فاطیما فردوس: حاشیههای برنامه «فرمول یک» تمامشدنی نیست؛ حاشیههایی که علی ضیا را تبدیل به مجریای کرده که به شکل عجیبی در تلاش است تا سوژههایی را پررنگ کند که هیچ شناخت اصولیای از آنها ندارد و گرچه ژست مجریانی را دارد که مستقل از خط مشی صدا و سیما فعالیت میکند اما کاملا در ادامه همان بیتوجهیها و گافهای اجتماعی صداوسیما کار میکند.
حداقل در برنامه «فرمول یک» با سوژههای انتخابی و نوع گفتوگو با آنها این مورد را ثابت کرده است. آخرین سوژه هم مربوط به زن و شوهری است که ۲۷ بار تقاضای طلاق داده بودند و زن تحت خشونت خانگی شدید بوده ولی حالا خوش و خرم باهم زندگی میکنند و همهچیز تغییر کرده است. زن باید تحمل کند و احتمالا بمیرد تا همهچیز درست شود و زندگیاش را نگه دارد.
۶۰ روز فاصله و پایانی مانند فیلمهای هندی
خلاصهای از ماجرای این دو زوج و گفتوگویشان با علی ضیا در شبکههای اجتماعی بازنشر شد و صدای خیلیها را درآورد؛ ماجرای مردی که دائما همسرش را کتک میزده و زن هربار تقاضای طلاق میداده ولی بلافاصله با هم آشتی میکردهاند. ۲۷ بار تقاضای طلاق میدهند و بار ۲۸ام بهصورت توافقی جدا میشوند. همان زمان مرد به مشاور مراجعه میکند و مشاور میگوید باید زندگیات را عوض کنی و ازدواج دوباره داشته باشی اما مرد تصمیم میگیرد دوباره با همسرش ازدواج کند. حدود ۶۰ روز بعد مرد با زن و دو فرزندش قرار میگذارد و قول میدهد که دیگر همسرش را کتک نزند و کاملا تغییر کند. پس از آن هم دوباره بچهدار میشوند و معتقدند که آن بچه زندگیشان را کاملا تغییر داده و هدیه خداوند به آنها بوده است و همهچیز خوب و عالی میشود.
پایانی خوش بر زندگی زن و مردی که ۲۷ بار در آستانه طلاق بودهاند و برای بار ۲۸ام هم از هم جدا شدهاند و ۶۰ روز فاصله، هر دو را تغییر داده و آنها را تبدیل به بهترین زوج کرده است؛ پایانی شبیه به فیلمهای هندی! با این پیام که باید در هر شرایطی برای ماندگاری زندگی جنگید؛ اما چند نفر میتوانند از خشونتهای خانگی نجات پیدا کنند؟ در شرایطی که خشونت خانگی آمار بالایی را در بین دیگر خشونتها دارد، نمیشود حکم کلی صادر کرد که هر زنی که تحت خشونت خانگی است باید بهجای طلاق تحمل کند و خانوادهاش را حفظ. شاید یک زوج با تمام مشکلاتی که دارند بتوانند رابطهشان را ترمیم کنند اما سکوتکردن در مواجهه با خشونت خانگی به این بهانه که همهچیز درست میشود، کاملا غلط است.
من عاشقت هستم پس هرکاری میکنم
تشویق به تحملکردن و تلاش برای ترمیم رابطه زوجین از طرف صداوسیما در قالب گفتوگو با این زوج، در حالی است که شدت جراحات به حدی بوده که زن هر بار برگه پزشکی قانونی را نیز داشته است. خشونتی که در گفتوگو با این مرد کاملا عادی جلوه داده میشود و با استفاده از کلمات و جملاتی با بار عاطفی و احساسی، دائما تکرار میکند که من عاشق زنم هستم و او را دوست دارم ولی او نمی فهمد. تصویری از زن مطیع که عموما نادیده گرفته میشود و باید تحت هر شرایطی رابطه پر از خشونت را تحمل کند. نکته دیگر این است که در رابطه این زوج، بیشترین آسیب متوجه زن بوده است اما بیشترین زمان برنامه به مرد داده بود و زن همچنان سکوت کرده بود.
زن دل به زندگی نمیداده و شوهرش را معتاد کرده است!
بعد از این ماجراها و نقدهای بسیار بود که یکی از خبرنگاران خبرگزاری فارس در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «نصفه حرفزدن از حرفنزدن بدتر است. چند روز پیش برنامه فرمول یک از زوجی دعوت کرد و سوژه گزارش خودم در خبرگزاری فارس بودند. زوجی که در طول ۲۰ سال زندگی، ۲۷ بار دادخواست طلاق دادند اما بهعلت کمبود وقت برنامه و شلوغکاری بچهها خانم نتوانست حرف بزند. اگر شما این زوج را یکدقیقه میشناسید، من سه ساعت با این دو گفتوگو کردم. زنی که خودش اعتراف میکند اشتباهات زیادی داشته و خیلی جاها دل به زندگی نداده. زمانی که همسرش به همراهی او احتیاج داشته وقعی ننهاده؛ طوری که آقا میگفت از تنهایی به اعتیاد افتادم ..» حتی این خبرنگار هم خشونت مرد علیه همسرش را با بیتوجهی زن و همراهینکردن توجیه کرده است.
کودکانی که شاهد خشونت خانگی بودهاند
نکته دیگر این موضوع، کودکانی هستند که مهمان این برنامه بودند. دو کودکی که کنار پدر و مادر خود نشسته بودند و پدر از کتککاریها با همسرش در حضور فرزندانش تعریف میکرد. از طلاق، جدایی و آنطور که میگفت حتی بچهها را در جریان راضیکردن همسرش پس از طلاق هم قرار داده است. آسیبی که این بچهها دیدهاند جبران میشود؟ تصمیم به بچهدار شدن و بهدنیا آوردن فرزند سوم بهعنوان راهحلی برای تمام شدن مشکلات چقدر منطقی است؟ آینده این بچهها تا چه اندازه متاثر از خشونتهایی خواهد بود که جلوی چشمشان به مادرشان شده است؟ چرا بچهها باید در جریان تمام اختلافات پدر و مادرشان باشند؟ به فرض که تمام مشکلات این دو زوج برطرف شده و همهچیز در ایدهآلترین حالت است، آیا به سلامت روان بچهها هم توجه شده است؟
آمار زنانی که از اول زندگی یکبار مورد خشونت قرار گرفتهاند؛ ۶۶ درصد!
در یک دهه اخیر پژوهشهای زیادی در مورد خشونت خانگی انجام شده است. یکی از این این پژوهشها نشان میدهد که ۶۶ درصد زنان در ایران از اول زندگی مشترکشان تاکنون، یکبار مورد خشونت قرار گرفتهاند. با این حال میزان و انواع خشونت در استانهای کشور تفاوتهای معناداری دارند. در این پژوهش ۲۵ مورد خشونت خانگی طبقهبندی شده که در این طبقهبندی خشونت روانی و کلامی رتبه نخست و خشونت جنسی رتبه آخر را به خود اختصاص داده است. البته آمار پایین خشونت جنسی، مربوط به هنجارهای عرفی و حتی شرعی درباره اظهار خشونتهای جنسی در جامعه و فرهنگ ایرانی است. عدم حمایت از قربانیان و عدم مجازات عاملان خشونت جنسی، زنان را به خودسانسوری وا میدارد و آمار درستی از میزان واقعی آن در دسترس نیست.
علاوه بر این قوانین حمایتی وضع شده در مورد زنان در ایران بسیار معدود است و بسیاری از موارد قانونی نیز اجرا نمیشود. به عنوان مثال در صورت بروز خشونت خانگی از سوی مرد علیه همسرش درصورتی که ادله کافی برای آن وجود داشته باشد زن میتواند از شوهر خود شکایت کند اما این مساله حق طلاق را برای او ایجاد نمیکند. تنها در صورتی که این مساله مکررا تکرار شود زوجه با درخواست عسر و حرج میتواند تقاضای طلاق کند. از آنجایی که تشخیص عسر و حرج بر عهده قاضی است اثبات آن چندان آسان نیست و با اعمال نظرات شخصی قاضی همراه خواهد بود. در واقع خلاهای قانونی بسیاری در این مورد وجود دارد که یا زنان را از پیگیری روند قانونی منصرف میکند یا تحت تاثیر نگاه قالب به زن، سکوت میکند.
خبرآنلاین