میرزا در سال ۱۲۸۶ شمسی، در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و برای مبارزه با استبداد محمدعلی شاه روانه تهران شد. همزمان با اوجگیری نهضت مشروطه وی به عضویت کانون "مجلس اتحاد" درآمد. در سال ۱۲۹۴ شمسی، "هیأت اتحاد اسلام" از یک گروه هفده نفره در رشت تشکیل شد که میرزا کوچکخان عضو مؤثر آن بود. این هیأت هدف خود را خدمت به اسلام و ایران اعلام کرد و به زودی میرزا کوچکخان رهبری هیأت را بر عهده گرفت. پس از اشغال نواحی شمالی ایران از سوی روسیه تزاری، هیأت اتحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزار پرداخت و یک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد. این هیأت، پس از چندی به کمیته اتحاد اسلام تبدیل شد و تا پایان سال ۱۲۹۶شمسی، بخش وسیعی از گیلان و قسمتی از مازندران، طارم، آستارا، طالش، کجور و تنکابن زیر نفوذ آن درآمد. این کمیته اندکاندک به مبارزه با استعمار پرداخت و از دل آن نهضت جنگل بیرون آمد. میرزا کوچک خان در قیام خود ضربات سخت و جبرانناپذیری را به شوروی و انگلیس وارد ساخت، اما سرانجام در پی اتحاد استعمار خارجی و استبداد داخلی، میرزا کوچک جنگلی در ۱۱آذرماه ۱۳۰۰شمسی به شهادت رسید.
اولین مؤلفه قیام میرزا کوچکخان جنگلی، شاخصه ضد استعماری بودن آن بود. وی نه تنها با قدرت تمام در برابر زیادهخواهیهای استعمار پیر مبارزه میکرد، بلکه در برابر دول استعماری دیگر نیز سر سازش نداشت.
آزادیخواهی یکی دیگر از مؤلفههای قیام میرزا کوچکخان است که رابطه مستقیمی نیز با مبارزه با استعمارگران خارجی دارد. به شهادت تاریخ، هنگامی که جنگلیها رشت را به تصرف خود در آوردند، رهبر نهضت جنگل طی اطلاعیهای در مورد جایگاه آزادی در مبارزه اعلام کرد: «خداوند متعال همه را آزاد آفریده و بنده یکدیگر نیستند و طوق بندگی را نباید به گردن نهند.»
از دیگر مؤلفههای قیام میرزا کوچکخان، اسلامی بودن و پایبندی وی به مبانی دینی است. براساس شواهد تاریخی، «میرزا یک مرد مذهبی تمام عیار بود. هیچگاه واجباتش ترک نمیشد و از نماز و روزه قصور نمیکرد و در بین دو نماز، آیات "و من یتوکل على الله فهو حسبه" و "قل اللهم ملک الملاک" و "لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله... " را زمزمه میکرد.»
از مولفههای دیگر نهضت جنگل، عدالتخواهی بود. میرزا کوچکخان در بیانیهای در مورد جایگاه عدالت در نهضت جنگل مینویسد: «انواع مرارتها، گرسنگیها و دربه دریها دیدهایم، به امید اینکه روزی موفق شویم ایران را از وجود خائنها تصفیه کرده، نیروهای بیگانه را خارج نماییم و پایههای عدالت را محکم کنیم.»
به اذعان احمد کسمایی، یکی از نزدیکان میرزا کوچک خان، هدف نهضت جنگل این بود که «پس از به دست آوردن استقلال و ایجاد یک حکومت ملی در سراسر کشور، اراضی مالکان بزرگ را میان زارعین قسمت کرده و سوادآموزی را برای تمام مردم ایران اجباری کند.»
از دیگر مولفههای مبارزاتی میرزا کوچکخان، تلاش برای حفظ تمامیت ارضی ایران است. روزنامه جنگل، ارگان نهضت درباره اهداف مبارزاتی جنگلیها مینویسد: «ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه... ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم. این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به هم صدایی کرده، خواستار مساعدتیم.»
میرزا در یکی از نامههای خود، بر این مهم تاکید کرده و مینویسد: «عاری از شرف میدانم کسی را که حقوق و حاکمیت و استقلال مملکت را فدای شغل و مقام کند... من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم...»
سردار جنگل در کلام امام خمینی (ره)
این قیامها که ما شاهدش بودیم ایجادش همه از علما بود. این قیامهایی که در این صد سال شده است از کی بوده؟ چند قیام در این صد سال؟ کی رأس اینها بوده؟ قیام تنباکو، مرحوم میرزا بود. قیام مشروطه از نجف، آقایان نجف، از ایران، علمای ایران ایجاد کردند. این چند قیامی که ما شاهدش بودیم همه از علما بود. علمای اصفهان قیام کردند، رأسشان مرحوم حاج آقا نورالله بود. علمای تبریز قیام کردند. علمای مشهد قیام کردند. در این صد سال هر چه قیام بوده است تقریباً از اینها بوده، تبریز هم خیابانی یکی از آقایان. بله، جنگل هم بودهاند. آنها هم بودهاند. اما در اقلیت بودند. عمدهاش اینها بودند.
میرزا کوچکخان از نگاه مقام معظم رهبری
اگر بخواهیم به تاریخ برگردیم، همه جا، پای بینش دینی و سر رشته داران امور دینی مردم را میبینیم. قیام میرزای شیرازی، مسئله مشروطیت، قیام مدرس، قیام میرزا کوچک خان و مسائل گوناگون دیگر، چه قبل از دوران پهلوی، چه در دوران پهلوی همه جا، پای انگیزه دین و به طور مشخصتر، پای علمای اسلامی در میان و مشهود است. (۵۱/ حوزه و روحانیت، ج ۱) میرزاکوچک شجاع جنگلی، یک نمونه و یک مسطوره [نمونه]است؛ وقتی مرحوم میرزا کوچک جنگلی در این منطقه دلش با احساسات شجاعانه اسلامی بیدار شد، آن روز نغمه اتّحاد اسلام در سرتاسر گیلان و در بین خواص این مرز و بوم پیچیده بود. (سخنرانی در رشت ۱۱/۰۲/۱۳۸۰)
میرزا کوچک، مرد تنهایی بود که به دو قدرت بزرگ آن روز دنیا - یعنی روسها و انگلیسیها - یک «نه»ی بزرگ گفت. نه با روسها ساخت، نه با انگلیسیها؛ اما در کنار او کسانی بودند که میخواستند با دستگاه حکومت آن روز - بعد هم با رضاخان که تازه میخواست سر کار بیاید - مبارزه کنند، اما به روسها پناه میبردند؛ به باکو رفتند و بند و بستهایشان را کردند و به ایران برگشتند و سرسپرده آنها شدند. اما میرزاکوچک خان قبول نکرد و حاضر نشد سازش کند؛ او، هم با انگلیسیها جنگید، هم با قزّاقهای روس جنگید، هم با لشکر رضاخانی - و قبل از رضاخان، آن کسانی که بودند - مبارزه کرد؛ با احسان اللّه خان و دیگران هم کنار نیامد. وقتی جوان گیلانی سر قبر میرزاکوچک خان میرود و میبیند این مرد تنها، این مرد با ایمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگلهای گیلان در مظلومیت مُرد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت کرد؛ مُرد، اما یک مشعل شد.
ما در دوران مبارزه خودمان، هر وقت نام میرزاکوچک خان را به یاد میآوردیم و شرح حال او را میخواندیم، نیرو میگرفتیم. او از همت و اراده و شخصیت و هویّت خود خرج کرد، برای این که به یک نسل هویّت و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد. امثال او تعدادی بودند که در غربت مبارزه کردند، در غربت هم مُردند؛ اما میبینید که امروز غریب نیستند. جریان تاریخ، جریان عجیبی است. نگذاشت و نخواهد گذاشت شیخ فضل اللّهها و میرزاکوچک خانها و خیابانیها و امثال اینها، همچنان که غریب مُردند، غریب بمانند. دشمنان میخواهند این مفاخر را از دست جوان ایرانی بگیرند. (سخنرانی مقام معظم رهبری در رشت ۱۲/۲/۱۳۸۰)
درست است که نماد شجاعت و مجاهدت مردم گیلان بحق شهید بزرگوار میرزا کوچک جنگلى است که براى اسلام براى قرآن براى اقامه دین و در مقابله با بیگانگان و متجاوزان در دوران غربت قیام کرد و یاد او هرگز نباید فراموش شود، اما در دوران انقلاب اسلامى آن کسانى که توانستند نمادهاى گوناگونى در عرصههاى مختلف از گیلان عرضه کنند و نشان بدهند یکى دو تا نیستند. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هزاران نفر از مردم استان گیلان ۸/۱۰/۱۳۸۹)
از تصادفهاى شگفتآور یکى این است که قیام میرزا کوچکخان جنگلى در پنجاه سال قبل تقریباً، که یک قیام اسلامى و مردمى بود، در خرداد واقع شده است. (۱۴/۳/۱۳۶۱- سخنرانی مقام معظم رهبری نمازجمعهی تهران) مردم مؤمن گیلان همواره پرچمدار مبارزه با استعمار و استبداد بوده اند و میرزا کوچک خان جنگلی نمونه بارز آن است. (۱۳۸۹/۱۰/۰۸- سخنرانی در دیدار هزاران نفر از مردم استان گیلان با رهبر معظم انقلاب) میرزا کوچک جنگلی برای اسلام، برای قرآن، برای اقامه دین و در مقابله با بیگانگان و متجاوزان قیام کرد. (بیانات رهبری در دیدار هزارن نفر از مردم گیلان ۸/۱/۱۳۸۹)
«میرزا از منظر اندیشمندان»
«ابراهیم فخرایی»:
(نویسنده کتاب سردار جنگل و از یاران میرزا کوچک خان) میرزا آدم معتقدی بود. خیلی به اسلام عقیده داشت. هیأت اتحاد اسلام درست کرده بود که ۲۷ نفر عضو این هیأت و اغلبشان هم از روحانیون بودند. او هیچ کاری را بر خلاف شرع انجام نمیداد. (کیهان فرهنگی سالنامه اول، شماره ۹، آذر ۱۳۶۳)
«آیت الله مدرس»:
وقتی از شهید مدرس در باره نهضت جنگل و میرزا کوچک خان استفتاء میکنند که «آیا محاربه با جمعیتی که پنج سال است به نام اتحاد و اسلام و جنگلیها در حدود گیلان قیام و عملا خود را به تمام اهالی ایران معرفی کرده و جز حفاظت نوامیس اسلامی و حراست استقلال مملکت و دفاع از دشمنان ایران و اسلام را قطع نفوذ و مداخلات ظالمانه و تعدیات جابرانه اجانب، مقصد و مقصودی نداشته و ندارند و تنها جمعیتی که تحت تأثیر دیگران نبود و فقط به قوای مادی و معنوی ایران اتکا و اشکال داشته و حقیقتاً موجب افتخار و شرافت ایران و ایرانی است چه صورت دارد؟ آیا محاربه با این جمعیت در حکم محاربه با امام زمان نخواهد بود؟»
مرحوم مدرس در جواب مینویسد: «بسمالله الرحمن الرحیم. حقیر از آقا میرزا کوچک خان جنگلی و اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم. بلکه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدم و مسجل و بر هر مسلمانی لازم؛ خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنان را تعقیب و تقلید نمایند. پر واضح است که طرفیت و ضدیت و محاربه با همچون جمعیتی مساعدت به کفر و معاندت با اسلام است. (قیام جنگل صفحه ۴۸ / نهضت جنگل به روایت اسناد وزارت امور خارجه صفحه ۲)
«ملکالشعرای بهار»:
مرحوم میرزا مردی بود مذهبی و غالبا استخاره میکرد. جوانی بود از طلاب علوم دینیه و ادبیات، در مدارس رشت به تحصیل مشغول بود و عمامه به سر داشت. بعد از انقلاب مشروطه در سنه ۱۳۲۶ هجری قمری در گیلان بر ضد محمدعلی شاه و استبداد صغیر قیامی شد و جمعی از طلاب و جوانان هم به آن پیوستند که یکی از آنها مرحوم میرزا کوچک خان بود. میرزا با عقیده اتحاد اسلام به گیلان رفت و در جنگ بینالملل تشکیلاتی را در شهر و در جنگل فومن به نام اتحاد اسلام به راه انداخت. (تاریخ مختصر احزاب/ ملکالشعرای بهار)
«علی اکبر دهخدا»:
علی اکبر دهخدا که میرزا کوچک خان را در سنین جوانی دیده بود، در یادداشتهای خود مینویسد: میرزا کوچک خان از مجاهدین گیلان و بی نهایت شجاع بود... اول بار که او را دیدم جوانی خوش قیافه به سن سی ساله مینمود در نهایت درجه معتقد به دین اسلام و به همان حد نیز وطن پرست بود؛ آن هم از راه این که ایران، وطن او، یک مملکت اسلامی است و دفاع از آن را واجب میشمرد. نماز و روزه او هیچ وقت ترک نمیشد و هرگز در عمر خود شراب نخورد و هم چنین از دیگر محرمات دینی مجتنب بود، لباس عادی داشت، قانع و بی طمع بود، همیشه متفکر بود و بسیار کم تکلم میکرد، اطاعت امر آزادی خواهان بی غرض و طمع را مثل واجب دینی میشمرد و همان وقت که در جنگل بود با معدودی از آزادی خواهان تهران که به آنان اعتماد و اعتقاد داشت در کارهای خود کتباً و به پیغام مشورت میکرد؛ لیکن پس از مشورت با آنان نیز فاصل استخاره بود و اگر استخاره مساعد نبود به گفتههای ایشان عمل نمیکرد. (ماهنامه شاهد یاران، شماره ۱۳)
«دکتر حشمت»:
دکتر حشمت (متحد اصلی و نزدیکترین یار میرزا در نهضتجنگل) در توصیف او و افکار و عقاید میرزا، به بازجویان خود پس از دستگیری چنین میگوید: «.. میرزاکوچک خان یک مرد بهتماممعنا مسلمان بوده و تابهحال دامنش به بیعفتی و بی دینی و دزدی و خیانت ملوث نشده است. این شخص است که آرزو دارد اسلام را به اعلاءدرجه استعلا ببیند. دیانت اسلام را بهتماممعنا قبولکرده و برای اجرای قوانین آن لباس مجاهدت بر تن نموده است. این مرد کسی است که تمام همراهان خود را قبلا قسم داد که برای حفظ اسلام و ایران از جان و مال بگذرند. این آدم [میرزا کوچکخان]با آنکه انقلابی است وطندوست و ملت پرست و دینپرور است...»
«احسان الله خان»:
احسان الله خان به دلیل اختلاف فکری و عقیدتی از میرزا کوچک خان جدا شد و حتی با او جنگید با این وجود نتوانست واقعیتی مسلم را در خصوص شخصیت این مرد مقاوم مورد انکار قرار دهد و اقرار کرد: میرزا کوچک خان در شمال وجهه ملی داشت و یکی از مجاهدین شجاع، باشهامت و بسیار صالح بود که در تمام طول عمر و خدمتگزاری در راه انقلاب با داشتن آن همه اقتدار مرتکب هیچ گونه دزدی، اختلاس و استفاده شخصی نشده برای خودش یک شاهی هم برنداشت. ژنرال دونسترویل هم که از دشمنان جدی میرزا کوچک خان بود و قوایش چندین بار با وی جنگیدند در خصوص این مجاهد مسلمان مینویسد: نهضت جنگل از طرف میرزا کوچک خان انقلابی معروف که یک ایده آل با شرف و منصفی است تشکیل یافته (است) و در جای دیگر میگوید: امثال این مرد در ایران کمیاب است، ولی راجع به طرز نگرش او، چون بر علیه انگلستان است اظهار تنفر میکند. (رقابت روسیه و انگلیس در ایران محمد علی منشور گرکانی، به اهتمام محمد رفیعی مهرآبادی، ص ۶۵.)
«میرزا در کلام همسر»:
یکی از عواملی که تا حدودی از دردها و آزردگیهای میرزاکوچک خان میکاست، وجود همسر وفادار، مقاوم و صبورش میباشد میرزا کوچک خان جنگلی در آخرین دیدار، چشم در چشم اشک آلود همسرش میدوزد و درد دل میکند. همسر میرزا نیز چنین میگوید: «من که به مراتب فرزانگیات آگاهم، از آنچه بر من گذشته تاسفی ندارم و از آنچه بر من وارد خواهد شد نیز راضی ام؛ زیرا به خدای عادل و رئوف توکل دارم و همه پستیها و بلندیها و تحولات را از سرچشمه مشیت او مینگرم. من بازندگی ساده و شرافتمندِ توأم با فقر و قناعت خو گرفته ام و، چون آمیخته به ریا و تصنع نیست، آن را محبوب و لذت بخش میشمارم و معتقدم بهترین لذت جهانی هستی، راحتی روح و آسایش وجدان است».
همچنین ایشان در این دیدار گفت: اوضاع ما از همه جهت مغشوش و نامعلوم است. خطر از هر سو تهدیدمان میکند و در معرض طوفان حوادث هستیم. تو جرمی نداری جز اینکه همسر من هستی و سزاوار نیست بی سرپرست و بلاتکلیف بمانی و زندگی ات سیاه و تباه گردد. حیف است هنوز از گلستان زندگی گلی نچیده، دچار خزان حوادث شوی و از طراوت بی بهره بمانی در حالی که طلاق حلاّل این مشکلات است و تو پس از طلاق به حکم شرع مجاز خواهی بود زندگی نوینی برای خود تدارک ببینی.
همسرش گفت: من این پیشنهاد را نمیپذیرم، زیرا مایل نمیباشم به پیمان شکنی و بی وفایی متهم شوم. قبول این تکلیف به معنای تن دادن به ملامتهای مردم است. آیا نمیگویند هنگام اقبال روزگار با شوهرش بود، اما زمان مصایب ناساز گشته است؟! نه، تسلیم چنین امری برایم گوارا نمیباشد. من هنوز تو را روی پلههای شهرت و افتخار میبینم. (سردار جنگل، ص ۳۸۷؛ میراث ماندگار، ج اول، ص ۱۴۹؛ زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج ۵، ص ۳۰۹؛ تلاش آزادی، باستانی پاریزی، ص ۳۳۶.)
«علیاکبر ولایتی»:
میرزا کوچک خان، مسلمانی معتقد، و مبارزی وطن خواه و نستوه بود و نهضت او خاستگاه دینی و مردمی داشت. نهضت جنگل به رهبری میرزاکوچک خان جنگلی در شرایطی شکل گرفت که همه جای سرزمین ایران آماده قیامهای آزادی بخش برای پایان بخشیدن به حضور بیگانگان و پایان دادن به اوضاع آشفته درون مرزها بود. نهضت جنگل مقارن با بروز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ شکل گرفت. با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان هدفهای عمده نهضت عبارت بود از: اخراج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت، رفع بی عدالتی و مبارزه با خودکامگی و استبداد.
در پی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، و متارکه روسیه از جنگ جهانی اول، دولت انقلابی دستور بازگشت نیروهای روس را صادر کرد. در این میان انگلیس بی رقیب ماند و در ایران به قدرت فعال مایشاﺀ تبدیل گردید؛ از همین رو تصمیم گرفت تا نهضت جنگل را که کانون اصلی تهدید منافع خود میدانست، از میان بردارد. براساس این برنامه عده زیادی از اهالی منطقه شمال را به جرم ارتباط با قوای جنگل دستگیر و به مناطق دیگر تبعید کرد. (منبع: ماهنامه شاهد یاران/شماره ۱۲ / آذرماه ۱۳۸۵)
«آیتالله رضا استادی»:
قیام میرزا کوچک خان جنگلی و... اینها قیامها و اقدامهایی هستند که توسط روحانیت ترتیب یافته و انجام و دنبال شدهاند و همه مورخان معاصر، دخالت روحانیت را در این نهضتها قبول دارند. نهضت مرحوم میرزا کوچک خان (که راجع به ایشان حرفهای نادرستی زده شده و قضاوتهای غیرواقعی علیه ایشان صورت گرفته) اسلامی بوده و هیچ ریشهای جز اسلام، جز قرآن، جز خدا، جز پیامبر نداشته... در مورد میرزا کوچک خان واقع این است که میرزا کوچک خان یک مسلمان معتقد و یک روحانی مؤمن بوده و قیام او یک قیام اسلامی و در راستای سایر قیامهایی است که فقط و فقط منشأ دینی داشتهاند. (ماهنامه شاهد یاران، شماره ۱۳، آذر ۱۳۸۵)
«علی دوانی»:
پس از انقلاب مشروطیت یکی از بزرگترین جنبشهایی که در مملکت (ایران) پدید آمد قیام میرزا کوچک خان بر ضد نابسامانی موجود و نجات مملکت از نفوذ بیگانگان بود، چیزی که در این نهضت جلب توجه میکند این است که رهبری انقلاب را یک روحانی جوان عهده دار بود. مرکز ثقل و مغز متفکر جنگل را هیات اتحاد اسلام تشکیل میداد که افرادش به استثناء چند نفر همه از علماء بودند. شیخ بهاء الدین املشی، شیخ عبدالسلام، حاجی شیخ علی حلقه سری علم الهدی، سید عبدالوهاب صالح، حاج سید محمود روحانی (داماد ملا محمد حمامی روحانی مشهور گیلان) شیخ محمود کسمایی از اعضاء برجسته هیات مزبور در قیام جنگل به رهبری کوچک خان به شمار میرفتند. (نهضت روحانیون در ایران، ج ۱ و ۲، علی دوانی، ص ۳۵۵- ۳۴۷.)
میرزا کوچک خان یک طلبه روحانی مصمم بود که، چون دید با این لباس نمیتواند در یک حرکت سیاسی حضور یابد لباس را کنار گذاشت و به نام اسلام و خدا و دین قیام کرد، در عظمت میرزا همین بس که دوست و دشمن او را مردی صادق، پاک و نجیب میدانند، زیرا مدام متوجه ذات مقدس حضرت حق بود، همیشه در تنهایی و موقعی که ناراحت میشد دست به تسبیح میبرد و ذکر میگفت و با خود زمزمه میکرد: خدایا تو را شناختم، قیامم برای توست، مصلحت چیست؟ این ها، چون به یاد خدا بودند قیامشان ماند و باید بماند، وی به این نکته اشاره میکند اگر نیروی نظامی میرزا کوچک خان روحانی انقلابی و قهرمان بزرگ با قدرت علمی و ولایت فقیه سید حسن مدرس و با نطقهای آتشین شهید شیخ محمد خیابانی در هماهنگی کامل بود در آن موقع میتوانستند بساط استبداد و استکبار را برچینند (سخنرانیهای اجلاسیه کنگره بزرگداشت روحانی مجاهد میرزا کوچک جنگلی، گیلان آذر ۱۳۶۸، ص ۸۸- ۹۱)
«آیتالله محفوظی»:
این فرزند حوزه احساس وظیفه کرد که در مقابل ستم قیام کند و در چندین میدان مبارزات خود را ادامه داد، به دلیل تشابه آرمانی و علایق دینی حرکت انقلابی شهید خیابانی در تبریز و حرکت میرزا کوچک جنگلی در گیلان، هماهنگ شدند، اگر دعاوی پست شخصی بود هرگز به این کار رضا نمیدادند، ولی چون حرکت اسلامی بود، آرمان پاک و خدایی بود و حرکتی در راه مصلحت ملت مسلمان ایران به شمار میرفت به سوی هم دست دراز کردند. آری متحد جانهای شیران خداست. میرزا کوچک خان، مسلمان آگاه و مجاهدی بود که با سابقه طلبگی و شناخت اسلام درصدد تشکیل سازمانی برآمد تا نفوذ بیگانگان را از کشور اسلامی ایران قطع کند و به نابسامانیهای جامعه پایان بخشد و حق و عدالت را بر کرسی نشاند. مردی که در هر مورد و مقام از تبلیغ مردم به پیروی از حق و عدالت و انسانیت فروگذار نمیکرد، میرزا در تمام مدت نهضت جنگل یک قدم برخلاف دیانت و حب وطن برنداشته و یک روشنفکر مذهبی بود.
عقیده دینی وی چنین بود آنگاه هم که میخواهد برای خدا قیام کند، از هیچ چیز فروگذار نمیکند، جانش را در این راه میگذارد، اول مسئله دینی، دوم اتحاد اسلام، سوم دست دراز کردن به سوی علمای مجاهدی که با او همفکر بودند، همسویی داشتند یعنی منطق آنها هم منطق امیرالمؤمنین (ع) بود میرزا در مقابل استبداد و استعمار همچون کره استوار ایستاد و نتوانست ستم به محرومین و تجاوز به یک سرزمین اسلامی را تحمل کند، به وعدهها و امتیازهای سردمداران آن روز و حکام گیلان اعتنایی نکرد، میرزا را باید از مظلومیت بیرون آورد، مردی که دوستانش نقل کرده اند وقتی امام جمعه لیمنجول (در حوالی رودسر) به وی پیام داد که هدفت چیست و چه میخواهی؟ در جواب یک کلمه گفت: نظر من پیاده شدن احکام فراموش شده اسلام است، میرزا با این عقیده قیام کرد حالا دیگران میخواهند سوء استفاده کنند و چهره نورانی او را با آن اعلامیهها و حرفهایش به خودشان ببندند، نمیتوانند، زیرا برای خدا قیام کرد: ان تقوموا لله مثنی وفرادی. (برگرفته از بیانات آیة الله محفوظی در اجلاسیه بزرگداشت میرزا کوچک خان جنگلی (آذر ۱۳۶۸))
«میرزا یحیی دولت آبادی» (نویسنده و از پیشگامان فرهنگ نوین در ایران و ازجمله مشهورترین و بزرگترین رجال سیاسی عصر مشروطه پس از آن):
میرزا یحیی دولت آبادی در خاطرات خود این مبارز مسلمان را چنین وصف کرده است: میرزا کوچک خان یکی از مجاهدین گیلان است در این وقت سالش به ظاهر میان پنجاه و شصت است مردی است قوی بنیه سیه چرده، موی سر و صورتش انبوه، دارای اخلاق نیکو و در عین صلح و سلامت خواهی سلحشور دوستدار عالم اسلامیت و طرفدار استقلال و آزادی ایران و مخالف حکومتهای استبدادی خودی و بیگانه، این شخص قوهای از مجاهدین فراهم آورده جنگل گیلان را اقامتگاه خود قرار داده به خیال خویش راه قشون کشی روس را به ایران تنگ نموده است. این شخص بیشتر از مجمع اتحاد اسلام که در بادکوبه بوده تشویق میشده، عثمانیان هم که طرفدار اتحاد اسلام هستند به وی توجه داشته اند آلمانها هم در ضمن تحریکات که در ایران بر ضد روس و انگلیس میکرده اند در تشجیع قوه جنگل نیز کوتاهی نداشته اند، ولی میرزا کوچک خان با وجود استفاده نظامی که از آنها مینموده است اسلامیت خود را از دست نمیداده، بیگانه را بیگانه میدانسته است هر که بوده باشد چنان که روسها مکرر خواستند او را تطمیع کرده به دام بیاورند و فریب آنها را نخورد. (حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، ج ۴ ص ۹۴- ۹۳)
وی در جای دیگر مینویسد: میرزا کوچک خان مردی پاکدامن بود و در طی انقلاب که حکومت ملی دچار مخاطره گشت این مرد باغیرت اردویی تشکیل داد و چند سال در مقابل تجاوزات خارجی و حوادث داخلی ایستادگی کرد، نه تطمیع او را از خیال خود بازداشت و نه تهدید. (حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، ج ۴، ص ۲۷۸- ۲۷۷)
«عبدالله مستوفی» (از نویسندگان معاصر):
میرزا کوچک خان مرد مسلمان و متنسک بوده و در انقلابات چند ساله گیلان در ضمن جلوگیری از تطاول قشون روس و انگلیس خدمتهای ذیقیمتی به اهل ولایت خود کرده است. تقدیر چنین بوده که میرزا کوچک خان وارد سیاست شده و با اخلاق نیک جبلی خود که از تعلیمات مذهبی پاکتر و صافتر هم شده بود عدهای دور خود جمع کرده و مدت چهار پنج سال یک ناحیه مهم کشوری را از تعدی و تجاوز خارجی حفظ کند... در مورد این مرد پاک که مساوات مسلمانی را در تمام کارهای خود کاملا رعایت میکرده، و با افراد خود یک جور غذا میخورده و یک جور لباس میپوشیده و همواره فکرش این بوده که قدرتی را که روزگار برایش تدارک دیده است در راه خیر جامعه بکار اندازد ترحیم میکند، زیرا این مرد را شخص پاک و مسلمان بی آلایش بجا آورده ام، نامش زنده و جاوید باد. (شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، ج ۳، ص ۳۶۵- ۳۶۴.)
«مهدی ملک زاده» (از نویسندگان معاصر):
میرزا کوچک خان به داشتن اراده، آزادمنشی، قوه استدلال و قدرت تفکر در میان طلاب معروف بود (او) یکی از مجاهدین حقیقی و یک فرد مؤمن بود، سربازی آزاده بود و در هر مورد و مقام در تبلیغ مردم به پیروی از حق و عدالت و حقوق انسانیت فروگذار نمیکرد، پس از آن که در جرگه مجاهدین مشروطه خواه وارد شد از گرفتن جیره و مواجب خودداری نمود. (سردار جنگل، ص ۴۴۶- ۴۴۵؛ تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، ج ۲، دکتر سید جلال الدین مدنی، به نقل از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج ۵، دکتر مهدی ملک زاده).
«منشور گرکانی» از محققین و نویسندگان معاصر:
منشور گرکانی که در خصوص سیاست خارجی شوروی در ایران و رقابت این دولت با انگلیسیها تحقیقاتی به عمل آورده است، میرزا کوچک خان را چنین معرفی میکند: یکی از آزادی خواهان واقعی و بامسلک که حقیقتا برای نجات ملت ایران - نه برای جاه، مقام، هوس، وکالت و وزارت - از گیلان قیام کرده و همراه مجاهدین مشروطه طلب به تهران حمله و محمد علی شاه مستبد را بیرون کردند میرزا کوچک خان جنگلی نام داشت این مرد در تهران مسجد محمودیه جنب خیابان سیروس به نام طلبه علوم قدیمه کسب علم میکرد و به این جهت بسیار مقدس و با وجدان بود. (رقابت روسیه و انگلیس در ایران، محمدعلی منشور گرگانی، به اهتمام محمدرفیعی مهرآبادی ص ۶۵)
«شاپور رواسانی» (دکترای علوم سیاسی از دانشگاه هانوفر آلمان):
تا جایی که من از زندگی میرزا کوچک اطلاع دارم مسلمان معتقدی بود و تا جایی که میتوانست در احوال شخصی و اصول اهدافش انسان معتقدی بود. برخورد نکردم به نکتهای که میرزا خواسته باشد کسی یا گروهی را با موعظه یا تبلیغ یا رفتار سیاسی وادار به کاری کند. وقتی هم که سوال کردند از او که هنگامی که بر سر کار بیایی چه میکنی گفت وقتی ما تهران را تصرف کردیم نمایندگان مردم نوع حکومت را تعیین خواهند کرد. او به هیچ عنوان درباره نوع حکومت اظهارنظر نکرد.
نامههای میرزا بسیار موقر، متین و سیاسی است، اما کوشش نمیکند با کمک آیات و احادیث یا نقل قول مذهبی برای خودش یا دیگران موقعیتی ایجاد کند. از آن گذشته در زندگی سیاسی خودش از همراهان انتظار داشت که صادقانه برای مبارزه با استعمار و استبداد مبارزه کنند و به همین علت من ندیدم که به دیگران تکلیف دینی یا مذهبی کند، چون خودش را یک طلبه میدانست، وقتی یک نفر طلبه است با مجتهد فرق دارد.
«فتح الله کشاورز» (محقق و گردآورنده اسناد نهضت جنگل):
شاید بتوانم بگویم میرزای جنگلی به امامان معصوم و بیش از همه به امام حسین علیه السلام اقتدا میکرد. در بیشتر حملاتی که انجام میداد، یا هنگامی که مورد تهاجم قرار میگرفت، به قیام امام حسین علیه السلام استناد میکرد و میگفت: «پیش میرویم، یا کشته میشویم و به راهی میرویم که امام حسین علیه السلام رفت، یا پیروز میشویم».
ما معتقدیم که پای بندی دینی و مذهبی میرزا تنها به دوران طلبگی او مربوط نمیشود، بلکه در مقام مدیریت نهضت به عنوان یک اصل مورد توجه او است و شواهد تاریخی نیز این انگاره را تأیید میکند. از نامههای موجود میرزا به روسها همین مطلب اثبات میشود. او از ابتدا با تبلیغ مرام کمونیستی در ایران، مخالفت آشکار و صریح کرد؛ در حالی که هدف عمده روسها تأثیرگذاری افکارشان بر مردم ایران بود. میرزا به هیچ وجه زیر بار خواستهی آنها نرفت و به آنها اجازه تبلیغ نداد، بلکه شدت مخالفت او تا آن جا بود که طرفداران روسها برایشان پیغام فرستادند که میرزا زیر بار نمیرود و همراهی نمیکند. میرزا شش دانگ حواسش جمع این قضیه بود.
بعد مدیریتی میرزا بسیار برجسته و بارز و از ظرفیت و پختگی عمیق برخوردار است؛ از همین رو افراد با گرایشات مختلف دور او جمع میشدند. توانایی جذب افراد مختلف با سلیقهها و افکار گوناگون حول محور هدف مشترک، کار هرکس نیست. اگر نهضت به نتیجه نرسید، ربطی به ضعفهای میرزا ندارد و نباید علت را در ضعف شخصیتی، یا مدیریتی میرزا جست و جو کرد؛ همان گونه که امام حسین علیه السلام خودشان را مأمور به انجام وظیفه میدانستند و برایشان مهم نبود که نتیجه چه خواهد شد، میرزا نیز با تأسی به مولایش همین کار را کرد. او ایمان داشت که باید با تجاوز خارجی و بی کفایتی حکومت داخلی مقابله کرد، ولی مهم نیست که این تلاش به نتیجه برسد، یا نرسد، بلکه هدف این است که وظیفه را دنبال کند، البته نمیتوان گفت که نهضت جنگل به نتیجه نرسید؛ چرا که تأثیرات بسیار مثبت در کشور و تاریخ ما داشت. جنگلیها به کشور خدمت زیادی کردند. در این راه آدمهای مخلص و صالح آمدند، و در راه خدا گمنام جنگیدند و گمنام کشته شدند، اما خون پاک آن ها، بر جریانهای بعدی تأثیر گذاشت.
ارکان اصلی حرکت نهضت جنگل
موفقیتهای نهضت جنگل مدیون صلابت و پایداری اعتقادی میرزا است. او انسانی صددرصد معتقد به مبانی دینی و حفظ استقلال کشور بود. طبق قرارداد ۱۹۰۷ استقلال ایران زیر پا گذاشته شد و کشور از هر سو مورد تهاجم قرار گرفت. برای میرزا دو رکن اصلی در حرکت جنگل مهم بود:
۱. پیاده کردن اصول اعتقادی
۲. حفظ استقلال کشور
و به همین خاطر شوروی نتوانست به هدفش برسد. او از این نظر زبان زد مردم گیلان بود. میرزا هر کاری که میخواست انجام دهد، ابتدا استخاره میکرد. هر درگیری و جنگی که پیش میآمد میرزا به قرآن و روایات و دستورات ائمه استناد میکرد. برای مردم مشخص بود که راه میرزا از اعتقادتش نشأت میگیرد. (ماهنامه یاران شاهد، ویژه سال روز شهادت سردار جنگل میرزا کوچک خان جنگلی، ش ۱۳، آذرماه ۱۳۸۵.)
«چارلز ماری» (مبلغ مسیحی مقیم رشت):
میرزا کوچک خان جنگلی نزد چهرههای خارجی عصر خود نیز ارج و منزلت خاصی داشت. این مسیحی، کوچک خان را یک قهرمان واقعی میدانست. وی میگوید: «میخواهم کلامی دربارة میرزا کوچکخان بگویم. صرفنظر از درست یا نادرست بودن آرمانهای این مرد، به اعتقاد من او انسانی باوجدان، وطنپرستی صادق، و مردی با صفات پسندیدة بسیار است. او سعی داشت رشوه، غارت، شورش، و بسیاری از چیزهای دیگر را که از صفات قوای مسلح در ایران بود ریشهکن کند. او قوای خود را منظم و تابع قانون نگاه داشت. همچنین جان و مال اشخاصی که نمیجنگیدند از دست او در امان بود. بعد از نبرد منجیل شایعات فراوانی بر سر زبانها افتاد که کوچکخان به عبث بودنِ جنگ پی برده و تلاش میکند تا همقطارانش را از جنگیدن باز دارد، ولی کسی به حرفش گوش نمیکند. طرفدارانش او را بیشتر نه به خاطر تهور و تواناییاش در جنگ، بلکه به خاطر مهربانیش، عشقش، صداقت بیشائبهاش، دغدغهاش برای رفاه و سعادت کشور، عدالتش و حقیقتجوییاش تحسین میکنند. چندین افسر انگلیسی را دیدهام که این مرد را تحسین میکنند و برایش احترام قایلند (منبع: مجله نامهی جامعه/ گرد آوری:گروه بزرگان و مشاهیر تبیان زنجان)
«فرنسیس وایت» (دبیر سفارت آمریکا):
کوچکخان، بنا به عقیدة عموم، مردی فرهیخته است، و شدیداً با چیزی که بدرستی اقدامات تحکمآمیز انگلیس در ایران میداند مخالفت میکند. او عضو حزبی موسوم به دموکرات، و مردی صادق و وطنپرست به نظر میرسد که شخصیت باصلابتی دارد» حتی در میان انگلیسیها هم کسانی بودند که کوچکخان را تحسین میکردند، از جمله ماژور ام. اچ. دانوهو: «کوچکخان یک ایرانی فرهیخته و آدابدان، با شجاعت، پرجذبه و با صلابت است. علاوه بر این، او بخوبی با نهادهای سیاسی اروپا و علم مملکتداری غرب آشناست. او که تجسم «ایران جوان» مبارز است، خود را پیامآور اصلاحات میداند. او که دکترینِ ملیگرایی ایرانی در عامترین معنایش را تبلیغ میکند، اعلام کرده است که دشمن سرسخت و آشتیناپذیر حکومت ظالمانه در داخل و مداخلة قدرتها از خارج کشور است.... قوای تحت فرمانش، که اونیفورم خاص خود را دارند، خیلی سریع افزایش یافت و طولی نکشید که کوچکخان بقدری قدرت یافت که توانست از فرامین تهران و دولت ضعیفش سرپیچی کند.... جنگلیها، یعنی پیروان کوچکخان، خیلی زود در نبرد سنگرها زبده شدند. آنها با انتخاب یک موضع دفاعی خوب، سنگرهایی در طول جادة منجیل به رشت آماده کردند، و پیشقراولان جنگلی سرپلِ منجیل را در کنترل خود گرفتند. کوچکخان، آنطور که ایرانیها میگویند، مردِ صادقی بود، که شور وطنپرستی هم در وجودش داشت.
«بروم برژه» (رئیس انجمن ایرانشناسی فرانسه):
در اذهان مردمی، میرزا کوچکخان به صورت نوعی «رابین هود» تجسم مییابد که با ظاهر، نحوه کردار و رفتارش، هویت منطقه را نمادین میسازد. ترانههایی در ستایش چشمان آبی روشن او توسط مردم شمال ایران فراوان سروده شده است. میرزا به گیلکی سخن میگفت و به سان تالشان یا گالشان (دامداران کوهستانهای خاور گیلان) لباس میپوشید؛ شلوار و کتی از جنس شال، پارچهای دستباف محلی با ظاهری زمخت، پاتاوه (نوارهایی به عنوان ساقبند) و چوموش (چاروقهایی از چرم گاو) شاخصهای جامه محلی در بر میکرد. حافظۀ مردمی از نقش او به مثابه دادگر که حساسترین مسائل را (روابط با مالکان، اختلافات بر سر آبیاری...) مستقیماً در میدان عمل فیصله میداد و یا از نقش او در مدرن کردن استان (راهسازی و مدرسهسازی و غیره) یاد میکند. از دیگر سو، میرزا و جنبش او به صورت تنگاتنگ با جنگل و جایگاه نمادین آن وابستهاند. جنگل مأمن و مکان آزادی است که میتوان در صورت تعقیب یا از شرّ بیعدالتیها بدانجا پناه برد؛ کاری که میرزا به دفعات، هنگام بروز کدورت و کشمکش (به ویژه با بلشویکها) بدان دست زد. اصطلاحی در میان روشنفکران منطقه برای بیان این غوغای درون روح و این عزلت از سر سرخوردگی در مأمن جنگل رایج است و آن «جنگلزدگی» است. شخصیت میرزا تجسم این تخیل محلی است که با آزادی و طغیان همساز است. هیچ کدام از اهداف اعلان شده از سوی رهبران جنگلیها حاوی درخواستهای خاص منطقهای نیست. برنامهها و اعلامیههای ارائه شده توسط جنگلیها در بردارنده خواستههای کلی است: اخراج نیروهای اجنبی، مبارزه با استبداد و ظلم، رفاه عمومی و توزیع عادلانه ثروت.
در گیلان، دست کم در جلگه و کوهستانهای مرطوب مرکز استان، مردم خاستگاه فرهنگی مشترکی را بازشناسایی کردند که در ظاهر و نحوه زندگی رهبران، به ویژه میرزا تجسم مییافت و این موضوع نقش تعیینکنندهای در اشاعه و مشروعیت جنبش بازی کرد: میرزا که گیلکی حرف میزد، با مسائل خاص دهقانان گیلانی آشنا بود، به سیاق جنگلنشینان لباس میپوشید، الگوی آشنایی بود که مردم فرودست منطقه خود را در آن باز مییافتند. در یک تعاونی جنگلی، لباسهایی از جنس شال، نوعی پارچه زمخت، برای میرزا و افرادش شلوار، کت و شنلی شبیه جامه چوپانان دوخته میشد. مضمون جنگل در تخیل جمعی منطقه طنینی خاص دارد، از این رو همین جنگل در نام جنبش میدرخشد و میرزا از آن به مثابه آخرین راه بهره میجوید و هنگام بروز بحران بدانجا پناه میگیرد. نهضت جنگل و رهبر آن بیشک از جمله نمادهای عمده هویت منطقه هستند و چهره «راهزن دوستدار جامعه» که به خوبی با مردم خود عجین شده را میپذیرد.
«پروفسور یان ریشار» (استاد بازنشسته ایرانشناسی دانشگاه سوربن نوین و مدیرسابق انجمن ایرانشناسی):
میرزا کوچکخان از میراث فکری و سیاسی جمالالدین اسدآبادی، الگوی اتحاد اسلام و آرزوی آزاد ساختن جوامع اسلامی از یوغ استعمار را درک کرده و باور داشت. از این لحاظ، مبارزۀ میرزا کاملاً در خط یکی از گرایشهای اصلی مشروطیت بود. میرزا که از نزدیک ظلم طبقۀ اشراف در این منطقه را دیده بود، نسبت به گفتارهای سیاستمداران آن زمان واکنش منفی چشمگیری داشت. وطنپرستان ملی ایرانی در زمان جنگ جهانی اول دشمن روسیه و انگلیس بودند و در پی استقلال کوشا بودند.
«دکتر افشین پرتو» (فارغالتحصیل رشته تاریخ از دانشگاه مسکو و پژوهشگر تاریخ گیلان):
اندیشه میرزا، اندیشهای نو بوده و برهمریزنده بساط آزارهنده استعمار انگلیس، بدون اندیشیدن به سرانجام آن. همانگونه که بسیاری از پیوستگان به بلشویسم بعدها از آن جدا گشتند. آزاداندیشی و استعمارستیزی شکل گرفته در اندیشه او راهی جدید در برابرش مینهد و او را به فردی در جستجوی راهی نو برای دستیابی به خواستۀ اندیشمندانهاش تبدیل میکند و پا نهادن او به هیاهوی برپایی نهضت جنگل برای دستیابی به خواستههای اندیشمندانۀ اوست. او نواندیشی است در جستجوی یافتن راهی برای رسیدن به خواستههایش و خواستههای جامعهاش.»
«میرزا از منظر فریدون شایسته» (نویسنده کتاب «جنگل از آغاز تا فرجام):
میرزا کوچکخان میخواست اهداف مشروطه در سراسر ایران پیاده شود حتی در تایید نهضت جنگل ما میتوانیم به حرف ژنرال دنستربیل استناد کنیم که عامل سرکوب نهضت جنگل از سوی انگلیسیهاست. او در خاطراتش بعد از دیداری با میرزا تحلیلی از شخصیت وی ارائه میدهد و میگوید: «در جامعهای که شرافت، مقدس، آسمانی و دستنیافتی است در میان رجال آلوده ایران، میرزا کوچک را میتوان شریفترین رهبر و مبارزه سیاسی امروز ایران دانست».