حامد قشقاوی: حاج نادر عزیز هم مبتلا شد به کرونا. با تمامی مشکلات جسمی از کار کردن ۳۰ درصد دریچههای قلب و مشکل تنفسی (که اگر در اتاق دربسته باشد پس از چند دقیقه باید پنجرهها را باز کنیم) و شیمیایی شدن در جزیره مجنون که برای روایت فتح فیلم میگرفت تا چند سال پیش که پس از سفر عراق به شدت بدنش ضعیف شد، استاد ما بیش از خیلی از مدیران فرهنگی و وزرای فرهنگ به پیشبرد اهداف بلندمدت انقلاب در غرب کمک کرده.
در این چند سالی که توفیق شاگردی دارم، اما حداقل ۴ بار اسباب کشی کرد و بعد از ۴۰ سال سرداری در عرصه فرهنگ بی ادعا و با فروافتادگی بسیار در خانه اجارهای مینشیند. تسطلش به انگلیسی ادبی و کوچه بازاری و وضعیت جامعه آمریکا از دهه ۷۰ تاکنون، بیخیال شدن دانشگاه کلمبیا و به ایران آمدن و شیفته امام و هم قطار شهید آوینی و حاتمی کیا شدنش، مصادره شدن غیرقانونی اموال آبا و اجدادی اش و استفاده نکردن از رسانه برای این موضوع شخصی، مشاوره گرفتن منتقدین و چهرههای آمریکایی از او (که بارها و بارها شاهد بودم)، رشادت هایش در بوسنی و. همه و همه به کنار، حال خوبی که به آدم میدهد، اما چیز دیگریست.
معمول است وقتی با کارشناسان خارجی مصاحبه میکنیم از وقت و انرژی که صرف کار کرده اند تشکر میکنیم، با نادر لیکن متفاوت است: بارها بعد از اتمام مصاحبه با یک شخصیت غربی (بویژه آمریکایی)، مصاحبه شونده است که از من به دلیل معرفی کردن او به نادر و شناساندن طالب زاده به او تشکر میکند. چند سال پیش که با مالوف (کارشناس ارشد سابق سیاستهای امنیتی در دفتر وزیر دفاع) مصاحبه میکردیم و از تلاشش (در زمان جنگ ایران و عراق) برای پیشگیری از ارسال سلاح شیمیایی به صدام میگفت، حرف از بمبهای خوشهای به میان آمد و حاجی شروع کرد به ذکر برخی خاطرات خود در جنگ. مالوف خیلی لذت برد که نادر مانند اسمش کمیاب است و اصل جنس. حتی در بین الملل فجر هم که آمدن اولیور استون قطعی شد، میرکریمی از حاج نادر کمک خواست.
جالب اینکه فردی که دو اسکار برده و از مطرحهای سینما در جهان است وقتی عشاق کَن و برلین و ونیز و اسکارها سینمای ایران محاصره اش کردند کمی توی ذوقش کرد، با حاجی ما، اما خیلی حال کرد و خودش هم در پایان مصاحبه اش به این مطلب اعتراف کرد. چند مدیر فرهنگی در ج. ا داریم که یک منتقد آمریکا با سابقه امنیتی، سیاسی و یا نظامی نه تنها پای صحبت هایش بنشیند بلکه از او مشاوره بگیرد؟ خدا حفظ کند "آقای نادر" رو که هم برای بچه حزب اللهیهای مستندساز و هنرمند دلگرمی است و هم جزو معدود افرادیست که برنامه هایش را تیپهای کاملا متفاوت و غرب زده هم دنبال میکنند.
از بچههای عمار و ثریا و افق نو و اوج و افق تا همان دوستان بین الملل فجر و فارابی این دولت که یکی شان به حقیر گفت "نادر طالب زاده به این خوبی رو چه به ... و ... " منظورش چند نفر دیگر جبهه خودی بود که شاید حرف هایشا رو بی پرواتر میزنند و به قول رهبری به آنها تهمت افراطی بودن میزنند، همه دوستداران اویند. جزو کسانیست که به رسانه نیاز ندارد بلکه خود یک رسانه است. این رسانه است که به او و تجربه ۵۰ ساله اش نیاز دارد.
به قول سردار جزایری که در جلسهای به ما گفت "آقای طالب زاده خود یک سپاه است" واقعا که لشکر یه نفره است. منتظر نمیماند که اینجا و آنجا مقدمات کار من را آماده کنند تا من شروع کنم. خودش میرود در دل کار. با این وضعیت سلامتی باید برود پشت اتاق این مسئول و آن مقام (انقلابی و ... انقلابی) که چه؟ که هزینه بلیط و اقامت ۴ تا چهره ضداسرائیلی آمریکایی رو جایی تقبل کنه و در پایان گلیم دستی و گران قیمت منزل خود را به عنوان کادو میدهد به یکی از همین مدعوین. روسیه و چین، اما چه استفادهها که از این ظرفیت نمیبرد که خود نیازمند یادداشتی جداست... و کلام آخر به قول آقای دهباشی که از او میپرسد چه شد که با اینهمه کارشنکی ضدانقلاب نشدی؟ و او پاسخ میدهد "لطف خدا بود".
در جلسهای رهبری در مورد ایشون نقل قولی میکنند که، چون نمیدانم راضی هست یا نه فعلا اینجا ذکر نمیکنم. برایش دعا کنیم. خدا حفظش کند برای آنهایی که دوستش دارند. ۱۰ سال است که در مورد بهم ریختگی آمریکا برنامه میسازد و برخی مگفتند توهم است. اتفاقات اخیر آمریکا، اما خود گویا بود.