۰۱ آذر ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۰

مهارت انتخاب را به فرزندانمان بیاموزیم

با تمرین مهارت تصمیم‌گیری در کودکانمان آن‌ها را برای آینده و تصمیمات بزرگ زندگی‌شان آماده می‌کنیم. وقتی فرزند ما به سن جوانی می‌رسد باید سه تصمیم مهم زندگی خود را بگیرد. سه تصمیمی که تمام عمر و زندگی‌اش را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، انتخاب همسر
کد خبر: ۱۱۳۹۸
تا وقتی فرزندانمان کودک هستند ما والدین برایشان تصمیم می‌گیریم. تصمیم می‌گیریم چه چیزی بخورند. چه لباسی بپوشند. کجا بروند. چه بازی‌هایی را انجام بدهند. اگر در تمام سال‌های رشد فرزندمان، ما والدین به این روند تصمیم‌گیری‌های خود ادامه دهیم و اجازه ندهیم در سنین بالاتر نظر و عقیده خود را اعلام کند و حتی اجازه ندهیم تصمیمات کوچک زندگی را خودش بگیرد، در آینده قطعاً فردی را تحویل جامعه خواهیم داد که قدرت هیچ نوع تصمیم‌گیری از خود ندارد و بدون نظر و تصمیم والدینش اراده انجام هیچ کاری را هم نخواهد داشت. درواقع ما با این رفتار خود یک انسان بی‌اراده و سربار جامعه تربیت می‌کنیم. همانطور که در جامعه امروزی شاهد جوان‌هایی هستیم که از خود هیچ اراده‌ای ندارند و از آنجایی که مهارت تصمیم‌گیری را در خانواده نیاموخته‌اند مدام در حال تصمیم‌گیری‌های اشتباه هستند. درنتیجه به یک انسان سرخورده تبدیل می‌شوند. البته این یک سوی ماجراست و در بسیاری از خانواده‌ها افراط دیروز پدرسالاری به تفریط امروز فرزندسالاری رسیده است.
 
تصمیم‌گیری


پدرسالاری جایش را به فرزندسالاری داد


قدیم‌تر‌ها در خانواده‌های سنتی همیشه حرف، حرف پدر خانواده بود و پدر خانواده تنها کسی بود که می‌توانست برای همه اعضای خانواده تصمیم بگیرد و همه باید لاجرم به تصمیم پدر احترام گذاشته و آن را اجرا می‌کردند. درواقع پدرسالاری حاکم بر فضای خانواده‌ها بود. فرزندان حق اظهارنظر نداشتند و برای زندگی خود هیچ تصمیمی نمی‌توانستند بگیرند. با گذشت زمان و با تغییر سبک زندگی مردم، دیگر کمتر خانواده ایرانی وجود داشت که اینگونه باشد. درواقع همان فرزندانی که در خانواده پدرسالاری زیر سلطه پدر بزرگ شده بودند و در هیچ زمانی اجازه نداشتند حرف و نظر خود را اعلام کنند و تصمیمات زندگی خود را، خودشان بگیرند، اکنون به والدین یک خانواده تبدیل شده بودند که دیگر دوست نداشتند آن فضای مستبدی را که خود در کودکی تجربه کرده بودند فرزندانشان تجربه کنند.

به دلیل افراط در رویه جدید، حالا وضعیت خانواده‌ها از پدرسالاری به فرزندسالاری تبدیل شده است. در خانواده‌هایی که فرزندسالاری حاکم است هرچه فرزند خانواده بخواهد، پدر و مادر در لحظه برایش تهیه می‌کنند و به عبارتی سراپا گوش‌به‌فرمان فرزندشان هستند. درحقیقت این دست از والدین از آن ور بام افتاده‌اند که عنان اختیار را به دست فرزندانشان داده‌اند. فرزندانی که نمی‌توانند تصمیمات درستی برای خود بگیرند حالا اجازه دارند برای پدر و مادر خود نیز تصمیم بگیرند. نتیجه تربیت اشتباه فرزندسالاری این دست از والدین این است که فرزندانی لجام‌گسیخته و سرکش تربیت می‌کنند که هیچ خدایی را بنده نیستند و به افرادی خودخواه و آزاردهنده در جامعه تبدیل می‌شوند.

برخی والدین از ترس آنکه مبادا فرزندشان با تصمیم اشتباه آسیبی ببینند اجازه نمی‌دهند حتی کوچک‌ترین تصمیمی را بگیرند. فضای این خانواده‌ها هم، همان فرزندسالاری است، با این تفاوت که آنقدر مراقب و مواظب فرزندشان هستند که اجازه نمی‌دهند فرزندشان کوچک‌ترین کاری را انجام دهد. تمام مدت در خدمت فرزندشان هستند، ولی نه با نظر و خواسته‌های او بلکه با آنچه خودشان معتقدند برای فرزندشان مناسب است. تمام امکانات رفاهی را برای فرزندشان فراهم می‌کنند هرچه بخواهد برای او تهیه می‌کنند، ولی اجازه نمی‌دهند حتی برای بازی کردن در هر زمانی که کودک دوست دارد تصمیم بگیرد. درواقع اسباب آسایش و رفاه کودک فراهم شده است، ولی با مقررات سخت والدین.


نوجوانانی که در کودکی مانده‌اند


در هر دو خانواده که فرزندسالاری در آن‌ها حاکم است نوع برخورد و تربیت اشتباه است. هر دو گروه از یک ور بام افتاده‌اند. یکی آنقدر به فرزندش از همان کودکی بها می‌دهد که تصمیم‌گیرنده تمام و کمال زندگی‌شان می‌شود و دیگری اجازه نمی‌دهد فرزندش حتی کوچک‌ترین تصمیم زندگی خود را بگیرد. در هر دو حالت افراط و تفریطی وجود دارد که برای کودکان ما که قرار است در آینده جامعه خود را بسازند مناسب نیست. اصولاً در هیچ کاری نباید افراط و تفریط داشت. حد وسط مناسب‌ترین روش برای انجام هر کاری است. پدر و مادر‌ها اغلب اوقات از شدت دلسوزی و محبت به جای فرزندان تصمیم می‌گیرند و مجال تصمیم‌گیری را از او سلب می‌کنند. در این مواقع روان‌شناسان توصیه می‌کنند که برای تقویت مهارت کودکان، تصمیمات مسائل ساده را به فرزندان واگذار و گاهی مباحث و مفاهیم جدیدی را به عنوان موضوعات نوین تصمیم‌سازی، با آنان تمرین کنید.

خانواده‌ای را می‌شناسم که پسری ۱۵ ساله دارند. والدین این نوجوان ۱۵ ساله در تمام مراحل زندگی فرزندشان به جای پسرشان تصمیم گرفته‌اند و او لاجرم باید انجام می‌داد، چون معتقدند والدینش خیر و صلاح او را بهتر می‌دانند. اما والدین این پسر نوجوان به دلیل آنکه تصور می‌کنند فرزندشان نابغه است و باید در مدرسه‌ای تحصیل کند که شایسته فرزند آن‌ها باشد، با تصمیمات اشتباهی که پشت سر هم گرفتند آینده تحصیلی فرزندشان را به مخاطره انداخته و این نوجوان ۱۵ ساله در چنین شرایط ایجاد شده‌ای حتی نمی‌تواند به والدینش نظر و عقیده خود را محکم بگوید و از این شرایط بدی که آن‌ها برایش ایجاد کرده‌اند گله و شکایتی کند. نه آنکه تصور کنید از والدینش می‌ترسد نه. چون از خود هیچ اراده و نظری ندارد و توان ایستادن در مقابل تصمیمات اشتباه والدینش را هم ندارد. زیرا والدین این نوجوان از کودکی به او اجازه تصمیم‌گیری نداده و مهارت تصمیم‌گیری را به او نیاموخته‌اند. چنین نوجوانانی در کودکی خود می‌مانند و از نظر شخصیتی رشد کامل نمی‌کنند.

معمولاً تصور می‌کنیم برای اینکه والدین خوبی باشیم باید تمام مشکلات فرزندانمان را خودمان حل کنیم. اگر ما هم بخواهیم حلال تمام مشکلات فرزند خود باشیم، به نفع آن‌ها عمل نکرده‌ایم. چون به‌صورت واضح این پیام را به فرزند خود منتقل می‌کنیم که خودشان از پس مشکلاتشان برنمی‌آیند و به همین دلیل برای حل مشکلات زندگی باید به دیگران متکی و وابسته باشند. کودکان باید مهارت‌های تصمیم‌گیری را از سنین پایین و در موقعیت‌های روزمره تمرین کنند. مثلاً می‌توانیم به کودک سه ساله خود اجازه دهیم برای پوشیدن لباس، استفاده از اسباب‌بازی یا دعوت کردن یک مهمان کوچک خود، حداقل از میان دو گزینه دست به انتخاب بزند. در چنین موقعیت‌هایی مهارت تصمیم‌گیری در کودکان پرورش می‌یابد و هرچه موقعیت‌های تصمیم‌گیری برای کودک بیشتر باشد، بیشتر به مشکلات مربوط به انتخاب کردن پی می‌برد. با این روش کودکان درنهایت نسبت به توانایی خود برای تصمیم‌گیری درست، اعتماد‌به‌نفس پیدا می‌کنند و می‌توانند در تمامی زمینه‌ها ازجمله زمینه‌هایی که به جنسیت آن‌ها مربوط می‌شود درست تصمیم بگیرند. با فرزندان خود صحبت کنیم و به آن‌ها بگوییم برای تصمیم‌گیری صحیح باید وقت گذاشت و موضوع را تحلیل کرد. به ویژه وقتی موضوع تصمیم‌گیری کودکان در زندگی آن‌ها اثرگذار است.

با تمرین مهارت تصمیم‌گیری در کودکانمان آن‌ها را برای آینده و تصمیمات بزرگ زندگی‌شان آماده می‌کنیم. وقتی فرزند ما به سن جوانی می‌رسد باید سه تصمیم مهم زندگی خود را بگیرد. سه تصمیمی که تمام عمر و زندگی‌اش را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، انتخاب همسر. این سه تصمیم اساسی تا حد زیادی روند زندگی هر انسانی را مشخص می‌کند و اثرات و عواقب درست یا غلط این سه تصمیم در کل عمر انسان قابل مشاهده است. با تقویت مهارت تصمیم‌گیری در فرزندانمان به خود اجازه ندهیم در این سه تصمیم مهم دخالت کرده و به جای آن‌ها تصمیم بگیریم. بگذاریم فرزندانمان برای آینده خود تصمیم بگیرند و مسئولیت کامل عواقب تصمیمات خود را با دل و جان بپذیرند.
 
منبع: روزنامه جوان / کد خبر: ۹۷۸۲۴۲
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا
تازه ها