همه آدمها وجدان دارند، اما اینکه چقدر به آن اهمیت میدهند و آیا وجدان را در انجام کارهای روزانه خود در نظر میگیرند یا نه، قابل تأمل است. وجدان به نیروی درونی در ذهن انسانها که خوب و بدِ یک رفتار را با آن میسنجد، گفته میشود. وجدان آمادگی، تفکر یا قضاوتی است که در تشخیص درست از نادرست به افراد کمک میکند؛ قضاوت درباره رفتارها بر پایه ارزشها یا هنجارها.
در بسیاری از موارد وجدان میتواند سر چشمه و منشأ خیر و اعمال نیک گردد، چراکه وجدان، منع کننده از بدیها و تشویق کننده به خوبیهاست. اما چرا گاهی اوقات وجدان را نادیده میگیریم و برخلاف ذات خیرخواهی و خداجویی فطرت انسانها دست به اعمالی خلاف مقتضای آفریده برتر خداوند و صفات تعالی بشر میزنیم؟! مگر نه این است که انسان اشرف مخلوقات است و خداوند به ملائکه خود نسبت به آفرینش چنین موجودی فخر و مباهات کرده است؟
همه وجدان داریم، اما منافع شخصی مانع میشود
هر فردی از بدو تولد به صورت ذاتی و درونی روحیهای خداجو و خیرخواهانه دارد. گرایش به خوبیها در او وجود دارد و بدیها را نفی میکند، اما شرایط محیطی و نوع زندگی انسانها سبب میشود تا وجدان آنها به نحوی که در آن قرار دارند شکل بگیرد.
بدون شک هیچ کودکی از ابتدا خلافکار، پرخاشگر، جامعهستیز یا جانی نیست، شخصیت و رفتار افراد در محیط پیرامون خود و تحت شرایط زندگی اجتماعی شکل میگیرد.
کسی که وجدان دارد در همه حال قانون و ضوابط اجتماعی را در نظر میگیرد و به آن عمل میکند، منافع خود را بر منافع دیگران ترجیح نمیدهد، از موقعیتهای پیش آمده در محیط کار و زندگی به نفع خود سوءاستفاده نمیکند، به حقوق دیگران احترام میگذارد و در جهت حفظ آن میکوشد.
بیشترین زمانهایی که انسان وجدان را نادیده میگیرد مربوط به زمانی است که منافع شخصیاش در میان باشد و در واقع منافع شخصی پاشنه آشیل وجدان کاری است. کارمندی که از حضور نداشتن مدیر برای راحتی خود در محیط کار استفاده و کم کاری میکند، ورود و خروجش به محل کار بدون در نظر گرفتن نظم و قاعده اداری است و مسائل زندگی شخصیاش را درون محیط کار میآورد و دیگر همکاران را با رفتارهای منفعتطلبانه خود آزار میدهد یا کار ارباب رجوع را بیدلیل و از روی تنبلی به آینده موکول میکند و دیگران را معطل خود میگذارد، همه از نمونههای نداشتن وجدان است. شاید برای خیلیها اتفاق افتاده باشد که در محیط کار از رفتار حق به جانب همکاری دیگر به ستوه آمده و تحمل شرایط برای او دشوار گردد.
کارمندی که کار میکند، کارمندی که از زیرکار در میرود
کارمندی را تصور کنید که بیشتر از همه تلاش میکند و چند برابر دیگران در محل کار زحمت میکشد و گاهی اوقات نیز از وقت شخصی خود برای انجام امور اداره میگذارد، هنگام دریافت حقوق نیز احساس رضایت خاطر و شکرگزاری دارد، او وجدان را در نظر گرفته است و به ندای آن پاسخ مثبت داده، به همین دلیل از عملکرد خود راضی و خشنود است و آرامش را در کنار کار خود به همراه دارد، اما در مقابل شخصی را در نظر بگیرید که در کار خود تنبلی میکند و کاری را به درستی پیش نمیبرد، حتی گاهی اوقات از کار اداری جهت انجام امورات شخصی خود میزند، در آخر ماه نیز با گرفتن حقوق معترض است که چرا اضافه کار کم گرفته و حق او تضییع شده است.
اینگونه افراد وجدان و مسئولیت خود را نادیده میگیرند، به همین خاطر همیشه شاکی و ناراضی هستند و هیچ چیز آنها را راضی و خوشحال نمیکند.
یکی از ویژگیهای مثبت و مفید فرهنگ و تمدن دو واژه وجدان و انضباط کاری هستند، اما چرا بعضیها به خود اجازه میدهند در محیط کاری حقوق همکاران را تضییع کنند، کار خود را پیش ببرند و این دو موضوع مهم را نادیده بگیرند؟
شاید به این دلیل است که سیاستهای ادارات ما و حتی جامعه در روابط میان انسانها هشداردهنده، کنترلکننده و متولد این واژهها نیستند و مقوله آموزش در این زمینه و ایجاد حس نیاز به وجدان کاری و اجتماعی در افراد، نادیده گرفته شده است.
توجه نکردن به وجدان در مناسبات اجتماعی به این دلیل است که احساس نیاز به این امر در روحیه و منش برخیها شکل نگرفته است. اگر افراد به این باور برسند که آرامش دیگران سبب آرامش در زندگی آنها نیز میشود هیچگاه در محیط اداری یا هر محیط دیگری در رفتار و اعمال خود وجدان را نادیده نمیگیرند.
وجدان کاری و اخلاقی و نتایج آن
وجدان واژهای است که ساده نوشته و خوانده میشود، اما درون آن پر است از رموز رسیدن به خوشبختی و آرامش. هر کس که وجدان دارد آرامش درونی و رضایت خاطر نیز از زندگی خود دارد. هرگاه کار ناپسندی انجام دهیم وجدان ما آنقدر درگیر و ناراحت میشود که آسودگی خاطر را از ما میگیرد، اما در عوض با انجام یک کار نیک و شایسته وجدان ما خشنود میشود و مارا بیشتر به سمت کار نیک تشویق میکند.
اگر افراد خود را در نفع و زیان مناسبات و تعاملات سهیم بدانند و تنها به منافع خود بدون در نظر گرفتن نفع و حقوق دیگران بسنده نکنند میتوان شاهد حس تعلق و مسئولیتپذیری آنها در محیط اداری و اجتماعی بود.
شما چقدر در زندگیتان افراد خوب و باوجدان دیدهاید؟ کسانی در جایی که انتظارش را نداشتهاید کارتان را راه انداخته و مهربانیشان را نثار شما کردهاند و چه حس خوشایندی از این نوع برخورد و رفتار خوب به شما دست داده و آرزو کردهاید کاش تعداد این افراد در زندگیتان زیاد بود تا هر روز با احساس رضایت و خوشحالی با آنها ملاقات میکردید.
رانندهای که قوانین رانندگی را رعایت میکند، کارمندی که کار مراجعهکننده را به درستی انجام میدهد، فروشندهای که گرانفروشی و احتکار نمیکند، مدیر و معاونی که در شغل خود منفعتطلبی نمیکند و خیلی موارد دیگر که هر روز شاهد آن هستیم، اگر اتفاق نیفتد زندگی برای همه خوشایند و همه چیز زیبا میشود.
وجدان، ثروت و دارایی نیست که به صورت ناعادلانه بین افراد تقسیم شده باشد، وجدان یک نیروی درونی است که خداوند به تمام افراد بشر در جهت گرایش و کشش به سمت خوبیها هدیه کرده است، فرقی نمیکند در کجای دنیا و با چه ظاهر و موقعیتی باشیم، فقیر و غنی، رئیس و کارگر، کودک و بزرگسال، سیاستمدار یا کارمند، هرچه باشیم وجدان که در کار نباشد چیزی جز یک جسم بیارزش و تو خالی نیستیم.
یکی از صفاتی که سبب میشود انسانها وجدان را سرلوحه کارشان قرار دهند اخلاق است. اخلاق کاری و اجتماعی مسئلهای است که باعث میشود افراد در مناسبات و امورات اداری و زندگی اجتماعی خود تعهد داشته باشند و وظایف خود را به نحو شایسته انجام دهند.
ارزشها در باورهای دینی، اخلاقی و فرهنگی آشکار و باعث میشوند رفتارها و سبک زندگی مختلف برای افراد معنا یابد و زندگی آنها سمت و سوی معنوی و اخلاقی پیدا کند تا برای حفظ معنای زندگی و رسیدن به آرامش خود و دیگران شیوهای پسندیده در مناسبات اداری و روابط اجتماعی خود پیش بگیرند.
زهرا هنربخش
کارشناس ارشد حقوق