«آقازاده» به معنای واقعی کلمه اثری از «حامد عنقا» است. نه سازمان «اوج» در مقام سرمایهگذار و نه بهرنگ توفیقی در مقام کارگردان و نه دیگر عواملی که برای به سرانجام رسیدن این سریال زحمت کشیدهاند، هیچیک به اندازه حامد عنقا در شکلگیری و پرداخت ایده محوری آن سهم نداشتهاند و از این منظر میتوان گفت آنچه در قالب داستان «آقازاده» به تماشای آن نشستهایم برخاسته از جهان فکری و دغدغههای این تهیهکننده و فیلمنامهنویس است؛ روزنامهنگار سالهای دور که پس از نزدیک به دو دهه حضور مستمر در میدان فیلمنامهنویسی و تهیهکنندگی سریالهای تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی، همچنان شاخکهای رسانهای فعالی دارد و همواره حواسش به فضای رسانهای پیرامون آثارش هست.
سریال «آقازاده» از همان قسمت نخست و با اشاره تلویحی به پشتپرده حراجهای هنری خبرساز شد و در ادامه هم اشارات مستقیم و غیرمستقیم آن به پروندههای حقوقی و قضایی مهم سالهای اخیر به ویژه در حوزه مفاسد اقتصادی و سیاسی موردتوجه محافل رسانهای قرار داشت؛ سکانس «آش و شکلات» در قسمت دهم سریال، اما حکم یک بمب رسانهای را برای این سریال داشت. این سکانس و نمایش «صیغه موقت» میان دو کاراکتر اصلی چنان بازتابی در فضای مجازی پیدا کرد که دامنه مخالفت و موافقت با آن فراتر از فضای رسانهای به محافل و گعدههای دینی و صاحبنظران فرهنگی هم کشیده شد.
آنچه در ادامه میخوانید بخش نخست گفتگوی صریح و مفصل با حامد عنقا بهعنوان طراح، فیلمنامهنویس و تهیهکننده سریال «آقازاده» است؛ گفتگویی که طبیعاً نقطه آغازی غیر از سکانس «آش و شکلات» نمیتوانست داشته باشد!
* از «آش و شکلات» شروع کنیم؟!
(با لبخند) اگر اینجوری دوست دارید شروع کنیم...
* بازتابها و واکنشها به این سکانس همانی بود که میخواستید یا انتظار چیز دیگری را داشتید؟
نه واقعاً، ولی تصور میکنید بهدنبال چه چیزی بودیم؟
* این دقیقاً نکتهای است که میخواهم بدانم، آن هم درباره حاشیهای که تا حدودی روی کل سریال سایه انداخت...
اول اینکه معتقد نیستم که روی سریال سایه انداخت، بلکه شاید در یک محدوده زمانی باعث شد عدهای که به هر دلیلی سعی میکردند خودشان را درگیر سریال نکنند هم آمدند و درباره آن صحبت کردند. بعد از هیجانات یکی دو روز اول هم دیدیم که در فضای رسانهای عدهای شروع به صحبت درباره اصل مطلب کردند. عدهای از موضوع سریال و اینکه حامد و راضیه و مانلی چه کسانی هستند، عبور کردند و مسئله «محرمیت»، «ارتباط دختر و پسر»، «عقد موقت» و این قبیل مسائل اجتماعی، خودش تبدیل به موضوع گفتگوها شد.
این به نظرم فی ذاته خیلی پسندیده و لازم بود. در مجموع ما میبایست به طریقی، موضوعی که احساس میکردیم موضوع امروز است را مطرح میکردیم. خب این هزینه دارد، طنز و شوخی هم دارد. با این اتفاق مراکز معتبرتر هم وارد میدان شدند؛ مثلاً خبرگزاری حوزه از منظر احکام دینی بهصورت مفصل به این موضوع پرداخت. حتی در دهه اول محرم، برخی سخنرانان مطرح از زوایای مختلف درباره این موضوع منبر رفتند که شاید مهمترینش سخنرانی حامد کاشانی در مراسم بنیفاطمه بود که مشخصاً منبر شب عاشورای خود را به موضوع «متعه» اختصاص داد و روایات و اهمیت آن در جامعه اسلامی را گفت.
برخی دیگر هم به تحلیل جنس انتقادات گروهی از منتقدان این سکانس پرداختند و اینکه چرا درباره حکم حلال الهی و یک راه حل اجتماعی برخی اینگونه موضعگیری کردند؟ وظیفه ما نسخه پیچیدن نیست، ما بهدنبال طرح یک موضوع مغفول بودیم و البته که اولین کسانی هم نبودیم که دست روی این موضوع گذاشتیم و البته واقعاً موضوع زمان هم نبود بلکه الزام داستان بهجهت موضوع نفوذ و موارد دیگر بود.
* اینها که توصیف شرایط پیش آمده است. سؤالم را تکرار میکنم؛ از ابتدا برای همین شرایط و بازخوردها هدفگذاری کرده بودید، یا امروز که با آن مواجه شدهاید از آن استقبال میکنید؟
استقبال که نمیکنم، اما واقعیت این است همان روزی که این سکانس را میگرفتیم، میدانستیم سکانس واکنشبرانگیزی خواهد شد. قبلاً هم که طرح شده همین شکل را داشته. بگذارید از زاویه دیگری به این برسیم؛ اساساً وقتی شما میخواهید موضوع شادی را به هر صورتی مطرح کنید، اینگونه نیست که شب به تنهایی در خانه به آن فکر کنید و دربارهاش تصمیم بگیرید بلکه ساعتها حرف و نظر و مشورت دارد!
در روند داستان «آقازاده»، ما از دو زاویه به این سکانس میرسیم. یک طرف یکی پسر مؤمن، متدین و معتقد است که در عین تجربه عشق، همچنان تقیدات مذهبی خودش را هم دارد. از نگاه «حامد»، به موقعیتی رسیدهایم که میخواهد با دختری برای یک ساعت زیر یک سقف بنشیند و همکلام شود.
اینکه حالا در فضای مجازی چه تعابیر و توصیفاتی برای این دیدار شد را کاری ندارم، چه اینکه حضور صاحبخانه دختر که در یک نمای همین سکانس او را میبینیم، معلوم است که فضای این سکانس قرار نبوده فضایی اروتیک باشد. حامد اینجا برای حفظ تقیدات دینی و اینکه به حرام نیفتد، یک راهکار مشخص دارد و راضیه یا مانلی این را بخوبی آموخته، که ما سعی کردیم با جزییات شرعی هم آن را تصویر کنیم که تردیدی در آن قابل طرح نباشد. از زاویه دیگر «راضیه» در این سکانس دختری است که اساساً در داستان برای یک پسر مذهبی دام پهن کرده است...
* و اتفاقاً برای همین هم پیشنهاددهنده راضیه است...
حتی در قسمتهای قبل دیدهایم که او بهشدت در این زمینه تمرین کرده، رساله توضیحالمسائل خوانده، تمرین چادر سرکردن کرده است. پس او کاملاً میداند که اگر بخواهد این پسر مؤمن را به دام بیندازد باید از این طریق اقدام کند. این کلید خیلی مهمی است که فراتر از سریال، برای نهادهای نظارتی و امنیتی ما هم باید در زمینه «نفوذ» موردتوجه باشد. اگر کسی بخواهد به جریان فعالیت یک جوان مؤمن انقلابی نفوذ کند، با کافه و کاباره که نمیتواند، باید از راه حوزه و مسجد و نماز وارد شود. ابتدا باید جلب اعتماد کند. در داستان ما هم «راضیه» با همین هدف سراغ «حامد» آمده و پیشنهاد صیغه را مطرح میکند. شما بگویید، به لحاظ داستان و درام آیا رسیدن به این سکانس منطقی هست یا نه؟
* از این منظر کارکرد دراماتیک درستی دارد.
خیلی خب. این شد منطق داستانی که از زاویه آن متوجه شدیم هدف این دو نفر در رسیدن به این مرحله مشترک نیست. اما وقتی قرار است این موقعیت به تصویر دربیاید حساسیتهایی بهوجود میآید. البته بازهم تأکید میکنم برخلاف برخی اظهارنظرها مبنیبر اینکه برای اولین بار صیغه به این صورت به تصویر درآمده، یادآوری میکنم که از دهه شصت این موضوع در سینمای ما بوده و اولینبار هم ابراهیم حاتمیکیا در «وصل نیکان» چنین صحنهای را تصویر کرد که خانمی صیغه عقد خود را با یک آقا جاری میکند. بعد از آن هم میدانیم در دیگر فیلمها این موضوع مطرح شد که شاخصترین آن «شوکران» بهروز افخمی بود که هرچند سکانس قرائت صیغه نداشت، اما محور داستانش همین محرمیت موقت بود. همان موقع هم در جامعه واکنشهایی را به همراه داشت.
* حتی جامعه پرستاران این اتفاق را مسئلهای مذموم دانستند که به یک پرستار نسبت داده شد و برای همین معترض شدند!
دقیقاً. البته شخصاً موضوع عقد موقت را برای مردی که همسر و خانواده دارد و یا به شکلی که در «شوکران» مطرح شد امری مذموم میدانم. یا به قول بزرگواری هر چند که خلاف شرع نباشد، اما حتماً خلاف شان است. اما ماهیت موضوعیتی که ما در آقازاده به آن پرداختیم با این موضوع متفاوت است و ما از زاویه دیگری به قضیه نگاه کردهایم که فکر میکنیم که امروز مسئله اجتماعی ما میتواند باشد. ولی همان موقع باید این زنگ خطر به صدا در میآمد که چرا این موضوع که یک حکم ۱۴۰۰ ساله دین ما است و بهعنوان یک راه حل ارائه شده باید اینگونه مورد اعتراض قرار بگیرد؟ کاش کسانی بودند که به این نتیجه میرسیدند که باید درباره این انسداد، فکری کنیم. از طرف دیگر چند سال پیش هم فیلمی درباره این مسئله ساخته شد با بازی جواد عزتی به نام «در مدت معلوم». کل فیلم درباره موضوع صیغه بود، چرا شاهد چنین موجها و واکنشهایی نسبت به آن نبودیم؟
* جواب خودتان به این سؤال چیست؟
نمیخواهم نیت خوانی کنم، ولی شاید، چون آقازاده در حوزههای مهم دیگر غیر از موضوع صیغه ورود داشته، سنسور برخی جریانها را نسبت به خود بیشتر حساس کرده است. برخی شاید این موضوع را بهانهای کردند برای واکنش به طرح همان موضوعات. البته نمیخواهم بگویم لزوماً همه واکنشها اینگونه بوده، اما از این جنس هم داشتیم.
واقعیت، اما این است که واقعاً اتفاق نو و جدیدی رخ نداده است. حالا در پاسخ به همان سؤال اول میگویم، شاید، چون فکر نمیکردم موضوع نو و جدیدی را مطرح میکنیم، انتظار این حجم از واکنش را هم نداشتم. در عین حال بابت اینکه بعد از سالها فرصتی ایجاد شد تا نظرات موافق و مخالف درباره موضوع فراموششده محرمیت و عقد موقت جوانان و ارتباط دختر و پسر در سطح جامعه مطرح شود، بهشدت شکرگزارم. حالا این وسط تیروترکشهایی هم نصیب ما شد، خب بشود، چه اشکالی دارد؟
واقعاً لازم است که یکبار این را به همان جامعه بهظاهر فمینیست بگوییم که در اهمیت زن در اسلام همین بس که در عقد ازدواج چه دائم و چه موقت، ایجاب از زن است و قبول از مرد. گرچه امروز خیلیها جز این فکر میکنند. برای احیای احکام الهی مغفول مانده در جامعه آدمهایی در همین مملکت جانشان را دادهاند، بلاتشبیه بلاتشبیه حالا ما هم چهارتا فحش بخوریم! چه عیبی دارد؟
* این نظر شما است، اما در کنار نکاتی که اشاره کردید باعث واکنشها به طرح این موضوع در «آقازاده» برخلاف نمونههای قبلی شد، برخی نشانهگذاریها غیرمستقیم هم در تشدید واکنشها بیتأثیر نبوده است. نمونهاش همان پلان حذف شده افتادن چادر که البته بعد از پخش سریال در فضای مجازی منتشر شد.
آن پلان که قبلتر در سریال استفاده شده بود. در قسمت چهار سکانس هست که حامد به گذشتهاش فکر میکند و در یکی از فلاشبکها این پلان افتادن چادر وجود دارد. اگر هم در همین سکانس میبود شرعا هیچ اشکالی نداشت.
* دلیل حذفش از این سکانس چه بود؟
احساس کردم نیازی نیست. بد نیست بدانید هیچکس هم به ما نگفت این پلان باید حذف شود. البته همانطور که پیشتر هم گفتم برای ساخت چنین صحنهای طبیعتاً بهصورت فردی تصمیمگیری نکردهام و مشورتهایی گرفتهام با آدمهای صاحب نظر و اهل فن. اساساً معتقدم ما درباره دین و اعتقاداتمان باید خطمان را از علمای دین بگیریم. مهم نیست چقدر یک نفر به جهت رسانهای مجری و یا فرد تأثیرگذاری است. در این موارد ما باید نگاهمان به علما باشد. باید ببینیم مراجع چه میگویند. کمااینکه در مباحث مرتبط با انقلاب و نظام هم باید نگاهمان به بزرگان انقلاب باشد. اینکه یک جوان سیاسی بر اساس هیجانات سیاسیاش یک برداشتی از یک مقوله دارد که نباید برای ما ملاک باشد. ملاک معلوم است که چه کسی باید باشد. پس طبیعتاً برای چنین موضوعی هم با جاهایی که نیاز بوده مشورت بگیریم، مشورت گرفتیم. بعد از این مشورتها به یک جمعبندی میرسیم و به آن عمل میکنیم. در همان موج اصلی واکنشها در روز شنبه و یکشنبه پس از پخش یکی از بزرگان که به بنده لطف دارند، تماس گرفتند و گفتند نکند این حرفها باعث سستی شود، اینها میشود ذخیره آخرت تو چرا که یک حکم الهی مغفولمانده را باردیگر در جامعه مطرح کردهای؛ و شاید به کلام حضرت مولا اگر این در جامعه بود کسی به حرام نمیرفت.
* دوباره بحث برگشت سمت منطق پرداختن به این موضوع که پذیرفتیم منطق درستی است و اعتراضی هم به نفس پرداختن به موضوع حکم حلال صیغه در میان نیست. در کیفیت پرداخت و اجرا چی؟
در اجرا هم بهرنگ توفیقی حتماً سعی کرده همین نکات مدنظر گیرد. همین سکانس را خیلیها پیش از پخش دیدند که هیچ برداشت حساسی هم از آن نداشتند. مثل اعضای شورای نمایش. یک رسانه محترم که روزنامهنگارانش را هم دوست دارم و تردید ندارم که از سر دغدغه و بدون حب و بغضی، این مسئله را مطرح کرد و تیتر زد که «آقازاده» باید مثبت ۱۸ شود! سؤالم از رفقای انقلابی و همجبههای و رفیق این است که رفقا، وقتی در کارهای دیگر فعل حرام به کرات در حوزه روابط عادیسازی میشد و بچهها هم به تماشای آن نشسته بودند چرا صدای کسی بلند نشد؟ وقتی سؤال محوری داستان یک سریال این است که کدام یک از عشاق یک دختر در شب عروسیاش به او تجاوز کردهاند، چرا به کسی برنمیخورد! و یا هزاران نکتهای که حرام بیّن است، ولی مع الاسف در جامعه عادی سازی میشود.
* به اندازه کافی به آن هم اعتراض شده است.
حرفم این است که مبادا عادیسازی روابط حرام در جامعه روی حساسیتهای ما هم تأثیر گذاشته باشد. بچههای انقلابی نباید نسبت به طرح یک موضوع حلال همان واکنش بیبیسی و منوتو رو داشته باشند. به من انتقاد بکنید؛ اصلاً بگویید حامد عنقا بیجا میکند از این حرفها میزند، باید کس دیگری میگفت، من هم میگویم سلمنا، منتها اصل حرف را زیر سؤال نبرید. بنده دست آن منتقد بزرگوار روزنامه جوان را میبوسم که منتقد من و سریال است و بی محابا هم نقد میکند، ولی حساب حکم الهی را از سریال و چه و چه جدا میکند. این حرفهایم معنیاش دفاع و بی عیب و نقص بودن نیست. حتماً ایراداتی به هم به کار وارد است، ولی باید تمایز قایل شویم.
* طبق همین روایتی که اینجا داشتید، خودتان در مرحله تدوین نهایی احساس کردید پلان افتادن چادر اضافی است. از منظر دیگر و با حساسیت بیشتر میتوان گفت کل بخش بعد از گفتن «قبلت» از سمت حامد، سکانس میتوانست تمام شود؛ نمای باز شدن حجاب راضیه و یا دیالوگ گلدرشت و عجیب «بریم آش بخوریم…» چیزی به اصل حرفی که میخواستید درباره صیغه مطرح کنید اضافه نکرد و تنها به کار حاشیهسازیهای بعدی آمد...
به نظرم اشتباه میکنید و اشتباهتان اینجا است که وقتی نشان میدهیم چادر باز میشود تاکید داریم روی تفاوت قبل و بعد از محرمیت. تفاوت لحظهای که نمیتوانی چشم در چشم نامحرم نگاه کنی تا لحظهای که با او زیر یک سقف خلوت کنی، همین چند کلمه است. از نظر شما نشان دادن این تفاوت شاذ و غیرقابل باور است؟ باید بگویم اف بر من که فکر میکنم بچه مذهبیام و حکم الهی ۱۴۰۰ سالهمان اینقدر در جامعهمان مهجور و مطرود شده است!
دختر و پسر امروز در جامعه دست در دست هم به جمع ما میآیند و میگوییم، چون میخواهند با هم ازدواج کنند، ایرادی ندارد. برای امثال من و شما هم عادی شده است، اما فراموش نکنیم همینها برای پدرها و پدربزرگهای ما عادی نبود. در جلسه خواستگاری خودم، برای اینکه یک ساعت بتوانم با همسرم صحبت کنم، پدربزرگم ما را به هم محرم کرد. چرا؟ چون تازه خواستگار بودیم و مشخص نبود قرار است دختر به من بدهند یا نه، اما میخواستیم در خلوت صحبت کنیم. زمانی اینها اصل بود حالا چرا اصل مطرود است و بدل مجهول؟
* از این بحث بگذریم، چون فکر میکنم هر دو طرف نکاتمان را مطرح کردیم. از آنجا که چندبار گذرا به بحث مخاطب اشاره کردید، میخواهم بدانم از نگاه خودتان اصلیترین مخاطبهدف سریال «آقازاده» چه گروهی است؟
«آقازاده» یک طرح موضوع است. نه راهحل است، نه واکاوی و رسیدن به نقطه انتها. به نظرم این یک توقع و مطالبه عمومی است. هم در رسانهها و هم در مردم این را میبینم و هم میبینم که رهبر انقلاب این توقع را مطرح میکنند که چرا درباره فساد اقتصادی فیلم و سریال ساخته نمیشود؛ و البته حتماً صرف ساختن کافی نیست بلکه پرمخاطب بودن و آن را تبدیل به موضوع جامعه کردن هم مطرح است. بدیهی است که خیلیها هم از طرح آن به هر شکلی ناراضی باشند و سنگ اندازی کنند.
ما از روز اول متهم شدیم که در سریال آقازاده خوب و بد نشان دادهایم، جریانی به ما هجمه کردند که مشغول عادیسازی فساد هستیم و میخواهیم بگوییم بعضیها فاسدند و همه نیستند. میخواهم بگویم بله، همه اینها هست، اما همه اینها هم نیست! مخاطب هدف «آقازاده» از این منظر بخشی از جامعه است که هنوز نسبت به این موضوعات حساس نشده است. یا اگر هم حساسیتی دارد در حد حرفهای عادی مطرحشده در شبکههای اجتماعی است. متأسفم از اینکه باید اعتراف کنم ما در آقازاده ۱۰ درصد واقعیتها و مواردی که وجود دارد را هم نتوانستهایم نشان دهیم! اگر فکر میکنید خیلی روایت آقازاده فسادآمیز است، چه از نظر اخلاقی و چه از نظر اقتصادی، به شما میگویم آنچه میبینید تنها نوک یک کوه یخ است! هیچ فساد اقتصادیای نیست که در کنارش مفاسد اخلاقی سنگینتری بهوجود نیامده باشد. بپرسید از مطلعین.
* بیشتر از این نمیشد ورود کنید یا نخواستید؟
باور کنید بیش از این را اگر میتوانستیم هم به تصویر درآوریم، مخاطب باورش نمیشد و فکر میکرد داستان تخیلی است! نمیتوانم بیش از این در اینباره توضیح دهم.
* بهنوعی جوابم این شد که انتخاب شما این بوده است که تا همینجا را روایت کنید...
در زمانبندی ما با شناختی که از مخاطب و رابطهاش با درام داشتم، میدانستم اگر بیش از این پیش بروم، مخاطب آن را باور نمیکند و شاید تأثیرش را از دست بدهد. کمااینکه زمانی که خودم با برخی از موارد و مطالب مواجه میشدم با خودم میگفتم اینکه دیگر نمیتواند واقعی باشد، اما کمی که پیش میرفتم میدیدم عین واقعیت است! آنچه در سریال «آقازاده» میبینید، تنها ۱۰ درصد است و قدم اول است. البته در شبکههای اجتماعی نشانههایی هست که متوجه شوید بخشی از قصههای ما آبشخورشان کجا است و به چه کسانی مربوط میشود. کاراکتر نیما بحری جمعی از چند نفر است، کمااینکه کاراکتر حامد مجموعی از چند شخصیت واقعی است.
ماجرای بین حامد و راضیه، تنها یک مورد نیست! اینها هست. نمیخواهم بگویم ترسیدم که بیشتر از این را نشان دهم، شمای مخاطب آن را باور نمیکردید. با خودتان میگفتید، مگر میشود؟ کمااینکه ۲۰ سال پیش توی کتمان نمیرفت که یک نفر چند هزار میلیارد تومان یا دلار با خود از کشور خارج کند؟ امروز خودمان میگوییم بله میشود! رقمهای صدمیلیاردی دیگر شوخی است. عادت کردهایم سراغ عددهای بزرگتر برویم.
* برسیم به یکی از سرفصلهای مهم درباره «آقازاده» و آن اینکه شخصیتها و موقعیتهای داستانی آن و ارجاعاتش به پروندههای فساد اقتصادی به نظر اقتباسی از واقعیت است. تاجایی که حتی وکیل شهردار سابق تهران به شباهت یکی از کاراکترها به موکلش واکنشی هم نشان داد...
که واکنش اشتباهی هم بود… و شاید کمی عجولانه.
* میخواهم در همین رابطه گفتگو کنیم؛ اینکه این سطح عجیب از حساسیت ریشه در کجا دارد که باعث میشود در موضوعات مهم معاصر مانند همین پرونده شهردار سابق تهران که به لحاظ دراماتیک هم ظرفیت بالایی دارند، سینماگران و سریالسازان ما کمتر ورود میکنند...
این واکنشی که به آن اشاره میکنید، واکنشی است که رسانهای شد. واقعاً نمیتوانم بگویم میزان واکنشها و تماسها درباره این سریال از همان قسمت اول و بهخصوص یکی دو قسمت اخیر، چه تعداد بوده است. حتی برخی دوستانی که سلام و علیکی با ما داشتند هم واکنش نشان دادند.. از تماس تلفنی گرفته تا ملاقاتهای حضوری شاهد واکنش بودهام. این بخشی از حواشی کار است که البته معتقدم نیازی هم نیست مخاطب در جریان آن قرار داشته باشد. از همان روز اولی که کار را شروع کردیم دقیقاً میدانستیم با چنین واکنشهایی مواجه میشویم. البته گاهی از واکنش رد میشود و شکل دیگری میگیرد که خیلی مهم نیست.
* برای اینکه حرف کلی نزنیم صراحتاً میخواهم بدانم این واکنشها در چه سطحی است؟ معمولاً واکنش از طرف افراد است یا سیستم بهطور کلی روی طرح مباحثی از این دست حساس است؟
وقتی میگوییم سیستم منظورمان چیست؟ وزارت ارشاد هیچ مشکلی با این سریال ندارد. نهادهای نظارتی به همین صورت. اصلاً اجازه دهید صریحتر بگویم؛ مهمترین توقع مقام معظم رهبری در سه چهار ماه اخیر در ویدئو کنفرانسشان با مسئولان قوه قضاییه این بود که چرا درباره پروندههای فساد فیلم نمیسازید. خلاص. دیگر درباره کدام شاخص در سیستم میخواهیم صحبت کنیم؟ حالا اگر افرادی براساس تحلیل شخصی خود نظر دیگری دارد که نباید برای ما ملاک باشد.
بگذار یک بار این را صریح و راحت بگویم، ما سریال نمیسازیم برای اینکه همه بخواهند تعریف کنند یا قربان صدقهمان بروند یا بگویند چقدر خوب و فلان. این را موفقیت نمیدانم. وقتی کار را موفق میدانم که بتواند در جامعه واکنش ایجاد کند. موافقین و مخالفینی ایجاد کند که در حرفهایشان موضوعاتی که فکر میکنیم دغدغه امروز جامعه است امکان مطرح شدن پیدا کنند. برای من ساخت یک سریال به معنای صرفاً سرگرمی شاید هدف اولیه نباشد. وقتی سریالی بسازم و واکنشی نگیرم از مخاطب، چه منتقد و چه همراه، چه مخاطبی که دغدغهاش را در کار ببیند چه مخاطبی که نسبت به دغدغه مطرح شده در کار زاویه داشته باشد، آن وقت است که معتقدم ناموفق بودهام.
* قطعاً که این ملاک است، اما باز این سؤال پیش میآید پس آن حجم از فشار از کجاست؟
وقتی این ملاک را داریم، اگر در سطوح دیگر حتی فلان معاون وزیر مشکل دارد که ما داریم سریال درباره فساد میسازیم، یک پاسخ مشخص دارم؛ «بسمهتعالی. بهدرک!»
* این «بهدرک» را همه میتوانند در سینمای ایران بگویند؟
به نظر من بله. بهروز شعیبی مگر در «روز بلوا» نگفت؟ این همه سال مگر ابراهیم حاتمیکیا با آثارش این را نگفته؟ و نوید این را بدهم که افراد دیگری چه در سینما و چه در تلویزیون در همین مسیر هستند. از جمله سریالی که ابوالقاسم طالبی دارد میسازد که به نظرم بسیار مهم است.
* چه مثال خوبی، حاتمیکیا فیلمسازی است که تقریباً در هیچیک از فیلمهایش از این دست فشارها و حواشی مصون نبوده...
همیشه هم متهم است که اینها پشتشان گرم است! از ابراهیم حاتمیکیا شناختهشدهتر داریم؟ چه بلاهایی بر سر تکتک فیلمهایش تا به امروز بر سرش آمده است؟ وقتی فیلم جنگی «دیدهبان» و «مهاجر» میساخت میگفتند اینها خاکوخلی هستند. آمد سراغ شهر، گفتند برو همان جنگیهایت را بساز! وقتی دوباره جنگی ساخت، گفتند دههات گذشته! فیلم اجتماعی ساخت، گفتند حاتمیکیا چپ کرد! امروز وقتی میخواهند فیلمی در تکریم جانبازان پخش کنند سراغ «از کرخه تا راین» میروند. خدا را شکر ابراهیم حاتمیکیا زنده است، بروید از او بپرسید زمانی که این فیلم را میساختی چه بلایی سرت آوردند؟! ۵۰۰ صفحه نامه بردند برای رهبر که این فیلم توهین به جانبازان است و چه و چه...
* چه کسانی؟ همان مدیران میانی؟
نه لزوماً درباره همه آنهایی صحبت میکنم که سریع تصمیم میگیرند و فکر میکنند باید سریع به همه چیز واکنش نشان دهند. نامه نوشتند به رهبر که این فیلم توهین به خانواده جانبازان است، جانباز را به کلیسا میبرند، چرا کنار رودخانه راین آن حرفها را میزند. اینها شنیده نیستها، میدانم که میگویم. این تازه «از کرخه تا راین» بود. از بدشانسی ابراهیم حاتمیکیا در آن مقطع یکی از رسانههای روشنفکری نقد مثبتی بر فیلمش نوشت، حاتمیکیا تا یک سال داشت جواب همان یک یادداشت را میداد!
«ارتفاع پست» ساخت متهم شد به کار ضدامنیتی، «دعوت» ساخت متهم شد به ساخت فیلم ضداخلاقی. بخشی از حرفها و اتهامات علیه «دعوت» همین حرفهایی بود که امروز عدهای درباره سکانس صیغه «آقازاده» میزنند! بروید بخوانید. حالا آن موقع توییتر و شبکههای اجتماعی نبود! اینها همه درباره ابراهیم حاتمیکیا است که دیگر هیچکس درباره علاقه و ارتباطش با رهبر انقلاب تردیدی ندارد. این حرفها ربطی به جریان روشنفکری و آنها که با تفکر حاتمیکیا زاویه دارند ندارد، دارم درباره هم جبههایهای حاتمیکیا صحبت میکنم. حتی همین اواخر هم وقتی «بادیگارد» را ساخت چهها که نگفتند؛ که حاتمی کیا دچار تردید شده در کارهای اخیرش. اینها ربطی به اینکه تو به جهت سینمایی ممکن است نقد داشته باشی ندارد. منظورم نقد و موضوع فکری است.
* اصلاً همین بس که ابراهیم حاتمیکیا فیلم توقیفی در کارنامهاش دارد!
«بهرنگ ارغوان» سالها در توقیف ماند و حالا «گزارش یک جشن» را هنوز هم آزاد نکردهاند و وقتی آن را ساخت کلی حرف شنید.
* الان دقیقاً چه کسی را داریم نقد میکنیم؟ مخاطب این حرفها کیست؛ مدیر یا رسانه؟
تکلیف مدیران که مشخص است. فضای رسانهای هم که فضای همگنی نیست که درباره همه آن بتوان یک موضع گرفت.
* اما باید مصداقی برای این حرفها و نقدها معین کنیم...
برادر، من اصلاً کسی را نقد نمیکنم. وظیفهام چیز دیگری است. نقد هم باید باشد و اتفاق بسیار مبارک و میمونی است. با هر هدفی. حرفم این است که ما نباید نگران این قبیل حرفها و موضعگیریهای هیجانی باشیم… اینکه حرفی زده میشود یا موضعی گرفته میشود تمام میشود و میگذرد. قسمتهای بعدی سریال هم دیده میشود و چیزهای دیگری روشن میشود.
اگر از حاتمیکیا مثال میزنیم برای این است که در همه آثارش مواجهه با این رفتارها و واکنشها را تجربه کرده و فیلمساز انقلاب است. اما میخواهم بدانم کدام یک از مدعیانی که در تمام این سالها علیه حاتمیکیا موضعگیری کردهاند، توانستهاند به اندازه او مؤثر باشند؟ آنها برای جذب طیف خاکستری جامعه چه کردند؟ من بچه انقلابی را هم شما فحش میدهید! کار به جایی رسیده که انگار باید شهادتین بخوانم که ثابت کنم کجا ایستادهام!
مگر سر «پدر» نگفتند سکانس پریدن از پنجره توهین به بچه حزباللهیها بود؟ ته سریال چه شد؟ واقعاً حرف سریال در نهایت توهین به این طیف بود؟ از آن طرف هم تصور میکنند ما که فیلم میسازیم همه نظام پشتمان بهصف ایستادهاند! چه کسی سر «آقازاده» پشت ما بود؟ شاید باورتان نشود، برای گرفتن لوکیشن ما مشکل داشتیم! خیلی از نامهنگاریها برای گرفتن لوکیشن از نهادهای رسمی و ادارات را به نام «آقازاده» ارسال نکردم!
* یعنی خبرش پیچیده بود که چه سریالی در حال ساخت است و نهادها با آن همکاری نمیکردند؟
اصلاً مگر نمیگویند من مشاور علیاکبر ولایتی در دانشگاه آزاده بودهام؟ باور کنید به ما اجازه فیلمبرداری در لوکیشن دانشگاه آزاد را ندادند، صرفاً به خاطر اسم «آقازاده»! یکبار موفق به تصویربرداری در دانشگاه آزاد سوهانک شدیم و آن هم تا فهمیدند پروژه «آقازاده» است اجازه ادامه کار ندادند و باقی آن را در یک خانه فرهنگ ضبط کردیم! تنها جایی که همراهی کامل و بینظیری با تیم ما داشت، آستان قدس رضوی بود. حاصل آن هم در سکانسها مربوط به حرم در سریال مشخص است که نماهایی داریم که شما قبلاً در هیچ سریال ندیده بودید.
باقی مراکز هیچکدام اینگونه نبودند. ما مجبور بودیم همه راست را نگوییم تا بتوانیم سریال را بسازیم. اما این تصور وجود دارد که برای چنین کاری همه نهادها پشت ما بودهاند! انگار کسی به ما اجازه داده است که این حرفها را بزنیم. ما میخواستیم این حرفها را بزنیم، برای آنکه بتوانیم با هر جا که لازم بود چانهزنی و رایزنی داشتیم. در میان مدیران و نهادها کسی برای ساخت چنین سریالی کف نمیزند! کمااینکه هنوز هم نمیزنند. اینها حاصل ساعتها بحث و حرف و نظر گرفتن است. توضیح دادن و چه و چه. هر چند که بی انصافی است اگر نگویم آنها که اشراف بالاتری نسبت به موضوع داشتند، همراهی شان بسیار بیشتر بود.