به گزارش
تابناک جوان به نقل از فارس، در شرایطی که نوسان نرخ ارز و رشد قیمت تمام شده، نفس برخی تولیدکنندگان را به شماره انداخته و آنها را در نیمه راه تولید با دودلی ماندن و رفتن روبرو کرده، هستند کارآفرینانی که تسلیم نشده و با چنگ و دندان تولید خود را حفظ میکنند تا چراغ خانه کارگران کارخانه خاموش نشود و نانی از این تولید را نصیب خانوادههایشان کنند. این صنعتگران با تلاش خود ترامپ و امثال ترامپ را شرمنده کرده و نشان میدهند که هیچ محدودیتی نمیتواند مانع از پیشرفت ایرانیان شود. در این میان هرچقدر هم که محدودیت منابع مالی برای تولیدکنندگان وجود داشته باشد و وامی برای تولید پرداخت نشود، باز هم بعضی صنعتگران با ابتکار عمل و یا با چشمپوشی از کسب سود کلان سعی میکنند جلوی تعطیلی کارخانه را بگیرند و این راه سخت را به امید بهبود شرایط ادامه دهند.
رحیم چگنی از جمله صنعتگرانی است که گرچه
کارش را با ۳ دستگاه چرخ خیاطی شروع کرد، اما پشتکار او باعث شد تا این تولید روز به روز گستردهتر شود و این تولید حالا روزی رسان ۵۰۰ نفر شده است. در مورد چگونگی ورودش به صنعت پوشاک میگوید: حدود ۲۵ سال است که وارد کار تولید پوشاک شدهایم، از یک فروشگاه کوچک و کارگاهی با ۳ دستگاه چرخ خیاطی کار را شروع کردیم. در آن زمان هم به موضوع تولید برایمان مهم بود و هم میخواستیم محصولمان را خودمان بفروشیم. برای این هدف کار را در مغازهای در بروجرد شروع کردیم و بعد از آن کمکم کارمان را بیشتر کردیم و کارگاه تولیدیمان را در پاساژ نور بروجرد توسعه دادیم.
آن زمان پارچه و خرجکار را از ترکیه و چین وارد میشد و تولیدِهای پوشاک به این محصولات وابسته بودند. چگنی با کنجکاوی ذاتی تصمیمی متفاوت با اغلب همصنفانش میگیرد: «بعد از مدتی که پارچه وارد میکردیم، کنجکاو شدم بروم و از کارخانههای چین و ترکیه بازدید کنم و ببینم آنها چطور پارچه و پوشاک تولید میکنند. در سال ۸۸ به این کشورها سفر کردم.
در چین به کارخانهای رفتم که حدود ۲۰ هزار نفر پرسنل داشت؛ یعنی شاید به اندازه کل استان لرستان اشتغالزایی کرده بودند. آنها خودشان کار را از تولید پنبه تا نخ انجام میدادند و علاوه بر این، پارچه هم تولید میکردند. در نهایت هم پارچه را به پوشاک تبدیل میکردند که ارزش افزوده بالایی برایشان داشت و قیمت تمامشده محصولاتشان پایین بود. این بازدید انگیزهای برای من ایجاد کرد که در ایران کارخانه تولید پوشاک بزنم. برای این کار ماشینآلات خط تولید را از آلمان و ایتالیا سفارش دادم و تحویل گرفتم. در نهایت کارخانه تولید پوشاک را در سال ۹۰ در شهرک صنعتی بروجرد راهاندازی کردیم.»
وقتی از ۳ خیاط و ۲ فروشنده به اشتغال ۵۰۰ نفری رسیدیم
میپرسم کارتان چقدر پیشرفت کرد؟ میگوید: «پیشرفتمان خوب بود، کار را با دو نفر فروشنده و ۳ نفر خیاط شروع کردیم، ولی حالا به لطف خدا ۵۰۰ نفر در تولید و فروش محصولات فعال هستند. حالا از یک کارگاه کوچک در شهرستانی کوچک به جایی رسیدهایم که فروشگاه محصولاتمان را در یکی از بهترین خیابانهای تهران را همزمان با سالروز تولد دخترم افتتاح کردیم. این اتفاق، هدیهای دیگر از طرف خدا برایم بود.»
همین طور که خاطرات راهاندازی کسبوکارش را مرور میکند، آهی میکشد به عمق سختیهایی که تحمل کرده و ادامه میدهد: در این راه سختیهای زیادی دیدم و با مشکلات مختلفی دست و پنجه نرم کردم، گاهی ناامید شدم، ولی تصمیم گرفتیم که استقامت داشته باشیم و کارها را با مقاومت و مداومت پیش ببریم.
در این راه فهمیدیم که اگر صبر و استقامت داشته باشیم، دوباره فرصت پیشرفت ایجاد میشود و میتوان تمام موانع را پشت سر گذاشت. صبر و استقامت میتواند آدم را جلو ببرد، زمانی که احساس میکنی تمام نیروها و انرژیها برخلاف تو است، اگر بر جلو بردن کارت اصرار داشته باشی، بالاخره این انرژیها هم با تو هم مسیر میشوند که حس خیلی خوبی به انسان میدهد.
مهمترین دلیل پیشرفت ما هم همین داشتن صبر و استقامت بود. اول مسیر سرعت کارها کُند است، ولی بعد از طی یکسری مراحل سرعت پیشرفت کار هم بیشتر میشود.
دست خدا را در دستانم حس کردم
میپرسم در این روزهایی که سپری کردید اتفاق جالبی برایتان افتاد که از آن درس گرفته باشید؟ پاسخ میدهد: در این مدت اتفاقات مختلفی برایم افتاد، بعضی روزها ناامید میشدم و نمیدانستم که برای ادامه کار باید چهکار کنم. بهترین خاطره کاری من مربوط میشود به زمانی که بانک با وام درخواستی ما موافقت نمیکرد و ما هم زیر قرض بودیم. ۳ ماه قبل از عید بود که در تأمین مخارج کارخانه مستأصل شده بودیم و چکهای برگشتی فشار زیادی را به ما وارد کرده بود. بانک هم با استدلال خودش را داشت و از دادن وام به ما خودداری میکرد.
میگوید: در آن موقع، چون چک برگشتی داشتیم، بانکها به ما وام نمیدادند. دنبال راه گشایشی بودیم. به فکرم رسید که فروش فوقالعاده بگذاریم. مقدار زیادی از پوشاک تولیدی کارخانه را به فروش گذاشتیم. لطف خدا شامل حالمان شد و مردم حمایت جالبی از ما کردند. تمام تولیدات فروش رفت و توانستیم مشکلمان را حل کنیم؛ یعنی روز عید تمام بدهیها را تسویه کرده بودیم و حقوق کارگران کارخانه را پرداخت کردیم. اتفاق خیلی خوبی بود.
میگوید
اگر درست با مردم رفتار کنیم، بهترین کمک را همین مردم به ما خواهند کرد؛ یعنی اگر مردم به ما اعتماد کنند، حتما جواب خوبی به این اعتماد خواهند داد. همیشه خدا را بالا سر کارم دیدهام، ولی در آن زمان بیشتر از هر موقع دیگر دست خدا را حس کردم. لباس ایرانی، تن پوش خارجیها میشوداو که روزی کارش را با ۳ دستگاه چرخ خیاطی شروع کرده بود، حالا به دنبال حضور در بازارهای خارجی است تا بتواند تولیداتش را تنپوش غیرایرانیها کند. بازارهای عراق، روسیه و گرجستان را بررسی کرده است تا در این کشورها هم فروشگاهی با برند ایرانی بزند و لباسهای تولید کشور را به خارج از ایران صادر کند.
چگنی ادامه میدهد: پیراهن، کت و شلوار، و پالتو را کیفیت خوب و اصطلاحا برند تولید میکنیم که این تولیدات در ۳۰ فروشگاه در سطح کشور عرضه میشوند. به این ترتیب اشتغالزایی را از یک شهر کوچک به کل کشور گسترش دادهایم.
از او میپرسم تولید این حجم پوشاک نیازمند حجم بالایی از مواد اولیه است. در تأمین نیازتان به مواد اولیه مشکلی ندارید؟ اینطور جواب میدهد: در حال حاضر بسیاری از کارخانهها با مشکل تامین مواد اولیه روبهرو هستند.
قیمت مواد اولیه بالا رفته و فروشندگان نیز حاضر نیستند مثل قبل حساب و کتاب کنند؛ یعنی در تسویهحساب به تولیدکننده فرصت بدهند و یا پول اجناس را در چند مرحله بگیرند. حالا همه نقدی کار میکنند. برای اینکه مواد اولیه راحتتر به دست تولیدکنندگان برسد، تعاونی تامین نیاز صنعت پوشاک را ایجاد کردیم تا مشکل صنعتگران تا حدی برطرف شود.
در مورد رمز ماندگاریاش در حوزه تولید هم میگوید: تولید کاری نیست که کسی فقط با انگیزه کسب سود به دنبالش برود، بلکه باید به این کار عشق داشته باشد؛ یعنی
عشق و پول با هم جواب میدهد. اگر فردی پولمحور باشد در کار تولید خیلی موفق نخواهد بود و دوام نمیآورد.
چگنی در پایان به نقش مهم خانواده در پیشرفت کارهایش اشاره میکند و میگوید: خانواده از من خیلی حمایت کرده است. من کمتر برای خانواده وقت گذاشتهام. ولی همسرم در نبود من کمک بزرگی به حل و فصل امور خانه کرده است.