سقوط هواپیمای اوکراینی همزمان با آغاز عملیات انتقام سخت، و حمله سپاه به عین الاسد ، به فاصله اندکی از شهادت حاج قاسم سلیمانی و فاجعه شهدای بدرقه سردار یکی از پیچیده ترین امتحاناتی بود که تاریخ انقلاب اسلامی به خود دید.
در کنار این که داغ شهدای هواپیمای اوکراینی یعنی جوانان و نخبگان علمی و اقتصادی کشور که در این پرواز به شهادت رسیدند - و البته فقدان حتی یک تن- به خودی خود باعث غم و اندوه بسیار است اما وجود چند نکته که همچنان درباره ی آن ابهام زدایی کافی نشده است، این امنحان بزرگ و غم آن را سنگین تر نمود که به برخی از آن باید اشاره نمود:
1- غم سردار مقاومت برای ملت ایران عظیم بود اما حاج قاسم سلیمانی از سال ها پیش از شهادت نیز برای مردم ما شهید زنده به شمار می آمد و سرنوشت محتوم شهادت او برای ملت ما موضوع غیر قابل انتظاری نبود. ارتحال شهدای بدرقه این سردار نیز به دلیل عشقی که این عزیزان به سردار داشتند و علاقه همه خانواده های آن ها به اسلام و ایران و انقلاب ، داغی بود که در میدان مقاومت با همدردی و همراهی قابل تسکین می نمود ، اما در فاجعه شلیک به هواپیمای اوکراینی برای اولین با نظام با قصور انسانی با چیزی روبرو شد که هیچگاه تصور آن را هم نمی نمود. کشته شدن برخی تبعه خارجی ، تعدادی از شهروندان عادی و حتی برخی از افزاد با زمینه مخالفت و مهاجرت و انتقاد از نظام با شلیک خودی.
این واقعه رسانه ها و معارضین خونخوار جمهوری اسلامی که در بهت بدرقه سردار بودند را جان تازه ای بخشید که انتقام سیلی که از ملت ایران خورده بودند را با طرفداری دروغین از کشته شده های پرواز اوکراینی از نظام بگیرند.
2- حمله به عین الاسد ابهت آمریکا که از جنگ جهانی دوم هیچ گاه هدف درگیری و حمله مستقیم نظامی نبود را شکست و ایالات متحده که دزدانه اقدام به ترور سردار کرده بود ، در انظار جهانیان مورد حمله رسمی نیروی نظامی قرار گرفت و توان پاسخگویی هم نداشت. این واقعه تاریخی می توانست به نقطه ی عطفی برای مقاومت اسلامی و نظام ایران تبدیل شود، اما در پی این اتفاق تمام این شیرینی و اهمیت تحت الشعاع قرار گرفت.
3- گرچه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اقدامی مسئولیت پذیرانه در ابتدای این مصیبت مسئولیت قانونی این موضوع را بر عهده گرفت اما در سالی که گذشت نقل قول های مختلف درباره ی امکان دخالت آمریکا در خطای انسانی ایجاد شده ( اعم از جنگال و ...) در داخل و خارج ایران مورد بحث قرار گرفت. این مساله گرچه در مسئولیت های قانونی جمهوری اسلامی درباره ی جانباختگان تاثیر حقوقی نخواهد داشت اما از جنبه های افکار عمومی مساله را با اشکال متفاوتی روبرو می گرداند. به علاوه این احتمالات برخی سوالات درباره ی مدیریت آسمان در روز واقعه نیز هنوز جواب های قانع کننده ای از سوی مسئولین نظامی و غیر نظامی فرودگاه ها و ترافیک هوایی نیافته است.
4- باید توجه داشت که داغ عزیزان برای افراد سوگوار دشوار است واین دشواری جای هر گونه اعتراض و انتقاد را توسط همه خانواده ی عزادار را به جا می نماید اما وضعیت برخی از این افراد که عملا در حال مهاجرت و یا خروج از شرایط حساس آن مقطع تاریخی خاص بودند و یا حضور خانواده های آنها در خارج کشور که زمینه را برای تحریک ضد انقلاب فراهم می کرده، کنترل ابعاد احساسی ورسانه ای موضوع و همچنین امکان ارتباط و دلجویی با آسیب دیدگان را بسیار دشوار کرد.
به ویژه که برخی از این افراد هم به دلایل مختلف از قبل دارای زاویه های سیاسی و سلیقه ای و دیدگاهی با مجموعه نظام بودند و با دخالت عناصر رسانه ای معاند و منافقین ، معرکه گردان این افراد شده اند و مخاطبین عادی نیز چون حق را به خانواده ی فرد جانباخته می دهند، همدلی شان برانگیخته می شود. این مساله نیز جزو پیچیدگی هایی است که نمی توان به سادگی آنرا حل نمود.
به عبارتی برخی افرادی که از آغاز هم در فاز تقابل بوده اند، به دلیل جانباختن ناگوار عزیزان شان مورد احترام و تکریم اند و اما در فضای همین سوگواری خواسته و یا ناخواسته روبروی کشور خود ایستاده اند.
5- مهمترین سوی پیکان مهاجمان رسانه ای در داغ سنگین هواپیمای اوکراینی ، تضعیف اعتماد به نفس مدافعان وطن و پدافندهای کشور بوده است. چیزی که اگر به اهمال هر یک از پرسنل مسئول در شرایط مشابه منجر شود ممکن است به فجایع غیر قابل جبرانی منتهی شود.
به هر روی ، نگاه نگران و داغدار انقلاب و دل دردمند رهبر حکیم انقلاب درباره هواپیمای اوکراینی و حواشی و جوانب آن مانند استخوانی که بر زخم این کشور مانده باشد، کمتر از داغ فرمانده و شاید دشوارتر از داغ های دیگر نبوده و نیست و شاید توجه به التیام حقیقی درباره آن یکی از مهمترین نیازهای کشور هنوز هم هست.