۱۵ دی ۱۴۰۱ - ۰۸:۱۷

ارزش دوم بودن / در ستایش ادبیات عامه پسند

ارزش دوم بودن   در ستایش ادبیات عامه پسند
همواره در میان محافل روشنفکری با نگاه سبک و تحقیر آمیزی به ادبیات عامه پسند نگاه می شود اما واقعا این ادبیات مامطلوب است؟
کد خبر: ۶۶۱۴۳
بحث سطح سليقه مخاطبان آنگاه چالش جدي‌تري را رقم مي‌زند كه سطحي‌خواني و سطحي‌پسندي گاه به عموميتي تبديل مي‌شود كه از هر داستان پرمضمون و خواندني سطح بالا نيز، چيزي جز اثري ورشكسته باقي نماند.
 
چنان كه در مقال‌هاي گذشته نيز اشاره شده است، عمده تحليلگران بازار كتاب و مخاطبان ادبيات داستاني و حتي شعر، مشكل اصلي عدم استقبال از ادبيات شاخص و فاخر را به پاي فرهنگ مطالعه نمي‌گذارند.
 
همچنين نمي‌توان از ارزش بسياري از آثار  كه در بازار كتاب از آنها اثري نيست  كاست.
 
به هر صورت اين موضوع گرچه دلايل خاصي دارد، ولي اينجا مي‌توان از منظر مديريت طبع و سليقه مخاطبان بدان نگريست.
 
اول: قصيده‌اي در مدح عامه‌پسندها
 
در چراجويي دليل عدم استقبال از آثار شاخص (چه در حوزه فرم و چه در حوزه محتوا)‌ اكثر اوقات ديوارها بر سر آثار عامه‌‌‌‌پسند ويران مي‌شود.
 
آثار عامه‌پسند كه در رسانه‌ها رد پايشان را در نشريات زرد مي‌توان يافت و موضوعاتشان عمدتا عشق، نفرت، خشونت و... است.
 
اين آثار همواره به عنوان متهم رديف اول رشد ادبيات مطرح مي‌شوند.
 
سوال اصلي در اين زمينه، اين است كه خود منتقدان بزرگ و نويسندگان شاخص مگر به غير از خواندن آثاري از اين دست شيفته ادبيات شدند؟
 
در واقع هر نويسنده و كتابخوان حرفه‌اي كه به ادبيات روي آورده مي‌تواند با اندكي تامل و انصاف گواهي دهد كه اين نوع كتاب‌ها در زمينه رشد و پويش انگيزه‌هاي ادبي به عنوان «گام اول» مهم و اساسي بودند.
 
چگونه مي‌شود نسلي كه با آثار سطحي و عامه‌پسند امثال ر. اعتمادي و... به ادبيات دل داده، امروز كتاب‌هاي بالغ‌تر و پركشش‌تر نسل حاضر اين نويسندگان را شايسته مطالعه نداند.
 
تاكنون متاسفانه جامعه بسيار انديشمند منتقدان بررسي درستي از بافت و مديريت مفهوم در داستان‌هاي عامه‌پسند نداشته و بعضا نشانه فرهيختگي را در فحاشي و انتقاد به اين نوع كارها دانسته‌اند.
 
اين نوع كتاب‌ها كه پايه اول دبستان ادبيات‌خواني و حتي كتابخواني است را چگونه تجليل مي‌كنيم؟
 
واقعيت اين است كه نه در ادبيات، بلكه در ساير هنرگاه‌ها، درك درست ادبي بدون در نظر داشتن گذرگاه‌هاي اوليه و ارزيابي درست آن كاري بيهوده است. مثل اين كه بدون درك رئاليسم بخواهي در مكتب كوبيسم نقاشي بكشي...!
 
دوم : اقامت در ايستگاه اول‌
 
كلاس اول كه تمام مي‌شود به كلاس دوم مي‌رويم و كلاس سوم را پس از آن مي‌خوانيم.
اين موضوع ساده در ادبيات امري غريب و گاه مسكوت است.
بسياري از كساني كه سي چاپ «بامداد خمار» را خوانده‌اند، هيچ‌گاه پس از چند بار روخواني اين داستان حاضر نمي‌شوند مطلبي فراتر از آن را مطالعه كنند و سطح سليقه آنها همچنان در ميان غم نان و شوهر و زن و انتقام در جا مي‌زند.
سوال اصلي اين است كه آيا مي‌توان گفت سليقه مخاطبان از اين موضوعات اشباع نمي‌شود؟
مسلما جواب سوال‌ خير است.
درواقع مخاطبان هنر و ادب، پس از مطالعه موضوعات خرد و به دنبال آن موضوعات كلان، پس از درك يك مفهوم، تشنه ورود به ديگر مفاهيم و عرصه تجارب هستند.
اما چه چيزي باعث مي‌شود تناسبي بين شمارگان آثاري كه گام اول ادبيات محسوب مي‌شوند و ساير آثار شاخص، وجود نداشته باشد؟
 
سوم: مهندسي ادبي‌
احتمال مهمي كه در جواب به سوال قبل نمي‌توان از آن گذشت، نبود ارزيابي درست از همه تحليل‌هايي است كه مي‌تواند به يك جواب درست منتج شود.
 
جامعه ادبي ما به معناي كامل كلمه فاقد بانك اطلاعاتي، تشكل‌هاي كاراي اهل قلم و دلسوزاني است كه بيش از بررسي آثار به دقت نظام هنري و ادبي را مورد دقت قرار مي‌دهند.
 
گرچه در كشور ما در تمام سطوح آثاري مانند شعر و داستان توليد مي‌شوند، اما نمي‌توان هيچ تصوير جامعي از خلا‡‌هاي موضوعي و پركاري و كم‌كاري نويسندگان ارائه كرد.
ساختار ادبيات ما نيز مانند فرهنگ و هنر ما، فاقد معماري و ساختارشناسي است. نكته قابل توجه اين است كه تا چيزي معماري، اهداف، ماموريت و بالاخره نظام رويكردي مشخصي ندارد، چگونه مي‌خواهد تاثيرات مشخص و موثري در فرهنگ و ديدگاه تاريخي جهانيان بر فرهنگ ايراني داشته باشد.
مهندسي سليقه بدون مهندسي هنر و مهندسي هنر بدون مهندسي و معماري فرهنگي، كاري صعب و مشكل است.
 
چهارم: حلقه مفقوده كجاست؟
 
يكي از پاسخ‌هاي محتمل به همه پرسش‌ها و توصيف‌هاي مطرح شده، حضور نداشتن نسل و پله دوم كتاب‌هاي ادبي و هنري براي صعود سليقه مخاطب به آثار شاخص است.
در بسياري از انواع هنري اكنون رتبه‌بندي مشخصي براساس معيارهايي واضح براي آثار توليدي وجود دارد كه در آن اثر براساس ماموريت، موضوع و نوع مخاطبانش مورد طبقه‌بندي قرار مي‌گيرد.
اما ادبيات متاسفانه همچنان فاقد چنين معيارهايي است. نويسندگان اديب در حوزه شعر و داستان عمدتا استانداردهاي يكديگر را قبول ندارند و هويت ادبي خود را در تشخص‌هاي فردي مي‌يابند.
 
اما واقعيت اين است كه حتي نويسندگان بزرگ هم براي رشد آگاهي و ايجاد درك بيشتر از آثار خود بايد نسبت به توليد آثار رده دوم احساس مسووليت كنند.
تشكل‌هاي ادبي و انجمن‌هاي صنفي اهل ادب هم اگر وجود خارجي دارند، در كنار اعلام پيام‌ها و تبريك و تسليت‌ها براي طبع مخاطبان هنر فكري كنند.
منبع: جام جم
نوشته : محمد صادق دهنادی
ارسال نظرات
انتشار نظرات حاوی توهین، افترا و نوشته شده با حروف (فینگلیش) ممکن نیست.
گزارش خطا