انتخاب ناگزیر میان «مردوارگی» یا «سرخوردگی اجتماعی»
در موضوع بحران هویت اجتماعی زنان، صحبتی که در دیدار با رهبرانقلاب داشتیم، دو بخش بود. اول «خلأ عرصههای اجتماعی متناسب با هویت زنانه» را مورد بررسی قرار دادیم؛ یعنی در درجه اول، در اکثر حوزههای اجتماعی چنین عرصهای وجود ندارند. به این معنا که خانمها اگر بخواهند حضور اجتماعی داشته باشند، چون عرصههای متناسب با هویت زنانه آنها تعریف نشدهاست یا دچار «مرد وارگی» میشوند؛ یا اگر نخواهند به این قالب مردانه در بیایند، مجبور میشوند از فعالیت اجتماعی بگذرند و به یک شکل دچار سرخوردگی اجتماعی شوند.
بخش دوم، بحث «شکاف هویتی» بود. ما با بررسی تجربه خودمان و سایرین، به این نتیجه رسیده بودیم که برای خانمهای دانشجو بین زمان فارغالتحصیلی تا زمانی که بخواهند ازدواج کنند، یک شکاف هویتی وجود دارد. یک زن که همسر، مادر، دانشجو، طلبه و یا شاغل است، در جامعه ما یک هویتی برایش تعریف شده است، اما یک دختر جوان که به تازگی فارغالتحصیل شده و به هر دلیلی فعلا ازدواج نکرده و خودش هم نمیخواهد وارد فضای اشتغال شود، انگار در جامعه ما هیچ هویتی ندارد. هدف ما از طرح این موضوع این بود که احساس کردیم باید برای این شکاف هویتی، فکری بشود.
بهعنوان نمونه یکی از مباحثی که در همین زمینه مطرح است، بحث نوع نگاه به اشتغال است؛ جامعه ما اسلامی است و معتقد است خانمها، چه با پدر و مادر زندگی کنند و چه ازدواج کرده باشند، وظیفه اقتصادی ندارند؛ گرچه مانعی برای فعالیت اقتصادی آنها وجود ندارد. اما آنقدر زنان را به اشتغال تشویق کردهایم که اگر یک زن در بازه میان تحصیل و ازدواج، شاغل نباشد، انگار هیچ هویت اجتماعی ندارد. این دو حوزهای بود که در زمینه «بحران هویت» مورد اشاره قرار دادیم.
کارشناسان میگفتند مسئله را خوب پیدا کردیددر بررسی مسائل موضوعات حوزه زنان، علاوه بر مطالعاتی که خودمان داریم، برایمان خیلی مهم است با کارشناسان این حوزه در ارتباط باشیم. دربحث بحران هویت نیز از نظرات و راهنمایی چند نفر از اساتید بهره گرفتیم. ویژهنامهای که در این موضوع کار کرده بودیم را به دست اساتید و کارشناسان رساندیم، مطالعه کردند و بازخوردهای خیلی خوبی به ما دادند. مهمترین نکتهای که اساتید و منتقدان گفتند این بود که مسئله را خوب پیدا کردهاید. یعنی از زاویه خوبی به مسئله ورود کردهاید.
البته برخی از اساتید، ضمن تأیید اصل موضوع، معتقد بودند شاید در این دیدار جای بیان این دغدغهها نباشد. اما بررسیها و تجربیاتمان ما را به این نتیجه رساند که این بحث را در دیدار رهبری مطرح کنیم و الحمدالله بازخوردی که از حضرت آقا گرفتیم ما را به ادامه راهمان امیدوارتر کرد. اینکه ایشان از ماخواستند سراغ راهکار برویم، به این معنا بود که اهمیت و ضرورت طرح این بحث را تأیید کردند. هم این بازخورد رهبر و هم بازخوردهای مثبتی که از جامعه دختران انقلابی گرفتیم، باعث شد یقین پیدا کنیم که اشاره به این مبحث در آن دیدار کار درست و به جایی بود.
دلمان به یک جا قرص شدما طی ارتباطی که با اساتید و فعالان حوزه زنان داشتیم، احساس میکردیم دیدگاههای متفاوتی در فضای حوزه زنان وجود دارد. یعنی هر کدام از علما و اساتید برای خودشان نظراتی دارند و برای ما به عنوان کسانی که در حوزه علوم دینی تخصص نداریم، خیلی سخت است بخواهیم این نظرات را جمع کنیم. متوجه شدیم باید یک جایی دلمان قرص باشد و پایمان را در حوزه مسائل زنان محکم بگذاریم. برای اینکه مطمئن شویم در چارچوب دیدگاه اصیل اسلام حرکت میکنیم، تصمیم گرفتیم چارچوب فکری نظرات امام و آقا را مبنا قرار دهیم. همین حالا هر کدام از بچهها که بخواهند در زمینه زنان، مطالعاتی را شروع کنند، به آنها توصیه میکنیم کتاب «زن و بازیابی هویت حقیقی» که بیان دیدگاههای حضرت آقا هست را بخوانند. ما هم در نشریهمان نیز تمام تلاشمان این بود که در همین چارچوب باشیم. حتی پایین تمام صفحات نشریهمان، متناسب با متن، جملات کلیدی و راهبردی امام خمینی و حضرت آقا را درج کردیم.
امام، زنان را رهبران جامعه میدانندزمانی که پیرامون مباحث نشریه در حال مطالعه نظرات حضرت امام بودیم، به جملهای برخوردیم که فرموده بودند: «من شما [بانوان]را به رهبری قبول دارم. بانوان، رهبر نهضت ما هستند». با توجه به تمام مطالعاتمان، احساس کردیم چقدر این جمله دقیق و درست بود. از این جهت که بُعد خانوادگی و بُعد اجتماعی خانمها خیلی روی هم تأثیرگذار است، برعکس آقایان که برای آنها میتوان بین این نقشها تفکیک قائل شد. حضرت آقا صحبتی با این مضمون دارند که وقتی یک زن پا به عرصه اجتماعی میگذارد، انگار تمام خانواده او در آن عرصه اجتماعی حضور دارند؛ در حالیکه برای مردها همچین حالتی وجود ندارد. این یک نمونه از ارتباط میان بعد فردی و اجتماعی زنهاست؛ بهطور کلی این نقشها آنقدر با هم تعامل دارد که زنان را صاحب یک «قدرت نرم» کرده است و میتوانند روی افکار و روح و روان آدمها تاثیر بگذارند؛ از مجموع تمام اینها ما همان جمله امام را استنباط کردیم که «زنان رهبران جامعه هستند».
منظور این است که زنان بخواهند یا نخواهند، راهبری معنوی جامعه با آنهاست؛ چه بدانند، چه ندانند و چه تلاشی برای آن بکنند و چه نکنند؛ و چه این راهبری در مسیر درست بیاید و چه در مسیر غلط.
این استدلالها، پشتوانه صحبتی بود که در محضر آقا طرح کردیم. در واقع این کلیدواژه را در متن آوردیم ببینیم واکنش حضرت آقا چیست؛ که با توجه به اینکه نکتهای در مورد آن نگفتند، متوجه شدیم که مورد تأیید ایشان است.
به تلاش بیشتری نیاز هستمسأله اصلی ما این است که چرا اهمیت مشارکت اجتماعی زنان، دغدغه مدیران ما نیست و چرا این دغدغه در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای وارد نمیشود. مدام میگوییم زنها باید زن باشند و نباید مرد شوند؛ اما برای این موضوع یک سری الزامات وجود دارد؛ یعنی تا وقتی عرصههای حضور اجتماعی متناسب با هویت زنانه را نتوانیم تعریف کنیم، آن زن برای مشارکت اجتماعی مجبور است وارد فعالیتهای مردانه شود و اگر نخواهد وارد این فضا شود، اغلب مجبور است قید مشارکت اجتماعی را بزند. البته زنان در جمهوری اسلامی سعی کردهاند بهصورت خودجوش برخی عرصههای متناسب با هویت زنانه را تعریف کنند. اما برای آن ایدهآلی که از الگوی زن در جمهوری اسلامی انتظار میرود، نیاز به تلاش خیلی بیشتری وجود دارد.
از زنان، مرد بودن را انتظار دارندیک بحث دیگر در همین خصوص قصد داشتیم مطرح کنیم که به خاطر کمبود وقت مجبور شدیم آن را حذف کنیم. این بخش توضیح در مورد عرصههای فعلی است که برای مشارکت اجتماعی زنان وجود دارد. همین الان عرصههایی که برای حضور مستقیم خانمها در جامعه وجود دارد، سه دسته هستند؛ عرصههای «محدودکننده»، «نیمه محدودکننده» و «آزاد»؛ که عرصههای محدودکننده همان مشاغل تماموقت هستند که تمام وقت و انرژی یک زن را میگیرد. نیمهمحدودها، مشاغل پارهوقت و دورکاری است. یک سری عرصهها هم حوزههای آزاد هستند که لزوما برای شغل و درآمدزایی نیستند؛ این حوزههای کاری انعطاف خیلی زیادی دارند و میتوانند با روحیات زنانه منطبق شوند.
بحث ما این بود که در عرصههای محدود کننده یعنی مشاغل تمام وقت که به هرحال بخشی از زنان به خاطر ضرورت کسب درآمد یا به خاطر علاقه به آن وارد میشوند. اما چرا عرصه اجتماعی با ویژگیهای زنان منطبق نمیشود؟ حتی گرفتن یک مرخصی برای آنها کاملا شبیه به مردان است. در فضای نیمهمحدود و آزاد هم سیاستگذاریهای ما به سمتی نرفته است که چنین عرصههایی ایجاد شوند. انگار یک زن اگر نخواهد یا نتواند شغل تمام وقت داشته باشد، هیچجایی نیست که بتواند در یک شرایط مناسب و عادلانه، حضور اجتماعی داشته باشد.
البته زنان و دختران انقلابی با توجه به اعتقادی که به بحث آتش به اختیاری حضرت آقا دارند خودشان تلاش میکنند تا به این تکلیف مشارکت اجتماعی عمل کنند و عرصههایی را برای خودشان ایجاد میکنند؛ اما مسأله ما این بود که برای اینکه این موضوع بخواهد سرعت بگیرد، گسترش پیدا کند و ساماندهی شود، این حتما نیاز به ورود دولت و مدیران دارد؛ که این موضوع مهم، مورد تأکید رهبر انقلاب هم هست.
پیشنهادات را به من برسانیدواکنشها در طول خواندن متن و بعد از آن برایم خیلی جالب بود. در تمام طول متن زنان صدای ریز ریز احسنت گوی دختران همچنین پچ پچهای گه گاه حضار را میشنیدم. اصطلاح «زنان، رهبران جامعه» گویا اصطلاح غریبی بود. اگر شرایط بود باید میگفتم که این تعبیر، عین جملات حضرت امام است: «بانوان، رهبر نهضت ما هستند، ما دنبالۀ آنها هستیم. من شما را به رهبری قبول دارم. (صحیفه امام، ج۷، ص۱۳۲)». متن را ادامه دادم و دوباره قسمتی که به «قدرت نرم زنان» بهعنوان گره گشای دردهای اجتماعی اشاره کردم، صدای پچ پچها برایم جالب بود.
متوجه نشدم که کی متن به پایان رسید. از پلهها بالا رفتم. آقای معنوی و رویاهایم، حالا برایم آقای منطقی و واقعی شده بود. با سلامی برگهها را خدمت حضرت آقا دادم. داشتند حرفی میگفتند، من که برای نشستن دودل بودم، تردید را کنار گذاشتم و نشستم. فرمودند: «درمورد مساله زنان که مطرح کردید پیشنهاداتتان را به من برسانید.» چشم گفتم. گفتم: «آقا خیلی از دوستان سلام رساندند.» جواب دادند: «سلام من را هم به همهشان برسونید.». در انتها برای هرچه بهتر انجام دادن وظایفمان التماس دعا گفتم و درخواست کردم انگشترشان را بهعنوان تبرّک بگیرم که پذیرفتند.