۲۱ مرداد امسال هم روزنامه جامجم در گزارشی، این روایت را منتشر کرد: یکی از زیلوبافان قدیمی میبد در سفری که رهبر انقلاب به یزد داشتند و در دیدار با نخبگان این شهر، پرسید: «چرا از تولید زیلو با اینکه یک فرش ایرانی است، حمایت نمیشود؟» پاسخ رهبر معظم انقلاب به این سوال، یک جواب ساده بود با هزار پیام: «من که نمیتوانم اصرار بکنم، ولی من باید یک کار فرهنگی انجام میدادم که دادم. تمام حسینیه و منزل خودم را زیلو کردم. انتظار دارم دیگران هم این کار را بکنند.»
همچنین نوروز سال ۹۶، مقام معظم رهبری در حالی در قاب تلویزیون برای پیام نوروزی دیده شدند که روی میز کنارشان «ترمه» یزد بود و زیر پایشان «زیلو»ی میبد. ایشان سال ۹۶ را سال «اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال» نامگذاری کردند.
اما سرگذشت این زیلوها شنیدنی است. آنچه در ادامه میخوانید، گزارش خبرنگار ایسنا از دل کارگاههایی است که محصولشان حالا جهانی شده است.
***
شال سبزی را که به کمرش بسته سِفت میکند. قامتش خم میشود و نخ را از بین تار و پودها رد میکند. صدای کوبیدن شانه روی نخ میپیچد و نقش سرو کمی قد میکشد. کودکیاش را به جای مدرسه، پشت دستگاه زیلوبافی تمام کرده و حالا ۶۲ سال است که دنیایش در رنگ و نخ خلاصه میشود.
«سیدرضا» سواد خواندن و نوشتن ندارد و هر چقدر که زیلو ببافد پول میگیرد. هر ماه چیزی حدود ۲ تا ۵/ ۲ میلیون تومان دستش را میگیرد تا شکم هفت سر عائلهاش را سیر کند. بعد از همه این سالها و هشت ساعت کارِ روزانه هنوز بیمه هم ندارد: «چارهای نیس. خدا میدونه با این پولی که درمیارم چطور زندگی میکنم». جملهاش را میگوید و باز هم خم و راست میشود. کمرش را هم برای همین بسته تا مبادا درد بگیرد.
سیدرضا و بافندههای دیگر هر کدام در خانههایشان دستگاه کوچکی دارند، اما از وقتی سفارشهای بزرگ، بیشتر و تعداد بافندههای کاربلد، کمتر شده، «محمدآقا»، «سیدرضا»، «آقا حسین»، «فتحالله خان» و «عباس آقا» همراه پنج بافنده دیگر دور هم جمع شدهاند تا کارها روی زمین نماند.
زیلوهایی که میبافند بزرگ هستند؛ بیشترشان ۳ در ۱۲ است و معمولا بافتن هر کدام یک ماهی از وقتشان را میگیرد. حالا ۱۱ سالی میشود که این ۱۰ بافنده جمعشان جمع است. صبحها خورجینهای بافته خودشان را ترک موتور پهن میکنند و تا کارگاه میرانند. کمِ کم ۶۰ سال سن دارند. برخی هم بیشتر. هر روز هشت ساعت خم و راست میشوند تا جانِ دستبافتههای گیاهی دیارشان را زنده نگهدارند.
بافندههای فعال در تعاونی زیلوبافان، بالای ۶۰ سال سن دارند
کارگاه بزرگ است و هر بافنده کنار همان دستگاهی که مشغول است، جکِ موتورش را زمین میزند. بعضی دستگاهها بادی شدهاند و بافنده با فشار چند دکمه نقشه زیلو را خلق میکند، اما بعضی دستگاهها همچنان سنتیاند و بافنده با عوضکردن اهرمهای بالای سرش نقشه را شکل میدهد.
از پشت تارها چهره و رفتار بافنده را تعقیب میکنم. نخ را از بین تار و پود رد میکند، شانه میکوبد و دستهایش به سمت دو اهرم چوبی بالای سرش میرود تا جابهجایشان کند و دوباره نخ را از بین تار و پود عبور دهد. دستها و بدنش دائم در حال حرکتند. بیدلیل نیست که میگویند بافندههای زیلو ورزشکار هم هستند و همه تناسب اندام دارند. این هنر برای خودش ورزش سختی است.
- چند ساله زیلو میبافین؟
همچنان مشغول کار است و اصلا صدایم را نمیشنود. جلوتر میروم و صدایم را از پشت ماسک بلندتر میکنم، اما همچنان مشغول است. دستم را تکان میدهم تا متوجهم شود. دوباره سوالم را تکرار میکنم. گوش و دهانش را با دست نشان میدهد و باز هم کلامی به لب نمیآورد. بافنده پشت سرش صدایم میکند: «خانوم نمیشنوه، بنده خدا کر و لاله».
چند قدم آنورتر کنار دستگاه یک بافنده دیگر میایستم. تا متوجهِ من میشود ژست میگیرد و اجازه میدهد از او عکس بگیرم. ۶۰ ساله است. سه سالی میشود که در کارگاهِ تعاونی مشغول به کار شده است. از بچگی میبافته تا زمانی که طالب زیلو کم میشود و او هم برای خرج نان و زندگی مجبور میشود سراغ بنایی و کارگری برود تا اینکه دوباره به زیلوبافی دعوت میشود. بیمه ندارد و کمردرد امانش را بریده است. با این حال مجبور است روزی ۸ ساعت خم و راست شود: «هر روز هر چی که ببافم همون قد پول میگیرم؛ ساعتی ۳۰ - ۴۰ هزار تومن.»
صدای شانهزدنهای بافندهها در یک سمت دیگر کارگاه گُم میشود و دستگاهها نخها را تاب میدهند. بازماندههای پنبه به کاهگِل دیوار چسبیدهاند. نخِ تارِ زیلو باید هفت بار تابیده شود و نخِ پود هم هفت لا باشد. نخها را از اصفهان میآورند و صفر تا ۱۰۰ زیلو ایرانی است. تنها زنی که در کارگاه کار میکند، دستگاههای نختابی را میپاید. کمی دورتر از سر و صداها یک دستگاه چوبی قدیمی برپاست؛ یادگار یکی از بافندههای کهنهکار بوده که حالا حتما استخوانهایش هم پوسیده است.
زمانی چرخ اقتصادی میبد با زیلوبافی میچرخیده. گفته میشود حدود ۳۰۰۰ دستگاه زیلوبافی در میبد وجود داشته و روزانه ۶۰۰۰ کیلو زیلو تولید میشده است. رسم بوده هر خانوادهای که صاحب پسری میشده یک نهال توت هم بکارد تا زمانی که فرزندش بزرگ شد، درخت توت جای یک دستگاه زیلو را بگیرد و یک بافنده و یک دار دیگر به سرمایه شهر اضافه شود. اما از زمانی که پای موکتها و فرشهای مصنوعی با طرح و سایزهای متفاوت به بازار ایران باز میشود، اقبال عمومی به زیلو کم و کمتر میشود و دیگر کمتر کسی طالب این فرش گیاهی است. تاریخچه زیلو گویای اوج و فرود این هنر - صنعت است که از دهه ۷۰ رو به فراموشی رفته است.
«عبدالکریم غنیپور» هم سالهاست که زیلو میبافد و حالا که به ۶۲ سالگی رسیده، مسئول تعاونی زیلوبافی میبد شده است. همه مردم میبد «غنیپور»ها را میشناسند. یکی دو نفر نیستند و کسب و کارشان زیلوبافی است. هر کسی که وارد میبد شود و بخواهد زیلو و مراحل بافت آن را ببیند به کارگاه تعاونی زیلوبافی میرود؛ از گردشگر گرفته تا مسئول.
این تعاونی از سال ۱۳۵۱ راه افتاده و زمانی ۶۰۰ عضو داشته، اما حالا فقط ۱۰۰ نفر در آن فعالند. بیشترشان بازنشستهاند و دولت هم برای بیمه بافندهها کاری نکرده است. فقط بیمه روستایی و عشایری مطرح شده که فایدهای ندارد و هیچکس از آن استقبال نمیکند. بافندهها میگویند تسهیلاتی که بیمه تامین اجتماعی دارد، بیمه عشایری ندارد.
- تا حالا کسی از بافندهها کرونا گرفته؟
- چن تا زیلوباف کرونا گرفتن، اما الحمدلله خوب شدن. کارگاه هم یه ماهی تعطیل بود تا اینکه دوباره باز شد.
- فروشتون بخاطر کرونا کم شده؟
- والا این روزا به خاطر کرونا فروش خیلی خوب نیس و قیمت نخ هم گرون شده. قبلا نخ کیلویی ۲۵ هزار تومن بود و حالا کیلویی ۴۵ هزار تومن شده. ما هم باید زیلوها رو گرونتر از قبل بفروشیم، اما چون قدرت خرید مردم کم شده فعلا گرون نکردیم. صادرات هم نداریم و فقط گردشگرایی که میاومدن میبد زیلوهای کوچیک میخریدن. چن تا تاجر هم از تهران برامون پشم و نخ میفرستن تا براشون زیلو ببافیم و خودشون صادر میکنن. پارسال هم ۵۰۰ میلیون تومن وام گرفتیم که یه کمی بهمون کمک کرد. از وقتی موکت مُد شد، زیلو از بین رفت. زیلو وقتی با نخ پنبه بافته میشه جنسش خنکه و به درد کشورای گرمسیری میخوره. با پشم هم بافته میشه و بیشتر به کارِ کشورایی که آب و هوای سرد دارن، میاد. نخا رو هم که تو کارگاههای رنگرزی یزد رنگ میکنن، چون میبد کارگاه رنگرزی نداره. زیلو دو رو داره. قابل شستشوئه و تا ۵۰ سال عمر میکنه. به اسم فرش سلامت میشناسنش.
عبدالکریم و بافندههای دیگر تمام زیلوهایی که بافتهاند تا بیت رهبری بردهاند و خودشان همانجا پهن کردهاند؛ دستبافتههایی که همه در همین تعاونی قد کشیدهاند: «کسی نبود که زیلو ببافه. همه رو خودمون همین جا بافتیم. ۴۰۰۰ متر زیلو با طرح زُلفک که حالا به طرح رهبری معروفه و هر کی میخواد زیلو سفارش بده میگه طرح رهبری میخوام. خانم، زیلو که خراب نمیشه، یه زیرانداز سادهس. مث دشت کویره. وقتی از بالا بهش نگاه میکنی سادهس، اما وقتی از نزدیک میبینیش میفهمی چقدر پیچیدهس. اصلا به خاطر همین سادگیشه که حضرت آقا طرفدارشه. حتی وقتی امام خمینی هم عراق زندگی میکردن، زیر پاشون زیلو مینداختن. وقتی حضرت آقا به یزد سفر کردن هم درباره زیلو صحبت کردن، اما تا حالا کارگاههای زیلوبافی میبد رو ندیدن.»
بافندهای در گوشه دیگری از کارگاه در حال چلهکشی است که در زبان محلی به آن «کاردوانی» میگویند. بین ۸ تا ۱۰ کیلومتر راه میرود تا برای یک زیلوی با کیفیت، ۵۰۰ تار آماده کند. این کار از زمان قدیم به وسیله دست انجام میشده و، چون زحمتش زیاد است حالا در تلاشند دستگاهی برای این کار تهیه کنند. بافنده برای یک متر زیلو به ۳۲۰ تار نیاز دارد و اگر زیلویی کیفیت خوبی داشته باشد باید طول تار را به ۲۴ برساند. با هر چله میتوان هشت زیلو بافت.
از زمانی که میبد شهر جهانی زیلو شده، خوشه زیلو هم شکل گرفته تا نقصهای موجود در این هنر از طراحی گرفته تا رنگبندی برطرف شود و بازار این هنر - صنعت گسترش پیدا کند.
بافنده برای چلهکشی باید بین ۸ تا ۱۰ کیلومتر راه برود
درآمد بافندههای زیلو از این کار ناچیز است و مدیر توسعه بازار خوشه زیلو هم تایید میکند که شکی نیست که یک هنرمند برای بافت زیلو دستمزد پایینی میگیرد. اما به دلیل نبود تناسب قیمت تمامشده مواد اولیه و قیمت فروش، این موضوع وجود دارد: «تمام زیلوبافان در تعاونی به طور مشترک سهام دارند و در سود سالانه آن شریک هستند. از طرفی مواد اولیه یک زیلو ابتدای سال ۲۵ تا ۳۰ هزار تومان بوده است و در حال حاضر کیلویی ۵۰ هزار تومان شده است. نمیتوان قیمت زیلویی که متری یا کیلویی ۱۰۰ هزار تومان بوده بر اساس افزایش قیمت مواد اولیه یکباره به متری ۲۰۰ هزار تومان افزایش داد، زیرا باید در این زمینه با موکت رقابت کند. دو سال پیش موکت متری ۴۵ هزار تومان بود و امسال به متری ۲۵۰ هزار تومان رسیده است. در حال حاضر قیمت موکت از قیمت زیلو که هنر دست است و قدمت بسیاری دارد بیشتر است! ما در حال رفع این مشکلات هستیم. مهمترین معضل ما شناختهشدهنبودن زیلو است و متاسفانه بازار محتوا برای این کار در نظر نگرفته شده. در کل چهار کتاب درباره زیلو داریم که محتوای دو کتاب، نقش و عکس زیلو است و هشت مقاله قابل استناد در این زمینه داریم که ۸۰ درصد آن کپی است.»
این صحبتها را «محمدعلی یادگاریان» به زبان میآورد و ادامه میدهد: «از خرید نخ تا تابیدن آن برای چلهکشی، تولید و فروش همه و همه در این محل انجام میشود. برخی مواد اولیه را از اینجا تهیه میکنند و زیلو را در کارگاههای خانگی میبافند و به جای رد و بدل کردن پول، دوباره نخ میگیرند. نخ زیلو کلفت است و کمتر کارخانهای آن را تولید میکند. به همین دلیل با محدودیت تامین منابع روبهرو هستیم. در خوشه زیلو نوعی نخ شناسایی کردیم که به صورت مشترک بین کارگاهها خریداری شد. چون نخ پنبه کلفت است بیشتر کارخانهها به آن ضایعات اضافه میکنند. اما ما ضایعات را حذف و نخ صددرصد پنبه تهیه کردیم. زمانی زیلو در همه خانهها پیدا میشد و ارزش مادی زیادی نداشت، زیرا پنبه در هر خانه به میزان زیادی وجود داشت. در یزد هم پنبه کشت میشد، اما بعد از خشکسالی، کشت هم کاهش پیدا کرد و قیمت پنبه بالا رفت که روی قیمت تمامشده آن هم تاثیر گذاشت. از سال ۲۰۱۸ که میبد به عنوان شهر جهانی زیلو ثبت شده، صندوق کارآفرینی امید هم بودجهای را به بافندههای زیلو اختصاص داده و هزینه خرید دستگاه زیلوبافی را در قالب وام به بافندهها پرداخت میکند. بسیاری از این تسهیلات استفاده کردهاند. در حال حاضر هم بیشترین تمرکز ما روی طراحی زیلوست. زمانی که زنجیره ارزش و تولید زیلو را بررسی کردیم متوجه حلقه مفقودهای به نام طراحی شدیم. به همین دلیل خوشه زیلو از سال گذشته دوره طراحی زیلو را راهاندازی کرد و افرادی که در رشته طراحی مشغول به تحصیل هستند تلاش میکنند که طراحی زیلوها را مدرن کنند. دانشگاه علمی - کاربردی هم دو سال پیش رشته زیلو را شکل داد، اما نتوانست آن طور که باید آن را پیش ببرد.»
درِ کارگاههای شخصی هم در شهر میبد بازند؛ کوهی از زیلوهای رنگارنگ بافتهشده و زیلوی نیمهبافتهای که بین زمین و هوا روی دار معلق مانده و بافندهای که تنهاست. بیشتر بافندهها سپیدمو و سنوسالدارند. آقای «کلانتری» هم ۶۸ ساله است و ۲۰ سالی از بافندگی دور بوده. خرج زیاد بوده و درآمد زیلوبافی کم؛ به همین دلیل مجبور شده برای آنکه خرج ۱۰ سر عائله را بدهد چند وقتی نگهبان شود و چند وقت دیگر هم بنایی کند. حالا هم که با داشتن بیمه بازنشسته شده، دوباره پشتدارنشینی را انتخاب کرده، چون «حقوق بازنشستگی کمه واقعا». حالا بچههایش بزرگ شدهاند و چندتایی از آنان در کارخانههای اطراف کار میکنند، اما هیچکدامشان زیلوبافی را دوست ندارند: «پول زیلوبافی خیر و برکت داره. یه زمانی با همین کار خرج ۱۰ نفرو میدادم. حتی کمش هم زیاده. پولش حلاله و با پول بادآورده فرق میکنه. حالا هم هرچند کم، اما پول با برکتی درمیاد و معلوم نیس چقدر درمیارم. یه وقتایی هیچ تومن، یه وقتایی یه تومن، یه وقتایی هم سه تومن. روزی رو خدا میرسونه خانوم. ۶ ماه پیش تصادف کردم و پام شکست و مجبور شدم پلاتین بذارم. یه مدت هم زنم کرونا گرفت و طول کشید تا دوباره به کار برگردم. این کارگاه هم مال من نیس، من فقط بافندهام.»
صاحب کارگاهی که آقای کلانتری آنجا کار میکند یک بافنده کارکشته است و هفتمین نسل خانوادهاش است که زیلو میبافد. آنقدر شاگرد داشته که حسابشان از دستش در رفته است و حتی تجربه آموزش به روشندلان را هم دارد و برای این کار سختی زیادی کشیده است. یک روشندل به ۶ ماه زمان نیاز دارد تا زیلوبافی را یاد بگیرد و این مدتزمان برای افراد عادی ۹۰ ساعت است.
مربی روشندلان هم یکی از همان غنیپورهای معروف شهر میبد است و از تجربه کار کردن با روشندلان میگوید: «یکی از مادرایی که واسه آموزش میومد، یه دختر نابینا داشت که ۱۹ سالش بود. دختر چند باری همراه مادرش اومد کارگاه و منم کمکم باهاش شروع به کار کردم و متوجه شدم استعداد خیلی خوبی داره. بعد از اینکه تجربه موفقی داشتم به بهزیستی پیشنهاد دادم که زیلوبافی رو به روشندلان هم آموزش بدیم که اونا هم استقبال کردن. اول، کارو با هفت نفر شروع کردیم و وقتی دوره آموزشی با موفقیت تموم شد، ۶ نفر دیگه تو کلاسا ثبت نام کردن. اما در کل ۶ نفر بافندگی رو ادامه دادن. نقشههای زیلو هم بهشون با خط بریل آموزش دادم و خدا رو شکر تا حالا هم برای هیچکدومشون هیچ مشکلی پیش نیومده. متقاضی واسه یادگیری زیاده شده و بیشترشون تو شهرستانای اطرافن. بالاخره هر چی باشه با این کار یه منبع درآمدی پیدا میکنن و روزی ۵۰ تا ۸۰ هزار تومن درمیارن. میدونین همین کار چقدر تو روحیهشون تاثیر میذاره؟ یه شاگرد داشتم که افسردگی داشت. بعد از اینکه زیلوبافی رو یاد گرفت حالش خیلی بهتر شد. جالبه که روشندلا بهتر از افراد بینا میبافن و دقت و حساسیت بیشتری دارن. چند باری هم با معلولای ذهنی صحبت کردم که ببینم میتونم بهشون آموزش بدم یا نه، اما تا الان به نتیجه درستی نرسیدم.»
محمدعلی غنیپور تا خانه یکی از همین شاگردانش همراهیام میکند. «علی» ۳۵ ساله است و در تاریکی مطلق بدنیا آمده. از وقتی زیلوبافی را یاد گرفته دستش در جیب خودش بوده است. زیلویی که تا نیمه بافته روی دار است. دستش را به دستگاه میگیرد و خودش را پشت تار و پودها میبرد. نخها را لمس میکند و بو میکشد. نخی که نرم و لطیف است رنگ سفیدی دارد و تشخیصش راحتتر است. نخ را از بین تارها رد میکند و با دستهایش شانه را پیدا میکند و میکوبد. صدای مربیاش را میشنود: «علیآقا محکمتر». صدای هیاهوی اعضای خانه در کوبیدن شانه گم میشود.
علی خسروینیا سه ماه وقت گذاشته تا زیلوبافی را یاد گرفته و کرونا وقفههایی هم بین کارش انداخته، اما حالا ۱۰ ماهی میشود که زیلوباف شده و تا حالا ۲۶ زیلو بافته و فروخته است: «اولش فکر میکردم زیلوبافی خیلی سخته و نمیتونم. کارو با استرس شروع کردم، اما وقتی انجامش دادم دیدم زیادم سخت نیست. روزی ۸ ساعت میبافم و اگه دستم تند باشه یه زیلوی کوچیکو یهروزه میبافم. اگه جای بزرگی داشتم زیلوهای بزرگتری میبافتم. دنبالشم که کار بزرگ هم ببافم. الان همه کارم شده زیلوبافی. قبلش بیکار بودم. با دیپلم انسانی و یه نامه از بهزیستی و فرمانداری از این کارخونه به اون کارخونه دنبال کار میگشتم، آخرشم هیچ کاری پیدا نکردم.»
- دستگاه رو خودت نصب کردی؟
- نه. نصبکردن دستگاه (دار زیلوبافی) خیلی ظرافت داره و از یه نابینای مطلق برنمیاد. به خاطر همینم آقای غنیپور زحمتشو برام کشید. دستگاه رو هفت ماه پیش حدود دو میلیون و ۵۰۰ خریدم.
- تا حالا شده موقع بافتن آسیبی ببینی؟
- نه خدا رو شکر.
- به جز زیلوبافی، هنر دیگهای هم بلدی؟
- انجمن نابینایان استان یزد به بچهها خدمات میده و کارایی مثل موسیقی، زیلوبافی و ... آموزش میده. بهزیستی هم تسهیلات میده و بیمهمون کرده. تا حدی اُرگ یاد گرفتم، اما ساز ندارم که بخوام مرتب تمرین کنم و بزنم. درسته که معلولا نقص عضو دارن، اما میتونن از تواناییای دیگهشون استفاده کنن. به معلولا توصیه میکنم ناامید نشن.»
طاقچه خانه علی با تقدیرنامهها و دیپلمهایی که گرفته، زیباتر شده است و میتوان در چشمان مادرش خوشحالی را هم دید که نگاهی به قد و بالای پسرش میاندازد و احتمالا در دلش قربان صدقهاش میرود.
کمی دورتر از خانه علی، کاروانسرای عباسی است و یک موزه از زیلوهای قدیمی و با ارزش استان یزد که زیلوها را استاد «سیدعبدالعظیم پویا» در دهه هفتاد جمع کرده و حالا حدود ۶۰ زیلو در این موزه نگهداری میشود.
به گفته تارا کشتکار - مسئول موزه - یکی از نادرترین موزهها در صنایع دستی مربوط به زیلو است. همه زیلوهایی که در موزه نگهداری میشوند وقف اماکن مذهبی بودهاند و وقفنامه دارند؛ به همین دلیل جابهجایی آنها عذر شرعی داشته است. استاد پویا از حضرت آیتالله خامنهای حکم شرعی میگیرد تا در ازای زیلوهای تاریخی و انتقال آنها به موزه، زیلوهای نوبافته اهدا کند و این روند ۱۰ سال طول میکشد تا زیلوها از مساجد و اماکن تاریخی جمعآوری شوند. این موزه در سال ۱۳۸۰ افتتاح میشود که البته کرونا درهای این موزه را هم بسته است.
زیلوهای موزه از دوره تیموری شروع میشوند و به دوران معاصر میرسند. یکی از خوشبافتترین زیلوهای موزه مربوط به سال ۱۲۳۳ و دارای نقوش باستانی است که طرحهای آن روی سفالینههای پیش از تاریخ هم وجود داشته. «سرو»، یکی از این طرحهاست که درخت مقدس آیین مهر است و بعدها وارد آیین زرتشت و اسلام شده و در ادیان مختلف تطبیق پیدا کرده تا زنده بماند. روی همه زیلوهای موزه، سال، ماه و امضای بافنده بافته شده است. روی یکی از زیلوها با ۶۳۴ سال قدمت تمام جزئیات بافت، ثبت شده است.
در این موزه، زیلوها به سختی نگهداری میشوند و ویترینهای استانداردی برای این کار وجود ندارد. موزه، سیستم سرمایشی و گرمایشی ندارد و شیوه نمایش آن هم به زیلوها آسیب میزند. مسئول موزه به ایسنا میگوید: «متاسفانه برای استانداردکردن موزه، بودجه وجود ندارد و علیرغم اینکه بارها برای این کار درخواست دادهایم، اما متاسفانه کسی نیست که این موضوع را بررسی کند. حتی مشکلات را به مدیرکل موزهها منتقل کردیم که در سال ۱۳۹۶ حدود ۶۰ میلیون بودجه به موزه اختصاص دادند. این مبلغ برای کفپوش فضا هزینه شد، چون کف موزه آجری بود و موجب میشد زیلوها دائم خاک بگیرند. در کل، نامه زیاد نوشتیم و مشکلات را مطرح کردیم و کاری بیشتر از این از ما برنمیآید.»
در موزه زیلو، ذوق و هنر افرادی جمع شده که با وجود نداشتن سواد در ۶۰۰ سال پیش، رنگها و طرحها را درست و بجا خرج کرده و کنار هم چیدهاند. ترکیببندیها و فرمهایی که در زیلوها جا گرفتهاند گفتنیهای بسیاری دارند که هر کسی قدرت رمزگشایی آنها را ندارد.
زیلو یکی از میراثیترین فرشهای دنیاست که در فضاهای عمومی پهن میشده؛ فضاهایی که عموما نیایشگاه بودهاند؛ از مسجد گرفته تا کلیسا، کنیسه و خانقاه. بیشترین قسمت از زیلوها که آسیب دیده مربوط به کفشکن این مکانها بوده با این حال بعد از گذشت صدها سال همچنان زندهاند. هنوز زیلوهای بسیاری در اماکن تاریخی پهن هستند و، چون عذر شرعی دارند از تحویل آن به موزه ممانعت میشود، زیرا در وقفنامههایشان تاکید شده که «این بافتهها از محل مورد نظر بیرون برده نشوند و اگر چنین شود خلافکننده به لعنت ابدی گرفتار میشود». به همین دلیل هم گاهی اوقات زیلوها را میسوزانند یا در انبار مساجد نگه میدارند تا خاک بخورد.
یکی از ویژگیهای زیلو، گیاهیبودن آن است و همان طور که از طبیعت گرفته میشود به طبیعت هم بازمیگردد. حتی زیلوهای وقفی که فکر میکردند به کار نمیآید به عنوان کود در زمینهای کشاورزی چال میشده است. تقریبا بیشتر زیلوها به رنگ آبی و سفید بافته میشوند. در زمان قدیم مرسوم بوده که اغلب زیلوهایی که در اماکن مذهبی پهن میشدند به رنگ آبی لاجوردی و سفید باشند. این رنگها حالت روحانیتری داشتند. نخ را با نیل رنگ میکردند که نسبت به مواد رنگزای دیگر راحتتر و بادوامتر بوده همچنین در برابر شستوشو و آفتاب تغییرات کمتری پیدا میکرده است. از طرفی پنبه، لیف نازکی دارد، آب بیشتری جذب میکند و زود اشباع میشود. در چند سال اخیر سعی شده تنوع رنگی زیلو بیشتر شود. بافندهها قبلا ترکیب رنگها را دلی انتخاب میکردند، اما در یک سال گذشته طراحی زیلو هم به این رشته اضافه شده تا نقشها و ترکیببندی جدیدی خلق شوند.
یکی از ویژهترین و تاریخیترین زیلوهای موزه مربوط به دوره تیموری است که برخلاف زیلوهای دیگر با سه رنگ بافته شده است. در عرضِ زیلو فقط دو رنگ میتوان استفاده کرد و تا کنون کسی متوجه نشده که چگونه از سه رنگ آبی، سفید و قرمز در عرض این زیلو استفاده شده است؛ تغییر رنگی که به صورت منظم ایجاد شده است.
زیلو را میتوان حاصل زندگی کشاورزی بشر دانست که مردم آن زمان توانستهاند از الیاف گیاهان زیراندازی ببافند که از اقلیم کویر و کوچه پسکوچههای خاکیاش تبعیت کند. حالا کارکشتههای این کار که آخرین نسل از زیلوبافان میبد محسوب میشوند جرات دارند پای دارهای بزرگ هم بایستند گرچه بیشترشان با ۶۰ سال سن هنوز هم دغدغه بیمه دارند. اصلا به همین دلیل جوانان شهر دل به زیلوبافی نمیدهند و ترجیح میدهند در کارخانههای کاشی و سرامیک کار کنند. رئیس شهر جهانی میبد هم میگوید: «بیمهکردن زیلوبافان از عهده من خارج است و به شهرداری مربوط نمیشود گرچه رایزنیهای بسیاری در این زمینه شده، اما بینتیجه مانده است. از طرق مختلف مثل استانداری و فرمانداری پیگیر شدیم. حتی زمانی که وزیر میراث فرهنگی یا آقای نوبخت به میبد سفر کرده بودند موضوع بیمه مطرح شد، اما میگویند نمیشود. موضوع بیمه از دست استان خارج است. تنها پیشنهاد مطرحشده در این زمینه بحث بیمه روستایی و عشایری است که به خاطر ساپورتنکردن درست بخش درمانی چندان مورد استقبال زیلوبافان قرار نمیگیرد.»
بعد از ثبت جهانی میبد به عنوان شهر زیلو در شورای جهانی صنایع دستی، اعتبارنامه شورای جهانی هم مثل شهرهای دیگر تحویل شهردار این شهر شد. هر شهری که جهانی میشود شهردار به عنوان رئیس شهر جهانی شناخته و دبیرخانه آن تشکیل میشود. گرچه علیرضا نقوی - شهردار میبد - هم اذعان میکند این شهر هم مثل سیرجان (شهر جهانی گلیم شیریکی پیچ) و آباده (شهر جهانی منبت) یکباره با پدیده جهانیشدن مواجه شد و چندان آماده این موضوع نبود، با این حال تلاش میکنند کم و کاستیها را جبران کنند که فعلا شیوع ویروس کرونا برنامههایشان را متوقف کرده است.
طبق گفتههای شهردار، سال گذشته نشستی در چین و مالزی برگزار و زیلو که قدمت آن به دوره پیش از اسلام میرسد، به عنوان فرش سلامت معرفی شد: «در حال مذاکره با شورای عالی مساجد کشور و ائمه جمعه هستیم تا سفارش زیلو بگیریم. دیداری هم با خانم ابتکار - معاون رئیس جمهوری - داشتیم و یکسری استارتاپهای شتابدهنده هم برای فروش زیلو در نظر گرفته شده است. قرار است برای بانوانی که در فضای مجازی زیلوهای بافتهشده خود را عرضه میکنند، اتفاقات خوبی بیفتد. از طرفی تسهیلاتی که برای مشاغل خانگی زنان در نظر گرفته شده به بانوان زیلوباف میبد هم اختصاص داده میشود. همچنین جهاد دانشگاهی با عنوان خوشه زیلو کلاسهای آموزشی زیلوبافی را برگزار میکند. میراث فرهنگی در برگزاری نمایشگاه زیلو خدمات میدهد. خانه زیلو و انجمن صنفی زیلوبافان شکل گرفتهاند و نماهنگهایی هم برای این دستبافته در فضای مجازی و شبکههای مختلف داخلی و خارجی تهیه شده که بزودی پخش میشوند. مستندسازیِ تاریخ شفاهی زیلو هم در حال انجام است. حتی بعد از ثبت جهانی بین ۲۰ تا ۳۰ دار زیلوبافی در میبد اضافه شدهاند. قبل از جهانیشدن بیش از ۲۲۳ دستگاه زیلوبافی در میبد وجود داشت و در حال حاضر شاهد رشد ۵۰ درصدی در این زمینه هستیم. بانک اطلاعاتی زیلو هم توسط جهاد دانشگاهی تشکیل شده که مستند و همراه با جیپیاس است.»
نقوی هم معتقد است: «زیلوبافی، کار واقعا فرسایشی است و تلاش میکنیم به سمت برندسازی برویم. یکی از مشکلات ما در میبد در بحث سفالگری و زیلوبافی، بستهبندی است که خوشبختانه دوستان ما در خوشه زیلو وارد عمل شدند و در این زمینه در حال انجام اقداماتی هستند. در بحث برندسازی هم در حال انجام اقداماتی بودیم که متاسفانه با شیوع ویروس کرونا با مشکل روبهرو شدیم. کیف زنانه، کیف لپتاپ و آباژور از جمله محصولاتی هستند که با زیلو تولید میشوند و آرمسازی روی زیلو هم به مرور در حال انجام است. ۱۴ شهر و روستای ایران در شورای جهانی صنایع دستی ثبت شدهاند و باید برای مارکتینگ این محصولات یک شبکه ایجاد شود که یکی از آنها زیلوست و در این زمینه اقداماتی هم با وزارت میراث فرهنگی و معاونت صنایع دستی انجام شده و منتظریم کمی از محدودیتهای کرونایی کم شود تا بتوانیم اقدامات تکمیلی را انجام دهیم. یکی از موضوعات مطرحشده، شهرهای خواهرخوانده هستند که میتوان از دیپلماسی شهری برای ارائه صنایع دستی خارج از مسائل دیپلماتیک و سیاسی که موجب تحریمها و محدودیتها میشود، استفاده کرد. خواهرخوانده میبد شهر «فائنتسا» یا همان «فائنزا» در ایتالیاست. این شهر قدمت تاریخی و جمعیتش مثل میبد است و در حال حاضر سفال میبد با این شهر مشترک است و هر دو، موزه سفال و سرامیک دارند. قدمت سفال میبد هم ۴۰۰۰ ساله است.»
با اینکه یکی از قوانین ثبت جهانی استفاده از المانهای شهری است، آنقدر که المانهای مربوط به سفال در میبد پررنگند، المانهای زیلو رنگ و لعاب ندارند. شهردار میبد در اینباره به ایسنا میگوید: «دو سال از جهانیشدن میبد به عنوان شهر زیلو میگذرد و ورود من به عنوان شهردار همزمان با جهانیشدن این شهر بود. برای جهانیشدن میبد پروسه سریع دو ساله طی شد و اینطور نیست که هیچ اِلمانی از زیلو در شهر کار نشده باشد. در میبد میدانی به نام زیلو احداث کردیم و المانی برای آن درست شده است و در حال برنامهریزی هستیم که چند دستگاه زیلوبافی را در نقاط مختلف شهر فضاسازی کنیم. در مجموعه گردشگری بام میبد که در یکی از نقاط مرتفع شهر است و سه فاز دارد، از نقش و نگارههای زیلو و سفال استفاده شده است. در حال ایجاد باغ زیلو و سفال هم هستیم که حدود ۱۵۰ هکتار خواهد بود. فاز اول بام میبد ۲۵ هکتار است که به عنوان یک کمپ گردشگری تا دهه فجر افتتاح میشود. پیادهراه شهر میبد با عنوان گذرنگارهها با تاکید بر نگارههای زیلو و سفال هم در حال شکلگیری است. حدود ۲۰ پرونده در میراث فرهنگی باز کردیم تا نقش و نگارههای قدیمی را به عنوان آثار فرهنگی ناملموس ثبت کنیم.»
شهر میبد هم بدون زیرساختهای لازم و به یکباره در شورای جهانی صنایع دستی ثبت شده است. حتی یک فروشگاه صنایع دستیِ همهچیزتمام هم نمیتوان در میبد پیدا کرد که از زیلو گرفته تا سفال و حصیر که همگی هنر دست مردم کویرنشین هستند، به گردشگر عرضه کند؛ موضوعی که شهردار میبد هم از آن به عنوان معضل یاد میکند: «میبد که هیچ. شما در مرکز استان هم نمیتوانید یک فروشگاه صنایع دستی همه چیز تمام پیدا کنید. متاسفانه هنوز زیرساخت کافی در این زمینه وجود ندارد که اگر تقاضا زیاد شد بتوان عرضه خوب و باکیفیتی داشت. ما در دو سالی که زیلو ثبت جهانی شده در حال انجام اقداماتی هستیم که طی ۱۰۰ سال گذشته انجام نشده بود.»