"چیزی که از آن به عنوان فرهنگ مصرف رسانه تعبیر میکنیم؛ فرهنگ مصرف یعنی کی، کجا، چگونه و چه زمانی ما مصرف رسانهای را انجام میدهیم. منظور از فرهنگ مصرف، شناخت رسانه است.
ما اگر رسانه، فضای مجازی و هرچیزی که در این فضا تعبیر میکنیم را کامل به آن مسلط باشیم و بشناسیم، ناخودآگاه به عنوان کاربر خود را نزدیک به فرهنگ استفاده از آن کرده ایم. "
این را علیرضا پورجعفری کارشناس رسانه و مدرس دانشگاه میگوید.
او بر این باور است که منظور از فرهنگ مصرف به جای رژیم مصرف یعنی آموزش کاربران شبکههای اجتماعی به تولید محتوا در حوزههایی است که علاقمند به آن هستند. یعنی به خانم خانه دار یاد دهیم که از نوآوریهای خانه داری، آشپزی، نکات بچه داری را با دیگران به اشتراک بگذارد. یا به دانشجو یاد دهیم در خصوص علمی که فرا میگیرد، به دیگران هم آموزش دهد. اینها میتوانند در این رسانهها به تولید محتوا بپردازند.
در خصوص رژیم مصرف رسانه که البته این مدرس دانشگاه از آن به عنوان فرهنگ مصرف یاد میکند، ساعتی به بحث و گفتگو نشستیم؛ آنچه از نظر میگذرانید، حاصل گفت و گوی ما با وی است.
** رژیم مصرف رسانه به ویژه فضای مجازی تا چه اندازه میتواند اهمیت داشته باشد؟
- معتقدم در موضوع رژیم مصرف در فضای مجازی و اساسا طرح چنین مباحثی از جنس نگاههای تهدید محور به فضای رسانهای و مجازی است که منجر به فرصت سوزی میشود. در فضای گسترده ارتباطی و متحول ارتباطی امروز نمیتوانیم رژیم مصرفی را برای مخاطب قائل شویم یا مخاطب را به گونهای قانع و اقناع کنیم که در مصرف رسانهای شان، حد و مرز و یک رژیمی را رعایت کنند.
نوع نگاه مان به رژیم مصرف باید تغییر کند
شاید اگر در هشت تا ده سال پیش بودیم، میتوانستیم این حرف را بزنیم، اما امروز حداقل در فضای گسترده رسانه این امکان وجود ندارد؛ بنابراین نوع نگاه مان به رژیم مصرف را باید تغییر دهیم و واژه فرهنگ مصرف را جایگزین رژیم مصرف کنیم.
** در خصوص فرهنگ مصرف رسانه بیشتر توضیح میدهید؟
- چیزی که از آن به عنوان فرهنگ مصرف رسانه تعبیر میکنیم؛ فرهنگ مصرف یعنی کی، کجا، چگونه و چه زمانی ما مصرف رسانهای را انجام میدهیم. منظور از فرهنگ مصرف، شناخت رسانه است.
ما اگر رسانه، فضای مجازی و هرچیزی که در این فضا تعبیر میکنیم را کامل به آن مسلط باشیم و بشناسیم، ناخودآگاه به عنوان کاربر خود را نزدیک به فرهنگ استفاده از آن کرده ایم.
در این خصوص مترو را مثال میزنم. در گذشته دائما تأکید میشد که بگذارید مسافران واگن پیاده شوند و سپس شما سوار شوید. ما در آن زمان فرهنگ مصرف استفاده از مترو را نداشتیم، چون اساسا در کشور مان تکنولوژی و علم پیش از فرهنگش وارد میشود. متأسفانه این ایرادی است که به کشور وارد میشود.
الگوی مصرف رسانهای براساس فضای متحول ارتباطی هر فردی تعیین میشود، ما امروز میتوانیم بگوییم بسیاری از فرهنگها و رفتارهای ما در جامعه رسانهای شده است؛ بنابراین فردی نمیتواند برای فرد دیگری تعیین کند که چه رژیمی داشته باشد، حتی پدر ومادر نمیتواند به فرزند بگوید که چگونه از رسانه استفاده کنم.
در خصوص رسانه هم این اتفاق را شاهد بودیم. رسانه آمد، اما فرهنگ نیامد و درنهایت کارمان به فیلترینگ، محدودکردن و دشمنی با این رسانهها رسید.
منظور از فرهنگ مصرف به جای رژیم مصرف یعنی آموزش کاربران شبکههای اجتماعی به تولید محتوا در حوزههایی است که علاقمند به آن هستند. یعنی به خانم خانه دار یاد دهیم که از نوآوریهای خانه داری، آشپزی، نکات بچه داری را با دیگران به اشتراک بگذارد. یا به دانشجو یاد دهیم در خصوص علمی که فرا میگیرد، به دیگران هم آموزش دهد. اینها میتوانند در این رسانهها به تولید محتوا بپردازند.
اساسا زندگی مجازی به این معنا نیست که من از خصوصیترین اتفاق زندگی ام استوری بگذارم یا جزئیترین مسائل شخصی ام را در اینستاگرام و توئیتر مطرح کنم.
ما باید فرهنگ مصرف را بدانیم تا در این جامعه اطلاعاتی و رسانهای زندگی کنیم. ما در ارتقای فرهنگ عمومی و دانش عمومی جامعه سهم داریم، این یعنی فرهنگ مصرف؛ زمانی که این موضوع را درک کردیم حتی خبرنگار هم این احساس را پیدا میکند که به اندازه سهم خودش در جامعه اثرگذار است و در این فضا به آموزش رسانه برای مردم در پستهای اینستاگرامی و توئیت هایش انجام میدهد.
گاهی ممکن است کاربر پزشک سنتی باشد؛ بنابراین او میتواند دانش پزشکی اش را به اشتراک بگذارد و این هم میتواند همان فرهنگ مصرف در شبکههای اجتماعی باشد.
فرهنگ مصرف وجود ندارد
متأسفانه ما فرهنگ مصرف نداریم و به دلیل هم همین عدم فرهنگ مصرف، به سمت رژیم مصرف میرویم و انگار صورت مسأله را پاک میکنیم، چون یاد نگرفته ایم که در مواجهه با رسانهها نگاه و فرهنگ خود را به رسانهها غالب کنیم.
اصطلاحا فرهنگ و سیاست ما رسانهای زده شده و تحت تأثیر قرار گرفته است؛ در صورتی که بسیاریها معتقدند رسانه ابزاری برای عرضه است.
** البته بیشتر منظور شما در بحث فرهنگ منظور همان تولید محتواست. درست است؟
- بله کاملا درست است؛ منظور از فرهنگ مصرف به جای رژیم مصرف یعنی تولید کردن و آموزش به کاربر شبکه اجتماعی برای تولید محتوا است.
اگر شما مروری داشته باشید متوجه میشوید که ما تا چه اندازه این روزها در حوزههای مختلف با اخبار فیک، اخبار جعلی و فیک نیوزها در تماس هستیم. ریشه این فیک نیوزها چیست؟ زمانی که در خصوص ریشه فیک نیوزها بررسی میکنید متوجه میشوید زمانی که منابع اطلاعاتی غیر رسمی زیاد، گسترده و پراکنده باشد و هر کسی چیزی بگوید، فیک نیوز و شایعه پدید میآید.
در خصوص شایعه میگویند اگرپیرامون اتفاقات، کامل به مخاطب عرضه نشود، فضا و بستر آماده شکل گیری شایعه میشود. اتفاقی که ما در کرونا در ابتدای شیوعش در اطلاع رسانی شاهد بودیم که تا چه اندازه شایعات ایجاد شد.
منظور همین است، ما برای جلوگیری از فیک نیوزها و رسانه زدگی بیش از حد و جلوگیری از این موضوع مبنی بر اینکه فرهنگهای دیگر در رسانهها بیاید وبر ما غالب شود، ناچاریم و باید فرهنگ مصرف رسانهای مان را افزایش دهیم.
فرهنگ مصرف رسانهای به این معنا نیست که کاربر را برای ورود به این فضا ممنوعش کنیم، بلکه باید به او یاد دهیم که در این فضا به تولید محتوا اعم از عکس، یادداشت، متن، کلیپ و... بپردازد و حتی به او قواعد انلاین نویسی را یاد دهیم.
زمانی که کاربر مهارت و ابزارها را یاد بگیرد، دیگر احتیاجی به منابع فیک پیدا نمیکند و ناچار است برای تولید محتوا مطالعه کند و حتی در مورد آن موضوع با چند نفر صحبت کند.
** نقش سواد رسانهای در فرهنگ مصرف رسانه چیست؟
- معنی سواد یعنی خواندن و نوشتن است و اگر این تعریف را به سواد رسانهای بدهیم در نهایت معنی آن خواندن در رسانه و نوشتن در رسانه میشود.
سواد رسانه یعنی خواندن و نوشتن در رسانه
خواندن در رسانه یعنی آموزش نوع برخورد با محتواست و نوشتن در رسانه نوع تولید محتواست. دوبال مفهوم سواد رسانهای و تعریف سواد رسانهای به بحث قبلی برمی گردد، یعنی فرهنگ رسانه ای؛ بنابراین چیزی که امروز به عنوان سواد رسانهای بیان میشود، بسیار کلیشهای است و با همین مفهوم کلیشه مخالفم.
ما اگر رسانه، فضای مجازی و هرچیزی که در این فضا تعبیر میکنیم را کامل به آن مسلط باشیم و بشناسیم، ناخودآگاه به عنوان کاربر خود را نزدیک به فرهنگ استفاده از آن کرده ایم.
ما اگربه جای سواد رسانه ای، موضوع فرهنگ رسانهای را دنبال میکردیم یعنی به این معنا که بیاییم فرهنگ مان را به رسانه تحمیل کنیم، نه اینکه رسانه بیاید برای ما فرهنگسازی کند؛ بنابراین نوع شناخت ما از رسانهها به ویژه رسانههای نوین و تکنولوژیهای نوین میتواند در این مسأله بسیار اثرگذار و مهم باشد.
نقش سواد رسانهای در اینجا بر مبنای فرهنگ رسانهای تحمیل میشود؛ رسانهها اغلب کاری که میکنند، از جنس برجسته سازی بود و در چارچوبهای مفهومی و چارجوبهای گفتمانی این کار را انجام میدهند. احساس میکنم این سواد رسانه در همان قاب فرهنگ مصرف رسانه قابل تبیین و توصیف است.
** در این خصوص بیشتر توضیح میدهید؟
- امروز در رسانههای نوین، سنتی، گرم، سرد و حتی رسانههای چاپی دقت کنید، جنگ روایت است؛ همان نظریه بازنمایی است؛ یعنی رسانهها روایت خود را از موضوع، رخداد و واقعیت برای مخاطب عرضه میکند. امروز جنگ روایت هاست.
این روایتها روی حوزه شناختی و نوع مخاطب اثر میگذارد و اگر بتوانیم مخاطبها را با شیوه تولید روایت در رسانه آشنا کنیم، بنظرم بخش زیادی از فرهنگ مصرف و سواد رسانهای را انجام داده ایم؛ یعنی مخاطب درک کند که روایت رسانه چگونه شکل میگیرد؛ مخاطب باید این را بشناسد و در مواجهه با روایتهای مختلف زمان گذاری کند و پشت پرده اش را متوجه شود. آنچیزی که در محافل علمی از آن یاد میکنند، روزنامه نگاری روایتی است.
برای مثال در حادثه نطنز روایتهای رسانههای داخلی و خارجی از موضوع متفاوت از یکدیگر بود بود. رسانههای داخلی چارچوب مفهومی شان در اخبار قدرت و رسانههای خارجی اعتبارزدایی از قدرت ایران بود. این اتفاق در حوزه خبر رخ داد و حتی در حوزههای مختلف همچون فیلم، موشن گرافی و انیمیشن هم اینچنین است؛ بنابراین اگر بتوان مخاطب را با روایتهای رسانهها و نوع روایتهای رسانهها آشنا کرد، این فرهنگ مصرف حتما در مخاطب شکل میگیرد و از آن بالاتر اینکه بیاییم به مخاطب یاد دهیم خودش تولید روایت کند.
ما باید به مخاطب آموزش دهیم که خودش از روزمرگی هایش تولید روایت کند، این تولید روایت کردن همان فرهنگ مصرف و همان آموزش است؛ بنابراین برای آنکه که مخاطب بتواند از خود روایت خوبی را در شبکههای اجتماعی اش تولید کند، نیاز دارد دقت بیشتری داشته باشد تا بازخوردهای بهتری دریافت کند.
** چرا مفهوم سواد رسانهای را کلیشه میدانید؟
- معتقدم واژه سواد رسانه در جایگاه خودش استفاده نمیشود و تبدیل به کلیشه شده است؛ ما نقش سواد رسانه را به نقش شناخت از رسانه و شبکههای اجتماعی برگردان کنیم یعنی رسانهها و شبکههای اجتماعی را بشناسیم و به شناخت فضای متحول ارتباطی اطراف مان بپردازیم. این شناخت میتواند مسیر را برای مان روشن کند که چه مصرفی از رسانه داشته باشیم و تا چه اندازهای فضای گسترده رسانههای نوین و فضای مجازی استفاده کنیم.
فضای مجازی چارچوب ندارد
فضای مجازی چارچوب ندارد و همین موضوع سبب شده است تا مخاطبان ما هر چیزی را در این فضا مصرف کنند. مصرف هر چیزی ریشه در نداشتن فرهنگ مصرف است؛ بنابراین اگر فرهنگ مصرف را با رویکرد تولید محتوا، آموزش تولید محتوا و آموزش مهارت به مخاطب یاد دهیم، شاهد اتفاقات خوبی خواهیم بود.
به هیچ عنوان موافق رژیم مصرف نیستم؛ همانطور که موافق فیلترینگ نیستم، موافق منع کردن استفاده از رسانهها نیستم. برای مثال فردی که گرسنه است نمیتواند غذا نخورد بلکه او حتما برای رفع گرسنگی اش باید غذا بخورد، اما موضوع سر نوع غذا است، یعنی چه نوع خوراکی و چه نوع مصرفی داشته باشد که این موضوع با آموزش دادن و تولید قابل حل است.
** چه کسی در این میان تعیین میکند که مخاطب ما در مورد فضای مجازی چه رژیمی داشته باشد؟
- الگوی مصرف رسانهای براساس فضای متحول ارتباطی هر فردی تعیین میشود، ما امروز میتوانیم بگوییم بسیاری از فرهنگها و رفتارهای ما در جامعه رسانهای شده است؛ بنابراین فردی نمیتواند برای فرد دیگری تعیین کند که چه رژیمی داشته باشد، حتی پدر ومادر نمیتواند به فرزند بگوید که چگونه از رسانه استفاده کنم.
ضرورت تولید محتوا در فضای مجازی
معتقدم باید برگردان کنیم به این سمت که به کاربران فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و رسانههای نوین یاد دهیم که تولید محتوا کنند. اگر ما آمدیم و به کاربران شبکه اجتماعی، آموزشهای تولید در فضای مجازی را ارائه کردیم، این کاربر خودش به سمت رژیم مصرف و الگوی مصرف حرکت خواهد کرد؛ بنابراین بنظرم ابتدا باید واژه فرهنگ مصرف را جایگزین رژیم مصرف کنیم و دوم آنکه به کاربران آموزش دهیم که چگونه در این فضا اقدام به تولید محتوا کنند و شخصا مصرف کننده پیام نباشند بلکه به عنوان تولیدکننده پیام اثربخش شوند.
معتقدم با این نگاه میتوانیم بسیاری از مخاطرات حوزه فضای مجازی همچون فیک نیوز و اخبار فیک، اطلاعات مبتذل و دیگر مسائل را مدیریت کنیم، یعنی شما هم در داخل فضای مجازی باشید و هم کاربر و هم اثرگذار باشید که الگویش همین است؛ الگوی تولید محتوا.
فرد اگر به دنبال تولید محتوا در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در حوزههای علاقمندی هایش برود، قطعا مجبور میشود برای این تولید سطح اطلاعات ودانشش را افزایش دهد و حتی به دنبال نرم افزار و کتاب و ابزارهای مهارتی برود که به نظرم در همین نقطه ما هم واژه مصرف را به جای رژیم مصرف، یک تغییر رفتار و تغییر الگو شکل داده ایم و هم آنکه اشتغالزایی کرده ایم.