وی همچنین اعلام کرده بود همه چیز باید بین خودمان حل شود. پس از آن نیز خانم رحمتی با انتشار پستی مجدداً حرفهای تازهای از این شبه خبرنگار ضدانقلاب رو کرد. اکنون سایه رحمتی در صفحه اینستاگرام خود به شرح ماجرای جالبی از هدیه یک امام جمعه و همچنین صحبتهایی درباره حجاب پرداخته است.
اولین دختر شعبدهباز ایرانی
فارس نوشت: سایه متولد ۶ مرداد ۶۶ در بجنورد است، اما سالهاست که در شهر مشهد ساکن است و ۱۴ سال است که جذب شعبدهبازی شده و این حرفه را به عنوان معدود و یا شاید تنها زن شعبدهباز ایرانی دنبال میکند: «کار اصلی من تئاتر بود و کلا با تئاتر کارم را شروع کردم، اما در تئاتر به هدفی که میخواستم، نمیرسیدم. چون بازیگران خانم خیلی بهتری از من وجود داشتند. یک روز همراه خانواده به شهربازی رفتم. آنجا یک آقای شعبدهبازی را دیدم و تحت تاثیر قرار گرفتم. همانجا از ایشان پرسیدم که آیا خانمها هم میتوانند این کار را انجام بدهند؟ آقای شعبدهباز گفت: تا الان چنین موردی نداشتیم، ولی اگر استعدادش را داشته باشید ممکن است بتوانید موفق شوید. بعد از آن ابزارهای کارم را تهیه کردم و با اجرا در مدارس استارت زدم و تا این لحظه در ۹۰درصد ایران اجرا داشتم و یک جورهایی اولین دختر شعبدهباز ایران شدم.»
مسیح علینژاد ۵ سال پیش به من قول پناهندگی داد
سایه میگوید داستان او و علی نژاد به ۵ سال قبل بر میگردد زمانی که علینژاد عکسهای سایه را در فیسبوک میبیند و از او میخواهد که از آن عکسها در صفحه آزادیهای یواشکیاش که به تازگی راهانداخته بود استفاده کند که با مخالفت سایه مواجه میشود: «ماجرای من و علینژاد به ۵ سال قبل بر میگردد.
علینژاد وقتی عکسهای من در فیسبوک را دید به من پیام داد که میخواهد از عکسهای من در صفحه آزادیهای یواشکی استفاده کند. آن زمان در طبیعت اسب سواری و موتورسواری میکردم و عکسم را گذاشته بودم. وقتی علینژاد به من پیام داد و گفت که میخواهد این کار را بکند، من گفتم خب به چه علتی میخواهد این کار را بکند؟ همان موقع به من گفت که در ایران خبرنگار سادهای بوده و در ایران شرایط خیلی سختی را گذرانده است و در یک اتاق با چند نفر زندگی میکرده و الان که از ایران رفتهاست به یک جایگاه بینالمللی رسیده است و کاملا شناخته شده است. حالا کافیست که من هم بعد از انتشار این عکسها به زندان بروم و بعد به راحتی میتوانم از مرز ترکیه خارج شوم و او میتواند برای من پناهندگی بگیرد.
او از من خواست که از برخورد و مبارزاتم عکس و فیلم بگیرم و بفرستم که به او گفتم من در کشور خودم آزادم و نیازی به آزادی یواشکی ندارم. من این حرفها را در وبلاگم نوشتم و بازخورد زیادی داشت و رسانهای هم شد. چند روز بعد یک خبرنگار با من تماس گرفت و از من خواست که پرینت اسکرین چتهایم با مسیح علینژاد را برایش بفرستم. وقتی من وارد صفحه فیسبوکم شدم، دیدم متاسفانه این چتها پاک شده و من نتوانستم چیزی برای آن خبرنگار بفرستم.»
علینژاد گفت: داری مسیرت را اشتباه میروی!
کامنتهای سایه در یک صفحه اینستاگرام باعث شد که دوباره علینژاد به او پیام بدهد و دوباره از او بخواهد که با او همکاری کند: «از چت در فیسبوک من با علینژاد ۵ سال گذشت تا اینکه ۵ روز پیش دوباره به من پیام داد. من جریان راننده اسنپ را در رسانهها خوانده بودم که در یک جایی توی اینستاگرام کامنت گذاشتم که من میخواهم آقای عابد را همراه خانوادهاش به مشهد دعوت کنم و میزبانشان باشم. عصرش متوجه شدم که یک سری از کامنت من عکس گرفتند و یک سری صفحات هم آن را پخش کردند. شب که داشتم تلگرامم را چک میکردم، دیدم خانم علینژاد یک پیام صوتی برای من فرستادهاست. علینژاد در این پیام به من گفت که من حمایتت را از راننده اسنپ خواندم و متوجه شدم که داری راه را اشتباه میروی. او گفت: تو آخر مجبور میشوی کشورت را ترک کنی. حتی به من گفت: خودش با توجه به قدرت رسانهای که دارد میتواند از حق من دفاع کند»
علینژاد قول داد مرا سانسور نمیکند، اما مرا بلاک کرد
سایه این بار در مکالمه با علینژاد با توجه به تجربه قبلیاش که در فیسبوک داشت، از همه پیام هایش با علینژاد عکس میگیرد تا آنها را ذخیره کند: «راستش این بار من به علینژاد گفتم گوشی من ایراد دارد و نمیتوانم به شما پیام صوتی بفرستم و وانمود کردم که ایشان را نشناختم. آنجا علینژاد به من قول داد که همه حرفهایم بدون هیچ سانسوری منتشر خواهد شد و حتی گفت که به تو حق میدهم از بس داخل ایران سانسورت کردند الان میترسی. او در واقع به نوعی التماس میکرد که من وارد پروژهاش شوم و با او همکاری کنم. من هم، چون میدانستم که علینژاد پیامهایش را حذف میکند، از همه پیامها در حین چت عکس گرفته بودم. حدسم درست از آب درآمد. وقتی دیدم چتها را پاک کردند و مرا بلاک کردند در اینستاگرامشان پیام دادم و گفتم: «این بود آزادی بیانی که دربارهاش حرف میزدید؟» و دیدم همانجا هم مرا بلاک کردند. تصمیم گرفتم ویدئو را بسازم و از مردم بخواهم که با وجود همه تفاوتها و مشکلات باهم اتحاد داشته باشند و خوشبختانه با اینکه خیلی کار سادهای بود با استقبال زیادی مواجه شدم.»
کنار شعبدهبازی کتابت قرآن هم انجام میدهم
بعد از انتشار ویدئو پیامهای مختلفی به سایه میرسد که حتی میان آنها پیامهای تهدید آمیز هم بوده است. «راستش پیامهای تهدید آمیز هم داشتم. اما خیلیها از من حمایت کردند. حتی کسانی که حجابشان شبیه پوشش من بود خوششان آمد و از ویدئوی من حمایت کردند. بالاخره همه با هر طرز فکری از اینکه در کشور درگیری و تشنج به وجود بیاید مخالفند. حتی دوستان خارج از کشور هم زیر پست من کامنت گذاشتند و خرده گرفتند که به خاطر بیغیرتی شما ما از کشور رفتیم. میخواستم یک ویدئوی دیگر خطاب به این دوستان ضبط کنم و بگویم من ۱۴ سال است که کار تردستی و شعبده میکنم. اصلا هم خطاط حرفهای نیستم، ولی یکی از علایقم این است که کتابت آیات قرآن کریم را انجام بدهم. در این ۱۴ سال سختیهایی کشیدم. حتی چند بار به تلویزیون دعوت شدم و مجبور شدم شب را در ماشین بخوابم. حتی برای برنامهای گریم شدم، اما بعدش برنامه مرا کنسل کردند و از همانجا به خانه برگشتم، اما هرگز به کشورم به خاطر این چیزها پشت نکردم.»
پول همه ویدئوهایی که برای علینژاد ضبط میشود به جیب او میرود
سایه میگوید شاید ظاهرش با مادرش متفاوت باشد، اما اعتقاداتش هیچ تفاوتی نمیکند و همین باعث شده که حرفهای کسی مثل علینژاد برایش اهمیتی نداشته باشد. «من در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم. درواقع ۹۰درصد ما ایرانیها عقبه مذهبی داریم. در خانه همه ما یک زمانی دورههای ختم قرآن برگزار میشده. من شاید نوع پوششم با مادرم تفاوت داشته باشد. اما اینکه نوع پوششم فرق میکند دلیل نمیشود که اعتقاداتم فرق کند. من هم آرزوهای بزرگی دارم، اما این دلیل نشده که بخواهم کشورم را ترک کنم و سنگرم را خالی کنم. یک روز تمام تحریمها شکسته میشود. من باید بمانم و از کشورم دفاع کنم. خیلیها برای گرفتن همین پناهندگی مجبور شدند دینشان را عوض کنند. ما باید باهم اتحاد داشته باشیم و فریب امثال علینژادها را نخوریم. پول همه این ویدئوهایی که برای علینژاد ضبط میکنند به جیب علینژاد میرود. کاش به خاطر این سادگی از ما سوء استفاده نشود. امثال او ما را تشویق به قانون شکنی میکنند که جواب قانون شکنی مشخص است. دختران ما به خاطر قانون شکنی به زندان میروند و او آن طرف پولش را میگیرد. سرنوشت دختران خیابان انقلاب چه شد؟ آیا علینژاد توانست از آنها دفاع کند؟ برایشان چه کار کرد؟ جز اینکه زندان رفتند ومتاسفانه به خاطر قانون شکنی بدنام شدند و خانوادههایشان عذاب کشیدند؟ علینژاد خیلیها را با وعده پناهندگی تشویق به قانون شکنی میکند. جواب قانون شکنی درهمه جای دنیا یک چیز است.»