این ۷ دلیل برای ازدواج کافی نیست!
بعضی از ازدواجها با انگیزههای مختلفی که شاید بتوان گفت: غلط و خودخواهانه بوده، شکل گرفته است. انگیزههایی که بعد از مدتی میتوانند تغییر کنند و دختر و پسری را به این نتیجه برسانند که ازدواج، اشتباهترین تصمیم زندگیشان بوده است.
توجه داشته باشید که اگر نگرش درستی درباره این نوع انگیزهها وجود داشته باشد و ازدواج به صورت اصولی صورت گیرد، این انگیزهها میتواند خوب هم باشد، اما معمولا این گونه نمیشود. در خور ذکر است که اگر این دلایل به همراه یک سری پیش نیازهای دیگر برای ازدواج اصولی مد نظر قرار بگیرد، میتواند انگیزه خوبی هم باشد، اما هیچ کدام شان به تنهایی برای داشتن یک ازدواج موفق کافی نیست. رایجترین این انگیزهها را در ادامه خواهید خواند.
۱- فقط به دنبال هیجان در زندگی ام هستم
گریختن از واقعیات زندگی یکی از دلایل بعضی از دختر و پسرهای دم بخت برای ازدواج است. بعضی از جوانان ازدواج میکنند نه به این دلیل که شخص مناسبی را برای ازدواج یافته اند بلکه در بیشتر مواقع به خاطر آن که بهانهای برای دور شدن از مشکلات و واقعیات زندگی خود داشته باشند، متاهل میشوند. زندگی این گونه از افراد خالی از شور و اشتیاق و هدف است. آنها به جای آن که راه حل مشکل را در وجود خود بیابند، با این تصور که با ورود فرد دیگری زندگی شان از کسالت بیرون خواهد آمد ازدواج میکنند، اما غافل از این که با این ازدواج آینده شان را هم به خطر میاندازند.
۲- فقط به دنبال رفع نیازهای جنسی ام هستم
درست است که یکی از اهداف ازدواج تامین نیازهای جنسی است و امری طبیعی است، اما به خاطر داشته باشید که این تنها دلیل برای ازدواج نیست. انتخاب شریک زندگی فقط برای این که نیازهای انسان را برطرف کند، با گذشت کمی زمان میتواند دردسرهای زیادی برای یک زندگی مشترک ایجاد کند.
۳-، چون احساس میکنم هیچ کسی به من توجه نمیکند
برخی جوانان شاید با نخستین فردی که به آنان پیشنهاد ازدواج میدهد ازدواج میکنند. این گونه افراد به دلیل اعتماد به نفس پایین فکر میکنند که هیچ کسی به آنها توجه نمیکند و به همین دلیل فرصت را غنیمت میشمارند و به اولین پیشنهاد ازدواج، پاسخ مثبت میدهند. باید توجه داشت که ازدواج شتاب زده، آثار سوء خاصی دارد که زن و شوهر بعد از ازدواج با آسیبهای آن مواجه میشوند.
۴-، چون از ترک فرد مورد علاقه ام احساس گناه میکنم
برخی جوانان که پیش از ازدواج با فردی رابطه طولانی مدت داشته اند شاید بدون عشق، تن به ازدواج میدهند فقط به دلیل احساس گناهی که تصور میکنند ترک کردن فرد مورد علاقه شان کار پسندیدهای نیست. هنگامی که جوانان به دلیل احساس گناه و عذاب وجدان با فردی ازدواج میکنند ثمری جز ناکامی و نابودی هر دو فرد در پی نخواهد داشت.
۵- فقط به خاطر فشار اطرافیانم ازدواج میکنم
تاثیراتی که دوستان، خانواده، جامعه و حتی عقاید دیگران بر ما تحمیل میکنند؛ عقایدی مانند این که زودتر باید سر و سامان بگیری، تا کی میخواهی مجرد بمانی؟ پیر شدی! و ... نباید تنها دلیل ما برای ازدواج باشد. اگر دلیل اصلی ازدواج این موارد باشد، حاصل آن زندگی همراه با آرامش نخواهد بود چراکه توقع داریم بعد از ازدواج هم دیگران به کمک مان بیایند که شاید این گونه نشود.
۶- میخواهم فقط از تنهایی خلاص شوم
بسیاری از جوانان به دلیل این که تنها هستند یا از تنها ماندن هراس دارند یا این که مایوس هستند، تن به ازدواج میدهند، اما در این شرایط معمولا فرد قادر به یک گزینش صحیح نیست و احتمال این که با شخص نامناسبی ازدواج کند، زیاد است. برخی جوانان تا آن حد از لحاظ عاطفی تهی هستند که امیدی به یک ازدواج موفق ندارند و به هر رابطهای به امید ازدواج، دل خوش میکنند. در نهایت این گونه افراد گرفتار روابط محنت زا و غم انگیزی میشوند.
۷- میخواهم فردی مسئولیت مراقبت از من را به عهده بگیرد
فرار از رشد و بالندگی هم دلیل برخی جوانها برای ازدواج است. بعضی از جوانان به این منظور ازدواج میکنند که فرد دیگری مسئولیت مراقبت از آنها را به عهده بگیرد. این گونه افراد معمولا از لحاظ عاطفی به شریک زندگی خود وابسته میشوند. ازدواجهایی که اختلاف سنی فاحشی در آن دیده میشود، ازدواجهایی که مغایرت محسوسی در سبک زندگی دارند و همچنین ازدواجهایی که اختلاف طبقاتی در دو فرد وجود دارد از این دسته هستند.
منبع: روزنامه خراسان