کارگردان: دیوید فینچر - فیلمبردار: داریوش خنجی - بازیگران: مورگان فریمن و برد پیت - محصول 1995
درباره فیلمبردار
داریوش خنجی، فیلمبردار فیلم «سون» کاملا فیلمنامه را درک کرده و هدف نویسنده و کارگردان را از ساخت فیلم بخوبی فهمیده است. خنجی با تکنیکهای بصری خود، با مفاهیم فیلمنامه همراه شده بگونهای که از هنر وی در تیتراژ ابتدایی فیلم به شکل نماهای بسته ای، چون نوشتههای قاتل، تیغ و کندن پوست دست و ... بصورت بسیار هنرمندانه استفاده شده است.
سیاهی و ظلمت
فیلم «سون» در فضایی تاریک و با وجود سایههای بسیار فیلمبرداری شده است. این نورپردازی به هرچه مرموزتر شدن و معمایی گونهتر شدن فیلم کمک شایانی کرده است. تاریکی صحنهها که سعی در هر چه پر رنگتر کردن مفاهیم جاری در فیلمنامه مانند گناه و ظلمت و سردرگمی بشریت دارد، علی الخصوص در تصویر کردن نیویورک به عنوان نماد یک شهر پر از تباهی و سیاهی موفق عمل نموده است. همچنین بارش باران در اغلب صحنههای روز حس هیجان، استرس و تاریکی را (به جز در صحنههای پایانی فیلم که به نشانه رفع ابهامات، فضا روشن میشود) محسوستر نموده است.
استفاده صحیح از کارکرد نماهای دوربین
بسیاری از نماها علی الخصوص در صحنههای قتل و برای نمایان کردن جزئیات، کلوزآپ فیلمبرداری شده، اما در نمای مربوط به کارآگاهان بیشتر مدیوم شات مدنظر قرار گرفته و یا به مقتضای فضا، از تکنیک over the shoulder برای تاکید بر عملکرد رفتاری کارآگاهان در حل معما بهره برداری شده است. در صحنههایی از ابتدای فیلم کارآگاه سامرست که در حال بازنشستگی است را میبینیم که دوربین با نمای low angle shot سعی در نشان دادن تزلزل موقعیت کاری وی و تاکید بر شرایط بازنشستگیاش دارد. به نظر منتقد یکی از بهترین صحنههای فیلم، فیلمبرداری فضای کتابخانه با نماهای long shot است که به خوبی تکنیک dissolve در هنگام تدوین توانسته است سکانس مطالعه کتاب توسط کارآگاه سامرست را به تصویر بکشد.
تصویربرداری استدی کم در صحنههای تعقیب و گریز کارآگاه میلز، قاتل و سامرست، دوربین لرزان و تکانهای دوربین روی دست، ترس و دلهره را به بیننده منتقل میکند. یکی دیگر از قابهای بسیار زیبا همینجا خلق میشود، تصویر مرد قاتل در چاله آب، تفنگ روی شقیقه و سیاهی غیر واضح قاتل.
سکانس های پایانی
نماهای دید پرنده با استفاده از هلی کوپتر و نماهای اکستریم شات در صحنههای پایانی فیلم، در درک بیننده از موقعیت جغرافیایی محل سکانس پایانی فیلم بی تاثیر نبوده و قابهای بسیار زیبایی را در این صحنهها خلق کرده است؛ و در انتها، قرار گرفتن خورشید در پشت سر کوین اسپیسی و ترکیب چهره او با هاله نور پشت سرش، فرضیه منجی بودن کوین را القا کرده و نماهایی high angle، در انتقال حس قدرت و برتری قاتل کارکرد مناسب خود را داشته است. منتقد بر این باور است که قابهای تصویری و بصری متعدد این فیلم، آن را از نظر فیلمبرداری تبدیل به یک شاهکار هنری کرده است.
هدی اسمعیل نژاد