گوش کن، وقت رجزخوانی سلمان شده است
حرف جمهوری اسلامی ایران شده است
ما همه شیر نَریم و نوه ی عباسیم
گفته بودیم که ما روی وطن حساسیم
ما گفتیم بترسید از ایرانیها
تازه جنگی که نکردند
سلیمانیهامَست بودید و شبی جام پُر از سَم خوردید
حقتان بود اگر سیلی محکم خوردید
تازه تنبیه شدید نوبت توبیخی نیست
صحبت از خاک وطن باشد اگر، شوخی نیست
راستی، زمزمه دست درازی دارید؟
با دُم شیر مگر که سَرِ بازی دارید؟
سَمتِ این خاک بیایی که تَنَت میسوزد
آن زمان، آش نخورده دهنت میسوزد
تو نفهمیده ای، این خاک
خراسان دارد
زود تعظیم کن، این طایفه سلطان دارد
ظالم، از روی سر اهل زمین پا بردار
من به دَر حرف زدم تا که بفهمد دیوار
بارِ دیگر نظرت سَمتِ
حرم افتاده؟
کارتان ساخته است، این به دلم افتاده
نوه ی حرمله و خطه ی ایران؟ هرگز
بگذریم از بغل خون شهیدان؟ هرگز
چند سال است که آماده ی هر نیرنگیم
ما به وقتش همه یکدست، همه یکرنگیم
همگی چشم به راهیم مسیحا برسد
آخرین نسل علی، منجی دنیا برسد
تو فهمیده ای، این خاک نگهبان داردزود تعظیم کن، این طایفه سلطان دارد...