طبق عادت مالوف #زیباکلام به نمایندگی #مصدق #سلیمی_نمین با کیفرخواست آمریکا و سیدمحمود هم به عنوان نماینده #آیت_الله_کاشانی می آیند و به اتهامات سایر طرفها در موضوع کودتا می پردازند.
اما واقعیتش را بخواهید و به رگ #نژادپرستی -که تقریبا همه کم و بیش داریم-بر نخورد؛ بیست و هشت مرداد اگر حاصل ساده لوحی مصدق،توطئه #انگلیس ، خباثت شوروی و #حزب_توده ،خیانت #آمریکا و بالاخره غفلت کاشانی و مذهبیون باشد یا نه؟؛ پای ثابت اتفاقات عجیب ماه های منتهی به کودتا، رفتار هیجانی ملتی است که سی تیر به خیابان ها ریختند و بیست و هشتم مرداد اگر نگوئیم به کودتا رضایت دادند باید اذعان کنیم که در خانه ها ماندند و عرصه را برای #شعبان_بی_مخ ها و #پری_بلنده و بالاخواه هایش باز کردند.
ملتی که صبح زنده باد مصدق می گفتند و عصر شعار می دادند:
مصدق کله کدو...
به دلایلی که همیشه برای سیاستمدارها و رسانه ها محترم است نقش #جامعه_ایرانی و آسیب های فرهنگی آن در اتفاقاتی نظیر کودتای مرداد 32سانسور می شود.
کودتای 32 سالهاست به تاریخ پیوسته اما ویروس هایی که آن عفونت تاریخی را به زمان حال آورده همچنان فعال هستند.
واقعیت این است که بخش قابل توجهی از ملت ما همچنان در بلاتکلیفی #خودشیفتگی، خودستایی، منفعت طلبی، دیدگاه های متذبذب ، علاقه های متناقض ، دیدگاه های متضاد و محافظه کاری بسیار زیاد معلق است.
جامعه ما اگر نپذیرد که یک روز باید بایستد و به خودش و صفات زشت و قبیح و زننده ی دسته جمعی اش توجه کند؛ اتفاقاتی نظیر شکست مشروطه، شکست نهضت ملی، تبدیل شدن فضای باز سیاسی اول انقلاب به شورش های مسلحانه توسط منافقین، تبدیل شدن فضای باز سیاسی دهه هفتاد به #فتنه کوی دانشگاه ، #فتنه88 و.... باز هم تکرار می شود.
ما درباره کدام جامعه صحبت میکنیم؟
عملکرد و پسنهاد افراد را به کنار بگذاریم و برویم سراغ جشن پیروزی و روز وداع قدرتمندان!
جامعه ای که عملگرایی رفسنجانی را دوست دارد اما به دارائی اش فحش می دهد.
تیپ و دیسیپلیم خاتمی را دوست دارد اما تئوری هایش را تقبیح می کند.
ولخرجی ها و خاصه خرجیهای احمدی نژاد را دوست دارد و به او رای می دهد و باز برایش جوک و لطیفه می سازد و با دستی که از او وام و مسکن مهر گرفته علیهش مشت گره کرده روی آسمان میفرستد.
با روی باز و تشکر اول کاری سراغ روحانی میرود ولی فردای تصویب برجام دنبال دریافت قسط اول گشایش اقتصادی است و حالا در سال آخری برای نجات او از مشت و لگد سیلبریتی طرفدارش ، بچه حزبالهی باید سینه سپر کنند.
نمیخواهم بگویم انتقاد حق جامعه نیست یا این صاحبان قدرت که یک روز سردار سازندگی بودند و شش ماه بعد عالیجناب خاکستری و سرخپوش ، آدم های مشعشعی هستند. اما باید از این سو قبول کنیم ، از صدر مشروطه تا الان در حداقل مسئولیتپذیری هستیم.
جامعه ی خوش استقبال و بد بدرقه!
جامعه سیاسی و همه چیزدان
اجتماع که در آن رکیک ترین اهانت ها عادی است.
دروغ عادی است.
سخن چینی و تهمت و دخالت در حریم خصوصی امری بدیهی است.
دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی اش هم از سخیف ترین خاله زنک بازی ها در امان نمانده و بالاخره کلکسیونی از سخیف ترین رذائل اخلاقی در سطوح بالای آن امری عمومی است.
بسیاری از ما ایرانی ها حسود هستیم.
نخبه کشی و ثروت ستیزی ما از همین صفت مان نشات می گیرد.
معمولا بالاتر از خودمان را نمی توانیم ببنیم و هنگامی که خودمان بالا می رویم تازه به دوران رسیده می شویم.
زود می خندیم.
راحت راضی می شویم.
آسان رای مان تغییر پیدا می کند.
جو می گیردمان و خیلی ساده تر همرنگ فرهنگ های سلطهجو می شویم و از فرهنگ مهاجم خیلی سریع در رذیلت های او جلو می زنیم.
بشدت دچار هفت هزار سال تمدن هستیم !!
به نظر می رسد، اگر هر مناسبتی بهانه ای برای حرکت رو به جلو اجتماع تلقی شود؛ 28 مرداد بهترین فرصت برای بازبینی عادت ها و انگارهای ناپسند ما ایرانی ها باشد.
یک کم از روی خر جهل و خودپسندی پیاده شویم و به محک نقد این صفات فرصت سوز تاریخ مان را ببنیم.
28 مرداد یک مثال تاریخی از شکست خود ما از خودمان است.
محمد صادق دهنادی