نوجوانان در دوره جدید زندگی خود هویت تازه و شخصیت جدیدی به دست میآورند و خانوادهها با آگاهی و با کمک از روانشناس میتوانند کمک شایانی به نوجوانان خود کنند. آنها ممکن است با والدین سر ناسازگاری داشته باشند. در این گفتگو به راه حلهای بهتر برای برقراری ارتباط نوجوانان با والدین میپردازیم.
کودکان به تدیج بزرگ میشوند و به دوره شیرین نوجوانی قدم میگذارند و به دنبال استقلال و آزادی هستند، اما در مقابل، والدین هر روز نگرانتر از دیروز میشوند، مدام فرزندانشان را زیر نظر میگیرند. یا نوجوانان برای رسیدن به استقلال و اثبات تواناییهای خود کارهایی را انجام میدهند که گاه مورد پسند خانوادهها نیست. این کار ممکن است تبعاتی را به همراه داشته باشد.
زمانی که نوجوانان پا در این دوره میگذارند، فکر میکنند بزرگ شدند و همه کارهارا خودشان باید انجام دهند و اینجاست که اولین جدال بین پدر و مادر و نوجوان شروع میشود.
نوجوانی یک دوره حساسی است که بسیاری از رفتارها و ویژگیهای شخصیتی تغییر میکند و به صورت دیگر شکل میگیرد. نبود رابطه دوستانه بین والدین و فرزند، ترس نوجوانان از والدین و برخی محدودیتهای دیگر ممکن است باعث فاصله گرفتن نوجوانان از پدر و مادرها شود.
در دنیای امروز با توجه به پیشرفت تکنولوژی و آمدن موبایل در زندگی، باعث شده است که پدر و مادرها سرشان به گوشی و فضای مجازی گرم باشد و از نوجوانانشان دور شوند. این امر سبب میشود که نوجوانان هم به فضای مجازی روی بیاورند، به جای اینکه وقت خود را در کانون گرم خانواده سپری کنند. کمرنگ شدن روابط و کم صحبت کردن عواقبی هم در پیش دارد و ممکن است نوجوان را به بیراهه بکشاند.
نوجوانان در این دوره بیشتر به حمایت خانواده نیاز دارند به همین منظور با علیرضا مهدویان عضو هیئت علمی دانشگاه علم و فرهنگ و روانشناس تربیتی به گفتگو پرداختیم.
مهدویان گفت: اگر بخواهیم با ابعاد موضوع بیشتر آشنا شویم، مشکلات به صورت زنجیرهای و پلکانی بهم وصل هستند. در واقع مشکلات نوجوانان یک دفعه به وجود نمیآید که بگوییم ناگهان در سن ۱۸ یا ۲۰ سالگی با والدینشان دچار مشکل شده اند. اگر بخواهیم بهتردرک کنیم که جوان امروز، ویژگیها و مشکلاتش چه چیزی است؟ باید ببینیم در کودکی به چه صورت با خانواده در تعامل بوده است، درک این شرایط کمک میکند که مشکل نوجوانان را بهتر درک کنیم.
وی افزود: در سالهای اول تولد، چیزی که بسیار برای کودک مهم است، تعاملی است که با مادر دارد. مادر نسبت به فرزندش احساس مسئولیت، علاقه و محبت ویژه ایی دارد و آن را در آغوش میگیرد و با نوازش و محبت رفتار میکند. هروقت کودکش مشکل و نیازی دارد به سرعت به او توجه میکند و مشکلش را حل میکند و به اینصورت مادر با فرزند خود یک رابطه ایمن را برقرار کرده است.
وی گفت: درواقع کودک در ذهن خود تصور میکند که دنیا جای امنی است و من در پناه حمایت کسی هستم که والدین مشکلم را رفع میکند، اگر بیماری یا رنجی داشته باشم زمانی نمیگذرد که مشکل مرا حل میکنند.
محبت افراطی یا تفریطی والدین چه بلایی بر سر نوجوانان میآورد؟
احساس امنیت به عنوان پایه اییترین نیاز همهی ما انسانها است، ممکن است والدین به خصوص مادران به خاطر ویژگیهای خاصی که دارند به صورت افراطی یا تفریطی عمل کنند.
مهدویان گفت: بعضی از مادران دائماً به فرزندانشان توجه میکنند و مراقبتهای زیادی میکنند، همه این رفتارها به خاطر این است که نمیخواهند کوچکترین اشکال یا کمبودی در فرزندشان به وجود بیاید و بهترین شرایط را برای فرزندانشان تدارک ببینند.
این توجه افراطی باعث میشود که فرزند پرتوقع بار بیاید. یعنی نوجوانان انتظار دارند همه چیز بر وفق مرادشان باشد و هیچ چیزی به تاخیر نیفتد و با مشکل رو به رو نشوند.
وی اظهار کرد: درواقع نوجوانان تحملشان در مقابل ناکامی و سختی بسیار کم است و روحیه شکننده ایی دارند. وقتی در زندگی با کمبود و مشکلات مواجه میشوند فکر میکنند که دنیا روی سرشان خراب شده است و همه چیز به پایان رسیده است. توجه افراطی و محبت زیاد والدین باعث این وضع میشود.
وی ادامه داد:، اما برعکس، والدینی که نسبت به مشکلات کودک خود کم توجه باشند، برای مثال اگر کودکشان گریه میکند یا گرسنه است و کودک در عذاب و رنج باشد اهمیتی ندهند و به او توجه نکنند، کودک احساس ناامنی میکند.
وی گفت: ناامنی به این صورت که کسی حواسش به من نیست، کسی درک نمیکند که چه مشکلی دارم و کودک احساس میکند این دنیا جای امنی برایش نیست و تصور میکند که دنیا مثل یک جنگل است که هیچ حساب و کتابی ندارد؛ بنابراین فرزند این احساس دستش میآید که من نمیتوانم به کسی تکیه کنم و از فردی حمایت دریافت کنم. این باعث میشود که به شخصی اعتماد نکند و از دیگران فاصله بگیرد و دوست دارد بقیه را طرد کند قبل از آنکه خودش طرد شوند. روابط پایین اجتماعی از همینجا شروع میشود.
علیرضا مهدویان افزود: براساس یکی از نظریههای روانشناسی، نظریه اریکسون، که در هر مرحله ایی از زندگی هر فرد بحرانهایی دارد. یعنی باعبور موفقیت آمیز از آن بحرانها است که، اگر قدم اول سالم برداشته شود قدمهای بعدی هم به خوبی برداشته میشود.
وی گفت: اولین بحران، بحران امنیت در برابر ناامنی است. این پایهی اولیه که در سال اول تولد میباشد، اگر به خوبی شکل بگیرد برای سال دوم و سوم پایه ریزی درستتر میشود. یعنی بحران دوم بچهها این است که دوست دارند خودشان از عهدهی کارهایشان بربیایند، خودشان غذا بخورند چیزی که خیلی اوقات والدین این اجازه را نمیدهند.
اگر در این مرحله والدین سختگیرانه رفتار کنند و اجازه ندهند کارها را خودشان انجام بدهند عدم اعتماد به نفس به وجود میآید ودر آینده مشکلاتی را ایجاد میکند.
مشکلاتی که در دوره نوجوانی به این خاطر ایجاد میشود، این است که خودش را ناتوان میبیند. پس اگر این پایه مرحله دوم با اعتماد ایجاد شود و بداند که از پس کارهای خود برمیاید و مشکلی برای انجامش ندارد دیگر مشکلی در نوجوانی رقم نمیخورد.
بحرانهای دوران نوجوانی به چند دسته تقسیم میشود؟
روانشناس تربیتی افزود: یکی از بحرانهایی که مربوط به دوره نوجوانی است و خیلی از خانوادهها با فرزندانشان در این زمینه مشکل پیدا کرده اند، بحران هویت است.
اینکه من کی هستم، علایق و سلیقه هایم به چه صورت است. نوجوانان در یک مدتی یک مدل لباس میپوشند یا موهای خود را بصورت خاصی آرایش میکنندو با یک عده ایی خاص از دوستان ارتباط برقرار میکنند. تا بداند که کدام شیوه لباس، کدام افراد را میپسندند.
وی اظهار کرد: خیلی اوقات والدین آزرده میشوند که فرزندشان از زندگی چه چیزی میخواهند؟ هدفشان چیست؟ این سردرگمیها را، والدین درک نمیکنند. در صورتی که این سردرگمیها یکی از آن مراحل بحرانی زندگیشان است که باید بتوانند از این بحران سرافراز بیرون بیایند. هویت خودشان را پیدا کنند و بدانند که چطور آدمی هستند؛ و در تعامل با دیگران تشخیص دهند که با چه کسانی میتوانند ارتباط برقرار کنند.
وی تاکید کرد: این سردرگمی حتی تا سالهای بالاتر مثلا در ۲۵ سالگی هم ممکن است ادامه داشته باشد، زیرا هنوز فرد نمیتواند جایگاه و مسیر زندگی خود را پیدا کند، در نتیجه در همه ابعاد زندگی به عنوان مثال ازدواج، شغل و... به مشکل بر میخورند.
این سردرگمیها باعث میشود که خیلی از فرصتها و موقعیتهای مناسبی که پیش رویشان بوده را از دست بدهند.
وی افزود: مسئله اصلی این است که والدین نسبت به مسائل روانشناسی کودک و نوجوان و مسائل رشد وتحول و تغییراتی که فرزندان در هر دوره سنی دارند آگاه باشند و با شناخت و آگاهی نسبت به فرزندانشان برخورد کنند، چون هر نوع مداخلهی ناآگاهانه و نسنجیده ممکن است واکنشهایی را بعدها ایجاد کند که فرصت جبرانش نباشد.
یکی از مشکلاتی که والدین با نوجوانان دارند عدم آگاهی از روانشناسی و بی توجهی به فرزندانشان است. اگر موفق در این راه عمل کنند مثل یک اسکلت ساختمانی است که پایه هایش درست شکل گرفته و بقیه چیزها هم خوب اتفاق میفتد، ولی اگر این بحرانها به خوبی اتفاق نیفتد یک بنای متزلزل و ضعیفی در شخصیت کودک و نوجوان شکل میگیردو در آینده مشکلات و اتفاقات ناسالمی برایشان رقم میخورد.
در پایان میتوان چنین گفت که دوره نوجوانی، دوره بحرانی است و والدین با فرزندان خود باید ارتباط دوستانه برقرار کنند و در شبانه روز ساعاتی را مقرر کنند و به درد و دلهای نوجوانان خود گوش کنند و وقتی را به نوجوانان خود اختصاص دهند. والدین طوری رفتار کنند که اعتماد فرزندان خود را جلب کنند.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان