امامصادق (ع) به شاگردشان ابوحنیفه (امام اول اهل سنت) اخطار دادند که در فهم دین از قیاس استفاده نکن. زیرا اولین کسی که قیاس کرد، شیطان بود.
- شیطان در روز خلقت در محضر حق این چنین استدلال کرد که، چون آتش (انرژی) در نظام طبیعت از خاک (ماده خام) ارزشمندتر است؛ قهرا آنچه از آتش آفریده میشود (اجنه) از آنچه ساخته شده از خاک است (آدمی) برتر است.
ایراد قیاس اتکای بیش از حد تحلیل کننده بر یک زاویه دید و نادیده گرفتن سایر زوایا است و این نوع خطای شناختی نه فقط از سوی شیطان بلکه بارها از سوی بشر نیز انجام شده و میشود.
اما راه فاصله گرفتن از قیاس، فهم مستقل و همه جانبهی پدیدههاست.
در قضیه غدیر نیز هنگامی که از سوی همهی معصومین اسلام مطرح شده که این رویداد برترین اتفاق کل اسلام است؛ ذهن قیاسگر افراد به ویژه غلات متصوفه گاهی به نتایج ناروایی درباره امیرالمومنین رسیده و در مقابل نیز نفهمیدن اصل این رویداد مخالفین را نیز به انکار و تقلیل آن کشانده است.
مثلا گاهی برتر بودن غدیر به برتر بودن امامعلی (ع) از همه شخصیتها نسبت داده شده که خود امام این نتیجه را قاطعانه رد کردهاند یا از این نتیجه گرفته شده اگر غدیر از سوی صاحب دین از مبعث بالاتر شناخته شود و کمال دین و ایمان به خدا در گرو پذیرفتن آن باشد، پس امامت از توحید و نبوت هم مهمتر است که همه این قیاسها بخاطر بیتوجهی به همه ابعاد قضیه کاملا ناروا و غیرمنطقی است.
اما راز برتری عید غدیر و اکمال دین شاید برای بشر امروزی که با پستمدرنیسم نسبیگرا روبرو است کمی واضحتر باشد.
در این نگاه، اهمیت غدیرخم برتر از شخص نبی و وصی، در مقوله توحید است و رضایت خدا از اسلام به واسطهی غدیر نیز بیش از هر چیزی به تکمیل شناخت بشر از خداوندی است که از بدو آفرینش به جای آنکه از سوی خودش فهمانده شود، به بیان دیرینه شناسان از سوی بشر ذهن برساخته بوده است.
انسان بد اساس فطرت از بدو تاریخ پرستنده بوده و حتی آنکه بت و طبیعت میپرستیده، خدایش را در آنچه دلش میخواسته میجسته!
برای بشر (به ویژه بشر آخرالزمان) مهندسی خدا اهمیت دارد. او خدایی را میخواهد که پناهش باشد، اما از یک گوشه آرام نشسته و از دور به او نگاه کند و کاری به او نداشته باشد. اما مسئله غدیر و امامت، رونمایی از خدایی است که به واسطه هدایت تشریعی و ولایت قلبی رسولش و نمودهایی که تا قیامت با بشر هستند، هیچگاه دست بشر را از دامن آسمان کوتاه نیست و هدایت او متوقف نمیشود.
اکمال دین یعنی خدایی که پس از غدیر به فهم انسانی معرفی میشود کاملترینتجلی خداست که با خدای دست بستهای که یهود ترسیم نمودند و یا خدای منفعلی که نصارا ترسیم کردند و حتی خدای عبوس و نامهربان و نا عادلی که برخی نحل اسلامی از معارف اسلام برداشت کرده اند، بسیار متفاوت است.
از این حیث اهمیت امامت، بروز و ثبوت صفات حکمت و فیض و هدایت و رحمت پروردگار بر مخلوقات تا روز قیامت است.
برای بشر نیز غدیر یک امر بسیار امیدوار کننده است و آن اینکه او تا روزی که در این کره خاکی زندگی میکند و با رنجها و ترسها و هجمهها و وسوسهها و تنهاییها و دردها و فقرها و داراییها و تاریکیها و روشناییها امتحان میشود، تنها نمانده و نیست.
او علاوه بر آنکه مانند هر صاحب فطرتی خدایی در سینه دارد، میتواند تا قیامت تجلی اسماء و صفات او را به چشم سر نیز ببیند و آنچنان که هانری کربن (نویسنده و متفکر فرانسوی) از تشیع برداشت کرده، زندهترین برداشت از دین را بسازد که نه در تاریخ و توهمات و اساطیر و اوهام آن گم میشود و نه در برابر تحولاتی که به واسطهی نسبیگرایی قائل به این است که هیچ انگارهی بسیط و یقین آوری درباره ایمان وجود ندارد، بدون دستاویز محکمی از آسمان پنجه در یک توده ابری و اسفنجی از اعتقادات بیندازد که به واسطهی قائل شدن به تکثر گرایی و پلورالیزم، مخلوطی از معارف و اوهام و خرافات و فکر ساختههای نفس شهوت زده انسانی است؛ فهمش از ساحل امن یقین بیبهره بماند.
پس غدیر، جلوه نمایی تمام توحید است و نه بخشی از آن، عید فهم بشر از خداوند (همانطوری که خودش بر خودش شهادت میدهد و نه آن خدایی که فهم نسبی انسان فهمیده و یا میخواهد بفهمد) و بالاخره به زبان حکما آن لحظهای که در سفر دوم وسوم سیر عقل در صفات الهی به راهنمایی خود حق پایان پذیرفته و نبوت فهم و شناخت را از حق به سوی خلق آورده و حجه الوداع آخرین گام این سومین سفر را تکمیل نموده، حضرت انسان امیرمومنان علی ابن ابیطالب، قرار است که انسان را برای گام چهارم عبودیت و ایمان من الخلق الی الخلق بالحق هدایت کند که تازه این اول عشق است.
غدیر از این منظر اعلیترین قرارگاه توحید و یقین است. چیزی که ضرورتش برای انسان آخرالزمانی بیش از مومنان اولیه هویداست و تجربه بشر در فهم و تاریخ روز به روز ضرورتش را بیشتر تایید کرده است؛ و چه نیکو فرمودند که آدمی در آخرالزمان حقایقی از دین را میفهمد که دست مومنان آغازین از دامن فهم آن کوتاه بوده است.