیست! و انشاءالله دوستان بیخودی شلوغش کردهاند و، اما بعد تا وارد میشوی در قسمت معرفی افراد زیر پروفایلشان چه دروغها که نگفتهاند: اولاً عکسهایی دارند که همه یا در حال سخنرانی هستند یا در پشت میز ریاست. یک مدتی هم همه وزیر بودند و با پرچمهای مختلف عکس داشتند. این ابتدای برخورد شما با یک صفحه مجازی است. بعد در قسمت معرفی، همه افراد حاضر در اینستاگرام روانشناس، مدرس، استاد، محقق، پژوهشگر و تا دلت بخواهد ایدئولوژیست داریم. اکثراً هم دروغ. بعضیها هم هستند که جالب است بدانید همه عناوین را یکجا دارند. نوشته محمدعلی دیگچهبانی متخلص به چهخوف، نویسنده، پژوهشگر ادبی، کارگردان، عکاس و مشاور تغذیه. هیچ اشکالی هم ندارد که یک فرد در کمال ناباوری همه را در برداشته باشد. بیخبر از آنکهای ایهاالناس خود این مجاز یک چیزی مغایر با واقعیت محض است و، چون مجازی است دورتر از حقیقت میباشد. بیخود نیست روزمرگیهای یک آبدارچی ساده میشود پربازدیدترین صفحه مجازی بس که دروغ دیدهایم، یا از بس دکتر و مهندس و روانشناس و عالم و اهل قلم و ... داشتیم. فکرش را نمیکردیم کسی هم واقعاً کارگر و آبدارچی و... باشد. آنقدر محبوب هم میشود که حرفهایش برای ما مانند حدیثی ارزش دارد و در برنامه کتاب باز تلویزیون نیز دعوت میشود.
۴- رفته است خواستگاری پرسیدهاند شغل شما؟ تکنسین برق هستم. اعتیاد و ... که ندارید انشاءالله؟ گفته است: من پاکترین آدم قرنم. رفیق ناباب چطور؟ گفته است: من به جز خودم با همه قهرم. بعد در یک شرایط خاص به نام بلهبرون خانواده عروس از بس دروغ شنیده بودند خواستند لج کنند و ایشان را در میان جمع ضایع کنند. داماد بیچاره خبر نداشته که تحقیق یکی از چیزهای از مد نیفتاده ازدواج است حتی در قرن ۲۱۱۹.
۵- بعضیها اگر دروغ نگویند انگار نمیشود. سر کار دیر رسیده است میگوید ترافیک بود. مگر چند تا اتوبان تهران-کرج داریم که همکاران دیگر هستند و تو دیر رسیدهای؟ فکر نکردی برملا میشود؟ تلفن با او کار دارد از پشت میز بلند میشود و به همکارش میگوید بگو پشت میزش نیست. موقع نماز در ماشین خود به خوابی عمیق رفته با آستینهای بالارفته برای وضو برمیگردد که من مشغول به... برای همکارش پیامک از بانک نمیآید، مدام میپرسد جناب مهندس حقوقها را ریختند به حساب؟ برای اینکه نگوید بله و مبادا باز سؤال دیگری کند چقدر ریختهاند دروغ میگوید. هوای سرد زمستان برای کارمندانی که ماشین ندارند به خانه رفتن سخت است هر که از وی بپرسد مسیرت فلان جا هست؟ میگوید نه. دیر به خانه میرود سؤال نکرده میگوید جلسه شورای معاونین بود و آااخ چقدر خستهام. اینها همانهایی هستند که خانهاند، اما از پشت آیفون تصویری مهمان خود را انتخاب میکنند. میبینند، اما تلفن خود را پاسخ نمیدهند. میشنوند، اما جواب سلامت را نمیدهند. در صفهای مختلف بانک و ادارهجات بچهشان خواب است. شیر میخواهد. غذایشان روی گاز است. ماشینشان جای بدی در خیابان است و اصلاً میدانید ایشان که هستند؟ کارش را راه بیندازید. همه اینها دروغ است نه اینکه فقط به زبان بیاوری...
۶- بعضیها چقدر مفت و مجانی دروغگو میشوند. کسی نیاز دارد از شما پولی قرض کند میل به کمک نداری نکن، نگو ندارم. مسافر به راننده تاکسی ۱۰ هزار تومن برای یک کرایه هزار تومنی پول داده، راننده تاکسی به هر که رو میزند برای پول خرد همه بدون آنکه حداقل چند سانتیمتر دست خود را بلند کنند و جیب خود را بگردند میگویند نداریم. شخصی دوان دوان به سمت شما میآید، آدرس میخواهد کاغذش را نخوانده میگویید بلد نیستم. پیرمردی در بانک میخواهد برایش یک تکه کاغذی به نام فیش بانکی را پر کنیم میگوییم نوبتم شده است بده به دیگری و خود را از نظرها پنهان میکنیم. یا شده است بارها سؤالی از ما پرسیدهاند فکر نکرده و مغرضانه گفتهایم نمیدانم.
۷- در این گوشه از یادداشت خود جا دارد از عدهای خانمها تشکر کنیم که با دروغشان باعث پیشرفت زندگی خیلیها شدند: تمام انگشترها و النگوهای بدل خود را گفتند طلاست. دیگران حسودی کرده و شوهران را مجاب به خرید اقساطی طلا با سود بالا کرده و چرخه اقتصادی هم نیز رونق گرفت.
انگار دروغ یک باید است. دستان رئیس برای مساعدت همیشه بسته است. اجناس مغازهدارها همیشه خارجی است. میوهفروشها سیبهایی را که در یک گونی بوده و خریدهاند به سه قسمت و سه قیمت تبدیل کرده، میگویند سیبهایش صادراتی است. پدر جلوی چشم بچه دروغ میگوید که بگو خانه نیستم. مادر از ترس عصبانیت شوهر دروغ میگوید. بچه از این تربیت ناصحیح از همه به خاطر بیماری مادر و پدر ازکارافتادهاش به دروغ پول قرض میکند. مدرسه از والدین پول میگیرد به بچهها جایزه میدهد. دانشآموزان فکر میکنند مدرسه داده است. هوای دولت همیشه آفتابی است. هوای مردم ما را خدا دارد و این راستترین حرف برای نوشتنم بود؛ امیدست انشاءالله سبک زندگی همه ما سرشار از راستی و صداقت باشد و همواره در راه راست و خط راست گام برداشته و ثابتقدم باشیم تا ادامهدهنده راه راستقامتان جاودانه تاریخ باشیم.
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
اینستاگرامو که والله خوب گفتید.بنده خدا وکیله داره میره دادگاه فیلم گرفته بسوی دادگاه به امید پیروزی.یارو کیک تولدشو گذاشته یعنی من تولدمه بهم تبریک بگید.تند و تند عکس از خودش میندازه یعنی بیاید منو لایک بزنید.من واقعا موندم این ادمها که انقدر ادعای فضلشون میشه کی وقت کردن پژوهشگر و وکیل و وزیر و مدیر بشن اینها که مدام پای اینستاگرامو پست گذاشتن هستن دگ وقتی برای کار کردن ندارن.