۰۶ مهر ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۲

هنگام ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه وقایعی در جهان رخ داد؟

به مناسبت تولد نورانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به معجزات هنگام ولادت پیامبر اکرم در تاریخ و اطلاعاتی از آن زمان پرداخته ایم.
کد خبر: ۶۹۲۲۵
تعداد نظرات: ۱ نظر

هنگام ولادت پیامبر چه وقایعی در جهان رخ داد؟

۱۷ ربیع الاول سالروز ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. به خاطر این مناسبت فرخنده، نگاهی به روایات تاریخی تولد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، انداخته ایم. هنگام ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم چه وقایعی در جهان رخ داد؟

داستان تولد حضرت محمد صلی الله علیه وسلم

شهر مکه در ظلمت و سکوت سنگینی فرو رفته بود و اثری از حیات وفعالیت به چشم نمی‌خورد، تنها ماه، مطابق معمول آرام آرام از پشت کوه‌های سیاه اطراف، بالا آمده و شعاع کمرنگ و لطیف خود را بر روی خانه‌های ساده و خالی از تجمل و همچنین ریگزار‌های دور شهر، پهن می‌کرد.

کم کم شب از نیمه گذشت و نسیم لذت بخش و مطبوعی سرزمین تفتیده حجاز را فرا گرفت و آن را برای مدت کوتاهی آماده‌ی استراحت ساخت، ستارگان هم در این هنگام به این بزم بی ریا رونق و صفا بخشیده و به روی ساکنان شهر مکه لبخند می‌زدند!

کرانه افق مکه در آستانه سپیده سحر بود، ولی هنوز سکوت ابهام آمیزی بر شهر حکومت می‌کرد و همه در خواب بودند، فقط آمنه بیدار بود و دردی را که در انتظارش بود احساس می‌کرد... درد رفته رفته شدیدتر شد... ناگهان چند بانوی ناشناس و نورانی را در اطاق خویش دید که بوی خوشی از آنان به مشام می‌رسید. متحیر بود که ایشان کیانند و چگونه از در بسته داخل شده اند؟!... 

طولی نکشید که نوزاد عزیزش به دنیا آمد و بدین ترتیب دیدگان «آمنه» پس از ماه‌ها انتظار در سحرگاه هفدهم ربیع الاول به دیدار فرزندش روشن شد.

همه از این ولادت خوشحال بودند، ولی در این هنگام که «محمد، صلی الله علیه وآله» شبستان تاریک و خاموش آمنه را روشن می‌کرد جای همسر جوانش «عبدالله» خالی بود، چون او در بازگشت از سفر شام در مدینه درگذشته و در همانجا به خاک سپرده شده و آمنه را برای همیشه تنها گذاشته بود.

«محمد، صلی الله علیه وآله» به دنیا آمد و همراه با ولادت او حوادثی در آسمان و زمین و مخصوصا در مشرق که مهد تمدن آنروز بود، پدیدار گردید.

هنگام ولادت پیامبر چه وقایعی در جهان رخ داد؟

تولد پیامبر اکرم

بنابر قول مشهور، در فجر روز جمعه ۱۷ ربیع الاول سال عام‌الفیل برابر با سال ۵۷۰ میلادی در شهر مکه به دنیا آمد و با تولد آن حضرت تغییرات شگرفی در سراسر عالم پدیدار گشت.

«عام الفیل» یعنی سالی که قوم فیل برای تخریب خانه کعبه و اشغال مکه به حجاز آمدند، در شهر مکه بعد از طلوع فجر، در میان چنین قومی به دنیا آمدند و حامل رسالتی گردیدند که عصاره تمام ادیان الهی قبل از خود و خاتم تمامی انبیا و رسولان الهی گردیدند.

نتیجه دعای حضرت ابراهیم (ع)

در روایات متعددی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است که حضرت فرمود: «من نتیجه دعای پدرم ابراهیم (علیه‌السّلام) هستم و همان کسی هستم که عیسی (علیه‌السّلام) مژده آمدن او را داده است».

بیهقی در خصوص این جمله پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که فرمود: «من نتیجه دعای پدرم ابراهیم هستم»، می‌نویسد: «چون ابراهیم خانه کعبه را بنا کرد، دعا نمود و چند حاجت از خدا خواست از جمله اینکه خدایا: این شهر را در امان قرار بده...»

سپس عرضه داشت: «ربنا وابعث فیهم رسولا منهم یتلو علیهم آیاتک ویعلمهم الکتاب والحکمة...» «پروردگارا بر ایشان پیامبری از میان خودشان برانگیز که آیات تو را بر ایشان بخواند و کتاب و حکمت را به ایشان بیاموزد...»

این دعای ابراهیم مستجاب شد و خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ما را همان پیامبر قرار داد که او خواسته بود.

مژده ولادت پیامبر توسط حضرت عیسی (ع)

مژده آمدن رسول گرامی اسلام توسط حضرت عیسی (علیه‌السّلام) در آیه:
«واذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد»
«و هنگامی که عیسی (علیه‌السّلام) پسر مریم (علیهاالسلام) گفت:‌ای فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوی شما هستم... و به فرستاده‌ای که پس از من می‌آید و نام او احمد است، بشارت می‌دهم...»

حوادث عجیب هنگام تولد پیامبر اسلام

هنگام ولادت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چه وقایعی در جهان رخ داد؟ به هنگام میلاد رسول خدا، اتفاقات شگرفی به ظهور رسید و بسیاری از مورخان، از حوادث زیر، مقارن ولادت یاد کرده اند:

۱. ایوان کسری در مداین، لرزید و ۱۳ یا ۱۴ کنگره آن فرو ریخت.

۲. آتشکده فارس، پس از هزار سال، خاموش شد.

۳. دریاچه ساوه خشک گردید.

۴. بت ها، همگی به رو درافتادند.

۵. نوری درخشش پیدا کرد که فضای مکه را روشن نمود.

۶. شیاطین که تا آن لحظه به عالم بالا راه داشتند و صدای ملائکه را می‌شنیدند، برای همیشه، طرد شدند.

بیهقی درباره حوادث شب ولادت پیامبر، می‌نویسد:

«در شب میلاد پیامبر، ایوان کسری به لرزه درآمد و شکست (ترک) برداشت و چهارده کنگره آن فرو ریخت. آتشکده فارس که پیوسته روشن بود، خاموش شد. دریاچه ساوه خشکید و موبد بزرگ در خواب دید که شتران تنومندی همراه اسب‌های عربی، از دجله گذشتند و در سرزمین ایران، پراکنده شدند».

ابن شهر آشوب، افزون بر حوادثی که بیهقی گفته، از وقایع دیگری به نقل از امام صادق (ع) یاد می‌کند که حضرت فرمود: «در هنگام ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عظیم الشأن، بت‌ها به صورت، به زمین افتادند... پادشاهی نماند؛ مگر آن که تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد. کاهنان از دانش خود جدا شدند... در آن شب، نوری از سرزمین حجاز پدید آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش یافت»

هنگام ولادت پیامبر چه وقایعی در جهان رخ داد؟

بعد از تولد پیامبر چه صدایی از آسمان رسید؟

در حدیثی روایت شده است که آمنه (سلام الله علیها) گفت: زمانی که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باردار شدم، هیچ اثری از حمل در خود نیافتم و آن حالاتی که زنان باردار دارند، من نداشتم، در خواب دیدم که شخصی نزد من آمد و گفت: حامله شدی به بهترین مردمان.

چون وقت ولادت شد، به آسانی متولد شد که آزاری به من نرسید، دست‌های خود را پیشتر بر زمین گذاشت و فرود آمد. هاتفی مرا ندا داد: که بر زمین گذاشتی بهترین بشر را، پس او را پناه ده به خداوند یگانه صمد، از شرّ هر ظالم و صاحب حسد؛ و به روایت دیگر گفت: که، چون او را بر زمین گذاری بگو:اعیذه بالواحد، من شر کل حاسد، و کل خلق مارد، یأخذ بالمراصدفی طرق الموارد من قایم و قاعد. آن حضرت هر روز به مقدار یک هفته رشد دیگران رشد می‌کرد، و در هر هفته به مقدار یک ماه رشد دیگران بزرگ می‌شد و رشد و نمو داشت.


بیشتر بخوانید: 


پادشاه ایران در زمان تولد حضرت محمد (ص) که بود؟

انوشیروان پادشاه ایران در زمان تولد حضرت محمد (ص) بود. 

همزمان با میلاد حضرت محمد چه اتفاقی در طاق کسری افتاد؟

سه شب قبل از ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) انوشیروان پادشاه ایران در رویا دید که تعدادی از طاق‌های قصرش فرو ریخت و در شب ولادت ایوان قصر لرزید و چهارده طاق از آن فرو ریخت.

هنگام صبح انوشیروان از خواب برخاست و با دیدن منظره‌ی قصر وحشت کرد؛ لذا صلاح دید با وزیران و منجمان وکاهنان به مشورت بنشیند به همین منظورلباس سلطنت خودرا پوشیدوتاج برسرگذاشت وبرتخت نشست آنگاه همه را به مجلس دعوت کرد و آنچه اتفاق افتاده بود به آنان خبر داد.

در همین حال سه خبر دیگر برای او آوردند: یکی خاموش شدن آتش هزار ساله آتشکده فارس و دیگری خشک شدن دریاچه عظیم ساوه که مردم آن را می‌پرستیدند و سومی جاری شدن آب در بیابان سماوه که سال‌ها در آن آب نبود. انوشیروان از بروز این حوادث عجیب بسیار هراسان شد.

او رئیس کاهنان قصر به نام سائب را صدا زد و گفت این چه وقایعی است که اتفاق می‌افتد؟

سائب به همراه کاهنان و ساحران و منجمان هرچه علوم خود را به کار گرفتند اثری نبخشید و هیچکدام از کارهایشان به نتیجه نرسید چرا که در روز ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) علم ساحران و کاهنان باطل شده بود. در این میان خبر رسید که دیشب نوری از سوی حجاز به آسمان رفته و آسمان ایران و روم را روشن کرده است.

انوشیروان به یکی از کارگزاران خویش به نام نعمان بن منذر چنین نامه نوشت: (از انوشیروان به نعمان بن منذر مردی عالم و دانا نزد من بفرست که می‌خواهم از او سوالاتی بپرسم که پاسخ همه آن‌ها را بداند!)

نعمان به منذر شخصی به نام عبدالمسیح بن عمرو بن حیان بن نفیله غسانی را نزد انوشیروان فرستاد شاه از او پرسید آیا آنچه بپرسم می‌دانی؟ عبدالمسیح پاسخ داد هرچه پادشاه بپرسد اگر بدانم می‌گویم و اگر ندانستم شخصی را می‌شناسم که پاسخ آن را خواهد دانست آنگاه اتفاقاتی را که واقع شده بود برای او شرح داد و دلیل آن را جو. یا شد عبدالمسیح گفت: شخصی به نام سطیح که از کاهنان بزرگ است و اینک در سرزمین شام زندگی می‌کند و پاسخ این سوال را می‌داند پادشاه گفت: پس نزد او برو و داستان را شرح بده و پاسخ آن را بیاور. عبدالمسیح از ایران به شام سفر کرد و نزد سطیح آمد و او را در حال احتضار دید وقتی به او سلام کرد پاسخی نشنید لذا خود را معرفی کرد و مقصودش را از آمدن بیان کرد ناگهان سطیح چشم گشود و گفت:

پادشاه ایران عبدالمسیح را فرستاده تا از شکستن چهارده طاق ایوان و جوشیدن آب در بیابان و خشک شدن دریاچه ساوه و خاموش شدن آتش هزار ساله بپرسد؟‌ای عبدالمسیح هنگامی که در بیابان سماوه آب بجوشد و دریاچه ساوه خشک شود و آتش معبد فارس خاموش شود دیگر کشور شام برای سطیح کشور نخواهد بود و آرزوی مرگ خواهد کرد، چرا که پیامبری به نام محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شده است.

آنگاه جان به جان آفرین تسلیم کرد. عبدالمسیح از شام به ایران بازگشت و نزد انوشیروان آمد و سخنان سطیح را برای او گفت و متولد شدن آخرین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را خبر داد.

برگرفته ازکتاب بحارالانوارجلد ۱۵

 

گردآوری: تابناک جوان

منابع: حوزه / الشیعه فارسی / تبیان / ویکی فقه

ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
نظرات مخاطبان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۷/۱۰
"آن حضرت هر روز به مقدار یک هفته رشد دیگران رشد می‌کرد، و در هر هفته به مقدار یک ماه رشد دیگران بزرگ می‌شد و رشد و نمو داشت."
واقعاً مگر آن حضرت نیاز دارند که نسبتهای غیرواقعی به ایشان داده شود؟
چرا با این خبرهای جعلی و غیرواقعی باعث می شوید که فضایل واقعی آن حضرت هم با شک و تردید دیده شوند؟
گزارش خطا
تازه ها