در کتاب «ذکرها فرشتهاند» که به همت مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله تعالی علیه) چاپ گردیده، آمده است:
همراه آیت الله العظمی بهجت (ره) از حرم برمیگشتیم. نزدیکیهای هتل ارم، وقتی توی کوچه پیچیدیم، صدای پایی را از پشت سرم شنیدم که داشت دوان دوان میآمد. جوان عربی بود که فارسی را هم خوب بلد نبود. نفس زنان گفت: «آقا حاجت دارم».
آقا برگشتند و گفتند: «صد سال شده؟!».
جوان تعجب کرد. آقا ادامه دادند: «انسان یک وقتهایی از خداوند یک چیزهایی میخواهد، خداوند به ملائکه دستور میدهد که عمر این آدم را دو سال زیاد کنید، چون آن حاجتش فعل نقد نمیشود.»
بعد برگشت به آن جوان گفت: «حاجتت به اینکه عمرت زیاد شود، میارزد؟»
منبع: کانال موسسه سیره علما