کرونا پلاس و جامعه ایرانی
کروناویروس فراگیرترین مسئله اجتماعی جامعه ایرانی بعد از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم است.
مسئلهای که حتی قشر مرفه هم نتوانسته مانند جنگ تحمیلی و انقلاب اسلامی از آن بگریزد و از آن به کاخ خود یا کشور بیگانهای پناه ببرد.
در دل خود هزاران مشکل دارد و احتمالا تا پایان خود ضررهای بیشمار مالی و جانی بر جای خواهد گذاشت.
تا اردیبهشت که پیش بینی شده سندرم در ایران به پایان میرسد، مشخص نیست تکلیف خود ما چیست؟
اما به نظر میرسد ابعاد اجتماعی و فرهنگی و حتی توسعهای آن یک تحول تمام عیار برای جامعه ایرانی باشد.
کوروناویروس یک پدیدهی جهانی هست و ایران را مانند سایر عوامل جهانی سازی به بهای گزافی توسعه میدهد.
کورونا به تنهایی ایران را در بسیاری موارد وسط توسعه سزارین کرده است. تصویر هولناکی که درباره ۱۰ سال بعد درباره مشاغل ، ارتباطات و حتی خانواده تصور میکردیم به یکباره برایمان نمود کرده است.
تصویری جدید از شهرهای بزرگ که در آن مشاغل خرد ماننده خرده فروشی در حال فروپاشی است.
خانوادههایی که وسط خانه باید فعالیت اقتصادی و آموزشی فرزندان خود را بر پایه فناوری شخصا سامان بدهند.
دو سال پیش که برای آموزگاران با سابقه درباره رسانه و دنیای آینده سخنرانی میکردم و مقاومت سرسختانه و بدبینانه شان را درباره شکل آینده جامعه را میدیدم ، تصورش هم دشوار بود که شرایط همین بزرگواران را مجبور کند که برای از بین نرفتن شغلشان با هر زحمتی ، آموزش ازراه دور را تجربه کنند.
افرادی که با هر چالش شغلی یک موتور یا ماشین میگرفتند و در خیابان مسافر و بار جابجا میکردند.
افرادی که با خیال راحت با اندکی سرمایه با مشاغل کاذبی مانند دستفروشی و حتی تکدی گری امرار معاش مینمودند؛ کمتر تصور میکردند که مردم از ترس بیرون نیایند و امر بیایند ، جرات نکنند که صدقه بدهند یا چیزی بخرند.
شاید برخی تصور کنند این شرایط گذراست و بالاخره تمام میشود.
اما واقعیت این است که کورونا آغاز فصل جدیدی است که در آن اجتماع کم کم با کار و کسب الکترونیکی، آموزش از راه دور، دور شدن از شهرها و تجمعاتش، نابودی کسب و کارهای خرد، تغییر شکل پستمدرن خانواده که از طرفی شبیه دوره قدیم و از طرفی فراتر از شکل مدرن آن است. روندی از ارتباطات اجتماعی نزدیک و دور ؛ انحلال تدریجی خدمات فرهنگی و آموزشی و تحول بزرگ در مفهوم مدرسه و خانه خو میگیرد و مناسبات جدید خود را بر اساس آن تعریف خواهد کرد.
کرونا مناسبات ما با مذهب را نیز در حال متحول کردن است. جلوههای عقلانی و احساسی دین در گفتاوردی تازه اشکال جدیدی از مناسک دینی را جلوی چشمها میآوردند.
اخلاق و معناگرایی در لحظهای که مرگ و خطر به شدت جدی شده، باز مفاهیم بدیع خود را یافتهاند اما در عین حال، جامعه هر لحظه از جلوههای عجیب و غریب دینداری که هیچ تناسب و کاربردی با زمان ندارد، فاصله میگیرد.
رابطههای عاطفی آدمهایی که دست و آغوششان به شدت به روی هم بسته است ، حتی اگر والدین و فرزندشان باشد، یک شکل دیگر است که آثارش در صورت تداوم ، دهه های بعد مشخص میشود.
کورنا در حال غربال کردن تصورات است. رسانهها نشان میدهند که ظرفیت روانی افراد برای رویارویی با خطر فرار ناپذیر چیست؟
چگونه میتوان از ژاپنیهای مودب و کرهای های همیشه کاری ، موجوداتی جهان چندمی دید که در یک صف چند کیلومتری برای ماسک و دستکش ممکن است آدمها هم را تکه تکه کنند! یا چگونه بیماری و فقر معنا میتواند در چنین شرایطی یک کشور را به لب پرتگاه مادی و معنوی خود ببرد؟
ضمن نگرانی شخصی درباره خودم و اطرافیانم مانند همه آدمها، حالتی شبیه رویا دارم. نمیدانم به آینده سفر کردهام یا آینده همین حالا ظهور کرده است؟